Mittwoch, 28. März 2018

تهاجمی دیگر از روحانیون II

                                               تهاجمی دیگر از روحانیون
                                   ایرانیان برای مبارزه استقلال دوباره
توجه شود تا بحال تمام نهضت ها و جنبش های مردمی، ساخته و پرداخته توده های جان برکف بوده که بخاطر
ستمی که بر آنها وارد می شده بوجود آورده اند، ولی زمانی که می رفته تا شکوفائی حاصل شود و آنچه
ساخته و پرداخته خود مردم بوده، بدست خود آنها دنبال شود و قوام گیرد و بنفع کلیه مردم میوه چینی شود
عده ای خود برگزیده و خود رهبر خوانده، از راه رسیده و گوئی تمام هنر این عناصر پر مدعا به انحراف
کشاندن دست آوردهای مردم می باشد و آمال و آرزو های مردم را بخاک سیاه نشانده اند. بنام مردم بسرکوب
مردم می پردازند، و بنام توده، توده را حلق آویز می سازند، و خود گردانی و مدیریت بدست خود مردم از
کسانی سلب می شود، که در واقع تاریخ سازند و بوجود آورندگان تاریخ و بدست کسانی این انحراف انجام
می گیرد، که هنر این خود برگزیدگان در تمام طول تاریخ بشری انجام گرفته و مشابهشان در همه زمان ها
و در همه مکانها تجربه شده اند و در پوشش هزار چیز مردم را فریب می دهند و نقش نا میمون و ضد مردمی
خود را بکار می گیرند. و

بهر حال آنچه مسلم است هنوز تجربیات بشری برای انسانها تئوریزه و لاجرم شناخت، حاصل نشده، که آن
نیروی سیاسی بوجود آورنده، خود، خود گردانی و مدیریت را عهده دار شود و با خلق سلاح کردن هر آقا
فضول از گرد راه رسیده‌ای، بفهماند، ما که بوجود آورنده هستیم، خود نیز می توانیم بگردانیم و اداره کنیم
و تو اگر می خواهی بجمع ما گروه مبارز آزادیخواه خارج از کشور ایران شوی، چون ماشو، و در ما حل، تا
یکی شویم و راه پرسنگلاخ را ادامه دهیم. که همه با هم رهبر و فرمانبر هم باشیم. که بواقع شدن را مادامی
است که چنین خواست آدمی بر آورده شود و برگزیدگان را دیگر جائی نباشد. و چنین باد

                                   پطروشفسکی می نویسد
هرجا که خروجهای آزادیبخش بکامیابی انجامید دولت های خود رویی پدید آمد. و
از همه این جنبشها مهمتر خروج سربداران بود و ما از پیش خود این دولتهای خودرو را دولتهای نوع سربدار
می خوانیم، با توجه به نوشته های پطروشفسکی، آنجا که خروجهای آزادیبخش بکامیابی انجامید دولتهای
خودرویی پدید آمد ولی ماسفانه چنین دولتهای خودرویی امکان زندگی پیدا نکرده، که با زندگی تجربه اندوز
و کار سازی کند. و متاسفانه تمام این دولت های خودرو بدست عناصری خودرو و نفع طلب بنفع مقاصد شوم
خویش قیچی شدند و ادامه حیات آنها قطع گردید. و

اگر چه می توان پذیرفت بعد توده ای نهضت سربداران وسیع بوده، ولی نه این نهضت و نه نهضت های قبل
و بعد از این، و نه فقط، در این سرزمین بلکه، در تمام تاریخ بشری را سراغ نداریم. دولت خودرویی را که
توده های بوجود آورنده اش، بطور خود گردان خود مدیریت را بعهده گیرنر، و در بسنرز آن صیقل خورده
باشد، و مردم خود در کار خود شرکت کردن را، تجربه کنند و تجربه ها را بکار گیرند. و
که چنین شیوه ای، زندگی، فرهنگ و عادت مردم شود، چنین خوی و عادتی جامعه گیر شود، و لذا زندگی
مردم. ولی آنچه مسلم است، نه روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی دوران نهضت هائی چون سربداران را
لیاقت پذیرش چنین دولتهائی بوده و نه هنوز امکان خود نمائی هائی توسط اجتماعات گوناگون صورت گرفته
که بتوان مفهوم یادشده را بآن داد، حال عدم بروز تظاهر چنین پدیده اجتماعی، که در دورانی بعلت عدم
پذیرش، و لذا زودرس بودن آن باشد، و یا در دورانی با تغییرات کیفی دیگر که روابط اجتماعی، فرهنگی
اقتصادی دیگری را با خود داشته و لذا زودرسی سبب عدم بوجود آمدن آن نشده، بلکه خود برگزیدگان بودند
با سازمانهائی متشکل از آنها که نقش شوم زودرسی را بعهده گرفتند و حرکتهای بیش از نیم قرن اخیر را
بانحراف کشاندند. و

بهرحال هر کدام که می خواهد باشد، تاریخ آدمی در واقع خالی است از تجربه نوع دولتهای خودروی و یا
خودگردان که توسط همان بوجود آوردگان حرکتهای اجتماعی، یعنی توده مردم، پدید آمده باشد. و

این جنبش چون نهضت های دیگر مردم ایران در پوشش ایدئولوژی روحانیون و چون نهضت های بعد از اسلام
با سلاح ایدئولوژی روحانیون برای خواسته های ملی مردمی خود مسلح شد و عرفان یکی از نهادهای
فرهنگی و تصوف گرفته شده از آن جریانی است مترقی در زمانی که بر علیه ارتجاع حاکم آن دوران، نیروئی
است حرکت بخش به جنبش های مردمی در جهت تحقق بخشیدن به خواستهای ملی مردمی این فلات. و

آشکار است که اگر از تصوف، و در رابطه با آن، از شیخ و درویشی سخن بمیان آمد، و نقش خاصی که در
دورانی خاص بنفع نهضت های مردمی از سوی آنها نصیب گردید، بیانگر این باشد. که هر کشول بدستی را
چنین هنر باشد. منظور کسانی است که در راه آرمانی انسانی از مال اندوزی دوری می گزیدند، و هر آنچه
داشتند خالصانه درمیان جمع می نهادند و از تظاهر دوری می جستند، که با روی آوری به اسرار التوحید فی
مقامات شیخنا ابوسعید گرفته شده از کتاب سربداران داستانی را نقل می کنیم. و

درویشی بود درنیشابور و او را میلی عظیم بدنیا بود و پیوسته چیزی جمع میکرد و برجمع اذخار حرصی عظیم
داشت یک شب دزد در شد و هر چه در خانه داشت جمله ببرد مگر مرتع که آن دوریش پوشیده داشت و نقدی
که داشت در آنجا بود بماند دیگر روز برخاست عظیم رنجور و با کس نگفت و بمجلس شیخ آمد، شیخ در میان
سخن روی بدان درویش کرد و گفت : و
آری جانا دوش ببامت بودم
گفتی دزد است دزد نبذ من بودم
آن درویش فریاد در گرفت و آن نقد مانده بود پیش شیخ بنهاد شیخ گفت چنین باید، درویشی شما را بهیج
ندهند، و پر است تاریخ عرفان و تصوف ایران از چنین داستانهائی که وجود این داستانها، بیان کننده وجود
عینی تفکری بوده با انسانهای صاحب تفکری این چنینی، که خود همه با هم گرفته شده از روابط اجتماعی
است، که در دل خود چنین اندیشه هائی و لاجرم صاحبان چنین اندیشه هائی را بوجود آورده است. و

حکومت ایلخانان و فشار ناشی از آن مردم را برای پذیرش آماده می ساخت و خروج سربداران را حاصل آمد
و شروع حرکت را بیکی از شیوخ صوفیه بنام شیخ خلیفه نسبت می دهند، که او به آموزش علم منطق و تسلط
به تفسیر قرآن و مطالعه تصوف پرداخت. و چون زمانه، او را اعصیانگر بر هر آنچه ظلم است، می ساخت، لذا
در این راه زندگی آغاز کرد و بموعظه مردم پرداخت. لذا شروع حرکت را از آن دانسته و بنا بنوشته حافظ ابرو
آورده شده از کتاب نامبرده جماعتی از فقها سنی او را از نشستن در مسجد منع می کردند و او بسخن ایشان
التفات نمی نمود. آن جماعت فتوی کردند بدین صورت که شخصی در مسجد ساکن گشته است و در آن مسجد
حدث می کنند و او را از آن منع می کنند منزجر نمی شود اصرار می نماید این چنین کس واجب القتل باشد یا
نه؟

گویند درصدد دستگیری وی بر آمدند که با زد و خورد طرفداران او روبرو شدند و فردای آنروز جنازه او را
بستونی از مسجد حلق آویز یافتند. و

اولیا محلی شایع کرده بودند که خودکشی نموده، که چنانکه خودکشی هم کرده باشد، خود بیان آنست که
می دانسته، قتل او سرعت می بخشد بحرکتی که او در سر می پرورانده و آنچه برای او کمال مطلوب
بوده آن حرکت اجتماعی است که با دادن جان خویش به غلطک تاریخ افتد. او را شاگردی بوده روستازاده
جوان،با درایت که شیخ او را بجای خود می نشاند و او راه استاد پیش می گیرد که می خواند و می نویسد

هر کس که دعوت ایشان قبول کرد اسامی ایشان ثبت می گردانید و می گفت حالا وقت اختفاست وعده می داد
که هر گاه اشارت شیخ بشود و وقت ظهور شود می باید که آلت حرب بز خود راست کرده مستعد کار زار گردند
که این نوشته بیان آن دارد، خروجی را در سر می پرورانده، برعلیه حاکمان زمان و هم بیان سازمان دادن و
تشکل نیروهائی است که او را می پذیرفتند. و

آقای ای.  پ. پطروشفسکی با مراجعه به منابعی که در دسترس بوده دو جریان را در این نهضت می بیند
که به تندرو و میانه رو نام می نهد. و در این رابطه، فئودالهای کوچک شهرستانی، که دو تن از ایشان
بنامهای وجیه الدین مسعود و یحیی کرابی که به آنها بر خواهیم خورد، جناح میانه رو را دارند و در
اقدامات ضد ایلخانی مغول موقعیت هائی نصیب آنها گردید. جناح تندرو را، روستائیان فقیر و پیشه وران
می داند که علی بن القاعده چنین باید باشد. و


Montag, 26. März 2018

تهاجمی دیگر از روحانیون I

                                            تهاجمی دیگر از روحانیون
                                        مبارزه ایرانیان برای استقلال آزادی دوباره
در قرن پانزدهم میلادی با ضعف حکومت تیموریان دو قبیله ترکمن به نامهای قره قویونلو و آق قویونلو
قدرت گرفتند و این دو نیرو، نزدیک یکصد سال برای کسب قدرت بنفع خویش برعلیه دیگری بجنگ روی
آوردند که حاصل آن فقر و گرسنگی و تجزیه بود. ترکان عثمانی را نیز قدرتی بود که توانستند قسطنطنیه
را فتح و به امپراطوری خویش که خود را وارث خلفای مسلمانان اسلامی جهان می دانست وسعت بخشید
این امپراتوری با رسالتی که برای خود قائل می شد قصد آن داشت، که کلیه کشورهای مسلمانان نشین
را زیر یوغ خود در آورد، و لذا هرج و مرج های داخلی ایران که شرح آن رفت خود می توانست به تهاجمات
او صورت عمل بخشد. و

ایران این زمان و آن زمان از همه سو مورد تهاجم واقع شده بود، اوضاعی بس آشفته متوجه او بود، دزدان
دریایی پرتقال مستعمرات و تصرف سرزمینهائی را، طالب بودند، لذا با گذشتن از دماغه امید نیک بسواحل
غربی هندوستان و سپس خلیج فارس روی آوردند، و آنجا را یکی پس از دیگری صاحب شدند. خراسان نیز
از سوی طوایف ازبک و ترکمن مورد تجاوز و غارت بود. ایران از سه سوء مورد تهاجم و تهدید بود. دوره
سوم با قیام شاه اسماعیل شروع می شود که بواقع شجاعت و ایمان و علاقمندیش به این سرزمین، او را
نیرو داد، که بتواند بر علیه بیگانگان غلبه و پس از شانزده سال جنگ، استقلال و حاکمیت ملی را برقرار
سازد. در واقع پس از سقوط ساسانیان و استقرار سلطه روحانیون که تا زمانی طولانی بمدت 850 سال
بخود دیده بود، این اولین بار بود که ایران بخود حاکمیت ملی بخشید و سلسله ای مستقل بر سرکار آمد
سپس شاه عباس که او نیز در این امر کوشش کرد و ایران، عظمت دیرینه خود را در مقیاس ملی بدست
آورد. و

پادشاهان صفوی مذهب ایدئولوژی روحانیون را وسیله ای سیاسی برای تامین وحدت ملی ایرانیان بکار
گرفتند و سرانجام با جنگهای به مدت 120 ساله در سال 1639 عهدنامه قصرشیرین را منعقد و برنامه
آن مرزهای ایران و عثمانی تثبیت گردید و حاکمیت ملی و حفظ استقلال و تمامیت ارضی تا دوران
فتعلیشاه برقرار بود. اگر هم در زمانهائی کوتاه بعلت لیاقتی بعضی از سلاطین چون شاه سلطان حسین
بمخاطره افتاد ولی با کوششهای نادر شاه، کریم خان، و همینطور آقا محمد خان شکل گذشته خود را با
زیافت و تمامیت ارضی کشور را حراستی بود.و

دوره دوم در زمان تسلط مغولان و تاتاریان نیز جامعه ایران برخوردار است از نهضت ها و جنبش های ملی
و مردمی فراوان که پرآوازه ترین آنها {نهضت سربداران آمل گذشته ایران و در سال 1360 سربداران  } آن
است، که با مراجعه به کتاب ای. پ. پطروشفسکی، ترجمه آقای کریم کشاورز بسنده می کنیم. و با
برخورداری گذرا، باین جنبش مردمی باین دوره پایان میبخشیم. در مقدمه کتاب از مترجم آمده. و

مردم ایران زمین پس از هجوم صحرانشینان لگام کسیخته مغول و ترک بر غم سستی و بی سیاستی
محمدخوا رزمشاه و خلیفه بغداد هیچگاه از پایداری در برابر متجاوزان غارتگر و خونخوار باز نایستادند. و

مقاومت مردم شکلهای گوناگون داشت در آغاز امر بصورت حماسه جلال الدین که مورد تائید و حمایت مردم
بود تجلی کرد و بعد بصورت قیامهای محلی مانند خروج تارابی در بخارا یا حتی اقدامات مدبرانه بزرگان فارس
و گذشت نا گزیر در برابر تجاوز وحشی و نیرومند و یا گرویدن به ایدئولوژی تشیع در برابر مذهب، که مورد
نظر مغولان بود ظاهر گشت. بازپیسن ضربه را خروج سربداران خرسان بر کاخ فرمانفرمائی و غارتگری ایلخان
مغول وارد آورد یحیی کرابی سرور سربدار بساط خود کامی طوغای تیمور را در خراسان سرنگون ساخت. و

قبل از شروع بررسی این جنبش یاد آوری مسئله ای که سراپای نوشته را بخود گرفته، و از آغاز تا کنون و در
آینده هم بآن برخورد می شود پدیده روحانیون با ایدئولوژی می باشد، که همیشه و در همه حال بمثابه
اسلحه‌ای برا در نبرد با سلطه طلبان، بخاطر دست آوردی ملی و میهنی بکار گرفته می شده، گفته شود، اگر
جنبش های ملی مردمی برای به ثمر رساندن خواستهای عالی خویش از این پدیده اجتماعی استفاده می کرد
خود بیان کننده وجود دینامیک و تحرکی است که آدمی را لازم می شود برای پاسخ گوئی بیک ضرورت تاریخی
از آن استفاده و سلاح قرار دهد. همچنانکه شخصیت و چهره های بنامی چون سلمان فارسی و علی بن، اباذر
حسین، بابک خرمیدن، حلاج و ستار که ثمره تکامل تاریخی اجتماعی بشمار می آیند، و عمل و کردار آنها
خواست اجتماعی نیروهای مردمی می شود، که آنها را سمبل قرار می دهند. علی بن بعنوان محصول یک
حرکت تاریخی اجتماعی در پروسه عمل و درک ارزشهای اجتماعی پدیدار می شود، شکل می گیرد و سپس
زبان گویای ضرورتهای عینی و تاریخی اجتماعی زمان می شود. علی بن سخنگوی جنبشی است اجتماعی
و جنبش پدید آورنده اوست. هر دو در بستر تاریخی اجتماعی ملتی و یا ملتهای و یا کل بشریت می افتند
و روببالندگی می گذارند. همچنانکه جنبشهای مردمی و میهنی آمریکای لاتین در بستر تاریخی اجتماعی
خود بخشت افتاد و چه گوارا زبان گویای ضرورت های عینی و تاریخی اجتماعی آن گردید. تاریخ نهضت های
مردمی سراسر جهان پر است از این پدیده های حماسه آفرین و چهره های پاک مردمی که سمبل این حوادث
می شود. و

لذا ضرورت تاریخی اجتماعی است که از پدیده ی مردمی و پر تحرک، یک نیرو یا نیروهای اجتماعی در زمانی
و یا زمانهائی برای بثمر رساندن مقاصد عالی خویش، استفاده می کنند و سلاحی است که حل معظلات می کند
ولی این بحث، بیان کننده آن نیست که آیا این پدیده مشخص اجتماعی در تمام طول تاریخ بشری و در کلیه
اجتماعات می تواند پاسخگو باشد یا نه؟ و آیا همیشه و در همه حال برای و کار آئی خود را خواهد داشت یا نه؟
لذا پذیرش این پدیده اجتماعی و سمبل قراردادن این چهره که محصولی است تاریخی اجتماعی در بین این ملت و
یا آن ملت و اگر پدیده ای خاص و یا چهره ای خاص گستردگی جهانی پیدا کرده همه و همه بیان کننده آنست که
پدیده مزبور و یا چهره مورد بحث از آن تحرک و مایه ای برخوردار است که بتواند پاسخگو بضرورت های عینی
و ذهنی اجتماعی و یا اجتماعاتی در فلان مرحله تاریخ بشود و گستردگی زمان مکانی، که آنهم، بستگی بمیزان
کار آئی و کار بردی است در حل معضلات اجتماعات بشری، در اجتماعات و زمانهایی مختلف. که آنهم ناشی از
پروسه تکاملی انسان ها در دورانهای مختلف تاریخ، که خواسته های کاملتری را بوجود می آورند. و

در قرن چهاردهم میلادی فشار روزافزون مغولان، همه را بستوه آورده، رنج حاصل از این فشار بسیج تمام
نیروهای اجتماعی را سبب گردید، که با همبستگی بزندگی خانمان برانداز و سلطه آنان پایان بخشند. گفتنی
است که مالکین، و خرده مالکین نیز از لشگریان مغول بستوه آمدند، و دوشادوش رنجدیده گان و روستائیان
به مبارزه برخاستند، مسئله دیگری که ضرورت شرکت مالکین و خرده مالکین را پیدا می کند و روستائیان و
پیشه وران، آنها را بخود می پذیرند، عدم آشنائی بفنون جنگی است. چنانچه پطروشفسکی می نویسد.و

یک نکته دیگر نیز اقدام مشترک روستائیان و خرده مالکین را علیه اعیان صحرانشین و بزرگان امکان یافته
و توجیه یافته توجیه می نماید، باین معنی که روستائیان قیام کننده، عاده از خود برنامه روشنی نداشتند
محرک و راهنمای ایشان روزگار تحمل ناپذیرشان بود، نفرتی بود که از ستمکاران داشتند بارها روستائیان
فرمان عناصری از طبقه فئودال ها و امیران کوچک محلی را که جدی و سخنور و آشنا بفنون جنگ بودند
می بردند. عناصر یاد شده از اتحاد با توده روستائیان را فقط وسیله‌ای می دانستند برای کنار زدن
فاتحان مغول و ترک و متحدین محلی ایشان تا بدست روستائیان قدرت و حکومت را بدست آورند.و

و همین نردبان قرار دادن توده زحمتکش توسط امیران کوچک محلی برای پیروزی خود در همه جا خودنمایی
می کند. در همین جنبشها می بینیم، که آنها با توده های زحمتکش تا حدودی همکاری می کنند و پس از
کسب پیروزی توسط آنها به آنان پشت پا زده و خود بگرفتن رمق آنها می پردازند. و لاجرم مبارزه بگونه‌ای
دیگر شکل می گیرد و ره طی می کنند. بصورت نبردی داخلی نمایان می گردد، که رنجبران را حرکتی است
 برای نفی هرگونه ستمی و خود زمینه ایست برای رویا روئی با تازه بدوران رسیده هائی که تا دیروز زیر
ستم رنج می بردند، و حال نقش ستمکاران را بعهده گفت گرفته اند و خود آن شده اند که تا دیروز مرده با
شش را می گفتند. و آنجا جنبش ها اصالت توده ای خود را حفظ می کند که بطور خود گردان عمل شود و
رهبران و پیشوایان خود گمارده را جائی نباشد و درست جنبشها وقتی بی ناموس می شوند، که خود
گمارده گانی بنام رهبر، و پیشوا، له له وقیم توده می شوند و مسیر جریان بنیان کنی، و بدنبال آن
سازنده ای را بنفع خود منحرف می سازند. سد می شوند و اجازه نمی دهند این خدایگان رنگ و ارنگ که
توده آنچه را خود آفریده، رشدش دهد، بصورت فعال در آید تمام نیروهای سازنده اجتماعی و بطور وسیع
دور از تحریک هائی که با این باد، و آن مباد ظاهر می شود، دنبال شود و ثمره کار خویش را تا پایان تجربه
کنند.و