پیروزی ایدئولوژی روحانیون در ایران
واکنش ایرانیان در مقابل ایدئولوژی روحانیون
موسس این جمعیت شگفت انگیز و کسی که با هوش سرشار و فوقالعاده خود هدف جمعیت را مشخص
و نقشه دقیق پیشرفت آنرا بطور نابغه آسائی ترسیم کرد. شخصی بنام عبدالله ابن میمون، مشهور به
قداح بود. این مرد با هوش پسر فقیهی بنام میمون فرزند دیصیان از مردم کناده بود. و
در افکار و عقاید باطنیه افکار مانویه، ثنویه، و مزدکیه بخوبی نمایان می باشد و حتی چنانکه نوشته اند
یکی از اجداد عبدالله ابن میمون از مو بدان زردتشتی بود. و
این میمون، که همیشه با استقامت به پیشرفت و به موفققیت های معنوی بیش از ظاهری ارزش داد. و
کسانی را که فریب حوادث ظاهری را می خورند و زود رشته خویشتن داری را از دست می دهند کم خرد
و کوتاه بین می شمرد، ، در بین ایرانیانی که بمصر رفته بودند و پس از مدتی با سمت داعی به کشور های
خاور میانه و ایران سفر کرده بودند ابومعین ناصر خسرو و قبادیانی بلخی احمد بن عبدالملک عطاش
و حسن بن الصباح وجود دارند. و
حسن صباح که موسس فرقه صباحیه در ایران است و نسبت او را به قبیله حمیر رسانیده اند، از شخصیت های
مرموز و نیرومند تاریخ ایران است.. و
گفتنئ است که اینها گرفته شده از کتاب جلد اول فراموشخانه و فراماسونری در ایران، نوشته آقای اسماعیل
رائین می باشد که خود از منابعی چون افتضاحات ماسونی تاریخ جمعیت های سری مجله دانشکده ادبیات تاریخ
تحولات اجتماعی گرفته است. و
دیگر مطلبی که قابل ذکر است، دسته بندی و درجه بندی صباحیان است که آدمی برای ورود بجرگه این فرقه
مدارجی را لازم بوده طی کند، در طی این مدارج شخص شناسائی می شد و آموزش می دید و در مرتبه آخر
که در واقع پذیرش کامل او صورت می گرفته و مورد اعتماد واقع می شده، او می آموخت که تمام تعلیمات
ایدئولوژی بی اساس و اوهام محض است، و اینکه تمام پیامبران مردانی روشنفکر بودند. فدائیان اسماعیلیه
در همه حال از قدرتی خاص برخور دار بودند و شبکه وسیع و فعال آنها درتمام ایران و حتی تاشامات گسترش
داشت تااینکه درسال 654 مطابق 1258 میلادی در برابر یورش هلاکو شکست خورد. خورشاه آفرین خود
و سپس خاندانش یکسال پس از تسلیم بدست هلاکو بقتل رسیدند و قتل عام نسبت به اسماعیلیان در ایران و
مصر و شام صورت گرفت. در واقع جنبش ملی مردمی آنچنانی وجود نداشت، تا دوران مغولان که با گذر از
آن دوران اگر چه کوتاه بآن خواهیم پرداخت. ختم نهضتهای ملی تا دوران مغولان بیان آن نیست که مبارزات
گوناگونی درزمان سلجوقیان و غزنویان صورت نگرفته. مبارزه درتمام دوران در سطوح مختلف چه با حربه
شمشیر و چه قلم و. ... جریان داشته و صورت می گرفته و غنا مییافته.و
تاریخ این سرزمین را بعد از ایدئولوژی روحانیون با حمله و تسلط روحانیون تا کنون می توان به چهار دوره
مشخص تقسیم کرد. و
یک، دوره تسلط روحانیون از 651 میلادی تا 1258 میلادی
دو، دوره تسلط مغولان و تاتاران از 1258 تا 1502 میلادی
سه، آغاز سلسله صفوی 1502 _ 1800 که استعمار شروع به بهره برداری می کند
چهار، 1800 میلادی با دست اندازی استعمار گران و دزدان غارتگر دریائی تا کنون که ادامه همان جریان
شومی است که در زمان صفوی نطفه بسته شد، در 1800 اوائل سلطنت فتحعلیشاه ثمره این همخوابگی
شوم و لعنتی بخشت افتاد و رو به بالندگی نهاد، و اگر چه رو به پیری دارد ولی این پیرکفتار سخت جان
هنوز تنومند است و سخت ریشه دار و بزمین چسبیده، که او را ساده نتوان از جا کند. و
تجربیات تاریخی او در سطح جهان، برخورداری از مکانات وسیع و وجود شرایط مادی که همه و همه او
را شانس به زنده بودن و ادامه حیات می بخشد. و
استعمار گران شکل گرفته و بوجود آمده از کشورهای اروپای غربی که درطول پروسه تکاملی خود، با
بخود کشیدن کشورهای چون آمریکا و دگردیسی روابط تولید بسر مایه داری و رشد تکاملی این دوران
تاریخی که لاجرم تغییر روابطی را در حاکمیت سیاسی خود و روابط فرهنگی آن بوجود آورد و اثر بخشی
این مقوله و نهادهای اجتماعی بر رویهم پدیده ای را بوجود آورد بنام، امپریالیسم، که در واقع پروسه
تکاملی استعمار و روابط استعماری است که امپریالیسم و روابط امپریالیستی دگردیسی یافت، در واقع
او به پیری و مرگ روی آورد ولی در بین راه باتعویض خون و دیگر درمانها، به این پیر علی خامنه ای
ولایت فقیه ایران در سرازیری مرگ جانی تازه بخشیده شد، که اگر که کالبد و بدن یکی است، ولی با جان
گیری تازه و عمری بطولانی ترین دیوهای افسانه ای تاریخ، تا کدام قهرمانی افسانه ای به شیشه عمرش
دست یابد و یکبار برای همیشه با شکستنش دودش در هوای معلق و به آدمی هشدار دهد، که انسانها،
شکست طلسم اسارت و استثمار، و دیری نخواهید پائید که این دود معلق را پایانی است، به سر آغاز
انسانیت که انسانها دوست بدارند یکدیگر را، و در کنار هم انسان وار زندگی کردن را آغاز کنند. و
و زیبائی زندگی، چهره پاک واقعی خود را پدیدار سازد. و
و چنین باد، دوره اول بعد از ایدئولوژی روحانیون و تسلط روحانیون با سقوط امپراتوری وسیع ساسانی
شروع میشود، نطفه شکست ساسانی را در گذشته ها بخاطر استثمار و چپاول حاکمان زمان و سرکوبی
جنبش های مردمی چون مزدک دیدیم جنبش ایدئولوژی روحانیون با سپاه پاسداران کشی روحانیون، ساختمان
امپراطوری ساسانی را در هم ریخت. و
اگر که شکست حاکمان ساسانی خواست مردم این سرزمین بود که جنبش ایدئولوژی روحانیون با خود آورد
ولی جامعه هر گز تسلط اعراب را نپذیرفت و امروز دولت آمریکا به این نتیجه رسیده که شیعه جهان وابسته
به کشور اعراب بشوند، این امر غیر اصلاح ایرانیان می باشد. و ایرانیان هیچوقت و هرگز تسلط اعراب را
نپذیرفتند و غارتگری و دستبرد به دست آوردهای فرهنگی، که توسط قبایل متعصب روحانیون صورت گرفت
در خود آبستن حوادثی شد، که به صورت جنبش های ملی مردمی در آمد و ما در گذشته اگر چه گذرا، و تا
آنجا که قلم و حوصله این نوشته اجازه میداد به کم و کیف آنها پرداختم. در این دوره اگر چه سلسله های
ایرانی چون صفاریان، سامانیان و گیل دیلمیان توانستند در گوشه های جهان و ایران حکومت های ملی را
بنانهند ولی کلیه امیران و حاکمان این سلسله ها پنام و بنا بفرمان خلیفه حکومت میکردند، و بحکومتی
منصوب می گردیدند، اگر چه بعضی از این امیران توانستند بغداد را تسخیر و خلیفه را بخواسته های خود
متوجه سازند. و
دوره دوم باحملات برق آسای چنگیزخان مغول و تصرف بغداد بدست هلاکوخان در سال 1258 و قتل
خلیفه عباسی دوره زندگی اول پایان، و دومی، زندگی آغاز میکند. اروپائیان اگر چه از سیل بنیان کن
ارتش مغول بیم داشتند، ولی خود زمینه ای شد برای بر قراری روباط بازرگانی، سرریز شدن جهانگردان
و میسیونرهای مسیحی. بازار تجارت اروپائیان با ایران و دیگر کشورها آسیائی رونق گرفت و چنین بود
در زمان تسلط تاتاران که با حمله سپاهیان امیرتیمور و اشغال آن صورت گرفت. و
واکنش ایرانیان در مقابل ایدئولوژی روحانیون
موسس این جمعیت شگفت انگیز و کسی که با هوش سرشار و فوقالعاده خود هدف جمعیت را مشخص
و نقشه دقیق پیشرفت آنرا بطور نابغه آسائی ترسیم کرد. شخصی بنام عبدالله ابن میمون، مشهور به
قداح بود. این مرد با هوش پسر فقیهی بنام میمون فرزند دیصیان از مردم کناده بود. و
در افکار و عقاید باطنیه افکار مانویه، ثنویه، و مزدکیه بخوبی نمایان می باشد و حتی چنانکه نوشته اند
یکی از اجداد عبدالله ابن میمون از مو بدان زردتشتی بود. و
این میمون، که همیشه با استقامت به پیشرفت و به موفققیت های معنوی بیش از ظاهری ارزش داد. و
کسانی را که فریب حوادث ظاهری را می خورند و زود رشته خویشتن داری را از دست می دهند کم خرد
و کوتاه بین می شمرد، ، در بین ایرانیانی که بمصر رفته بودند و پس از مدتی با سمت داعی به کشور های
خاور میانه و ایران سفر کرده بودند ابومعین ناصر خسرو و قبادیانی بلخی احمد بن عبدالملک عطاش
و حسن بن الصباح وجود دارند. و
حسن صباح که موسس فرقه صباحیه در ایران است و نسبت او را به قبیله حمیر رسانیده اند، از شخصیت های
مرموز و نیرومند تاریخ ایران است.. و
گفتنئ است که اینها گرفته شده از کتاب جلد اول فراموشخانه و فراماسونری در ایران، نوشته آقای اسماعیل
رائین می باشد که خود از منابعی چون افتضاحات ماسونی تاریخ جمعیت های سری مجله دانشکده ادبیات تاریخ
تحولات اجتماعی گرفته است. و
دیگر مطلبی که قابل ذکر است، دسته بندی و درجه بندی صباحیان است که آدمی برای ورود بجرگه این فرقه
مدارجی را لازم بوده طی کند، در طی این مدارج شخص شناسائی می شد و آموزش می دید و در مرتبه آخر
که در واقع پذیرش کامل او صورت می گرفته و مورد اعتماد واقع می شده، او می آموخت که تمام تعلیمات
ایدئولوژی بی اساس و اوهام محض است، و اینکه تمام پیامبران مردانی روشنفکر بودند. فدائیان اسماعیلیه
در همه حال از قدرتی خاص برخور دار بودند و شبکه وسیع و فعال آنها درتمام ایران و حتی تاشامات گسترش
داشت تااینکه درسال 654 مطابق 1258 میلادی در برابر یورش هلاکو شکست خورد. خورشاه آفرین خود
و سپس خاندانش یکسال پس از تسلیم بدست هلاکو بقتل رسیدند و قتل عام نسبت به اسماعیلیان در ایران و
مصر و شام صورت گرفت. در واقع جنبش ملی مردمی آنچنانی وجود نداشت، تا دوران مغولان که با گذر از
آن دوران اگر چه کوتاه بآن خواهیم پرداخت. ختم نهضتهای ملی تا دوران مغولان بیان آن نیست که مبارزات
گوناگونی درزمان سلجوقیان و غزنویان صورت نگرفته. مبارزه درتمام دوران در سطوح مختلف چه با حربه
شمشیر و چه قلم و. ... جریان داشته و صورت می گرفته و غنا مییافته.و
تاریخ این سرزمین را بعد از ایدئولوژی روحانیون با حمله و تسلط روحانیون تا کنون می توان به چهار دوره
مشخص تقسیم کرد. و
یک، دوره تسلط روحانیون از 651 میلادی تا 1258 میلادی
دو، دوره تسلط مغولان و تاتاران از 1258 تا 1502 میلادی
سه، آغاز سلسله صفوی 1502 _ 1800 که استعمار شروع به بهره برداری می کند
چهار، 1800 میلادی با دست اندازی استعمار گران و دزدان غارتگر دریائی تا کنون که ادامه همان جریان
شومی است که در زمان صفوی نطفه بسته شد، در 1800 اوائل سلطنت فتحعلیشاه ثمره این همخوابگی
شوم و لعنتی بخشت افتاد و رو به بالندگی نهاد، و اگر چه رو به پیری دارد ولی این پیرکفتار سخت جان
هنوز تنومند است و سخت ریشه دار و بزمین چسبیده، که او را ساده نتوان از جا کند. و
تجربیات تاریخی او در سطح جهان، برخورداری از مکانات وسیع و وجود شرایط مادی که همه و همه او
را شانس به زنده بودن و ادامه حیات می بخشد. و
استعمار گران شکل گرفته و بوجود آمده از کشورهای اروپای غربی که درطول پروسه تکاملی خود، با
بخود کشیدن کشورهای چون آمریکا و دگردیسی روابط تولید بسر مایه داری و رشد تکاملی این دوران
تاریخی که لاجرم تغییر روابطی را در حاکمیت سیاسی خود و روابط فرهنگی آن بوجود آورد و اثر بخشی
این مقوله و نهادهای اجتماعی بر رویهم پدیده ای را بوجود آورد بنام، امپریالیسم، که در واقع پروسه
تکاملی استعمار و روابط استعماری است که امپریالیسم و روابط امپریالیستی دگردیسی یافت، در واقع
او به پیری و مرگ روی آورد ولی در بین راه باتعویض خون و دیگر درمانها، به این پیر علی خامنه ای
ولایت فقیه ایران در سرازیری مرگ جانی تازه بخشیده شد، که اگر که کالبد و بدن یکی است، ولی با جان
گیری تازه و عمری بطولانی ترین دیوهای افسانه ای تاریخ، تا کدام قهرمانی افسانه ای به شیشه عمرش
دست یابد و یکبار برای همیشه با شکستنش دودش در هوای معلق و به آدمی هشدار دهد، که انسانها،
شکست طلسم اسارت و استثمار، و دیری نخواهید پائید که این دود معلق را پایانی است، به سر آغاز
انسانیت که انسانها دوست بدارند یکدیگر را، و در کنار هم انسان وار زندگی کردن را آغاز کنند. و
و زیبائی زندگی، چهره پاک واقعی خود را پدیدار سازد. و
و چنین باد، دوره اول بعد از ایدئولوژی روحانیون و تسلط روحانیون با سقوط امپراتوری وسیع ساسانی
شروع میشود، نطفه شکست ساسانی را در گذشته ها بخاطر استثمار و چپاول حاکمان زمان و سرکوبی
جنبش های مردمی چون مزدک دیدیم جنبش ایدئولوژی روحانیون با سپاه پاسداران کشی روحانیون، ساختمان
امپراطوری ساسانی را در هم ریخت. و
اگر که شکست حاکمان ساسانی خواست مردم این سرزمین بود که جنبش ایدئولوژی روحانیون با خود آورد
ولی جامعه هر گز تسلط اعراب را نپذیرفت و امروز دولت آمریکا به این نتیجه رسیده که شیعه جهان وابسته
به کشور اعراب بشوند، این امر غیر اصلاح ایرانیان می باشد. و ایرانیان هیچوقت و هرگز تسلط اعراب را
نپذیرفتند و غارتگری و دستبرد به دست آوردهای فرهنگی، که توسط قبایل متعصب روحانیون صورت گرفت
در خود آبستن حوادثی شد، که به صورت جنبش های ملی مردمی در آمد و ما در گذشته اگر چه گذرا، و تا
آنجا که قلم و حوصله این نوشته اجازه میداد به کم و کیف آنها پرداختم. در این دوره اگر چه سلسله های
ایرانی چون صفاریان، سامانیان و گیل دیلمیان توانستند در گوشه های جهان و ایران حکومت های ملی را
بنانهند ولی کلیه امیران و حاکمان این سلسله ها پنام و بنا بفرمان خلیفه حکومت میکردند، و بحکومتی
منصوب می گردیدند، اگر چه بعضی از این امیران توانستند بغداد را تسخیر و خلیفه را بخواسته های خود
متوجه سازند. و
دوره دوم باحملات برق آسای چنگیزخان مغول و تصرف بغداد بدست هلاکوخان در سال 1258 و قتل
خلیفه عباسی دوره زندگی اول پایان، و دومی، زندگی آغاز میکند. اروپائیان اگر چه از سیل بنیان کن
ارتش مغول بیم داشتند، ولی خود زمینه ای شد برای بر قراری روباط بازرگانی، سرریز شدن جهانگردان
و میسیونرهای مسیحی. بازار تجارت اروپائیان با ایران و دیگر کشورها آسیائی رونق گرفت و چنین بود
در زمان تسلط تاتاران که با حمله سپاهیان امیرتیمور و اشغال آن صورت گرفت. و