Mittwoch, 7. Februar 2018

چه گذشت در کشور ایران V

                                 پیروزی ایدئولوژی روحانیون در ایران
                                واکنش ایرانیان در مقابل ایدئولوژی روحانیون
موسس این جمعیت شگفت انگیز و کسی که با هوش سرشار و فوق‌العاده خود هدف جمعیت را مشخص
و نقشه دقیق پیشرفت آنرا بطور نابغه آسائی ترسیم کرد. شخصی بنام عبدالله ابن میمون، مشهور به
قداح بود. این مرد با هوش پسر فقیهی بنام میمون فرزند دیصیان از مردم کناده بود. و
در افکار و عقاید باطنیه افکار مانویه، ثنویه، و مزدکیه بخوبی نمایان می باشد و حتی چنانکه نوشته اند
یکی از اجداد عبدالله ابن میمون از مو بدان زردتشتی بود. و
این میمون، که همیشه با استقامت به پیشرفت و به موفققیت های معنوی بیش از ظاهری ارزش داد. و
کسانی را که فریب حوادث ظاهری را می خورند و زود رشته خویشتن داری را از دست می دهند کم خرد
و کوتاه بین می شمرد، ، در بین ایرانیانی که بمصر رفته بودند و پس از مدتی با سمت داعی به کشور های
خاور میانه و ایران سفر کرده بودند ابومعین ناصر خسرو و قبادیانی بلخی احمد بن عبدالملک عطاش
و حسن بن الصباح وجود دارند. و
حسن صباح که موسس فرقه صباحیه در ایران است و نسبت او را به قبیله حمیر رسانیده اند، از شخصیت های
مرموز و نیرومند تاریخ ایران است.. و
گفتنئ است که اینها گرفته شده از  کتاب جلد اول فراموشخانه و فراماسونری در ایران، نوشته آقای اسماعیل
رائین می باشد که خود از منابعی چون افتضاحات ماسونی تاریخ جمعیت های سری مجله دانشکده ادبیات تاریخ
تحولات اجتماعی گرفته است. و
دیگر مطلبی که قابل ذکر است، دسته بندی و درجه بندی صباحیان است که آدمی برای ورود بجرگه این فرقه
مدارجی را لازم بوده طی کند، در طی این مدارج شخص شناسائی می شد و آموزش می دید و در مرتبه آخر
که در واقع پذیرش کامل او صورت می گرفته و مورد اعتماد واقع می شده، او می آموخت که تمام تعلیمات
ایدئولوژی بی اساس و اوهام محض است، و اینکه تمام پیامبران مردانی روشنفکر بودند. فدائیان اسماعیلیه
در همه حال از قدرتی خاص برخور دار بودند و شبکه وسیع و فعال آنها درتمام ایران و حتی تاشامات گسترش
داشت تااینکه درسال 654 مطابق 1258 میلادی در برابر یورش هلاکو شکست خورد. خورشاه آفرین خود
و سپس خاندانش یکسال پس از تسلیم بدست هلاکو بقتل رسیدند و قتل عام نسبت به اسماعیلیان در ایران و
مصر و شام صورت گرفت. در واقع جنبش ملی مردمی آنچنانی وجود نداشت، تا دوران مغولان که با گذر از
آن دوران اگر چه کوتاه بآن خواهیم پرداخت. ختم نهضتهای ملی تا دوران مغولان بیان آن نیست که مبارزات
گوناگونی درزمان سلجوقیان و غزنویان صورت نگرفته. مبارزه درتمام دوران در سطوح مختلف چه با حربه
شمشیر و چه قلم و. ... جریان داشته و صورت می گرفته و غنا مییافته.و

تاریخ این سرزمین را بعد از ایدئولوژی روحانیون با حمله و تسلط روحانیون تا کنون می توان به چهار دوره
مشخص تقسیم کرد. و
یک، دوره تسلط روحانیون از 651 میلادی تا 1258 میلادی
دو، دوره تسلط مغولان و تاتاران از 1258 تا 1502 میلادی
سه، آغاز سلسله صفوی 1502 _ 1800 که استعمار شروع به بهره برداری می کند
چهار، 1800 میلادی با دست اندازی استعمار گران و دزدان غارتگر دریائی تا کنون که ادامه همان جریان
شومی است که در زمان صفوی نطفه بسته شد، در 1800 اوائل سلطنت فتحعلیشاه ثمره این همخوابگی
شوم و لعنتی بخشت افتاد و رو به بالندگی نهاد، و اگر چه رو به پیری دارد ولی این پیرکفتار سخت جان
هنوز تنومند است و سخت ریشه دار و بزمین چسبیده، که او را ساده نتوان از جا کند. و
تجربیات تاریخی او در سطح جهان، برخورداری از مکانات وسیع و وجود شرایط مادی که همه و همه او
را شانس به زنده بودن و ادامه حیات می بخشد. و

استعمار گران شکل گرفته و بوجود آمده از کشورهای اروپای غربی که درطول پروسه تکاملی خود، با
بخود کشیدن کشورهای چون آمریکا و دگردیسی روابط تولید بسر مایه داری و رشد تکاملی این دوران
تاریخی که لاجرم تغییر روابطی را در حاکمیت سیاسی خود و روابط فرهنگی آن بوجود آورد و اثر بخشی
این مقوله و نهادهای اجتماعی بر رویهم پدیده ای را بوجود آورد بنام، امپریالیسم، که در واقع پروسه
تکاملی استعمار و روابط استعماری است که امپریالیسم و روابط امپریالیستی دگردیسی یافت، در واقع
او به پیری و مرگ روی آورد ولی در بین راه باتعویض خون و دیگر درمانها، به این پیر علی خامنه ای
ولایت فقیه ایران در سرازیری مرگ جانی تازه بخشیده شد، که اگر که کالبد و بدن یکی است، ولی با جان
گیری تازه و عمری بطولانی ترین دیوهای افسانه ای تاریخ، تا کدام قهرمانی افسانه ای به شیشه عمرش
دست یابد و یکبار برای همیشه با شکستنش دودش در هوای معلق و به آدمی هشدار دهد، که انسانها،
شکست طلسم اسارت و استثمار، و دیری نخواهید پائید که این دود معلق را پایانی است، به سر آغاز
انسانیت که انسانها دوست بدارند یکدیگر را، و در کنار هم انسان وار زندگی کردن را آغاز کنند. و
و زیبائی زندگی، چهره پاک واقعی خود را پدیدار سازد. و

و چنین باد، دوره اول بعد از ایدئولوژی روحانیون و تسلط روحانیون با سقوط امپراتوری وسیع ساسانی
شروع میشود، نطفه شکست ساسانی را در گذشته ها بخاطر استثمار و چپاول حاکمان زمان و سرکوبی
جنبش های مردمی چون مزدک دیدیم جنبش ایدئولوژی روحانیون با سپاه پاسداران کشی روحانیون، ساختمان
امپراطوری ساسانی را در هم ریخت. و
اگر که شکست حاکمان ساسانی خواست مردم این سرزمین بود که جنبش ایدئولوژی روحانیون با خود آورد
ولی جامعه هر گز تسلط اعراب را نپذیرفت و امروز دولت آمریکا به این نتیجه رسیده که شیعه جهان وابسته
به کشور اعراب بشوند، این امر غیر اصلاح ایرانیان می باشد. و ایرانیان هیچوقت و هرگز تسلط اعراب را
نپذیرفتند و غارتگری و دستبرد به دست آوردهای فرهنگی، که توسط قبایل متعصب روحانیون صورت گرفت
در خود آبستن حوادثی شد، که به صورت جنبش های ملی مردمی در آمد و ما در گذشته اگر چه گذرا، و تا
آنجا که قلم و حوصله این نوشته اجازه میداد به کم و کیف آنها پرداختم. در این دوره اگر چه سلسله های
ایرانی چون صفاریان، سامانیان و گیل دیلمیان توانستند در گوشه های جهان و ایران حکومت های ملی را
بنانهند ولی کلیه امیران و حاکمان این سلسله ها پنام و بنا بفرمان خلیفه حکومت میکردند، و بحکومتی
منصوب می گردیدند، اگر چه بعضی از این امیران توانستند بغداد را تسخیر و خلیفه را بخواسته های خود
متوجه سازند. و
دوره دوم باحملات برق آسای چنگیزخان مغول و تصرف بغداد بدست هلاکوخان در سال 1258 و قتل
خلیفه عباسی دوره زندگی اول پایان، و دومی، زندگی آغاز میکند. اروپائیان اگر چه از سیل بنیان کن
ارتش مغول بیم داشتند، ولی خود زمینه ای شد برای بر قراری روباط بازرگانی، سرریز شدن جهانگردان
و میسیونرهای مسیحی. بازار تجارت اروپائیان با ایران و دیگر کشورها آسیائی رونق گرفت و چنین بود
در زمان تسلط تاتاران که با حمله سپاهیان امیرتیمور و اشغال آن صورت گرفت. و

Dienstag, 6. Februar 2018

چه گذشت در کشور ایران IV

                                             پیروزی ایدئولوژی روحانیون در ایران
                                             واکنش ایرانیان در مقابل ایدئولوژی روحانیون
با آنکه دولت سلجوقی از آغاز کار متوجه خطر این دعوت شده و بردارانی برای برانداختن اسماعیلیه به
الموت و قهستان فرستاده بود، لیکن کاری از پیش نبرد و مرگ ملکشان در 485 هجری 1092 میلادی
خود فرصتی برای صباحیان گشت و چون اندکی پیش از آن نظام الملک که دشمن بزرگ صباحیان بود، در
صحنه نزدیک نهاوند بضرب کارد یکی از اسماعیلیان از پای در آمده بود، شهرت آنان عالمگیر گشت، بعد از
نظام الملک هم دو پسر او احمد در بغداد و فخر الملک در نیشابور بضرب کارد فدائیان حسن از پای در آمدند
و بسیاری دیگر از رجال که در دشمنی با اسماعیلیه تعصب می ورزیدند بکارد آنان کشته شدند و رعبی عظیم
از آنان در دل مخالفان افتاد. و
خواجه نظام الملک یکی از دشمنان بنام و بزرگ این فرقه بود، و در مورد اینها و جنبش های این جنبش قبل از
اینها چون خرم دینان بزشتی یادمی کرد و بآنها توهین روا می داشت، که خود باعث مرگش شد. و
هیچ گروهی شوم تر و بد فعل تر از این قوم نیست که از پس دیوارها بدی این معلکت میسگالند و فساد
ایدئولوژی روحانیون می جویند و گوش به حرف و آوازید نهاده و چشم بچشم زدگی ها اگر نعوذ بالله
دولت قاهره را آسیبی آسمانی رسید، این سگان از بیقوله ها بیرون آیند و براین دولت خروج کنند و دعوی
ایدئولوژی روحانیون کنند و مدد و قوت ایشان بیشتر از روا فض و خرم ایدئولوژی باشد و هر چه ممکن
بود از شر و فساد و بدعت هیچ باقی نگذارند و بقول دعوی مسلمانی کنند و لیکن بعمنا فعل کافران دارند
باطن ایشان برخلاف ظاهر باشد و قول بر خلاف فعل ایدئولوژی روحانیون را هیچ دشمنی بتر از ایشان
نیست و ملک خداوند علی خامنه ای رهبر را هیچ خصمی از ایشان شوم تر نیست. و

گفتنی است که اسماعیلیان بدست فدائیان خویش بسیاری از دشمنان خویش را اینچنین از سر راه
خویش برداشتند، و راه خویش را با توسل بقهر مستحکم کردند از جمله دو پسر خواجه نظام الملک که
یکی در بغداد و دیگری در نیشابور و یا المستر شد بالله خلیفه عباسی را در مراغه و دیکر خلیفه الرا
شد بالله را که در اصفهان کشتند. و
گویند یکی از عللی که سبب شد تا ملکشان از حمله به قلعه الموت و تصرف آن منصرف شود مشاهده
منظره ایست توسط حسن صباح که در پیش فرستاده شاه صورت گرفت، در کتاب فراماسونری آقای
رائین آمده. .و
بطوریکه نویسنده کتاب در افتضاحات فراماسنی می نویسد یکی از علل تسامح ملکشاه در فتح قلعه
الموت مشاهدات مامور اعزامی وی بقلعه بود. او مینویسد ملکشاه یکی از مقربان خود را نزد حسن
فرستاده حسن این فرستاده را با احترام پذیرفت و در ضمن صحبت بدون اینکه او را از نقشه اش آگاه
کند و برا به بلند ترین نقطه برج برد یکی از فدائیان را طلبید به او دستور داد خنجر خود را در قلب
خویش فرو کند، هنوز حرف حسن تمام نشده بود که جنازه فدائی مقتول در زیر پای نماینده سلطان
افتاده، نماینده سلطان که از این عمل وحشت کرده بود، هنوز درحالت بهت و حیرت بود که حسن به
فدائی دیگری دستور داد خودش را از بالای برج به پائین پرتاب نماید. چند ثانیه بعد جسد پاره پاره
شده فدائی دوم در خندق غلطید و سپس حسن دست فرستاده سلطان را گرفته به اطاق محقر خود
برد گفت : این جواب پیامی بود که برآیم آوردید هر چه دیدید برای او حکایت کنید و بگوئید من هفتاد
هزار فدائی از این نوع در اختیار دارم. و

گفته شد که این جنبش با دیگر جنبشهای قبلی وجه اشتراک داشت، به تفاوتهائی که ناشی از تجربه
اندوزی و رشد تکاملی است که بآن گستردگی، طول عمر و تشکل خاصی بخشیده بود. ضمن آوردن
مثال های با مراجعه به اسناد، تکاملی که نسبت بدیگر جنبش ها صورت گرفته بود، نشان دادیم و حال
بیان این مسئله ضروریست که بنا بقول همه مورخان و...نقش این جنبش در بثمر رساندن جریانات فکری
ضد روحانیت ولایت فقیه ایران رشد نهضتی است در جهت استقلال ایران که از دیر باز، آغاز و پویا بود و
تا بدینجا کشیده باز بیان این مطلب لازم است که نیروی اصلی آنرا توده زحمتکش و کسانی که در واقع
زیر ستم حاکمان زمان قرار داشتند، بوجود آورده بودند، و آنان که زیر پوشش جمع می شدند، روحانیون
بودند که خود دست آوردی ایرانی بود و اگر بیشتر جستجو و کاوش می شد تمایلات ما نیان و مزدکیان
و دیگر اندیشه های مردمی، نمایان می گشت، و بخاطر همین خصال ملی و مردمی، پیروان آنها با از
خود گذشتگی و فداکاریهای خاصی، حماسه ها آفریدند، و نقشی اساسی در بارور کردن فرهنگ ملتی
و در رابطه با آن بجمع بشریت ایفا نمودند. و

حال با مراجعه به معنی مآخذ، خواننده را در رابطه قرار میدهیم برای صدق گفتار خویش که :و
یک، گرفتن از گذشته و دادن به آینده این جنبش ها، که خصلت پدیده های اجتماعی است و رشد پروسه
تکامل ملی صورت می گیرد. و
دو، تاثیر این پدیده ها روی عناصر اندیشمند اجتماع که پس از پذیرش و صیقل یافتگی توسط آنها برای
نسلهای بعد پراکنده میشوند، اگر چه انسانهای عادی نیز خود سینه بسینه این نقش عمده را عهده دار
باشد.و
سه، انگیزه این جنبشها و پوششهای که اتخاذ می شود برای بثمر رساندن خواستهای ملی و مردمی
خویش. و
چهار، شیوه های مختلفی را که برگزیدند. و
و، ،. در همه جمعیت های سری ایرانیان، واردین می بایستی دارای صفات شجاعت رازداری خویش داری
و جلوگیری از شهوت نفسانی بوده باشند. و
استاد بزرگوار فردوسی طوسی نیز تحت تاثیر عقاید و افکار شعوبی و دارای مکتب فلسفی معتوله بود و
کار او در تنظیم شاهنامه از کارهای بزرگی است که جهت پیشرفت مسلک خود انجام داده است، برخی از
جمعیتهای سری ایران در دوران ایدئولوژی روحانیون پس از پیشرفت در کار، بقیام مسلحانه دست زدند مانند
جمعیت را وندیان، پیروان ابومسلم خراسانی که موفق شدند مروان آخرین خلیفه اموی را مغلوب سازند و
خلافت را از خاندان اموی منتزع کنند. .و این هدف با انتقال خلافت از خاندانی بخاندان دیگر تامین نمی ش
لذا جمعیتهای سری بار دیگر از آمادگی زمینه سیاسی و اجتماعی و افکار استقلال طلبانه ایرانیان سودجسته
و دنبال کار خود را گرفتند و دسته های جدیدی بنامهای گوناگون بر ضد خلفای بغداد تحریک و تبلیغ می کردند

قیام خرم دینان و نجشب و دسته های مانند آنان که کارهایشان در تاریخ ایدئولوژی ذکر شده هر کدام شعله ای
از اقدامات اینگونه جمعیتهاست. قیامها و طغیانهای برخی از سلاطین محلی در برابر او امر در بار بغداد، در اثر
تشویق و تبلیغ و حمایتی بود که این جمعیتهای از آنان می نمودند و زمینه کار را در افکار عامه آماده می ساختند
در میان جمعیتهای سری پس از ایدئولوژی و بزرگترین و حتی مخوف ترین آنها جمعیت سری باطنیان است که
بنامهای قرامطه اسماعیلیه، دیصیانیه و ملاحده مشهور می باشد. نام باطنیه بر همه آنان اطلاق میشود و در
حقیقت نام عمومی آنهاست. و