از لحاظ شکل شعری , اگر کسی حتا متخصص هم نباشد,اما سیر شعر ماصر ایران را - اقلاً در مطبوعات- دنبال
.کرده باشد در نخستین برخورد پی می برد که شکل شاعران وابسته به مکتب سخن است
برای توضیح شعر مکتب سخن چرایی نام اش و چونگی به وجود آمدن اش و نیز فاصله ای که از همان آغاز با
شعرحافظ گرفت بدون آن که کاملا به نفی حافظ و بپردازد ,سخن بسیار است و نیاز به وقت بیشتر دارد, که این
.نشست و وقت کم بنده فرصت این را نیز نمی دهد
در آغاز جدال با سرنوشت را در شعر همه شاعران مطرح نخست باید پرسید این ویژگی از کجا سرچشمه می گیرد
با مطالعه ای کوتاه در زندگی شاعر به خوبی می توان این نکته را دریافت,پیش از آن باید اضافه کنم و بگذرم چرا
که بعد از این به کار خواهد آمد, و آن این که شعر شاعر از آن دسته شعر های پُر رمز و راز همراه با تعقیدات
.لفظی و معنایی نیست
گفتی است که تعقید همیشه نا زیبا نیست البته اگر به تکلف نزدیک نشود . دیده شده که گاهی تعقید بر زیبایی شعر هم
افزوده است. اما و به هر حال شعر هر شاعری از تعقید خالی ست. منظورم از تعقید آن دسته از پیچدگی های تعمدی
.است که صرفا به منظور جلوه گری می آید و بس
اما شاعر در شعرش با دست و دلی باز با خواننده روبرو می شود. که این نکته حاصل اندیشه ورزی و تاثیری است
که شاعر از غالب ترین تفکرات آن سال ها و سال های بعد از آن به خود گرفته و همین نکته, نا خود آگاه و یا خود
.آگاه به شعر او نیز کشانده شده است
همه یا بیشتر کسانی که به نوعی در اندیشه آزادی غوطه ای خورده اند در می یابند که سیستم فکری مبتنی بر جامعه گرایی
در آن سال ها از هنرمند چه توقعی داشت,و در آن دستگاه اندیشه همان گونه که برای هر نوع کاری یک مطلوب مطلق را
در چهارچوب از پیش اندیشیده شده در نظر می گرفت برای هنرمند نیز چهارچوبی خاص در نظر گرفته بود این نوع تفکراز
مردم و یا به قولی مردم می خواست به پیروی از شعرهای بعضا و به ظاهر و در گفتار درست و زیبا نیز تضادهایی که در
جهان سرمایه می دیدند که بخش بزرگی از این تضادها نیز بر می گشت به خرافه و خرافه گونه هایی تقدیری حتا اگر شده به
.ظاهر هم به ضدیت با هر نوع گرایش تقدیری بپردازند
یعنی به گونه ای گریز از تقدیر های محتوم که بیشترین شان از قبیل تسلیم شدن به سرنوشت و واگذاری هر چیزی در نهایت
.به یک قدرت طبیعت که عمدا ریشه در ایدئولوژیک داشت
این گونه تفکرها با حقایق علمی همراه شان جدال با سرنوشت را تبلیغ می کردند. و خواه و ناخواه این نظریه در رفتار
هنرمندان وابسته به آن اندیشه نیز تأثیری بر این مبنا که باید برای احقاق حق با هر چیزی جنگید تا آن را از آن خود حتا اگر
.شده با طبیعت نیز در افتاد تا هیچ قدرتی برای واگذاشتن بد و خوب نماند و انسان خود سرنوشت اش را بدست بگیرد
با توجه به پیشینه ی شاعر را فراموش نکرده ایم که او به خاطر وابستگی با آن نگرش حتا مجبور به زندگی طولانی در
.ولایت شوراها یعنی همان بهشت موعود خارج از ایران می شود
شاعر جوان و زیبا و پر طراوت آن زمان در کف خشونت سیاسی یک سویه می شود, با سیاستی که از هنرمند, چیزی جز
خدمت به آرمان چیزی نمی خواهد . و شاعر هرجوان به شعر و آرمان خواه آن زمان و این زمان ما با مهاجرت و اقامت اش
.چه بخواهد چه نخواهد به دلیل حضورش در آن جامعه باید به زبانی بسراید که پیرامونیان اش دریابند
به این شعر توجه کنید
من از تو سنگ ترم
چه غم گرفته و شوم است, درد نومیدی
که نا امیدی از آفات ناتوانی هاست
خوشا, شهامت سیلی زدن به صورت مرگ
و زنده ماندن و دیدن
.کرده باشد در نخستین برخورد پی می برد که شکل شاعران وابسته به مکتب سخن است
برای توضیح شعر مکتب سخن چرایی نام اش و چونگی به وجود آمدن اش و نیز فاصله ای که از همان آغاز با
شعرحافظ گرفت بدون آن که کاملا به نفی حافظ و بپردازد ,سخن بسیار است و نیاز به وقت بیشتر دارد, که این
.نشست و وقت کم بنده فرصت این را نیز نمی دهد
در آغاز جدال با سرنوشت را در شعر همه شاعران مطرح نخست باید پرسید این ویژگی از کجا سرچشمه می گیرد
با مطالعه ای کوتاه در زندگی شاعر به خوبی می توان این نکته را دریافت,پیش از آن باید اضافه کنم و بگذرم چرا
که بعد از این به کار خواهد آمد, و آن این که شعر شاعر از آن دسته شعر های پُر رمز و راز همراه با تعقیدات
.لفظی و معنایی نیست
گفتی است که تعقید همیشه نا زیبا نیست البته اگر به تکلف نزدیک نشود . دیده شده که گاهی تعقید بر زیبایی شعر هم
افزوده است. اما و به هر حال شعر هر شاعری از تعقید خالی ست. منظورم از تعقید آن دسته از پیچدگی های تعمدی
.است که صرفا به منظور جلوه گری می آید و بس
اما شاعر در شعرش با دست و دلی باز با خواننده روبرو می شود. که این نکته حاصل اندیشه ورزی و تاثیری است
که شاعر از غالب ترین تفکرات آن سال ها و سال های بعد از آن به خود گرفته و همین نکته, نا خود آگاه و یا خود
.آگاه به شعر او نیز کشانده شده است
همه یا بیشتر کسانی که به نوعی در اندیشه آزادی غوطه ای خورده اند در می یابند که سیستم فکری مبتنی بر جامعه گرایی
در آن سال ها از هنرمند چه توقعی داشت,و در آن دستگاه اندیشه همان گونه که برای هر نوع کاری یک مطلوب مطلق را
در چهارچوب از پیش اندیشیده شده در نظر می گرفت برای هنرمند نیز چهارچوبی خاص در نظر گرفته بود این نوع تفکراز
مردم و یا به قولی مردم می خواست به پیروی از شعرهای بعضا و به ظاهر و در گفتار درست و زیبا نیز تضادهایی که در
جهان سرمایه می دیدند که بخش بزرگی از این تضادها نیز بر می گشت به خرافه و خرافه گونه هایی تقدیری حتا اگر شده به
.ظاهر هم به ضدیت با هر نوع گرایش تقدیری بپردازند
یعنی به گونه ای گریز از تقدیر های محتوم که بیشترین شان از قبیل تسلیم شدن به سرنوشت و واگذاری هر چیزی در نهایت
.به یک قدرت طبیعت که عمدا ریشه در ایدئولوژیک داشت
این گونه تفکرها با حقایق علمی همراه شان جدال با سرنوشت را تبلیغ می کردند. و خواه و ناخواه این نظریه در رفتار
هنرمندان وابسته به آن اندیشه نیز تأثیری بر این مبنا که باید برای احقاق حق با هر چیزی جنگید تا آن را از آن خود حتا اگر
.شده با طبیعت نیز در افتاد تا هیچ قدرتی برای واگذاشتن بد و خوب نماند و انسان خود سرنوشت اش را بدست بگیرد
با توجه به پیشینه ی شاعر را فراموش نکرده ایم که او به خاطر وابستگی با آن نگرش حتا مجبور به زندگی طولانی در
.ولایت شوراها یعنی همان بهشت موعود خارج از ایران می شود
شاعر جوان و زیبا و پر طراوت آن زمان در کف خشونت سیاسی یک سویه می شود, با سیاستی که از هنرمند, چیزی جز
خدمت به آرمان چیزی نمی خواهد . و شاعر هرجوان به شعر و آرمان خواه آن زمان و این زمان ما با مهاجرت و اقامت اش
.چه بخواهد چه نخواهد به دلیل حضورش در آن جامعه باید به زبانی بسراید که پیرامونیان اش دریابند
به این شعر توجه کنید
من از تو سنگ ترم
چه غم گرفته و شوم است, درد نومیدی
که نا امیدی از آفات ناتوانی هاست
خوشا, شهامت سیلی زدن به صورت مرگ
و زنده ماندن و دیدن