Samstag, 29. Juni 2013

بستن مطبوعات و گسست رابطه ی آن ها با نیروهای آزادیخواه

بستن مطبوعات و گسست رابطه ی آن ها و نیروهای آزادیخواه با کارگران و زحمتکشان قطع امکانات خبر
رسانی به مردم دستگیری جعمی از نویسندگان و روشنفکران و از این طریق ایجاد فضای ترس و خانه نشین 
کردن روشنفکران و آزادیخواه معترض پرونده سازی علیه دوره یازده ام انتخابات جوسازی علیه عده ای
.معترض و دستگیری شماری از بلند پایگان دانشجو به اتهام وابستگی به خارج و جاسوسی برای بیگانگان

برای اجرای این عملیات همان طور که دیدیم همه ی اجزا و نهادهای قدرت و پاسداران نظام ولایت فقیه رهبر 
مجمع تشخیص مصلحت و رییس آن شورا نگهبان مجلس شوای اسلامی قوه ی قضائیه فرماندهان سپاه پاسداران 
.و بخش تبلیغات سازمان سرکوب صدا و سیما و روزنامه های به نام جمهوری اسلامی وارد کارزار شدند

با صدور فرمان حمله توسط رهبر قوه قضاییه و ارگان های سرکوب کار افتادند روزنامه ها تعطیل و دستگیری ها
.آغاز شدند ارگان های تبلیغاتی زمینه ساز بحران وخشونت فضای تهمت و افترا و ترس و وحشت را دامن زدند
.
حسن فریدون که نام او حسن روحانی به رییس جمهوری ایران انتخاب شد

Freitag, 28. Juni 2013

هشتاد در صد ثروت ملی ایران و اقتصاد ایران به اسم اینها نوشته شد



ویکی لیکس,

رژیم جمهوری اسلامی ولایت فقیه ایران و سپاه پاسداران یکی از بزرگترین تجارت به هروئین است. 

Mittwoch, 26. Juni 2013

بر پا خیز, بر پا خیز ,

,بنابراین باید در مقابل این وضعیت قد علم نمود باید ترس و قانون را کنار زد و فریب جامعه حقوقی را شناخت 
و شناساند و افشا نمود. باید اعتراض داشت
 
و برای تحقق بخشیدن به این وضعیت چاره ای نیست, جز اینکه به جمع آوری تمامی نیروهای سیاسی آزادیخواه
خود در جامعه بپردازیم , و بر پاخیزیم


سر نگون باد رژیم ولایت فقیه آخوندی جمهوری اسلامی فاشیستی

احمد کسروی یک آخوند شیعی که در این زمان است و در میان ماست اگر نیک بجویم در هزار و سیصد سال پیش است

احمد کسروی 
یک آخوند شیعی که در این زمان است و در میان ماست اگر نیک بجویم در هزار و سیصد سال پیش است,
در مدینه است, در کربلا است , در کوفه است , در شام است. آنچه در برابر چشمش دفیله >رژه< می روند
کشاکش های خلافت و داستان کربلا و جنگ های سلیمان
.بن صرد و مختار ثقفی است 

راست گفته شده که اینان مردگان هزار و سیصدساله اند که سراز گور در آورده و به میان مردم آمده اند 

راست گفته شد که اینها به جهان جز از دید ایدئولوژی مذهبی شیعیگری از دیده تولی و تبر ی
[ دوستی با ولایت علی و بیزاری از سنّیگری] نمی نگرند 

شما اگر پیش یک آخوند شیعی سخن از پیشامدهای این زمان برانید , مثلاً از این جنگ دوم جهانی
.و از نتیجه های آن گفتگو کنید, لذتی نخواهد برد

ولی اگر بازگردید و سخن از جنگ خیبر و کشته شدن مرحب جهودی و مانند آن برانید خواهید دید چهره اش 
.شکفته و با یک لذتی به گفتگو در آید

جلو خامه را باز نمی گزارم کیش آخوند شیعی با زندگانی دموکراسی نمی سازد و نتواند ساخت

.اگر آب و آتش با هم توانند ساخت اینها هم توانند ساخت

آن کدام سیاستی است که بدبختی 76 میلیون جمعیت کشور ایران 1392 خورشیدی توده را می خواهد؟ 

آن کدام همسایه است که با این آشکاری با ما دشمنی می نماید؟

.احمد کسروی من سیاستی نمی شناسم که ما را به چنین زبونی و بیچارگی ناچار گرداند
.اگر هم چنان سیاستی هست, ما ناچار از پذیرفتن آن نیستیم

در جهان هیچ نیروی نیست که بتواند ما را به غوطه خوردن در میان آلودگی های قرون وسطی و بیرون نیامدن 
از توی آنها ناچار سازد






Sonntag, 23. Juni 2013

مهترین بخش از نامه سرگشاده احمد کسروی به بیات نخست وزیر < در باره شیعه آخوند< است

نخست باید یاد آور شد  که در کشور ایران علاوه بر فرقه شیعه فرقه ها و ادیان فراوانی وجود
دارد , مثلاً دسته بندیهایی که به نامهای زردشتی مسیحی سنّی ,علی اللهی , صوفی , بهایی,
شیخی, کریمخانی, اسماعیلی, و مانند اینها مشهور هستند.

کسروی می گوید: ما از راهش می کوشیم که اینها را از میان برداریم و همه ایرانیان را به یک
راه آوریم. آنگاه می پرسد: آیا کار بدی می کنیم؟ اکنون می آییم بر سر مذهب شیعه آخوندی که
آقای علی دشتی یاد آوری کرده و آنگاه بیشتر گله ها و شکایتها بر سر آن است.و

کسروی مرتضی قلی بیات نخست وزیر را محترمانه به مرزهای امپراتوری هنر نویسندگی خود
در عرصه مذهب آخوندی نزدیک می کند . برای کسی قبلاً آثار فراوانی در ردّ این عقاید نوشته
است, اکنون کار پیش پا افتاده ای به نظر می رسد که در بقیه نامه سی و دو صفحه ای خود خامه
رها کند و داغ آشکار سازد : و

.این کیش آخوند شیعه با خرد ناسازگار است. با دانش ها ناسازگار است. با تاریخ نازساگار است
با خود اسلام ناسازگار است. با زندگانی ناسازگار است. پس از همه اینها با مشروطه با زندگانی
دموکراسی که ما با خونریزی و فداکاری به دست آورده ایم ناسازگار است. ما صد ایراد به این
کیش آخوند می داریم . ولی اشکالی بزرگ بر سرهمان بخش اخیر است . بر سرهمان ناسازگاری
.با مشروطه است

کسروی در اینجا از جناب آقای بیات نخست وزیر ایران پرسشی می کند هنوز قریب به هفتادسال
پاسخ آن را خیلی از دست اندرکاران سیاسی در داخل و خارج ایران درنیافته اند و راه خود را می
.روند
در سطور بعدی کسروی از آغاز جنگ سرد و نتایج زیان بارش میگوید و به شاه و سیاستمداران
هشدارهای خردمندانه و میهنی را میدهد که ملت ما امروز سرتا پا در لجن زار اسلامی آخوندی
گرفتار هستند.چقدر آهنگ صدای کسروی صمیمی و آواز او پس از یک انقلاب خونین و هستی بر
:باد ده اسلامی شنیدنی و عبرت انگیز است

احمد کسروی من تنها آن را با جنابعالی که آقای بیات و خود رییس دولت می باشید به گفتگو می
.گزارمو خواهشمندم دولت به ما راهی نماید: خواهشمندم گامی پیش گزارده گره از رشته ما بگشایید
همه می دانند که در کیش شیعه آخوندی حکومت حق امام است. جز او هر کس دیگری به حکومت بر
.خیزد غاصب و جائر و فاجر است و پیروان او همه گناهکارند
 
در زمان امام حعفر صادق بنیادگزار این کیش و جانشینان او خلفایی که می بودند شیعیان آنان را
غاصب می شناختند و فرمانبرداری از آنان را به خود بایا لازم و ضرور نمی شماردند .. سپس که
روزگار گذشته و داستان امام ناپیدا آمده که در اینجا نیازی به سخن از آن نمی باشد. باور شیعیان این
بوده که در نبودن آن امام حکومت حق علماست . علما جانشینان آن امام ند. در نتیجه این باور است
که شعیان آخوندی همیشه چه به خلفای اسلامی که در بغداد یا مصر یا در استانبول ترکیه می بوده اند
و چه به پادشاهان دیگری که در کشورهای اسلامی بر می خاسته اند, با دیده دشمنی نگریسته آنان
را جز غاصب و جائر نمی شناخته اند.و

در خود کشور ایران همیشه این گفتگو در میان می بوده که شاهان غاصبند , مالیات دادن به آنها حرام
است , به سربازی رفتن حرام است, اینها چیزهایی ست که  در خور گفتگو نیست. گفتگو در آن است
که ایرانیان که در زمان صفویه کیش شیعی را پذیرفته بودند و این کشور یکی از کانونهای بزرگ
شیعیگری به شمار می رفت و اکنون هم می رود , در چندین سال پیش کسانی از همان علما و دیگران
به جنبش برخاستند و پس از کشاکشها و خونریزی ها حکومت مشروطه یا دموکراسی را از توده های
اروپای فراگرفته در این کشور روان گردانیدند که اکنون هم روان است. و

پیداست که آنچه اندیشه مشروطه خواهی را در ایران پدید آورد , آن بود که کیش شیعی و دستورهای آن
نمی توانست کشور را به راه برد و گرنه چه نیاز به مشروطه بودی ؟؟ چرا بایستی علما پیش افتند و
مشروطه خواهند؟؟ ! چرا بایستی فقه حعفری را کنار گزارند و قانونها از فرانسه و انگلیس آورند؟! و

در  زمان قاجاریه چون پادشاهان آن خاندن ناشایستی بسیار از خود می نمودند و کشور روز بروز
ناتوان و آشفته می گردید و از آنسوی آوازه مشروطه در کشورهای اروپا و آبادی و نیرومندی آن
کشورها به ایران رسیده بود.و

کسانی از خود ملایان از شادروان بهبانی و طباطبایی و آخوند خراسانی و دیگران پا پیش گزاردند و
خواستار مشروطه شدند.. اینکه مشروطه در ایران به نتیجه نیکی نرسید.. همین ناسازگاری با کیش
شیعی و برخورد با دستورهای آن می باشد.. ما در این کشور بوده ایم و می دانیم که ملایان و پیروان
ایشان با مشروطه و قانونهای آن چه رفتاری کرده اند... نافرمانی به قانون سرپیچیدن از دستور دولت
گریختن از سربازی نپرداختن مالیات گریزانیدن کالا از گمرک قاچاقی گذشتن از مرز.. نخست وزیر
وزیران نمایندگان مجلس سران اداره ها کارمندان دولت همه از ظلمه اند و همه گناهکارند , پولهایشان
حرام است , لباسهایشان حرام است نانی که خودشان و فرزندانشان می خورند حرام است . و

عدلیه حلاف شرع است, دفترهای رسمی خلاف شرع است, نظام وظیفه خلاف شرع است , مالیه
خلاف شرع است, دبستانها خلاف شرع است, دانشکده ها خلاف شرع است , هر چه بیرون از
دستگاه آخوندی و شیعیگری است خلاف شرع است. میهن پرستی بت پرستی است, گفتگو از
سوسیالیسم و کمونیسم به کلّی حرام است. اگر بیگانگان به کشور آمدند چون جلو روضه خوانی و
زیارت را نمی گیرند. بسیار بهتر که بیایند. می باید بگویم که کیش شیعی آخوندی پندارهای آن مغز
پیروان را چندان بر می گرداند که جای بازی به هیچ دیگر نمی گزارد و او را از زمان خود بیرون
.برده به هزارو سیصد سال پیش می کشاند

یک شیعی آخوند که در این زمان است و در میان ماست اگر نیک بجوییم در هزار و سیصد سال پیش
است, در میدینه است , در کربلاست , در کوفه است ,در شام است. و انچه در برابر چشمش دفیله رژه
می روند کشاکش های خلافت و داستان کربلا و جنگ های سلیمان بن صرد و مختار ثقفی است. و

راست گفته شده که اینان مردگان هزار و سیصد ساله اند که سر از گور در آورده و به میان مردم
آمده اند . راست گفته شد که اینها به جهان جز از دید شیعیگری آخوندی, از دیده تولی و تبری دوستی با
ولایت فقیه علی و بیزاری از سنّیگری نمی نگرند . شما اگر پیش یک شیعی آخوند سخن از پیشامدهای
این زمان برانید, مثلاً از این جنگ دوم جهانی و از نتیجه های آن گفتگو کنید, لذتی نخواهد برد. و

ولی اگر باز گردید و سخن از جنگ خیبر و کشته شدن مرحب جهودی و مانند آن برانید خواهید دید
چهره اش شکفته و با یک لذتی به گفتگو در آید. جلو خامه را باز نمی گزارم . کیش شیعی آخوندی با
زندگانی دموکراسی نمی سازد و نتواند ساخت. اگر آب و آتش با هم توانند ساخت اینها هم توانند ساخت

راست است ما می بینیم دولت های ما با ملایان نیک ساخته اند. در این سه سال پس از شهریور بیست
دیدیم که چه پشتیبانی ها به ملایان نمایند و چه نقشه ها برای چیره گردانیدن آنها می کشند. دیدیم که
هنگامی که حاجی آقا حسین قمی از نجف آهنگ ایران کرد رادیوی ایران تا مرز عراق به پیشواز او
رفت و تو گفتی قهرمان لنینگراد را به ایران می آورد. راه پیمایی او را گام به گام آگاهی داد. دیدیم که
دولت به او رسمیتی داد, رسمیتی که تا کنون معنایش نفهمیده ایم , و پیش نهادهای او را درباره چادر
و چاقچور به رسمیت پذیرفت و پاسخ رسمی داد. دیدیم که پسر آقای حاجی سید ابوالحسن اصفهانی
برای گردش به ایران آمد و آقای ساعد نخست وزیر آن زمان به همه فرمانداران و استانداران دستور
فرستاد که پذیرایی های بسیار باشکوه از او کنند که رونویس نامه ها در دست ما است. و

دیدیم در این چندین سال رادیوی ایران یک دستگاه ملایی گردید که کم کم روشان باز شد و پارسال و
امسال روضه هم خواندند و اگر جلوگیری نشود هر آینه سال آینده نوحه هم خواهند خواند و خانواده ها
باید پیرامون رادیو ها دایره پدید آورند و به هوای آن سینه بکوبند و ترجیع های نوحه را خوانند. ولی
اینها سازش های خائنانه ای ست . اینها سازش های آن دسته از وزیرانی ست که بد خواهی آنان با
توده و کشور از پرده بیرون افتاده. و

در این کشور یا زندگانی دموکراسی یا کیش شیعی آخوندی یا سر رشته داری توده یا حکومت ملایان
یا آن یا این هر دو یک جا نتواند . ما - ما که دسته پاک دینان یا آزادگانیم - سنجیدیم و با خود اندیشیدیم
و به این نتیجه رسیدیم که باید مشروطه  را نگاهداریم و کیش شیعی آخوندی را رها کنیم . و

ایرانیان امروز به نام ایرانیگری می زیند نه به نام مسلمان آخوندی و از قانون های خود پیروی می
کنند نه از قانون های اسلامی  آخوندی












   

Freitag, 21. Juni 2013

گل سرخ , سرودهای سربداران

 گل سرخ
 
مثل یک پرچم در رستاخیز

سرودهای سربداران
سربداران جانسپاران بهر آزادی و قر ایران
ای گرفته زتاریخمان پند 

زآنچه ستار و حیدر نمودند
درس خونین آزادگی خوان

بر کن این ظلم کشتار و زندان
روی خورشید 
ابر خونین 

خاک ایران ز خون گشته رنگین 
مرتجع این 
جغد نادان

تیره کرده روز ایران 
شده به خون فرزندانمان 

جوخه اعدام این آدمگشان 
همت ای آزادیخوه وقت تنگ است

یاری ای مبارز وقت تنگ است 
جنبش آزادیخواه خق خواه و بیدار

یا چنین جانیان صبر ننگ است
آخرین چاره عزم و تفنگ است

پاسخ استبداد فشنگ است
پاسخ استبداد فشنگ است

تا بدست آید آزادی و صلح
لاجرم چاره جنگ است جنگ است
لاجرم چاره جنگ است جنگ است

سربداران جانسپاران یاوران آزادیخواه ایران
بزم پیروزی رزمتان
زنده باد عزمتان

با شما پیمان بسته ایم
ما هم از پا نشسته ایم

بشکنید با قیامی دگر بار
چنگ و دندان خونین گفتار

بگذاریم بهر آزادی از جان
بشکنیم قفل زندان ایران را

خون همدست گران
این ستم دیده مردم ز نو قیام

همت سربداران نداد
آزادیخواه ایران از این فتنه می رهد

ملاحظه ی تاثیر و نقش افکار عمومی ایران

ملاحظه ی تأثیر و نقش افکار عمومی بر روند تحولات جامعه و اقتصاد ایران امکانات و شرایط 
.مساعد بی سابقه ای برای تحولات مسالمت آمیز به وجود آمد

روند مبارزه بزرگ سیاسی - اجتماعی را با هیچ قاعده و قانون قطعی نمی توان تعیین کرد
.همچنان که تاریخ نیز طبق میل و فرمان کسی جریان نمی یابد
سرنوشت مبارزه بزرگ سیاسی - اجتماعی به شرایط داده ها و عواملی مختلف وابسته
.است
پاره ای از این داده ها موجود یا قابل پیش بینی و بخشی غیر قابل پیش بینی و محصول
.تغییر اوضاع و رشد و تکامل مبارزه است

خواست و اراده ی ما و تلاش و برای روشن بینی برای جریان یافتن این مبارزه به شکلی

مسالمت آمیز و یا در مسیری معیین نه همه ی مسئله بلکه بخشی از آن است که در عین 
حال می تواند به دلیل دخالت یک سلسله عوامل غیر قابل پیش بینی و مستقل از میل و 
.اراده ی ما عقیم ماند 
مهم این است که با توجه به امکانات موجود همه ی تلاش و مساعی لازم را برای ادامه ی 
.تحول مسالمت آمیز و پیروزی آن به کار بریم

چنین تحولی چه از لحاظ تئوری و چه در عرصه ی عمل هم به شیوه ی قهری و هم به 

.شیوه ی مسالمت آمیز ممکن می باشد 

بنابراین می توان خواهان دگرگونی بنیادی و حذف نظام ولایت فقیه جمهوری اسلامی آخوندی 

.حاکم وسرنگونی آن بود و در عین حال تلاش کرد این تحول به طور مسالمت آمیز انجام گیرد

Mittwoch, 19. Juni 2013

نظام ولایت فقیه 34 سال حاکمیت برایران

نظام ولایت فقیه آخوندی طی 34 سال حاکمیت بر ایران عامل ویرانی کشتار اختناق عقب ماندگی و گسترش
.فقر و فساد بوده است 

امروز ادامه ی حاکمیت این نظام ولایت فقیه آخوندی علاوه بر همه ی مصایب تا کنونی عامل و بهانه ی تحمیل 
مداخله ی خارجی به خطرافتادن استقلال کشور غارت منابع و ذخایر ثروت ملی و ایجاد شرایطی است که فرجام
آن نا معلوم و خطرناک است و می تواند ایران را به دوره ای جدید از تلاطم و بحران و بی ثباتی بکشاند و بی 
.ثباتی در منطقه را تشدید  کند

با توجه به چنین مخاطراتی مردم ایران نیروهای میهن دوست و آزادیخواه و همه ی کسانی که به آزادی و 
استقلال کشورمی اندیشند باید همه ی تلاش خود را برای از میان برداشتن ریشه تمامی نابسامانی های موجود 
.و عامل خطرها و تهدیدهای آینده برای پایان دادن به نظام حاکم به کار گیرند

به این ترتیب امروز شرایطی مساعد و امید بخش برای اعتلای مبارزه علیه جمهوریاسلامی و پیشروی موفقیت 
آمیز آن وجود دارد که مردم و نیروهای سیاسی آزادیخواه ایرانی می توانند از آن برای ایجاد یک جمهوری 
.دمکراسی و دمکراتیک و مستقل استفاده کنند

گسترش مبارزه ی عمومی گشودن دورنمای یک بدیل دمکراتیک مردم سالاری و سازمان داد فعالیت ها بر محور 
آن یگانه امکان و راه حلی است که از طریق آن می توان هم به حیات جمهوری اسلامی پایان بخشید و هم 
تهدیدهای سلطه جویان ولایت فقیه آخوندی را خنثا کرد و از هر گونه مداخله ی آن ها و پیامدهای خطرناک 
.ناشی از آن جلوگیری کرد.

نیروهای آزادیخواه و مستقل وظیفه دارند همه ی توانایی خود و ظرفیت های موجود را در جهت این مبارزه برای 
.پایان دادن به حاکمیت نظام ولایت فقیه و رهایی کشور از خطر مداخله خارجی به کار برند

همان گونه که در ابتدا تاکید شد ایجاد ائتلاف ها و اتحادها و تبدیل بخش های مختلف و پراکنده ی این مبارزه به
.جنبشی بزرگ یکی از عوامل مهم و ابزارهای ضروری برای پیشبرد و پیروزی این مبارزه است

Samstag, 15. Juni 2013

قانون اساسی ایران و دو حرکت مبارزه ای نا موفق

از زمان آشنایی ایرانیان با نهادهای عرفی و دمکراتیک اندیشه ی تاسیس این نهادها در ایران
نیز همواره بخشی از روشنفکران و اصلاطلبان ایرانی را به خود مشغول داشته است .و

از مساعی میرزا ملکم خان که در آرزوی دگرگونی دستگاه دولتی و ایجاد حکومتی متکی
 به قانون بود تا کوشش های امیر کبیر و مشیرالدوله که اصلاح ساختارهای سیاسی را مد
 نظر داشتند, نمونه های تلاش برای تحقق این اندیشه ها است. و

کوشش اصلاطلبان ایرانی بیش از هر چیز متوجه ی اخذ تمدن اروپایی و اشاعه ی آن در
ایران بوده است و به شرط اصلی تجدد یعنی تحول اقتصادی و دگرگونی مناسبات تولیدی که
زمینه ی مادی این تجدد و اساس تغییر ذهنیت جامعه و تحول درونی فرهنگ و سنت حاکم
است کمتر توجه داشته اند. و

دمکراسی در غرب با اندیشه های متفکرین و آرزوی آنان استقرار نیافت بلکه همان گونه که
گفته شد بر زمینه ی تولید کالایی سرمایه داری به وجود آمد و این شیوه ی جدید تولید بود که
در روند گسترش و تکوین خود مجموعه ی روابط اجتماعی و ذهنیت مردمان را تغییر داد. و

بنابراین در شرایط غلبه ی روابط پیشاسرمایه داری در ایران در شرایط سلطه ی سنت ها
و ارزش های جامعه ی کهنه سنتی در ذهن مردم و استواری پایگاهای سنت و قدرت سیاسی
تلاش برای استقرار اندیشه ها و مناسبات مدرن که محصول شرایط اقتصادی - اجتماعی
دیگری بود نمی توانست با موفقیتی چندان رو به رو شود . و

در جامعه ی آن روز ایران که قریب چندین درصد جمعیت در روستاها ی کشور آن هم در
روستاهای پراکنده زندگی می کردند و در آن از کار اجتماعی اثری نبود در جامعه ای که
دهقانان به صاحبان زمین وابسته بودند تحقق ایده ی انساهای آزاد و برابر نیز نمی توانست
ممکن گردد. و

در آن جامعه ذهنیت مردم از سنت های بومی و مذهبی و از فرهنگ تازی کهنه ساخته شده
 بودند و مردم به اتکای این ارزش ها و سنت ها روابط خود را تنظیم و جهان پیرامون را
توضیح می دادند و توجیه می کردند. و

لذا روشنگری و مساعی اصلاطلبان ایرانی جهت انتقال ارزش و مناسبات جوامع مدرن
اروپایی به چنین جامعه ای بدون دگر گونی در روابط تولیدی و نتیجتاً در بافت سنتی
جامعه طبعاً نمی توانست از اشاعه ی محدود این مناسبات و قرینه سازی صوری بخشی از
روبنای این جوامع فراتر رود و در عمل نیز نتوانست به استقرار مدرنیته تجدد منتهی
 گردد. و

در جنبش مشروطیت نیز تلاش اصلاح طلبان برای استقرار حکومت قانون و نیل به
پیشرفت و ترقی اجتماعی به طور عمده مبتنی بر اقتباس از تمدن اروپایی بود و نه توجه
به روند تکامل تاریخی آن جوامع. و

آنان هم کماکان از این امر غافل بودند که عرفی و دمکراتیک شدن یک جامعه زمانی تحقق
می یابد که در بستر یک دگر گونی مناسبات تولیدی و تحول ساختارهای فرهنگی - سیاسی
جریان یافته باشد و شکل گیرد. و

بدون چنین شرایطی ارزش ها و نهادهای دمکراتیک نمی توانند در رابطه ی درونی با مردم
جامعه قرار گیرن , مردم با روند تجدد گرایی بیگانه مانند  و در رابطه ی خویش با دنیای
بیرون کماکان بر نهادهای سنتی  و زبان و فکر و عادت های کهنه تکیه می کنند و از آن
الهام می گیرند. و

 پدیده ی تجدد گرایی بدون پیش شرط ها و زمینه مادی فوق به هیچ وجه در برابر باورها و
ارزش های سنتی کهنه و بازدارنده و نیروهای پاسدار این ارزش ها و باورها قادر به مقاومت
نیست و پیشروی و گسترش آن تنها در چارچوب نوعی سازش با این ارزش ها و مدافعان آن
قابل تصور است . و

در واقع سرنوشت جنبش مشروطیت و قانون اساسی محصول آن امری تصادفی یا غیرعادی
نبود . و در جریان جنبش مشروطیت زمانی که مسئله ی تغییر دستگاه دولتی و استقرار
سلطنت مشروطه در دستور کار قرار می گیرد به حکم همان شرایط اقتصادی - اجتماعی و
و عمل کرد سنت ها و نیروهای اجتماعی کهنه دیواری از مقاومت در برابر پدیده نوپای
تجدد گرایی شکل گرفت و در نتیجه دو نیرو در برابر هم صف آرایی کردند. و

در یک سو روشنفکران تجدد طلب صف کشیدند که به خاطر آشنایی با تمدن و فرهنگ غرب و
با شیوه ی زندگی و مناسبات پیشرفته در این جوامع می خواستند با استفاده از این دستاوردها و
اندیشه های مدرن و انتقال آن به ایران و به طور مشخص با استقرار حکومت قانون و آزادی و
عدالت بر عقب ماندگی جامعه غلبه کنند و راه های پیشرفت و ترقی کشور را هموار سازند و در
سوی دیگر جامعه ی عقب مانده با روابط تولیدی پیشاسرمایه داری با ساختارهای سیاسی
فرهنگی کهنه قرار داشت که سلطنت و روحانیت نماینده ی آن به شمار می رفت . و

روحانیت هم از نفوذ سیاسی برخوردار بود و هم متولی دین و نماینده ذهنیت عقب مانده ی
جامعه و در نتیجه مدافع و پاسدار این ذهنیت و ارزش ها و سنت های کهنه بود. و

نتیجه این مصاف از قبل روشن بود . و

گر چه نخبگان و روشنفکران و تحصیل کرده ها به خاطر موقعیت اجتماعی مناسب و نقش
در دستگاه اداری و به علت وسعت گرفتن دامنه ی مبارزه علیه سلطنت  موفق شدند
ساختارهای سیاسی - حقوقی دولت مدرن مانند تقسیم قوای مملکت تفکیک و استقلال قوه ی
مقننه قضاییه و مجریه و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و پاره ای از حقوق و آزادی های
مردم را در قانون اساسی جای دهند ولی قانون اساسی به دلیل قدرت روحانیت با پذیرش حق
ویژه برای روحانیت و امتیازی برای پیروان شیعه و دادن تقدس به سلطنت فرسنگ ها قانون
اساسی یک جامعه ی عرفی و تأمین کننده آزادی و برابری دور ماند. و

در اصل دو متمم قانون اساسی مشروطیت مصوب
> مصوب اکتبر 1907  چنین می خوانیم >
مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل
مرحمت شاه اسلام خلدالله سلطانه و  مراقب حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران
.تاسیس شده است
باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین
موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله و آله و سلم نداشته باشد و معیین است که تشخیص
قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله  برکات وجود هم بوده و هست
لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و
فقهای متدین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام و حجج اسلام
مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علمای اعلام که دارای صفات مذکوره باشند معرفی
به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آن ها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس
شورای ملی بالا تفاق یا به حکم قرعه تعیین کنند و به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در
مجلس عنوان می شود به دقت مذاکره و غوررسی نموده هر یک از آن مواد مصوبه که مخالفت
با قواعد مقدسه ی اسلام داشته باشد درج و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رای این
هیئت علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجته عصر
عجاالله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود. و

وجود چنین اصلی به طور آشکار با آزادی عمل نمایندگان مجلس و استقلال قوه ی قانون گذاری
 و مالاً با حاکمیت مردم که ظاهراً هدف انقلاب مشروطه بود تناقض آشکار داشت. و

علاوه بر این در قانون اساسی با گنجانیدن اصولی دیگر از قبیل مذهب رسمی کشور شیعه ی
اثنا عشری و یا سو گندنامه ی نمایندگان مجلس حقوق اساسی شهروندان غیر شیعه یا کسانی
که مذهب رسمی باور ندارند به کلی نادیده گرفته می شود و نابرابری میان پیروان مذاهب
مختلف جنبه ی قانونی می یابد. و

به این ترتیب به اقتضای شرایط اقتصادی - اجتماعی و به تبع آن سنت و فرهنگ حاکم قانون
اساسی آمیزه و بازتابی شد از سازش میان شریعت سلطنت و مظاهری از روبنای سلطنت و
مظاهری از روبنای سیاسی- حقوقی جامعه ی مدرن که حقوق و آزادی های مردم را به رسمیت
می شناخت . و

در زمان سلطنت رضاخان با آغاز دوره ای تازه از دیکتاتوری قانون اساسی عملاً کنار گذارده
شد, گر چه تأسیسات مشروطه و تفکیک قوا در شکل و به طور صوری حفظ شد و ساختار
 دولتی در ظاهر شبیه ساختار  دولتی جوامع اروپایی باقی ماند ولی محتوای آن و همچنین حقوق
و آزادی های مردم از آنان سلب گردید و مجدداً دولت بر ایران حاکمیت یافت. و

اصل نظارت مجتهدان نیز به دلیل ایجاد شرایط مساعد داخلی و خارجی به سود رضاخان و
 توازن قوای جدید میان روحانیت و دستگاه دولت بی اثر و فقط بر روی کاغذ باقی ماند . و

معهذا این امر به هیچ وجه به معنای خنثا کردن نفوذ و قدرت فرهنگی روحانیان به منزله ی
متولیان دین نبود . و

در ایران سلطنت و روحانیت قرن ها با زندگی و فرهنگ و تاریخ مردم در آمیخته بود . و

این دو نهاد همواره دو رکن فرهنگ و حاکمیت سیاسی و به عبارت درست تر دو رکن و دو
 پایه ی اساسی فرهنگ استدادی و حاکمیت استدادی را تشکیل می داده اند . و

قلمرو نفوذ و تأثیر سلطنت به مثابه ی شکل حکومتی مقدس معمولاً فراتر از قدرت سیاسی
 بوده است. شاه سرچشمه قدرت و عامل وحدت ملی و سایه ی خدا بر روی زمین تلقی می
گردید و روحانیت شیعه به مثابه مباشر دین مفسر قانون و حکم خدا رابط میان خدا و بندگان
و پاسدار سنت ها و ارزش هایی به شمار می رفته است که درست یا نادرست به نام دین
شناخته شده بود. و

در نتیجه به اعتبار این نقش و قدرت دینی همواره از قدرت سیاسی نیز برخوردار شده است
به سخن دیگر هم سلطنت تا قلمرو تقدس مذهبی امتداد می یافت و هم دست های روحانیت تا
مرزهای قدرت سیاسی گسترده بود. هم سلطنت و هم روحانیت در طول تاریخ به عنوان
پاسداران قدرت سیاسی حاکم در عین حال پاسدار ارزش های سنتی کهنه و مانع دگر گونی
اجتماعی بوده اند. و

آن ها در حقیقت مروج فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی فرهنگی تازی فرهنگ مرید و مرادی
شاگرد و استادی و کیش شاه و رهبر بوده اند و هستی آن ها به حفظ سنت ها و ارزش های
کهنه وابسته بود. و

پس از به سلطنت رسیدن رضاخان قدرت سیاسی روحانیت محدود گردید و این وضعیت در
سال های پس از کودتای 28 مرداد 32 نیز به گونه ای ادامه داشت. و در آغاز دهه ی چهل
با گسترش نفوذ آمریکا در ایران بسط ظواهر فرهنگی غرب و اجرای برنامه ی انقلاب سفید
شاه درگیری میان بخشی بزرگ از روحانیت با قدرت سیاسی حاکم رژیم شاه تشدید شد. و

سرانجام با انقلاب بهمن ماه 1357 با سقوط شاه و انقراض سلطنت روحانیت مستقیماً و
منحصراً قدرت سیاسی را تصاحب کرد. انقلاب بهمن ماه اگر چه در واقع ادامه ی تلاش و
مبارزه ی طولانی مردم ما علیه شاه و وابستگی بود ولی به علت عدم تکامل ساختارهای
اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی نفوذ مذهب و ذهنیت عقب مانده ی جامعه و نتیجتاً نقش
روحانیت در حوادث انقلاب و رهبری آن ناگزیر در جهتی مغایر با ضرورت های رشد و
دموکراسی یعنی در جهت برتری کامل روحانیت و تحکیم پایه ی دیگر استبداد جریان یافت

این بار قانون اساسی به جای حق نظارت تصریح شده در متمم قانون اساسی مشروطه به طور
کلی حاکمیت فقها و سپس حاکمیت مطلق فقیه را پایه ی ساختار دولت قرار داد. و

اما  سی چهار سال حاکمیت ولایت فقیه جمهوری اسلامی و تجربه ی عملی نظامی مبتنی بر
آمیختگی دین و دولت و دخالت مستقیم و همه جانبه ی روحانیت در حیات سیاسی کشور در
کنار زیان های عظیم و غیر قابل جبران و ابعاد ویرانی و نابودی نیروهای انسانی و منابع و
ثروت کشور در عین حال مردم را از بسیاری بندها و باورها و پندارهای کهنه آزاد ساخت
و شرایطی کاملاً مساعد برای تحقق امر تفکیک حوزه ی دین از دولت و استقرار جامعه ی
عرفی و حاکمیت مردم به وجود آورد.و






 
  

Freitag, 14. Juni 2013

اندیشه ها و دیدگاه های فلسفی - سیاسی خاتمی

اندیشه ها و دیدگاه های فلسفی - سیاسی خاتمی 
ب - نظریه حکومت اسلامی ( گرچه سراسر کتاب مدح نامه ای است از خمینی و برای نویسنده ی کتاب هر
 گفتار او حجتی تردید ناپذیر است) و در متن کتاب خاتمی توضیح داده : خدای نا کرده اسلام در پیچ و خم های 
اقتصادی نظامی اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره ی جهان ( تکیه از ما ) نگردد خود درصفحه ی 36  
کتاب می نویسد : روحانیت شریف ما نه تنها حق ندارد درهای تفکر خویش را به روی دنیای پر ماجرا و 
.جریان های فکری و اجتماعی عالم ببندد و منفعلانه درانتظار حوادث بماند

بلکه باید ابتکار عمل را در صحنه های فکری و اجتماعی در دست بگیرد ( منظورش این بوده در خانه های
انسانهای آزاده را بشگنید ) و نویسنده ی کتاب پس از آن به توصیف این حکومت اسلامی که محور فقه سیاسی
 امام و بر بینش روشن و ممتاز ایشان استوار است د: می پردازد به نظر خاتمی آن چه در سایه ی چنین حکومتی 
باید تحقق یابد و فرمول معجزه آسای ترقی جامعه ی بشری به شمار می رود همان کلیات شعار گونه و مبهم و
 مشتی احکام ارتجاعی است که توسط خمینی برای ایجاد استقلال و خود کفایی و عدالت نگاشته
.شده اند و خاتمی آن ها را به نقل از صحیفه نور صفحه ی 40 کتاب تکرار می کند 

اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلو گیری از ستمگران و حکومت جابرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی
و منع از فساد و فحشا و انواع کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال خود کفایی و جلوگیری از 
استعمار و استثمار و استبداد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی و صدها
!!از این قبیل 

پس از طرح این برنامه که صرف نظر از کلی گویی شعار گونه و احکام ارتجاعی حدود و قصاص و تعزیر است 
در این برنامه ره آورد حکومت اسلامی درست عکس آن یعنی حاکمیت ستمگران و حکومت جابرانه و گسترش
 .فساد و فحشا و انواع کج روی ها بود .خاتمی به سایر مزیت های حکومت اسلامی می پردازد

به نظر خاتمی برتری این نظام نسبت به سایر نظام ها در این است که حکومت دینی مورد نظر وی با آمیزه ای  از 
.نقش عقل بشری و شرع و وحی بهترین شیوه ی اداره ی جامعه و زندگی را پیش پای انسان می گذارد 

.وی در بخش های مختلف این کتاب و همچنین در از دنیای شهر تا شهر دنیا در این باره قلم فرسایی می کند

در کتاب بعدی که می نویسد
( ج )
خاتمی در دفاع خود از نظریه حکومت اسلامی می کوشد نشان دهد که در چنین حکومتی هم بهره گیری از 
دستاوردهای اندیشه تجربه ی بشریت و نقش اساسی عقل بشری در اداره ی جامعه و لزوم مشارکت مردم کاملاً مورد
توجه قرار گرفته است و هم نیاز زمان خواست های فطری انسان برای آزادی زیستن و مسایل لحظه به لحظه نو
!!.شونده ی انسان امروز و فردا در مرکز توجه قرار دارد و این ها از پایه های حکومت اسلامی است 

خاتمی گر چه برای اثبات این مدعا نقل قول های گوناگون از خمینی را به کمک می گیرد , ولی نمی توان نادیده گرفت 
که آن چه او در این زمینه می گوید فراتر از چارچوبی است که نظریه پرداز حکومت اسلامی مطرح ساخته و طی
.ده سال حاکمیت خود اعمال کرده است 

برداشت های خاتمی از مسئله ی بهره گیری از دستاوردهای فکر و تجربه ی بشری که در کتاب از دنیای شهر تا شهر 
دنیا به آن پرداخته است و نتیجه گیری های او از تأمل در تاریخ اندیشه ی سیاسی غرب و اهمیت آزادی و حکومت
.مردم در افکار و احکام خمینی جایی ندارند
 
 مشکل خاتمی این است که هم فریفته ی خمینی و تئوری ولایت فقیه او است و هم تحت تأثیر دستاوردهای بزرگ فرهنگ
.و تمدن بشری ترقی و پیشرفتی است که درجوامع دمکراتیک در پرتو آزادی و حاکمیت قانون اساسی متحقق شده است

.در موقعیتی خاتمی دیگر قادر به شناخت حقیقت و دیدن واقعیت ها نیست

در نتیجه به جای دیدن این واقعیت که هم تئوری حکومت اسلامی خمینی و هم عمل و تجربه ی اعمال این حکومت
 ( چه در دوران خمینی و چه پس از او ) با آزادی و حقوق مردم در تضاد می باشد در تلاش آشتی دادن این دو
 .وجه متضادی است که وی تحت تأثیر هر دوی آن قرار می گیرد و در قلمرو و پندار و توهم گام بر می دارد 

دیگر اندیشه و تفکر و تجربه نمی توانند مبنای ارزیابی ها و استنتاجات وی باشند زیرا به جای تجربه و عمل خواست ها 
.و آرزوها مبدا حرکت و نتیجه گیری قرارمی گیرند 

در این جا دیگر خاتمی نه یک اندیشمند که یک زندانی توهمات است و این سرچشمه ی تناقض گویی ها و
. ناتوایی های اوست

خاتمی می خواهد در چارچوب  این نظام با پای بندی و باور به مبانی فلسفی آن با این قانون اساسی جمهوری اسلامی 
ولایت فقیه و تجربه ی چندین ساله سلطه ی چنین نظامی به الزامات جامعه ی امروز پاسخ گوید و حقوق و
 !آزادی های مردم را تأمین کند 

و در این تصور است که می توان با حفظ حکومت اسلامی ولایت فقیه و قانون اساسی آن به برنامه زیر که از هنگام 
فعالیت های انتخاباتی مطرح ساخته بود تحقق بخشید. و 





Donnerstag, 13. Juni 2013

مبارزه علیه جمهوری اسلامی و ولایت فقیه

مبارزه علیه جمهوری اسلامی و ولایت فقیه ناکامی اصلاح طلبان تشدید بحران در جمهوری
 اسلامی و شرایط بحرانی در منطقه موضوع اتحاد و ائتلاف مخالفان را با یکی از مباحث مهم 
ماه ها اخیر نیروهای سیاسی ایران به طور کلی و مبارز آزادیخواه هان خارج از کشور ایران 
به طور اخص تبدیل کرده و تا کنون طرح ها و منشورهایی متعدد در این ارتباط انتشار 
.یافته است 

نمی توان تردید داشت که امروز طرح مسئله ی اتحاد بازتاب منطقی نیاز ناشی از شرایط فوق 

و به سخن دیگر انعکاس یک ضرورت تاریخی است که پاسخ مبرم می طلبد و نمی توان به
.آن بی اعتنا بود

جریان اصلاح طلبی پس از شکست در یک آزمون چندین ساله هاشمی رفسنجانی و خاتمی و

 احمدی نژاد زمینه ها و امکانات ایفای یک نقش سیاسی مهم را از دست داده است و نمی





.تواند امید و تکیه گاهی برای خروج از بن بست باشد

نیروهای اقتدارگرای حاکم نیز نه فقط راه حلی برای رهایی از بحران ها ندارند بلکه آن ها و نظام 

.آن ها خود عامل بحران و بن بست اند

شدت بحران و درماندگی حاکمان به حدی است که برای کاهش مشکلات و تنگناها نیز قادر 
به 
.ارایه و اجرای راه حل حتا راه حل های گذرا و کوتاه مدت نیز نیستند

برنامه و سیاست های کشور تقریباً در همه ی عرصه ها واکنشی و اقداماتی از امروز به فردا

.است و این خود نشانه ی استیصال و فروباشی است

مخالفت با نظام موجود به اشکال گوناگون در نظر سنجی ها تظاهرات اعتراضات اعتصابات و 

.واکنش ها در برابر انتخابات به گونه ای آشکار بیان می شود

مردم همچنین به طور صریح نا امیدی خود را نسبت به اصلاحات در محدوده ی این نظام ابراز 

داشته اند و رویگردانی از اصلاح طلبان و هر جریان وابسته به نظام و هر نیروی مصالحه جوی 
.خارج از نظام یک واقعیت سیاسی - اجتماعی تردید ناپذیر امروز ایران است

واکنش مردم در انتخابات شوراها گویاترین پاسخ آن ها به  تمامی این نیروها بود

نه تنها نمایندگان اصلاح طلب با رای نه رو به رو شدند بلکه حتا نامزدهای اصلاح طلب ها و 

.نیز نتوانستند از میان قریب چند درصد رای در تهران چیزی بیش از 370,78 رای بدست آورند

در خرداد 1388 در شرایطی که جامعه آبستن تغییر و نارضایی و اعتراض مردم در حال تبدیل

 شدن به تهدیدی جدی بود بخشی از نیروهای وابسته به نظام که این خطر را بیشتر 
دریافته بودند و ادامه ی روال حاکم را ناممکن و مخاطره آمیز ارزیابی می کردند با شعار 
.آزادی حکومت قانون و جامعه ی مدنی و با وعده ی اصلاحات وارد فعالیت انتخاباتی شدند

شعارهای انتخاباتی و این واقعیت که موسوی و اصلاح طلبان با چنین شعارهایی در برابر 

کاندیداهای نیروهای مسلط بر جمهوری اسلامی صف آرایی کردند مردم خسته از خشونت 
و خودکامگی را امیدوار ساخت که شاید از طریق اصلاحات وعده داده شده بتوان گام های 
.هر چند آهسته و کند در جهت تقویت وجه جمهوریت و تضعیف خود کامگی ها برداشت

اما بر رغم موفقیت اولیه در جلوگیری از انتخابات نامزد رهبری ولایت فقیه و نیروهای مسلط 

تجربه ی چندین ساله ی آزمایش اصلاحات نشان داد که انتظار جمهوریت و حکومت قانون در
.محدوده ی این نظام توهمی بیش نیست

آزادی و مشارکت مردم در چارچوب جمهوری اسلامی با ساختارها و قانون اساسی 

مشروعیت دهنده ی استبداد امری ناممکن می باشد و نظریه تلفیق ولایت با جمهوریت و 
.مردم سالاری چیزی جز فریبکاری یا خود فریبی نیست

در این نظام نهادهای انتخابی از نهاد ریاست جمهوری تا مجلس شورای آن نهادهایی

 صوری و بی مصرفی و ویترین هایی تزیینی برای مشروعیت دادن به نظام و پوشش
.خود کامگی آن است

در چنین سیستمی البته اکثریت می تواند رای دهد ولی در عمل به حکم قانون اساسی 

.اقلیتی کوچک برخلاف رای مردم و میل این اکثریت بر آن ها حکومت می کند

اصل 110 قانون اساسی رهبر ولایت فقیه را فرمانروای مطلق کشور می داند و اصل 93 قانون

 اساسی مهم ترین نهاد انتخابی و اصلی ترین محل تجلی اراده و رای مردم یعنی قوه ی
.قانون گذاری را بدون شورای نگهبان منصوب رهبری ولایت فقیه فاقد اعتبار می خواند