Donnerstag, 31. Mai 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران . حقوق شهروندی بهائیان. صفحه دوازده

دنباله صفحه یازده

احمد کسروی و علی دشتی

احمد کسروی مورخ و محقق میهن دوست معروفترین قربانی سیاست بدفرجام حکومت و ملایان است
وی در گفتارها و آثار خود بی باکانه به نهادهای مذهبی و محل تأمل قرار دادن ارزشهای مقبول دینی
و فرهنگی توجه نشان می داد و توجه جامعه ایرانی را به خود جلب می کرد

کسروی با نهضت مشروطیت ایران بزرگ شده بود و به انقلاب مشروطه یاری رسانده بود . تاریخ
ایران و سیر تحولات آن را بهتر از هر کسی می شناخت . گاهی چنان مفتون و سرگرم آرمانها و
آرزوهای میهنی خود می شد که فراموش می کرد دوستدارانش را در یک کشتی بی بادبان بر روی
دریایی بیکران و پر موج به دنبال خود به خطر انداخته است

شاید احساس می کرد انسانهای پیرامون او نیازمند هیجان هستند و برای رسیدن به مقصود می باید
آنها را همواره در توفانی از پرسش و ایراد قرار داد. گاهی آنچنان از فرهنگ مغولی و اسلام بدوی
بیزاری می جست که گویی کسروی متعقل و اندیشمند به یک انسان نامتعادل و تحمل ناپذیر مبدل
می گشت . از نخست وزیران و رجال نامور سیاسی و استادان بی پرده نام می برد و بر آنان خرده
می گرفت که چرا سیاست عدم دخالت دین و روحانیت در حکومت را دنبال نمی کنند
با افسوس به دکتر قاسم غنی استاد دانشکده پزشکی ایراد می گرفت که چرا این پزشک عالیقدر وقت
خود را در نوشتن تاریخ تصوف و تاریخ عصر حافظ به هدر می دهد

روزی اسماعیل امیرخیزی مبارز صدر مشروطیت را در اتوبوس می بیند . امیر خیزی برای کسروی
دوست دیرینه اش تعریف می کند که اخیراٌ محمد قزونی به ایران آمده و رفته بودم به دیدنش . نام شما
به میان آمد یک ربع ساعت از شما و دانش شما تعریف کرد و گفت که آثار آقای کسروی در اروپا در
میان دانشمندان شهرت پیدا کرده و مورد توجه انجمنهای ملّی است. در همان جلسه دکتر قاسم غنی نیز
حضور داشت و از شما توصیف نمود. کسروی می گوید : خواست آقای امیرخیزی از این سخن آن بود
که من آمدن آقای قزوینی را بدانم و به دیدنش روم 82 پاسخ کسروی به رفیق دیرینه اش اسماعیل
امیرخیزی قابل تعمق و بیانگر خاستگاه اجتماعی وی است

بازگویی آن ما را با اندیشه میهنی و انسانی کسروی و آنچه او درس و بر حق می شمرد آشنا می کند
کسروی ادامه می دهد : به دیدنش نخواهم رفت . اگر او از من ستایش می کند من از او بد خواهم گفت
او اگر با خود من دوستی می کند با توده ملت من دشمن است . یک عمر با این توده دشمنی کرده و از
آن راه نان خورده . مکر این آقای قزوینی همان نیست که در پاریس می نشست و نماینده وزارت
فرهنگ می بود که از فلان دیوان شعر عکس بردارد و به ایران فرستد؟!و

کسروی به این داد و ستدهای جاهلانه و مجاملات پوچ التفاتی نمی کرد . در مبارزه با خرافات سود
ملّت را می دید و در اندیشه تقویت حکومت مشروطه ایران بود . به سیاستمدارانی چون ذکاءالملک
فروغی ساعد مراغه ای سهام السطان بیات و عبدالحسن هژیر و دیگر ناموران سیاسی و اجتماعی
ایران در کمال روشنی و منطقی خرده می گرفت . چنین به نظر می رسد که کسروی پس از شهریور
بیست تنها نگهبان دستاوردهای اجتماعی و سیاسی دوران رضا شاه بود .

بدون آنکه از نقد اعمال ناشایست دوران رضا شاه خسته گردد و او غمگین و از خود بی خود می شد
از اینکه دوباره زنان به زیر چادر روند و یا ملایان در اداره کشور شریک شاه و حکومت گردند

در 29 آبان 1323 مرتضی قلی بیات سهام السطان به نخست وزیری انتخاب شد. وی در 4 آذر در
مجلس شورای ملّی حاضر گشت و نطق مفصلی پیرامون برنامه دولت ایراد کرد و کابینه خود را
معرفی و تقاضای رأی اعتماد نمود. در همین جلسه علی دشتی به دولت مرتضی قلی بیات تذکراتی
داد و راهنماییهای کرد از جمله گفت

تمام چیزهایی که باید به شهوات مردم دهنه بزند از بین رفته است سپس اشاره ای به فصاحت و اعجاز
آثار سعدی حافظ و مولوی کرد و انگاه چنین ادامه سخن داد بدبختانه امروز در این کشور دسته ای پیدا
شده اند که می گویند اینها را باید سوزاند اشاره به آثار احمد کسروی است اینها همگی علامت عصیان
است مذهب جعفری مذهب رسمی است و قانون اساسی هم آن را تصریح نموده است

حالا یک عده پیدا شده اند که بر ضد این مذهب چیز می نویسند و انتشار می دهند . تمام اینها علائم
آنارشی و هرج و مرج است آیا نباید به این روح تمرّد و عصیان که در همه چیز پیدا شده خاتمه داد؟

باور نمی توان کرد این سخنان از آن کسی ست که 25 سال بعد کتاب فاخر 23 سال را نوشته است
چنین می نماید که علی دشتی بر خلاف گذشته با سیاست رضاشاه زدایی و سیاست جنگ سرد هماهنگ
و همراه شده بود .

دشتی و کسروی یکدیگر را می شناختند . کسروی در روزنامه شفق سرخ مقالاتی منتشر کرده بود بی
تردید سخنانی نظیر سخنرانی دشتی به  برافروختن آتش کینه علیه کسروی کمک می کرد

کسروی بلافاصله پس از سخنرانی دشتی نامه ای سرگشاده به جناب آقای بیات نخست وزیر ایران نوشت
و پاسخ بسیار سختی به علی دشتی داد که یکی از اسناد مهم تاریخ تحولات مذهبی و سیاسی ایران به شمار
می رود . کسروی با دلیری می نویسد

پیداست که بازگشت این سخنان به ماست ما که دسته ای هستیم و به نام آزادگان یا پاکدنیان شناخته شده ایم
آن کسانی که کتابها را می سوزانند ماییم سپس کسروی به جایگاه دشتی در سیاست اشاره می کند آقای دشتی
در میان نمایندگان از سردستگان سیاسی ست و جای گفتگو نیست که گفته های ایشان در اندیشه جنابعالی جا
برای خود باز خواهد کرد . کسروی به نخست وزیر ایران می نویسد : جای گفتگو نیست که جنابعالی می
خواهید بدانید پاکدنیان کیستند و چه می گویند و این کتابسوزان چیست؟ او می داند که دولتمردان فرصت
خواندن آثار او را ندارند . نه آن زمانی که منتظر وکالت و وزارت هستند و نه آن زمانی که بر صندلی وکالت
و وزارت تکیه زده اند.

با این همه کسروی نام برخی از آثار خود را می برد و متذکر می شود که از دو حال بیرون نیست یا دولت
متوسل به زور می شود و یا با کسروی و طرفدارانش از راه منطق قانون روبرو خواهد شد . کسروی
یادآوری می کند که با زور نمی توان جلوی اندیشه های نو را گرفت . همچنانکه امپراتوران و پادشاهان
اروپا نتوانستند جلوی افکار آزادیخواهی را بگیرند.

آنگاه مثالی دیگر می آورد اگر زور توانستی جلو آمیغ اندیشه را گیرد خانواده رُمانوف توانستی سیل
سرسیالیسم را باز گرداند. در همین ایران کشاکش مشروطه و دربار فراموش نگردیده و نتیجه آن را
همه می دانیم

Freitag, 25. Mai 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران . حقوق شهروندی بهائیان. صفحه یازده

دنباله صفحه ده
حقوق شهروندی بهئیان
منتظری در آواخر عمر از ترس نکیر و منکر و فشار قبر در تأیید حقوق شهروندی بهائیان ایران فتوایی
منتشر کرد که باعث رضایت برخی و هم چنین خشم ایرانیان شد
حقوق شهروندی بهائیان از دید آیت الله منتظری چیزی جز در راستای احکام اهل ذمه در فقه اسلام و
شرایط زندگی کفار و مشرکین در کشور اسلامی نیست . اهل ذمه حقوق مساوی با مسلمانان ندارند بلکه
طبق شرایطی جان و مال و ناموس آنان در امان حاکم اسلامی است و باید به حاکم اسلامی جزیه بپردازند
در سالهای اغازین اسلام یهودیان و مسیحان با پرداخت خراج و جزیه به حاکم اسلامی اجازه داشتند در
سرزمینهای اسلامی طبق شرایطی که در احکام اهل ذمه امده است زندگی حقیرانه و ذلیلانه ای داشته باشند

احکام اهل ذمه بعدها برای زردتشتیان هم البته با تفاسیر و اجتهاد فقها قابل اجراء گردید و امروز دامنه
اجرای حکم اهل ذمه گسترش یافته است و نسبت به مؤمنین ادیان دیگر قابل اجراءهست

اهل دمه علاوه بر پرداخت جزیه که میتواند طبق فرمان حاکم اسلامی کمر شکن باشد حتا حق ندارد بر مرک
خویشاوند خود بلند بگرید . شخص ذمی حق ندارد خانه ای بهتر و یا مرکبی هم طراز مسلمان داشته باشد
اهل ذمه حق ندارد دعا و نیایشهای دینی خود را در خانه خودش با صدای بلند بخواند که مبادا بگوش مسلمانی
برسد ..ذمی حق ندارد به شخص مسلمان عقاید خود را ابراز نماید زیرا اینکار تبلیغات ضد اسلامی ست و
مخالف احکام اهل ذمه است اهل ذمه مجاز نیستند که فرزندانشان را آنگونه تربیت کنند که دین آنها از آنان
خواسته است و انتظار میرود .. اهل ذمه حق ندارند در سرزمین اسلامی معبد و عبادتگاه بسازند
اهل ذمه اگر همه احکام مندرج در فقه اسلامی را پیرامون اهل ذمه ندانسته اجرا ننماید طبق احکام اسلامی کافر
حربی محسوب می شوند و قتل آنان واجب است اگر بخواهم احکام اهل ذمه را در این جا مشروحاً بیاورم
آنوقت متوجه خواهیم شد که چه اندازه فتوای آیت الله منتظری مزورانه و سالوس منشانه است

و اگر عده ای از مسلمانان مزور بظاهر اصلاح طلب از آن پشتیبانی می کنند سببش این است که بخوبی شرایط
اهل ذمه را می دانند

باید از مسلمانان آزادیخواه و مدافع حقوق بشر و هم چنین از بهائیان دعوت کرد که بحث حقوق شهروندی همه
ایرانیان را بکلی از احکام فقه اسلامی و یا هر عقیده دینی منفک نمایند
تا بلکه همه ایرانیان از شر احکام عصر جاهلیت اسلامی رها شوند و به یک دموکراسی پارلمانی و تساوی
کامل حقوق شهروندی نائل گردند

مبارزه برای پاکسازی ایران از وجود فرقه ضاله و منحرف بهایی آرام آرام تبدیل به جنبش ضد پادشاهی و
حکومت مشروطه و ضد اندیشه آزادیخواهی و دموکراسی خواهی شد
و نهایتاً در طول چند دهه تبدیل به مبارزه برای سرنگونی سلطنت پهلوی در ایران گردید

حضور دو امیر عالیرتبه ارتش و حضور واعظ بدنام و گماشته مشهور محمد تقی فلسفی در خراب کردن
خطیرة القدس بهاییان نشانه رضایت شاه و دولتهای وی برای تعقیب و سرکوب بهاییان و نمایشی مستهجن و
خارج از دور اندیشی سیاسی برای جلب توجه ملایان بود

پس از آن برای رضایت ملایان ساواک انجمن خیریه حجتیه مهدویه را به وجود آورد که شعب ان زیر نظر
ساواک در سراسر کشور ایجاد شد و به فعالیتهای مذهبی و آموزش خبرگیری و خبررسانی و ایجاد آشوب
در میان اقلیتهای دینی مشغول و رفته رفته انجمن حجتیه بر خلاف نظر بنیانگذارانش خود شکارگاه هیئتهای
مؤتلفه اسلامی و سازمان مجاهدین خلق گردید 

Donnerstag, 24. Mai 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران . صفحه ده

دنباله صفحه نهُ
آن وقت کاری که من کردم این بود که تمام طبقات و اصناف نجف آباد را دعوت کردم همه علیه بهائیت
اعلامیه دادند مثلاً نانواها نوشتند ما به بهایی ها نان نمی فروشیم راننده ها امضاء کردند که ما دیگر
سوارشان نمی کنیم .. خلاصه کاری کردیم که از نجف آباد تا اصفهان که کرایه ماشین یک تومان بود
یک بهایی التماس می کرد پنجاه تومان بدهد و او را نمی بردند البته همه این نبردن ها هم از روی ایمان
نبود خیلی ها از دیگران و از جو عمومی جامعه می ترسیدند .. بالاخره با این حرکت آنها بهائیان در نجف
آباد متلاشی شدند بعد از این قضیه متفرق شدند و در همه جا از چشم مردم خود را مخفی می کردند بعد این
قضیه را ما به اصفهان هم کشاندیم در آنجا هم سرو صدای گسترده ای علیه بهائیت بر پا شد بالاخره پس
از مدتی مشخص شد که مؤسس و محرک این جریان من هستم 78 ..و

با توطئه های کریه و پلید فقیه عادل آیت الله منتظری غارت و چپاول و آوارکی بهائیان نجف آباد آغاز شد
و شاه و دولت مشروطه هیچ کاری انجام نداد و حتا مأمورین دولتی در خدمت این دسیسه گر عمامه ای قرار
گرفتند . بدستور مغز متفکر و تئوریسین ولایت فقیه حسینعلی منتظری مرکز بهائیان نجف آباد را به آتش
کشیدند . منتظری در خاطراتش اعتراف می کند که استاد و مرجع تقلیدش آیت الله بروجردی کاملاً در جریان
فتنه گریهایی من بودند و از فعالیتهای من خوشحال بودند

منتظری به سبب دسیسه ملایانی شنیع تر از خودش به مقام نیابت شیطان خمینی نرسید و حتا از مراد و
پیشوای خود در تاریخ 6. 1 . 1368. نامه ای سراسر توهین و تهدید آمیز دریافت کرد که در تاریخ
روحانیت مبارز برای همیشه جاوید خواهد ماند. خمینی بدون ذکر عنوان آیت اللهی منتظری را مورد خطاب
قرار میدهد و می نویسد

جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه برایتان می نویسم تا مردم روزی در حریان امر
قرار گیرند. شما صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید از این پس به طلابی که پول
برای شما می آورند بگویید به قم منزل برادرم آقای پسندیده و یا در تهران به خانه خودم جماران مراجعه کنند
به حمدالله از این پس شما مسئله مالی هم از صدقه سر انقلاب اسلامی و چپاول و غارت اموال مسلمین و غیر
مسلمین ندارید

آنگاه حضرت امام نایب خود را ابله می خواند و به زبان آخوندی خطاب به منتظری می نویسد از آنجا که ساده
لوح هستید در خانه خود زندانی هستید تا شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد و آنگاه شیطان خمینی در آخر
نامه تحقیر آمیز خود خطاب به منتظری علت خشم و غضب خود را می نویسد که شما موجب خیانتی بزرگ
به سربازان گمنام امام زمان روحی له الفدا منظور سران و مأمورین ساواما و واوک و خونهای پاک شهدای
اسلام و انقلاب کردید ..

برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید شاید خدا کمکتان کند
نایب معزول شده اما شیطان خمینی حضرت آیت الله العضمی حسینعلی منتظری در جواب این نامه توهین آمیز
در کمال حقارت و بیچارگی می نویسد

به من اجازه فرمائید هم چون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی زیر
سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم ..79


Dienstag, 15. Mai 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران . صفحه نُه

دنباله صفحه هشت
پس از پایان ماه رمضان 1334 خورشیدی علمای اعلام و ائمه جماعت و همه و عاظ و مبلّغین اهل منبر
و همچنین نماینده آیت الله بروجردی در منزل آیت الله خوانساری جمع شدند و پس از شور و مشورت
شرکت کنندگان در آن جلسه در عریضه ای به حضور اعلیحضرت همایونی خواستار و خواهان تسریع
و یکسره کردن کار بهاییان در ایران گردیدند .
علمای اعلام در آن نامه وفاداری خود را به سلطنت با آب و تاب بیان کردند و از شاه خواستند که کار
بهاییان را نیز مانند سرکوب خونین توده ایها به پایان رسانند تا دیگر استخوان لای زخم گذاشته نشود

شاه و دولت های پس از کودتای 28 مرداد با انجام خواسته های غیر قانونی مراجع تقلید و روحانیون در
واقع بر شراکت آنان در قدرت دولت مهر تأیید زدند. با مطالعه اسناد نامه ها و اعلامیه های روحانیون
پس از کودتای 28مرداد تا انقلاب 57 در می یابیم که تا چه اندازه روابط در بار و دولت با روحانیت فرقه
شیعه تنگاتنگ و صمیمانه است .

این روابط پرسش برانگیز و غیر قانونی به آنجائی کشیده بود که آیت الله بروجردی برای رسیدن به امیال
و هوسهای شیطانی خویش از شاه و نخست وزیر حسین علاء می خواهد اصول قانون اساسی کشور
مشروطه را زیر پا گذارند و به آزار و نابودی بهائیان که بزرگترین اقلیت دینی بی آزار ایران و هیچگونه
دخالتی در روند سیاسی کشور نداشتند اقدام عملی نمایند
عریصه مرجع فرقه شیعه دوازده امامی بشرح زیر است
بسم الله الرحمن الرحیم . جناب آقای نخست وزیر حسین علاء دام اجلاله . مرقومه جنابعالی مورخ پنجم تیر
ماه 1334 که حاکی از صدور اوامر لازمه از طرف اعلیحضرت همایونی به دولت در اجرای نظریاتی که
حقیر در عریضه مورخه بیست و هفتم شوال 1374 هجری قمری عرض کرده بودم وسیله جناب آقای قائم
مقام الملک رفیع 75 واصل گردید و شرح نظریات حقیر را مرقوم داشته بودید

یک - از تبلیغات مضره فرقه بهایی که بر خلاف دین مبین اسلام است جلو گیری شود
دو-محافل و مراکز تبلیغاتی آنها در هر نقطه مملکت که مفتوح شده است موقوف گردد
سه- مستخدمینی که اقرار بر خلاف ادیانی که در قانون اساسی مصرح است بنمایند پس از رسیدگی بر طبق
قانون استخدام کشوری اخراج شوند و بالملازمه آنها هم مشمول این دستور خواهند بود خداوند عز شأنه دیانت
مقدسه اسلام و استقلال مملکت ایران را از گزند حوادث و تهاجم معاندین محفوظ و اعلیحضرت همایونی و
اولیای امور را در حفظ مصالح مملکت و تقویت دیانت مقدسه موفق و مؤید فرماید والسلام علیکم و رحمة الله
و برکاته

هفتم ذیقعدة الحرام 6 تیر 1334 حسین الطباطبائی 76
محمد تقی فلسفی در آن دوران و هم چنان پس از آن در مساجد و تکایای تهران و شهرستانها با صدای بلند نعره
سر میداد. بازاریان کارمندان دانشجویان دانش آموزان کارگران غیرتمند ایران قیام کنید و با این بی دینان و بهائی
مسلکان مبارزه کنید و ریشه آنها را بر کنید تا ثابت شود که علی بن ابی طالب زنده است. پیقمبر زنده است و دین
اسلام زوال پذیر نیست. بیش از این اجازه ندهید این دولت غیر قانونی دین اسلام را خوار کند

دستگاه و دکان روحانیت پس از شرکت موفقیت آمیز خود در کودتای 28 مرداد هر گونه اصلاحات سیاسی
اجتماعی و اقتصادی را به بهائیان نسبت می داد و با این کار احساسات فرقه ای و بهائی ستیزی نهفته در
جامعه ایرانی را بیدار نگاه میداشت . هر گاه شاه و دولت از اصلاحات اعلام شده بسبب مخالفت روحانیون
به عقب نشینی مجبور میشد ملایان و آیات عظام بر سر منابر به آن عنوان قرار داد بین دولت و روحانیون
و شکست دولت و یا بنا به خواست خداوند و با پشتکار شما ملت قهرمان مسلمان و سعی و کوشش خستگی
ناپذیر علماء فتح و پیروزی با ما شد میدادند

اقدامات و توطئه های آیت الله بروجردی تنها با تشویق فلسفی و اعظ برای سخنرانی علیه دین بهائی پایان
نمی گرفت . بلکه وی به سراسر ایران طلبه ها و چماقداران خود را گسیل می داشت تا با همیاری مردم
متعصب مذهبی و تحریک مردم بی خبر از دین و سیاست به قتل و غارت بهائیان سراسر کشور مشغول
شوند از میان صدها سند نگارنده تنها اشاره مختصری به اقدامات شیخ حسینعلی منتظری میکنم که یکی
از شرورترین ملایان حوزه درس آیت الله بروجردی بود

شیخ حسینعلی منتظری در آن دوران طلبه ای جوان بود اما بعدها به مقام آیت الله العظمایی و نیابت پیشوا
و رهبر انقلاب اسلامی آیت الله روح الله خمینی رسید .

وی دفتر اعمال خود را باز می کند و بدون هیچ پرده پوشی و شرمی حتا با افتخار به بهائی ستیزیهای خود
اشاره می کند که ما تنها فراز هایی از آن اعمال ننگین را نقل می نماییم

مرحوم بروجردی خیلی ضد بهائی بود . مثلاً در طرف های یزد یک بهائی را کشته بودند و بنا بود قاتل را
اعلام کنند آقای بروجردی مرجع تقلید فرقه شیعه در این قضیه خواب نداشت و می خواست به هر قیمتی که
هست از اعدام او جلوگیری کند

آیت الله بروجردی به سبب تشبث به مقامات عالیه کشوری و تلاشهای ضد قانونی قاتل آزاد شد
یک سال که ماه رمضان که آقای فلسفی از رادیو صحبت می کرد آقای بروجردی به او گفته بود که علیه
بهایی ها صحبت کند آیت الله کاشانی هم با این معنا کار موافق بود آقای فلسفی در ماه رمضان شروع کرد
علیه بهایی ها صحبت کردن صحبت آقای فلسفی در آن سال خیلی گل کرد و مردم همه اطاف رادیو جمع
می شدند صحبتهای آقای فلسفی را گوش کنند

همان ایام منتظری از طرف آیت الله بروجردی مأمور می شود که برود نجف آباد . قبل از حرکت من از
آیت الله بروجردی راجع به معاشرت و خرید و فروش و معامله با بهایی ها سئوالی کردم و ایشان در
جواب استفتاء من فتوایی مرقوم فرمودند:
بسمه تعالی لازم است مسلمین با این فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترک کنند فتوای بروجردی
بصورت اعلامیه در سطح شهر پخش شد و تبلیغات زیادی در مساجد و جاهای دیگر انجام گرفت

با خوانده شدن این حکم جو گسترده ای علیه بهائیت در نجف آباد ایجاد شد




Mittwoch, 2. Mai 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران . صفحه هشت

دنباله صفحه شش
به خواسته آیت الله بروجردی بلافاصله پس از 28 مرداد تعقیب بهاییان با سخنرانیهای محمد تقی فلسفیدر
رمضان 1334- 1955 آغاز شد. وی حملات شدیدی را علیه بهاییان به راه انداخت و مراکز بهاییان در
تهران و شهرستانها به دست دولت افتاد. در تهران تیمسار باتمانقلیچ رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و
تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران در مقابل دوربین خبرنگاران خارجی و داخلی کلنگ در دست گرفتند
و گنبد مرکز بهاییان را خراب کردند. مرکز بهاییان سالها به محل فرمانداری نظامی تبدیل شد

سرتیپ محمد آیرملو معاون قدرتمند ترین دستگاه دولت یعنی سازمان اطلاعات و امنیت کشور در خاطرات
خود می نویسد : یک روز صبح تیمسار باتمانقلیج رئیس ستاد ارتش و تیمسار بختیار فرماندار نظامی روی
بام حظیرة القدس مرکز بهائیان در تهران باشگاه مذهبی بهائیان رفته کلنگ بدست گرفتند و به ویران کردن
گنبد آن پرداختند . صبح روز بعد وابسته نظامی آمریکا به دفتر من آمد و با چهره ای بر افروخته گفت: این
چه کاری بود که از رئیس ستاد ارتش سرزد . چرا باید یک رئیس ستاد ارتش کلنگ بدست بگیرد و جلوی
چشم همگان ساختمانی را خراب کند آن هم ساختمانی که مورد علاقه و احترام شماری از مردم کشور
شما است؟

کشور من به ایران کمک می کند تا به تعمیر خرابی ها بپردازد آنوقت شما جاهای آباد را هم خراب می کنید؟

من که خود نتوانسته بودم یک دلیل منطقی برای این تخریب آن هم بدست رئیس ستاد ارتش پیدا کنم در برابر
سرزنشهای وابسته نظامی آمریکا دهانم بسته ماند و پاسخی ندادم . چند ساعت بعد شادروان با تمانقلیج من را
خواست و بی صبرانه پرسید که وابستگان نظامی در باره رخداد دیروز چه می گویند؟ من صریحاً گفته های
وابسته نظامی آمریکا را بازگو کردم و افزودم چند نفر دیگر از وابستگان نظامی نیز در آین کار شگفتی و
تأسف نشان دادند

هنگامی که آثار ناراحتی در چهره ایشان نمودار شد پرسیدم ؟ تیمسار براستی انگیزه شما در این کار چه بوده
است؟ ایشان سر را بلند کرده گفتند: من انگیزه ای نداشتم این دستور ارباب بود. که مقصودشان شادروان
آیت الله بروجردی بود

  بگونه ای که بعدها در کتابها خواندم آیت الله بروجردی این دستور را برای بدست آوردن دل چند آخوند با
نفوذ آن زمان به ویژه سید ابوالقاسم کاشانی صادر کرده بود
جالب آن است که شادروان محمد رضاشاه 25 سال پس از این حادثه نتیجه رو دادن به آخوندها را دید و نیز
پس از 25 سال تیمسار باتمانقلیج هنگامی که در تلاطم انقلاب 1357 دستگیر و محاکمه شد از این واقعه
برای دفاع نسبتاً موفقیت آمیز خود سود جست.72

اقدامات آیت الله بروجردی و اصولاً تلاشهای دستگاه روحانیت فرقه شیعه علیه بهائیان تنها برای حفظ بیضه
دین مبین اسلام انجام نمی گرفت . بلکه اهرمی بود تا قدرت دستگاه مرجعیت و روحانیت را به رخ شاه و دولت
کشند و برای عامه مردم به نمایش گذارند

دستگاه روحانیت و مخالفان حکومت مشروطه بر خلاف فکر عامیانه ای که در میان مردم رواج یافت و این
از حماقت های حزب توده ایران بود زیرا که شعبان خان جعفری را تاجبخش قلمداد میکردند و واقعیت را
وارونه نشان میدادند
واقعیت آن بود که مرجعیت فرقه شیعه و ملایان مهم ترین متحدین قدرتهای بزرگ در براندازی نهضت ملی
ایران به رهبری دکتر محمد مصدق بودند . عاملین و مجریان واقعی کودتای 28 مرداد در لباس روحانیت
آزادنه به توطئه مشغول و بالاخره طرح استعمارگران را به پیروزی رساندند

در نامه های آیت بروجردی و خاطرات منتشر شده دیگر مراجع تقلید و روحانیون صاحب نام این عقیده بارها
ابراز شده و بکرات می خوانیم که به شاه هشدار می دهند که تاج دو باره باز یافته خود را مدیون اقدامات
روحانیت مبارزه علیه دکتر محمد مصدق و شرکت فعال خود در به پیروزی رساندن کودتای 28 مرداد است

گاه ملایان در نامه های خود به شاه با کنایه و اشاره اخطار میدهند که اگر کاری کند که روحانیت و فقها
رنجشی پیدا نمایند آنها می توانند و قدرت آنرا دارند که او را از تاج و تحت بزیر کشند

پس از در هم کوبیدن گنبد خظیرة القدس بهائیان آیت الله سید محمد بهبهانی در تلگرافی به شاه از بستن کانون
فساد دینی و مملکتی به وسیله ارتش اسلام تشکرات صمیمانه تقدیم و آن را عیدی از اعیاد مذهبی بر شمرد

شاه در جواب آیت الله بهبهانی خاطرنشان ساخت : بطوری که مکرر از ما شنیده اید همیشه خود را در اجرای
مقرات اسلام موظف دانسته و ادامه این توفیق را از خداوند متعال خواهانیم آیت الله بروجردی در تلگرافی به شاه
نوشت خداوند عزّ شأنه دیانت مقدسه اسلام و سلطنت ایران را از گزند دشمنان و اخلالگران حفظ فرموده وجود
مبارک را برای مسلمین مستدام دارد

آیت الله بروجردی پس از این واقعه شرم آور در نامه ای به محمد تقی فلسفی از خدمات پرقیمت او به دیانت
مقدسه اسلام بلکه مطلق دیانات و نسبت به قرآن کریم قدردانی کرد و ابراز داشت که بهاییان در دستگاه دولت
نفوذ کامل دارند و لذا اهم امور در این مقام تصیفه ادرات و وزارتخانه ها و مسئولیتهای حساس مملکت است
از این فرقه .وی در مصاحبه ای در کیهان ویران کردن حظیره القدس طرد بهاییان از ادارات و بنگاههای
دولتی و تصویب طرحی برای اخراج تمامی بهاییان را از ایران خواهان شد

محمد تقی فلسفی بر روی منبر حتا از گفتن دروغ و پراکندن شایعات و جعلیات لحظه ای درنگ نمی کرد و برای
برانگیختن مردم عامی علیه بهاییان به حربه قدیمی همه روضه خوانان متوسل شد و به دروغ گفت>: یکی از
افراد توده ای نزد خود من اقرار کرد و گفت چون طریق فعالیت به روی ما بسته شده چون شندیم بهاییان در سال
آینده قصد کودتا دارند بدین لحاظ به سوی آنان گرویدیم تا بتوانیم در آن موقع عمل حادی انجام دهیم و حتا برای
اینکه خود را خیلی علاقمند به مذهب بهایی نشان دهیم به آیین و روش آنان از آنها زن گرفتیم . وی در پاسخ
اعتراضات مجامع و مؤسسات بین المللی و احتمالاً اعتراضات کشورهای اروپایی علیه سرکوب بهاییان در ایران
به ترفندی دیگر دست زد و در بالای منبر گفت

ما در باره مذهب صحبت نکرده ایم بلکه راجع به دسته ای که نقاب مذهبی به صورت زده بحث نموده ایم وی در
کمال صراحت بر روی منبر اعتراف می کند که از نوکران جنگ سرد و با حاسوسان خارجی روبط نزدیک
دارد و با صدای رسا می گوید

به آمریکایی ها پیام دادم که مسلمانان با توده ای ها مبارزه کرده اند و شما اگر بخواهید از بهاییان حمایت نمایید
مثل این است که توده ایها را که دشمن آمریکا هستند تقویت کرده اید

بدینسان محمد تقی فلسفی خود را یکی از عوامل آمریکا برای مقابله با اندیشه های کمونیستی و سوسیالیستی در
ایران می شناساند و به کنایه سیاست جنگ سرد آمریکا و متحدان از اروپاییش را وسیله ای برای مبارزه با
بهاییان و سرکوب آنان را هم مزورانه در راستای همان سیاست جنگ  سرد قالب می کند

بدین معنی که مبارزه با بهاییان یک سبقه دینی ندارد و تنها یک مبارزه برای حفظ یکپارچگی ایران بلکه جزیی
از مبارزه علیه کمونیسم جهانی است

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام ایران.صفحه هفت

اسامی کتابها  . خاطرات حجة الاسلام محمد تقی فلسفی بصورت مصاحبه با سید حمید روحانی زیارتی
تنظیم یافته و در مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است این کتاب حاوی مطالب فروانی پیرامون
دشمنیهای فلسفی و آیت الله بروجردی و سایر آیات عظام و روحانیون سرشناس علیه همه اقلیتهای مذهبی
و احزاب سیاسی ایران است

در مورد بهائیان در سراسر کتاب و بویژه از صفحه 194 ببعد مشروحاً و بی پرده از  دسیسه ها و
توطئه های خود برای سرکوب و نابودی بهائیان اعتراف کرده است

مطلب بالا بخش ناچیزی از اعتراف اوست در صفحات 199 و 200 چاپ چهارم 1382 از انتشارات
مرکز اسناد انقلاب اسلامی

پیرامون نقش آیت الله بروجردی و دیگر آیت عظام در سرکوب و اصولاً بهائی ستیزی در سراسر ایران
مراجعه کنید به کتاب دکتر محمد مصدق و بهائیان تألیف بهرام چوبینه انتشارات نشر کتاب در لس آنجلس
. تاریخ انتشار 2009

در کتاب آیین بهایی یک نهضت سیاسی نیست ناشر محفل روحانی ملی بهاییان آلمان پس از رد سیاسی
بودن این آیین به ایراداتی که سران چمهوری اسلامی به بهاییان می گیرند جواب داده شده و از جمله
نویسنده و یا نویسندگان  این کتاب متذکر می شوند که در دوران  مجلس آخوندی دولت گذشته داشته اند

در 1320 -1941 عده ای از بهاییان یزد به اتهام بهایی بودن به زندان می افتند ..در سال 1322 1943
مراکز بهایی در شهرستانها تصرف و برخی تخریب می شوند. در سال 1325--1946 در کاشان و
شاهرود عده ای از بهاییان به قتل می رسند و قاتلین دستگیر نمی شوند
در سال 1330- 1951 جهاد علیه بهاییان اعلام می گردد و آنان را به همبستگی با کمونیستها متهم می
کنند..پس از سخنرانیهای شیخ محمد تقی فلسفی در سال 1334 --1956 به سبب این اقدامات بهاییان به
سازمان ملل شکایت می کنند .
در فاصله 1956-تا 1963 اجتماعات بهاییان از طرف دولت غیرقانونی اعلام می گردد و سرانجام در
پستامبر سال 1357-1978 ساواک ترتیب یک قیام ضد بهایی را در شیراز می دهد
و هدف آن است که انقلاب را منحرف و به یک شورش ضد بهایی نمایند
بیش از سیصد خانه بهائی تاراج و سپس به آتش گشیده می شود.