Mittwoch, 12. April 2017

صندوق عدالت و صندوق جنایت

نسل امروز نظام جمهوری اسلامی ایران نسلی است که اکثریت آن به عشق بزرگ نظام بسیجی
و جنایت در زندگی باور دارند. و آرزویشان این است که همیشه بتوانند در کنار نظام ولایت فقیه
شریک صندوق نه عدالت و بلی صندوق جنایت شریک زندگی و جنایت باشند. و
ولی درست به همین دلیل, امروز برای اعضای این نسل دشوار شده است که از سال 2009 تا
در سال 2017 دومیلیون از همین نسل بی توان به کشور های اروپا و آسیا درخواست پناهنده گی
داده اند. که بی دغدغه و بدون تامل کسی را دوست داشته باشند. زیرا هر خدشه ای در رابطه ی
آن ها در عشق بزرگ ولایت فقیه شان را زائل می کنند. و

این نسل امروز نظام جمهوری اسلامی ایران کسی است که توان خود را به نظام 90 درصد بدهد
و از نظام ولایت فقیه 100 درصد استفاده توان خود را می خواهد. و و تا سن سی پنج سالگی اش
به طور متوسط با چندین رابطه ی هم شکست خورده ی و هم در رابطه ی پولدار شدن در باور
است. و در زندگی دیگر ایران که برای آنها دردآور باشد در نظر ندارد. این تعداد جدایی با این
سن, بیشتر از تعداد همه ی جدایی های پداران و مادران آنان در تمام طول نظام جمهوری اسلامی
ایران عمرشان است. و

در این جوامع ایران جدایی دومین فاکتور ایجاد کننده ی استرس پس از استرس ناشی از مرگ است
انسان ها برای کنار آمدن با مرگ عزیزانشان انواع مراسم ایدئولوژی با آیین های ولایت فقیه رهبر
ایران پررمز و راز دارند, ولی برای پس از جدایی این نسل جوان چه می کنند؟ من خیلی ها را
دیده ام که خارج از کشور ایران با این استرس طوری غذا می خوردن که در دید من آنها در عمر
خودشان همچنین غذایی ندیده بوده اند. و

امروز اگر از این نسل جوانان 18 تا 35 ساله که در یک ارتباط یا در یک زندگی مشترک زناشوئی
قرار دارند, بپرسید از آنها: آیا فکر می کنید این رابطه مشترک آنان تا کی دوام می آورد؟ پاسخ
اکثریت آنان این است که : تا پایان عمر, معنای چنین پاسخی این است که ما در موضوع دوست داشتن
و عشق: برای آزادی بیان و آزادی زندگی مشترک جدی نیستیم. علت آن هم این است که قرار
داشتن در یک رابطه به معنای داشتن ارزش زندگی و هدف نزد دیگری است و ما نسل این نظام هستیم
و ما انسان ها تنها هنگامی که کسی یا کسانی دوستمان دارند از تردیدها و دودلی هایمان آزاد می شویم
و نقش و ارزشی برای خود قائل نمی شویم. به عبارت دیگر ما به این دلیل به عشق نظام ولایت فقیه
عشق بزرگ در زندگی باور داریم زیرا در مدت 37 سال نظام جمهوری اسلامی ایران داشتن چنین
چیزی به باور ما به خودمان نیرو می بخشد و آن را در درون نظام بسیجی تقویت می دارند. و

                پس چرا رابطه های ما شکست می خورند و کار ما به جدایی می کشد؟
خود شیفتگی و بی توجهی به شریک زندگی یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر و دوست و همسایه و
دیگران , نامهربانی, نداشتن علاقه های مشترک و ناتوانی در بخشودن تقصیر, از جمله دلایل شکست
رابطه ها هستند و در صدرهمه ی آن ها نیز دنیاهای متفاوت داشتن قرار دارد. در این دو دنیای متفاوت
است که این نسل در اروپا درخواست پناهنده گی داشته زندگی اینجا را با آنجا که بده وبستان های عاطفی
موزون و برابر نیستند. به زبان ساده تر, در یک زندگی مشترک با هم غریبه بودن تأثیر منفی تری بر
رابطه دارند تا نزد غریبه رفتن و خیانت باشند. و

نمونه خودم و نیز جوانان 60 این رابطه را نیز نمی پذیرند که آن شور و حال اولیه مدتی بعد, جای خود
را به روزمرگی و زندگی عادی و طبیعی می دهد و از آن پرندگان و پروانه ها که قبلاً در همه جا دیده
می شدند, دیگر خبری نیست. آن ها نمی پذیرند که این تحول طبیعی که آن ها آن را پایان رابطه با نظام
و عشق بزرگ می دانند, خود مرحله ای از یک رابطه ی عاشقانه است. و

در چندین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران, ایدئولوژی ولایت فقیه برای صندوق رای اجبارهای
قوی تری را در کنار اصلاح طلب هم نگاه می داشتند. از آن میان می توان به ( پول) و انتظارات
اجتماعی اشاره, کرد که بسیاری از زندگی های این نسل جوان را به جهنم هایی خالی از عشق و
محبت تبدیل کردند. ولی امروزه به ویژه با فراهم آمدن هر چه بیش تر آزادی های فردی و استقلال
اقتصادی, ترک کردن وطن یک رابطه با نسل 60 تصمیمی آگاهانه است. من به این دلیل از این صندوق
جنایت جدا می شوم زیرا برای خودم ارزش قائل باشم. در رسانه ها اینترنت نیز شکست را یک هدف
و یک رابطه, مشترک دوباره برای آینده زندگی و کشور ایران تعریف کنم. مطابق این تعریف جدایی
از نظام و از صندوق جنایت با انسانها که در این رابطه مشترک هستند کمک کنم تا خود را بهتر بشناسم
و به این ترتیب به کشور آینده ایران زندگی بهتر و برای نسل آینده زندگی بهتر فراهم بیآورم. و

با این وجود به نظر می رسد که نظام ولایت فقیه رهبر ایران با چنین برداشتی از شکست خود آگهی و
با رابطه ما موافق نیست و مکانیزم خفقان و استبدادی در سرشت حکومت استبدادی است که نتواند هر
گونه نیروی مخالف را تحمل کند و باید برای حفظ موجودیت خود هر متفاوت کوچکی را درهم شکنند

بنابراین استبداد نظام امروز ایران نیاز به آرامش و سکون دارد. به همین دلیل نیز در جوامع ایران
استبدادی این طور به نظر می رسد که در برابر حکومت خودکامه هیچ گونه مقاومتی وجود ندارد و یا
اگر مقاومتی وجود داشته باشد, محدود می شود به محافل کوچک روشنفکری و یا جنبش های مطالباتی
کارگری  و معلم ها و دانش آموزها و دانشجویان که خود را به شکل اعتصابات و درگیری های محلی
بروز می دهند اکثریت مردم ایران معمولاً خاموش و در انتظار فرصت مناسب هستند. و
با چنین فرصت هایی ناگهان همه چیز تغییر می کند. فریادهای خاموش نارضایتی دریایی خروشان
می گردد و بی حرکتی دیروز 60 با سرعتی غیر قابل 97 تصور به حرکتی پر شور و جنبشی بزرگ
بدل می گردد. این روند منطق و قانون مندی مبارزه در شرایط خفقان و استبداد نظام جمهوری اسلامی
را آشکار می سازد. و

با این حال روان ما دست نخورده باقی نمی ماند و میزان توانایی ما برای ارتباط گیری رابطه ما در آینده
تحت تأثیر تجربیات ما تغییر می کند. بسیاری از ما که به دنبال رابطه بزرگ با چند شکست روبه رو
شده ایم در هدف خود نوعی بسیار منفی درست می کنیم و در رابطه ی بعدی خود به جای درست دیدن
رفتار طرف مقابل مان, بدبینانه و منفی باف به او و به کارهای او می نگریم. ما اگر از این گروه باشیم
گمان می کنیم هر چیزی را قبلاً هم تجربه کرده ایم و برای اعتراض و تظاهر تکراری را می بینیم که
پایانش را هم می شناسیم. لیکن گروه بزرگ دیگری از انسان ها مبارز می دانند که هدف همگانی وجود
دارد و می تواند رابطه ما را ما خودمان تشکیل داده ایم و خودمان هم می توانیم آن را پیش ببریم. و

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen