تهاجمی دیگر از روحانیون
مبارزه ایرانیان برای استقلال آزادی دوباره
پس از مرگ وجیه الدین مسعود ده تن از زمامداران سربداران که به نیروهای تندرو و میانه رو منتسب
بودند بسر کار آمدند و در این رابطه در گیری، یک فرمانفرما سرنگون می شده و بجای آن فرمانداری
دیگر از جناح مخالف اوضاع امور را بدست می گرفت. قضایا و علت این مبارزات گنگ و نا مفهوم است،و
ولی آنچه بطور خلاصه می توان بیان داشت، وجود دو جریان میانه رو و تندرو می باشد که نهضت سربداران
را بوجود آورده بودند. میانه روها از بزرگان و سپاهیان و خرده مالگین و تندرو ها از شیخیان و درویشان
و پیشه وران بوجود آورده بودند. نیروی منظم و شکل یافته آنها یاران شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری بودند
که در بین توده مردم، از اعتبار و نفوذی برخوردار بودند. و
یکی از چهره های سربداران یحیی کرابی است، زاده شده در روستای کراب، از توابع بیهق که از مقربان
وجیه الدین مسعود بوده. او را با هوشتر از وجیه الدین مسعود دانسته اند و در دوران خود سعی داشته
که یاران حسین جوری را با حکومت خویش سازگار سازد و از اعتبار آنها بنفع خویش استفاده برد. و
میر خواند گوید
بر سرخوان کرم او پیوسته غنی و فقیر نشستندی این بیان آنست که با این عمل سعی داشته، نیروی مساوات
طلب پیروان شیخ حسن جوری را بخود جلب سازد، عده لشگریان او را به 22000 نفر گفته اند که از دولت
او مواجب می گرفتند و با قدامات و آبادانی دست می زدند. و
خرابی هائی که لشکرجانی قربانی در طوس ساخت سربداران و قدرت روز افزونشان سبب بیم و هراسی
شد در طوغای تیمورخان. طوغای تیمورخان به عوامفریبی و مردم دوستی تن داد، تا با خلیفه بتواند
سربداران را اغفال و در زمانی مناسب آنها را مغلوب سازد. بگفته این بطوطه طوغای تیمورخان پادشاه
تاتار و ترکان بود مفهوم این نامها ممکن است هم بصحرا نشینان مغول اطلاق میشده و هم ترک که عده
آنان به 50000 تن می رسید. اینان در دشت و صحرا می زیستند و به دیگر سخن صحرا نشین بودند و
در چادرها روز می گذرانیدند و ییلاق و قشلاق می کردند و از هرات می گذشتند. و
این لشکرکشی ها که بمنظور غارت و چپاول صورت می گرفت بظاهر با شعارهای غزای دینی و جهاد
علیه هندیان مشرک و بت پرست و غیره برگزار می گشت. ولی ترکان که امیران هندی و بویژه زنان
را ببردگی می بردند هیچ تفاوتی بین بت پرستان و هندیان مسلمان نمی گذاشتند. و
در آغاز حکومت یحیی کرابی بسال 754 هجری طوغای تیمورخان او را به اردوی خویش خواند که پیمان
ببندد. این جز حیله و خدعه چیز دیگری با خود نداشت. او را قصد بر آن بود که سران سربداران را غافلگیر
کرده و بقتل رساند. و
و بنا بگفته حافظ ابرو گرفته شده از کتاب سربداران قبل از مذاکرات نبردهائی بین آنها صورت گرفته بود
پس از رد و بدل نامه هائی یحیی کرابی که از خدعه طوغای تیموریان با اطلاع بوده باتفاق دیگر سران
سربداران چون خافظ شغانی و محمد جیش و سیصد نفر سپاهی وارد اردوی خان می شوند. سه روز و
سه شب بزم و سرور در اردوی ایلخانان گسترده بود که در پایان روز سوم در حالیکه ایلخانان با ساغرها
پر از شراب، دور می گردیدند. یحیی کرابی با گذاشتن دست بروی سر و علامت دادن و مشاهده آن توسط
حسن شغانی و دیگر سپاهیان حمله آغاز می شود. سربداران با شمشیر به مغولان حمله و بخشی از آنها را
از پای در می آورند. بخشی دیگر از وحشت و هراس پای بگریز می نهند. سربداران با دریافت ثروتهای کلان
از دو گاه ایلخان را ترک می کنند. حافظ ابرو اینطور می نویسد. و
پر هیچکس ابقا نکردند و قتل در اردوی طغا تیمورخان عام گشت. از خرد و بزرگ و ترک و تاز یک و هر
که را یافتند بکشتند و بتهورکاری از پیش ببردند که تا انقراض عالم دیگران از روی روزگار محو نخواهد
گشت. فرزندان و متعلقان طغا تیمورخان که بدست افتادند همانجا بقتل آوردند و بعضی بگریختند بیک لحظه
از دوری پادشاهی چنان ناچیز شد که از ایشان اثر نماند و بقایائی که در گوشه ها گریخته بودند اگر اسباب
گریختن می یافتند جان بیرون می بردند و الا در دست سربداران می افتادند بکلی چون هبا از محلب صبا متفرق
و آواره شدند، و
مبارزه ایرانیان برای استقلال آزادی دوباره
پس از مرگ وجیه الدین مسعود ده تن از زمامداران سربداران که به نیروهای تندرو و میانه رو منتسب
بودند بسر کار آمدند و در این رابطه در گیری، یک فرمانفرما سرنگون می شده و بجای آن فرمانداری
دیگر از جناح مخالف اوضاع امور را بدست می گرفت. قضایا و علت این مبارزات گنگ و نا مفهوم است،و
ولی آنچه بطور خلاصه می توان بیان داشت، وجود دو جریان میانه رو و تندرو می باشد که نهضت سربداران
را بوجود آورده بودند. میانه روها از بزرگان و سپاهیان و خرده مالگین و تندرو ها از شیخیان و درویشان
و پیشه وران بوجود آورده بودند. نیروی منظم و شکل یافته آنها یاران شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری بودند
که در بین توده مردم، از اعتبار و نفوذی برخوردار بودند. و
یکی از چهره های سربداران یحیی کرابی است، زاده شده در روستای کراب، از توابع بیهق که از مقربان
وجیه الدین مسعود بوده. او را با هوشتر از وجیه الدین مسعود دانسته اند و در دوران خود سعی داشته
که یاران حسین جوری را با حکومت خویش سازگار سازد و از اعتبار آنها بنفع خویش استفاده برد. و
میر خواند گوید
بر سرخوان کرم او پیوسته غنی و فقیر نشستندی این بیان آنست که با این عمل سعی داشته، نیروی مساوات
طلب پیروان شیخ حسن جوری را بخود جلب سازد، عده لشگریان او را به 22000 نفر گفته اند که از دولت
او مواجب می گرفتند و با قدامات و آبادانی دست می زدند. و
خرابی هائی که لشکرجانی قربانی در طوس ساخت سربداران و قدرت روز افزونشان سبب بیم و هراسی
شد در طوغای تیمورخان. طوغای تیمورخان به عوامفریبی و مردم دوستی تن داد، تا با خلیفه بتواند
سربداران را اغفال و در زمانی مناسب آنها را مغلوب سازد. بگفته این بطوطه طوغای تیمورخان پادشاه
تاتار و ترکان بود مفهوم این نامها ممکن است هم بصحرا نشینان مغول اطلاق میشده و هم ترک که عده
آنان به 50000 تن می رسید. اینان در دشت و صحرا می زیستند و به دیگر سخن صحرا نشین بودند و
در چادرها روز می گذرانیدند و ییلاق و قشلاق می کردند و از هرات می گذشتند. و
این لشکرکشی ها که بمنظور غارت و چپاول صورت می گرفت بظاهر با شعارهای غزای دینی و جهاد
علیه هندیان مشرک و بت پرست و غیره برگزار می گشت. ولی ترکان که امیران هندی و بویژه زنان
را ببردگی می بردند هیچ تفاوتی بین بت پرستان و هندیان مسلمان نمی گذاشتند. و
در آغاز حکومت یحیی کرابی بسال 754 هجری طوغای تیمورخان او را به اردوی خویش خواند که پیمان
ببندد. این جز حیله و خدعه چیز دیگری با خود نداشت. او را قصد بر آن بود که سران سربداران را غافلگیر
کرده و بقتل رساند. و
و بنا بگفته حافظ ابرو گرفته شده از کتاب سربداران قبل از مذاکرات نبردهائی بین آنها صورت گرفته بود
پس از رد و بدل نامه هائی یحیی کرابی که از خدعه طوغای تیموریان با اطلاع بوده باتفاق دیگر سران
سربداران چون خافظ شغانی و محمد جیش و سیصد نفر سپاهی وارد اردوی خان می شوند. سه روز و
سه شب بزم و سرور در اردوی ایلخانان گسترده بود که در پایان روز سوم در حالیکه ایلخانان با ساغرها
پر از شراب، دور می گردیدند. یحیی کرابی با گذاشتن دست بروی سر و علامت دادن و مشاهده آن توسط
حسن شغانی و دیگر سپاهیان حمله آغاز می شود. سربداران با شمشیر به مغولان حمله و بخشی از آنها را
از پای در می آورند. بخشی دیگر از وحشت و هراس پای بگریز می نهند. سربداران با دریافت ثروتهای کلان
از دو گاه ایلخان را ترک می کنند. حافظ ابرو اینطور می نویسد. و
پر هیچکس ابقا نکردند و قتل در اردوی طغا تیمورخان عام گشت. از خرد و بزرگ و ترک و تاز یک و هر
که را یافتند بکشتند و بتهورکاری از پیش ببردند که تا انقراض عالم دیگران از روی روزگار محو نخواهد
گشت. فرزندان و متعلقان طغا تیمورخان که بدست افتادند همانجا بقتل آوردند و بعضی بگریختند بیک لحظه
از دوری پادشاهی چنان ناچیز شد که از ایشان اثر نماند و بقایائی که در گوشه ها گریخته بودند اگر اسباب
گریختن می یافتند جان بیرون می بردند و الا در دست سربداران می افتادند بکلی چون هبا از محلب صبا متفرق
و آواره شدند، و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen