Dienstag, 3. Januar 2012

باید به کشوری دل بندند

توده ای که در کشوری میزیند آنجا خانه ایشان است . باید به آن دل بندند به آبادیش کوشند در راه
آزادیش از تلاش باز نایستند و اینها را بایای خود شمارند . پرستش به میهن که گفته می شود
اینها ست . پرستش به میهن بهر کسی بایاست.
کوشش به آبادی زمین بایای ورجاوندی آدمیانرا است. آنگاه یک کشور هر چه آباتر و آراسته تر
بر خورداری مردم از زندگانی بیشتر

توده ای که تکه ای از زمین را به میهنی برگزیده در آن میزیند آن تکه زمین - یا اگر به نامش خوانیم
آن کشور از یک سو خانه ایشانست که در آنجا پا به جهان میگذارند میبالند و بزرگ میگردند به
زناشویی بر میخیزند زندگانی بسر میبرند . از یک سو نیز سرچشمه زیست ایشان است که خوراک
و نوشاک و پوشاک و گستراک و دیگر نیاز اکها را از خاک و آب و هوای آنجا میتوزند
اینست باید به آن کشور دل بندند و گرامیش دارند باید به آبادیش کوشند و بپیرایند و بیارایند باید در راه
آزادیش از تلاش باز نایستند و اگر نیاز افتاد جانبازی دریغ ندارند . باید اینها را بایای خود شمارند
بایا ییکه در نزد خدا پاسخ خواهند بود
بیست میلیون مردم یا بیشتر و کمتر که توده ای پدید آورده اند در یک کشور میزیند این معنایش آنست
که خواسته اند در زندگانی همدست و همدرد باشند و نیروها و کوششهای خود را روی هم ریزند و در
بسیج نیاز اکها و در نبرد با بدیها و بیماریها و گرفتاریها به هم یاوری کند
تو گویی فراهم نشسته اند و پیمانی در میان خود بسته اند که زندگی را با هم بسر برند و در برابر
پیشامدها و دشواریها یک رده ایستند و هر کسی از آنان در کار و کوشش نه تنها در بند خود بلکه در بند
همه باشد . این است معنی توده . ما اینها را در جای خود گفته ایم .. اکنون سخن در آنست که آن کشور خانه
  این توده و سرچشمه  زیست ایشان است که باید ارجش دارند و همدل و همدست به آبادیش کوشند . پرستش
به میهن که گفته می شود اینهاست . میهن ارجمندتر از خانه است و باید گرامیش داشت . پرستش به میهن بهر
کسی بایاست
آن آموز اکهایی که صوفیان داشته اند و نیکی را در خوار داشتن جهان و دامن در چیدن از خوشیها نشان
داده اند ..آن شعرهای بسیاری که خراباتیان ( خیام و حافظ و دیگران )سروده اند و جهان را هیچ و پوچ
شمارده اند آن راهنماییها که کیشها کرده اند و مردمان را از فهلیدن به زندگانی دلسرد گردانیده خشنودی
خدا را در یکرشته کارهای بیهوده و بیخردانهباز نموده اند اینها همه از نادانی و گمراهیست  همه از نشاختن
معنی جهان و زندگانیست . اینها پندار های پستی است که کسانی از خود به یادگار گذارده اند

آفریدگاری که مردمان را آفریده زمین را میهن ایشان گردانیده و آنچه مایه زندگانی و برخورداری است در
آن جا داده . از خوار داشتن جهان و از پوچ شناختن آن و از فهلیدن به کارهای بیهوده و بیخردانه کیشها
جز ویرانی زمین و دشواری زندگانی و بیبهرگی مردمان از خوشی و بر خورداری چه تواند بر خاست ؟؟
چنانکه گفته ایم >>کوشش به آبادی زمین بایای ور جاوندی آدمیان را است و هر توده ای باید در جای خود
به آن فهلیدن . آنگاه این به سود خود ایشان است و یک کشور هر چه آبادتر و آراسته تر بر خور داری مردم
از خوشیهای زندگانی بیشتر

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen