Montag, 26. März 2012

علی دشتی : ترورهای فدائیان اسلام.. صفحه سوم

آیت الله بروجردی و آیت کاشانی از عوامل اصلی توطئه علیه دکتر مصدق بودند و می توان به
جرأت ادعا کرد بدون دخالت این دو و تمامی دستگاه روحانیت شیعه و فدائیان اسلام سقوط دکتر
مصدق چندان کار آسانی نبود

بروجردی بعدها به سبب ریاست طلبی و پایداری بر سنت عوام فریبانه مذهبی مشکلات فراوانی
برای شاه و دولت های وی ایجاد کرد. لیست خواسته های وی روز بروز طولانی تر میشد.
مخالفت وی با ورزش بانوان تأسیس حمام های بدون خزینه و نمره ای مدارس دخترانه حق رأی
برای زنان تدریس تعلمیات دینی و شرعیات در مدارس و دخالت های نا درست وی در امور
شهربانی و استانداریهای سراسر کشور و مخالفت علنی وی علیه حزب توده و جامعه بهائیان
ایران مشهور خاص و عام بود

اسناد و مدارک باقی مانده از ساواک نشان میدهد که این مرجع قشری شیعه در حقیقت  از هیچ
کاری برای انتشار عقاید خرافی و کهنه اسلامی روی گردان نبود.در دوران حیات او کارخانه
ملا سازی قم را توسعه داد و اندیشه های ضد حکومت مشروطه را وسیله طلبه های خود در
سراسر ایران نشر و تبلیغ نمود. وی پس از وقایع 28 مرداد 1332 سپهبد زاهدی را حافظ بیضه
اسلام نامید و در سرکوب دشمنان مذهب شیعه آرزوی موفقیت کرد و در تلگراف به سپهبد زاهدی
می نویسد بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای سپهبد فضل الله زاهدی نخست وزیر دامت احلاله به
عرض می رساند ..خداوند عز شأنه جنابعالی را در انجام وظایف دینیه که در این موقع خطیر به
عهده گرفته اید اعانت فرموده و عامه مسلمین را از برکات عید سعید بهره مند فرماید. والسلام علیکم
و رحمة الله و برکاته . 8 شهریور 1332 حسین الطباطبایی ال بروجردی

کودتای 28 مرداد 1332 19 اوت 1953 به پیروزی رسید دکتر مصدق باز داشت شد وشاه به ایران
بازگشت . رهبر جبهه ملی ایران در همان دامی افتاده بود که خود در ایجاد آن سهیم بود . دکتر مصدق
وسیله دکتر مظفر بقایی دکتر حسین فاطمی آیت لله کاشانی و شمس قنات آبادی با رهبری سازمان
تروریستی فدائیان اسلام تماس دائمی داشت واز آنان برای رسیدن به قدرت استمداد و کمک خواسته
بود . وی بیست و هشت تن از اعضای فدائیان اسلام را که در زندان بودند از جمله قاتل رزم آرا را
آزاد کرد

کودتای 28 مرداد سرکوب خونین ملیون و به ویژه احزاب و سازمانهای چپ را به دنبال داشت
فرماندار نظامی تهران تیمسار تیمور بختیار که بعداً نخستین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات
کشور ساواک شد با اعمال خشونت و ایجاد جو ترس و وحشت به واقع فرمانروای بلامنازع ایران
بود

دکتر مصدق در دادگاه نظامی به سه سال زندان و سپس تحت نظر تا آخر عمر در احمد آباد زندگی
کرد. حزب توده و شبکه نظامی حزب قلع و قمع شد و عده ای از اعضای نظامی و غیر نظامی آن
تیرباران شدند

آیت الله بروجردی و روحانیون چون آیت الله کاشانی بهبهانی میلانی و دیگر آیات عظام پس از
کودتای28 مرداد نه تنها از محاکمات دادگاه نظامی و عملیات خشونت بار فرمانداری نظامی انتقادی
نکردند بلکه عملاً به تأیید آن می پرداختند و سرکوب خونین حزب توده و بهائیان را یک پیروزی
برای دوام و استحکام مذهب شیعه در ایران می دانستند

پس از کودتای 28 مرداد فضای اجتماعی ایران ظاهری مذهبی گرفت و روحانیون بخش مهمی از
قدرت حکومتی ایران شدند . نفوذ انان در روند محاکمات دادگاه نظامی چه در محاکمه دکتر مصدق
و چه در محاکمه دیگر رجال سیاسی و اعضای حزب توده و بهائیان به وضوح دیده می شد

تیمسار آزموده با توافق روحانیون بارها سعی کرد در دادگاه نظامی دکتر مصدق را به ارتداد و کفر
و خیانت به مذهب اسلام و بر اندازی حکومت مشروطه ایران متهم کند و تا آنجایی پیش رفت که دکتر
مصدق را به بی دینی متهم کرد تا اعضای فداییان اسلام و اوباش چاله میدان که در جلسه دادگاه حاضر
بودند تحریک شوند و به از بین بردن دکتر مصدقاقدام نمایند. دکتر مصدق که خود زمانی از فداییان
اسلام برای رسیدن به قدرت سود برده بود و پیامدهای خطر ناک تحریکات تیمسار آزموده را می
دانست از ترس آنکه فداییان اسلام دست به ترور او و خانواده اش بزنند در جلسه دادگاه از مسلمانی
و ایمان و اعتقاد خود و خویشاوندانش به اسلام گاه با حرارت و گاهی با گریه و لابی دفاع کرد و شرح
مفصلی از برگزاری جلسات روضه خوانی در خانه خود داد

کودتای 28 مرداد هر چند به ظاهر برای شاه پیروزی و سپس قدرت را به ارمغان آورد ولی وی را از
تخت پادشاهی مشروطه به زیر کشید و همردیف سیاست بازان روزگار خود قرارداد
خروج مخفیانه و به قول مخالفانش فرار شاه به رُم چهره اجتماعی وی را در میان مردم خدشه دار ساخت
به ویژه آنکه کودتا وسیله بیگانگان طراحی شده و با همکاری عوامل داخلی به پیروزی رسیده بود
به هر روی کودتای 28 مرداد زخم عمیقی در عمق جامعه ایران ایجاد کرد و نیز اعتماد به نفس شاه را
از او گرفت

شاه برای بازسازی جایگاه و استمرار پادشاهی خود از همه امکانات اقتصادی سیاسی اداری نظامی و
فرهنگی کشور سود می برد و در اوج قدرت به جای آنکه در پی استحکام اصول قانون اساسی کشور
مشروطه باشد به خودشیفتگی دچار و بدل به دیکتاتوری علاقمند به اصلاحات و رفورم با پنجه های آهنین
گشت . وی هرگونه انتقاد را حتا از جانب کسانی که به او و نظام مشروطه وفادار بودند ناشنیده می گرفت
و منتقدین را زیر عنوان اقدام علیه امنیت کشور تار و مار کرد و از خود راند

شاه می بایست حکومت کند. این خواسته کودتاچیان شرکای خارجی و داخلی کودتا بود
شاه پیش از کودتای 28 مرداد چندان دخالتی در اتنخابات و تعیین نخست وزیران نداشت . اما پس از آن
نمایندگان محلسین و نخست وزیران با انتخابات ساختگی و تقلبی به قدرت می رسیدند . آنان نماینده ملت
ایران نبودند . پس باید مانند هر حکومت استبدادی مشروعیت و مقبولیت ملی را با وسایل غیر دموکراتیک
به دست می آوردند . نخست فرمانداری نظامی و سپس ساواک تشکیل شد و شاه بدنام ترین و بی بند
بارترین امیران ارتش تیمسار تیمور بختیار را که پیشنیه زشتی از خود در دوران فرمانداری نظامی به
جای گذاشته بود و خود را فراتر از قانون و حقوق انسانی می پنداشت و در خیال تنها خود را لایق حکومت
می دانست به ریاست سازمان امنیت و اطلاعات نوپای کشور منصوب ساخت


Samstag, 17. März 2012

داور زنده هر کسی نتواند بود : احمد کسروی

هر توده ای به داور زندگان نیازمندند تا هات هر کس به اوواگذارده گردد و به بزندگان کیفر
داده شود.ولی داور زنده هرکسی نتواند بود
داور زنده باید گذشته از دانش جربزه دارد و شناخته و به راستکاری و استواری باشد .بسیار
نادانیست که داور زندگی را همچون دیگر کارها شمارند و به هر که خواست سپارند

باید داور زندگان را گرامی داشت .اگر یکی نااستواری یا ناراستی آشکاری نموده و یا بیرون
از قانون سافیده کیفرش داد ورسوایش گردانید و دیگر به داور زندگی نپذیرفت . اگر یکی رشوه
گرفته باید کشت

هر توده ای به دادگاههای و داور زندگان نیازمندند تا هات هرکسی به او واگذارده گردد و به
بزندگان کیفر داده شود . این یکی از بایاهای سررشته داریست که در شهرها و دیه ها به
اندازه نیاز دادگاهها بنیاد گذارد و داور زندگان کمارد

زندگانی به هر رویه ای بیفتد دوسخنیها و کشاکشها در میان مردم تواند بود و آنان را داوشها و
شاوشها از همدیگر پیش تواند آمد. این است باید داور زندگانی باشند که بداوشها بنیوشند و
آنچه راستست باز نمایند و هات هرکسی را به او واگذارند و به شاوشها بنیوشند و برسند و
راست از دروغ بشناسند و به بزندگان کیفر هکانند که به آنان داده شود

جلو گرفتن از ستمگران و بدکاران و روان گردانیدن قانونها بی دادگاه و بی داور زندگان نتواند
بود و زندگانی آسوده و خوش بی آنها پیش نتواند رفت

ولی داور زنده هرکسی نتواند بود داور زنده باید مرد برگزیده ای باشد. باید گذشته از دانش که
با درس خواندن فرا گیرد جربزه داور زندگی دارد. یک نیرو دارد که تواند راست و دروغ را به
آسانی فهمد تواند دستورهای قانون را با داوشها و شاوشهایی که به نزدش آمده همبستگی دهد تواند
دستورهایی را که در قانون نیست از آنچه هست دریابد . آنگاه داور زنده باید آزمند و سست نهاد و
زبون نبوده در میان مردم شناخته شده به راستکاری و استواری باشد . داور زنده باید هات را بالاتر
از همه دانسته توانایان را به دیگران برتری ننهد. پروای رنجش این و آن نکند . به سامان زندگانی
توده ای و آسایش خانواده ها دلبستگی داشته به بزهکاران نبخشاید . همیشه در بند قانون و داد بوده
شهشهای خود را کنار گذارد

دوتن که با هم دو سخنی میدارند و به نزد داور زنده میروند این معنایش آن است که او را مردی پاکدل
و با فهم و شناسنده راست و کج و جداگر داننده هات و ستم میشناسند و به دادگری او امید بسته اند
اینست او را داور زنده گردانیده به نزدش میروند که هر چه فهمید و داورزید همان باشد
این یک جایگاه والایی است که به او داده اند و این جایگاه هرکسی را نشاید

بسیار نادانی است که داور زندگی را همچون دیگر کارها شماند و به هر که خواست سپارند . این
نادانی هوده های بسیار بدی را - از تباه شدن هاتهای مردم و گستاخ گردیدن ستمگران و بزهکاران
و از ارج افتادن قانونها و ماننده های اینها در پی تواند داشت

باید داور زندگان را ارجمند شناخت و گرامی داشت و به اندازه نیازشان که زندگانی شاینده دارند
ماهانه به آنان داد و تا گناهی دیده نشود از کارشان باز نداشت

اگر یکی از آنان سستی و نا استواری نشان داده بدینسان که پروای توانایان و زورمندان کرده و جدایی
میانه آنان با دیگری گزارده و یا ناراستی نموده بدینسان که در رسیدن به داوش و یا شاوشی و یا در
داور ورزیدن و سافیدن به یکسو گراییده و به بازجویی از آنچه میبایست کمتر فهلیده و یا فزونتر پا
فشارده و این رفتارها از او اشکار بوده یا بیرون از قانون سافیده به چنین داور زنده ای باید کیفر داد
و رسوایش گردانید و دیگر به داور زندگی نپذیرفت . باید زیانهای را که از این رفتارهای بد
داورزندگان تواند بود به دیده گرفت و به آنان نبخشایید

کسانی این را کیفر بیش از اندازه شمارند و بیدادگرانه دانند ولی اگر معنی داور زندگی را به دیده گیرند
و زیانهای بزرگی را که از رشوه گیری داور زندگان تواند بود به یاد آورند آن را بیش از اندازه نخواهند
شمارید . کار همگی ور جاوندی را آلوده گردانیدن و آسایش و فیروزی یک توده را به پول یا کالا
فروختن گناهی خرد نیست . تنها در اینجا نیست . در کارهای همگی در همه جا چنین است که باید
رشوه گرفتن و چشماز بایای خوود پوشیدن را گناه خرد نشمرد

Freitag, 9. März 2012

علی دشتی :ترورهای فدائیان اسلام .صفحه دوم

مخالفت مجلس سنا دو لایحه نامبرده سبب شد که جبهه ملی برای تنبیه و تحقیر سناتورها طرحی
به مجلس برد و تقلیل مدت مجلس سنا را از چهار سال به دو سال به قید دو فوریت در همان روز
به تصویب رسانید. مجلس سنا تعطیل شد.

دکتر مصدق با همه تدابیری که به کار برد و گاه با نادیده گرفتن اصول قانون اساسی نتوانست
بحران اقتصادی کشور را  بر طرف نماید. در سراسر کشور هرج و مرج حکمفرما شده و یک
بلاتکلیفی عمیقی در جامعه ایران احساس می شد
شاه با صلاح دید کرمیت روز ولت مامور عالیرتبه سازمان سیا مجبور به اتخاذ عمل شد و در
بیست و دوم مرداد 1332 فرمان برکناری دکتر مصدق را از نخست وزیری صادر کرد و
سرلشکر فضل الله زاهدی را به نخست وزیری برگزید

سید محمود کاشانی پسر آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی یکی از مهمترین بازیگران معروف وقایع
بیست هشت مرداد در جواب مخالفان کودتا در مقاله ای می نویسد اینک باید ببینیم که از ساعت
یازده شب بیست چهار تا ساعت یک بامداد بیست پنج مرداد چه رویدادی وجود داشته است که آن
را کودتای نظامی علیه دولت مصدق خوانده اند؟

واقعیتی که در آن تاریخ از مردم پنهان شد این بود که هنگامی که سرهنگ نصیری به در خانه
مصدق رسید ساعتی او را بلاتکلیف نگاه می دارند و چون اجازه ملاقات او را با مصدق نمی
دهند فرمان را به یکی از محافظین خانه تسلیم می کند و مصدق با خط خود رسید دریافت این فرمان
را چنین صادر میکند: ساعت یک بعد از نیمه شب 25 مرداد 1332 دست خط مبارک به اینجانب
رسید . دکتر محمد مصدق

او از این فرمان با احترام و تجلیل دست خط مبارک یاد میکند و عنوان نخست وزیر را هم از کنار
اسم خود بر می میدارد با این حال مصدق سپس دستور بازداشت سرهنگ نصیری را که صرفاً حامل
فرمان بوده صادر کرده و صبح همان روز برای آن که نقش وی در زمینه سازی برای صدور فرمان
نخست وزیری زاهدی و بر کناری وی آشکار نشود . اعلامیه ای صادر کرده و بی آن که کمترین
اشاره ای به صدور فرمان شاه بکند از وقوع کودتای نظامی در شب گذشته از سوی سرهنگ نصیری
خبر داد با این عنوان که او می خواسته است زیر پوشش تسلیم نامه ای خانه را شغال کند

بدین ترتیب اعلامیه دولت مبنی بر وقوع کودتا یک دروغگویی و پنهان کاری بوده است مصدق فرمان
بر کناری خود را حتی از وزیران کابینه خود نیز پنهان ساخت و در جلسه هیأت وزیران که صبح روز
بیست پنج مرداد در خانه او تشکیل شد کمترین اطلاعی از این موضوع به وزیران خود نداد . در اینجا
گفته های دو تن از یاران مصدق را به لحاظ رعایت اختصار که نمونه های دیگری از آن نیز وجود دارد
نقل میکنم.

دکتر صدیقی وزیر کشور مصدق در جریان بازپرسی از او در زمینه رویداد شب 25 مرداد میگوید: در
هیأت وزیران مذاکره نشد و تصمیماتی در باره آن اتخاذ نگردید. مطلقاً در باره فرمان ملوکانه دائر به
عزل آقای دکتر مصدق از سمت نخست وزیری سخنی گفته نشده اما آنچه در باره آگاهی من از جریان کار
سوال فرموده اید پیش از این نوشته ام که در خانه جناب نخست وزیر افواهاً موضوع دست خط را که بهانه
ورود به خانه بوده است شنیدم و از آقای دکتر مصدق پرسیدم موضوع دست خط چه بوده ؟ فرمودند چیزی
نبود..

سرتیب ریاحی رئیس ستاد ارتش مصدق نیز در خاطراتی که از شب و روز 25 مرداد نقل کرده همین
موضوع را جنین بیان کرده است : من روز 26 مرداد 25 مرداد درست است صبح شش ساعت بعد از
کودتای نا موفق نصیری نزد مصدق رفتم و به او گفتم همه رادیوهای خارجی کودتای نیم بند نصیری
را شرح داده اند و ضمناً گفته اند شاه شما را عزل کرده است. گفت نه آقا این فرمان جعلی بوده است
ولی خود فرمان را به من و به هیچ یک از وزراء نشان نداد. حدود ساعت یازده همان روز مجدداً نزد
مصدق رفتم و خبر فرار شاه و ثریا را از رامسر به او دادم و گفتم حالا که شاه از مملکت رفته است
وضع چه می شود ؟

جواب داد: باید کاری کرد که ایشان مراجعت کنند .. از جمله نکات کلیدی برای شناخت ماهیت رویدادهای
شب 25 مرداد این است که چرا دکتر مصدق فرمان برکناری خود را که با دریافت آن رسید داده و آن را
دست خط مبارک نامیده بود به عنوان یک کودتای نظامی به مردم معرفی کرد؟
چرا این فرمان را از مردم و حتی از وزیران کابینه خود پنهان کرد؟
اصرار بر اینکه رویداد شب 25 مرداد کودتای نظامی بوده چیزی جز سرپوش گذاردن و ادامه تبلیغات
فریبکارانه 50 سال گذشته نیست و با ادعای اجماع بر وقوع کوتا هم نمی توان ذهن جست و جو گر نسل
جوان را از پویایی و تلاش برای شناخت حقیقت باز داشت

دکتر محمد مصدق به فرمان برکناری خویش 25 مرداد وقعی نگذاشت و شاه به رُم رفت . کمیته مرکزی
حزب توده طی اعلامیه ای سرنگونی سلطنت و ایجاد جمهوری دمکراتیک را خواهان شد

دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه کابینه دکتر مصدق پر شورترین مخالف شاه در راهپیمایی هایی که جبهه
ملی تشکیل می داد شرکت می کرد و از جمهوری دفاع سرسختانه ای می نمود . و در نطق های آتشین و
توهین آمیز خود علیه خانواده سلطنتی انقراض سلسله پهلوی را اعلام میکرد

بر مبنای اسنادی که از آیت الله زنجانی بیادگار مانده زیرا ایشان هم زمان با دکتر حسین فاطمی در پادگان
دژبانی مرکز زندان بود و بر دست نوشته ها و سخنان دکتر حسین فاطمی استوار است دکتر محمد مصدق
بر خلاف قسمی که به قرآن خورده بود موافقت خود را با اقرامات و مقالات و سخنرانیهای دکتر حسین
فاطمی با هدف سرنگونی سلطنت محمد رضا شاه اعلام کرده بود .

دکتر مصدق همیشه خود را مدیون رازداری دکتر فاطمی میدانست . زیرا اگر دکتر فاطمی این راز را در
دادگاه نظامی بیان داشته بود می توانست موقعیت دکتر مصدق را دگر گون کند
شاید بهمین علت هم دکتر مصدق همیشه از دکتر حسین فاطمی به نیکی یاد میکرد

رهبران مذهبی و جامعه ایران مشتاق بازگشت شاه بود . زیرا از به قدرت رسیدن حزب توده در ایران
وحشت داشتند و مرجع شیعیان جهان آیت الله بروجردی و مردم مذهبی چنین فکر میکردند که حزب توده
خلاف مذهب حزب خلاف خدا حزب بی دینی حزب مصادره اموال است در ذهن آیت الله بروجردی رفته
بود که دولت آقای دکتر مصدق نسبت به مذهب لا بشرط است .
من شنیدم که می گفت حکومت نسبت به مذهب نباید لا بشرط بی تفاوتی باشد بخصوص اینکه در آن زمان
توده ایها پروبال گرفته بودند . ایشان دلش می خواست حکومت نسبت به مذهب لا بشرط نباشد و مروج
مذهب شیعه باشد

توضیح این مطلب ضروری می نماید که لا بشرط از نظر آیت الله بروجردی این معنی را میداد که
روحانیون شیعه می باید دست در دست حکومتگران و همدستی و همکاری متقابل و با هم در ایران
حکومت کنند. آیت الله حسینعلی منتظری در خاطرات خود از نفرت آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی
نسبت به حزب توده و جامعه بهائیان ایران خاطرات فروانی نقل میکند

آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی هر دو برای سلامت شاه و دوری وی از کشور مجالس روضه
خوانی و عزاداری بر پا کردند و به قول مخالفان کودتا روضه دو طفلان مسلم بر سر منابر می خواندند
آیت الله بروجردی مرجع تقلید  شیعیان جهان نخستین کسی بود که به شا تلگراف فرستاد و شاه را به
بازگشت به ایران فرا خواند . شاه از رم تلگرافی در پاسخ آیت الله بروجردی فرستاد و از خبر سلامتی
و بازگشت فوری خود به ایران آیت الله را مطلع نمود . آیت الله بروجردی در جواب تلگراف شاه که
هنوز در رم بسر میبرد و زمینه بازگشت خود را فراهم میکرد
چنین پاسخ نوشت:حضور مبارک اعلیحضرت همایونی خلدالله ملکه : تهران تلگراف مبارک که از رم
مخابره فرموده بودید و مبشر سلامت اعلیحضرت همایونی بوده موجب مسرت گردید . نظر به اینکه
تصمیم مراجعت فوری بوده جواب تاخیر شد. امید است ورود مسعود اعلیحضرت به ایران مبارک و
موجب اصلاح مفاسد دینیه و عظمت اسلام و اسایش مسلمین باشد. حسین طباطبائی بروجردی

فراموش نکنیم که انتخاب آیت الله بروجردی به مرجعیت شیعه بعلت احترامی بود که محمد رضا شاه
احتمالا به توصیه انگلیس ها قبل از رسیدن به مرجعیت شیعه به وی مرعی میداشت آیت الله آقا
حسین بروجردی اواسط سال 1332 در بیمارستان فیروز آبادی شهر ری بستر شد محمد رضا شاه
به بیمارستان فیروز آبادی شتافت و پس از تفقد شاهانه بر بالین آیت الله بروجردی نشست و عکس ها
برای خبر گذاریهای داخلی و خارجی از این عیادت سیاسی ارسال گردید . این دیدار سبب اشتهار و
راه گشای مرجعیت آیت الله بروجردی گردید و در انظار عمومی سبب تأیید شاه و دولت از آیت الله
بروجردی شد. این بده بستانها بیشتر برای مقابله با حزب توده صورت می گرفت و به تفصیل در
خاطرات محمد تقی فلسفی واعظ مورد بحث قرار گرفته است

Donnerstag, 1. März 2012

ترورهای فدائیان اسلام

در اواخر پاییز 1322 ( 1943) کنفرانس تهران با حضور روزولت رییس جمهور آمریکا
استالین نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی و چرچیل نخست وزیر انگلیس تشکیل شد و
سران یاد شده موافقت کردند که شش ماه پس از جنگ قوای خود را از ایران خارج کنند
ارتش انگلیس و آمریکا در مارس 1945 ایران را طبق مهاهده کنفرانس سران در تهران
ترک کردند . اما دولت استالینیستی شوروی ضمن اعلامیه کوتاهی به بهانه اینکه اوضاع
بعضی نواحی شمال ایران مبهم و مغشوش است نیروهای خود را در آذربایجان نگاهداشت

در همین دوران قاضی محمد در نواحی کردنشین فرقه دموکرات کردستان و حعفر پیشه وری
در آذربایجان فرقه دموکرات آذربایجان را بر پا کردند و کوس خودمختاری زدند

ارتش ایران به تنهایی توانایی ایجاد نظم در نواحی شمال غربی ایران را نداشت و سرانجام
با تهدید جدی نظامی آمریکا و خدعه کارساز قوام السطنه مبنی بر وعده اعطای امتیاز
نفت شمال به اتحاد شوروی دولت شوروی از یکسو اعطای امتیاز نفت شمال به اتحاد
شوروی دولت شوروی از یکسو ارتش خود را در 1946 از ایران خارج ساخت و از سوی
دیگر پشت فرقه دموکرات را خالی گذاشت پس از این افراد فرقه دموکرات آذربایجان و فرقه
دموکرات کردستان به شوروی فرار کردند

اتحاد جماهیر شوروی تقاضای واگذاری امتیاز نفت شمال را از ایران داشت و حزب توده در
ارگانهای رسمی خود از مناقع مشروع شوروی دفاع می کرد

در این زمان علی دشتی نماینده مجلس شورای ملی بود و همراه با دکتر مصدق و دیگران علیه
امتیاز نفت شمال سخنرانی پرشوری کرد و احتمالا به همین دلیل در شهریور سال 1325
به زندان افتاد پس از رهایی از زندان به فرانسه رفت و تا اواخر سال 1948 در آن کشور ماند.
پس از بازگشت به ایران به سبب آنکه زبان عربی را به خوبی تکلم می کرد در 3 آبان 1327
به عنوان سفیر ایران به مصر و بعد به لبنان رفت

جبهه ملی ایران 

در اواسط سال 1328( 1949) جبهه ملی مرکب از چند نماینده سابق مجلس چند روزنامه نگار و
تعدای از روحانیون به رهبری دکتر مصدق تشکیل شد. طبق اساسنامه جبهه ملی تنها احزاب می 
توانستند به جبهه ملی بپیوندند طرفداران نخست وزیری دکتر مصدق برق آسا به تشکیل حزب 
مشغول شدند . حزب استقلال حزب ملی کار حزب خلق مجمع مسلمانان مجاهد حزب زحمتکشان
ملت ایران نهضت آزادی برای مردم ایران حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیست و حزب پان 
ایرانیست بنیان گرفتند . سران همه این احزاب در یک انتخابات تقلبی به مجلس راه یافتند 
فعالیت جبهه ملی به این شکل آغاز شد و کشاکش برای رسیدن به قدرت آغاز گردید

در 16 اسفند 1329 26 ژوئن 1950 سپهبد رزم آرا نخست وزیر به دست خلیل طهماسبی از 
اعضای فدائیان اسلام به قتل رسید و خلیل طهماسبی دستگیر شد و بلافاصله اعلامیه مجتبی 
میرلوحی معروف به نواب صفوی رهبر فداییان اسلام تحت عنوان ای پسر پهلوی منتشر شد که 
در آن اخطار شده بود اگر حضرت خلیل طهماسبی آزاد نشود عده زیادی از رجال سیاسی دچار
سرنوشت رژم آرا نشود عده زیادی از رجال سیاسی دچار سرنوشت رزم آرا خواهند شد 

حسین علاء در 18 اسفند 1329 تشکیل کابینه داد. علی دشتی به عنوان وزیر مشاور در دولت
علاء شروع به کار کرد . در 24 اسفند همین سال در جلسه علنی شورای ملی طرح ملی شدن 
صنعت نفت به پیشنهاد جبهه ملی به اتفاق آراء به تصویب رسید . علی دشتی از این طرح 
پشتیبانی کرد 

در 28 اسفند 1329 دکتر عبدالحمیدزنگنهرییس دانشکده حقوق و وزیر سابق فرهنگ هنگام 
خروج از دانشکده حقوق هدف گلوله شخصی به نام نصرت الله قمی از سازمان فداییان اسلام 
قرار گرفت و به سختی مجروح شد و پس از چند روز در بیمارستان جان سپرد 

حسین علاء در 6 اردبیهشت 1330 پس از یک ترور نافرجام از جانب فداییان اسلام به علت 
ناتوانی در حل بحران نفت و فشار دولت انگلیس از نخست وزیری کناره گیری کرد و در 7 
اردبیهشت دکتر محمد مصدق به نخست وزیری رسید. در 9 اردبیهشت طرح قانونی اجرای
اصل ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلسین رسید و هیئت دولت مأ امور اجرای قانون شد
اختلاف با شرکت انگلیس بالا گرفت و روابط ایران و انگلیس به کلی قطع شد 

مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور و اوضاع اسفبار مالی دولت مصدق به سبب تحریم خرید 
نفت در غرب نمایان شد  مصدق در تیرماه 1331 از شاه خواست تا فرماندهی کل قوا و 
وزارت جنگ را به او واگذارد شاه موافقت نکرد و دکتر مصدق استعفاء داد

مخالفان دکتر مصدق معتقدند که دکتر محمد مصدق با طرح این در خواست حیله گرانه میل داشت 
بار بحران اقتصادی و ورشکستگی مالی دولت خود را به گردن شاه گذارد. به هر روی احمد قوام 
قوام السلطنه نخست وزیر شد و با انتشار اعلامیه ای شدید اللحنمتذکر شد کشتیبان را سیاسی دگر 
آمد و محاکم انقلابی تشکیل خواهد داد و روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک 
و بی شفقت قانون قرین تیره روزی خواهد ساخت اما در مقابل تظاهرات خونین خیابانی بین 27 تا 
سی تیر 1331 > 1952 و تهدید آیت الله کاشانی رهبر روحانی فدائیان اسلام و صدور اعلان جهاد 
علیه دولت قوام و شاه به زانو در آمد و شاه مجبور شد خواسته دکتر مصدق را بپذیرد و دوباره وی 
را مأمور تشکیل کابینه نماید

دکتر مصدق نخست وزیری مجدد خود را بظاهر مدیون فعالیتهای همه جانبه آیت الله کاشانی بود 
اما غیر مستقیم پشتیبانان واقعی او بازاریان و اعضای سازمان فداییان اسلام بودند . وی در اول 
مرداد 1331 شرحی در پشت قرآن نوشت و آن را پس از امضاء و مهر به این شرح برای شاه 
فرستاد : دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسی عمل کنم . همچنین اگر قانون اساسی 
را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند من ریاست جمهوری را قبول کنم 

درست شش روز بعد برخلاف سوگندی که دکتر محمد مصدق بقرآن خورده بود در هفتم مرداد مادّه 
واحده اختیارات دکتر مصدق به مجلس رفت و همان روز به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در 
این لایحه به دکتر مصدق اختیار داده می شد که لوایحی پس از آزمایش تقدیم مجلس نماید و تا موقعی 
که تکلیف آنها در مجلسین معین نشده لازم الاجر است. 9 روز بعد در 16 مرداد 1331 طرح یک 
ماده ای با قید سه فوریت برای عفو و آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزم آراء به تصویب رسید به این 
شرح : ماده واحد چون جنایت حاجی علی رزم آراء و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است
بر فرض انکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت بیگناه و تبرئه شناخته می شود 
این طرح را 27 تن از جمله دو تن استادان دانشکده حقوق دانشگاه تهران .. دکتر شایگان و دکتر 
سنجابی امضا کرده بودند 
خلیل طهماسبی در 24 آبان 1331 از زندان آزاد شد و پس از زیارت شاه عبدالعظیم به ملاقات 
آیت الله کاشانی که فتوای قتل رزم آرا را داده بود شتافت 
مجلس سنا به درستی با لایحه عفو خلیل طهماسبی و لایحه مفسد فی الارض شناختن احمد قوام و 
ضبط اموال وی محالفت کرد و آن را خلاف قانون اساسی و قوانین کیفری کشور دانست
اما جبهه ملی و به ویژه دکتر مصدق بر خلافسوگندی که به قرآن خورده بود تا برخلاف قانون 
اساسی عملی انجام ندهد به ساخت و پاخت پنهانی خود با آیت الله کاشانی حامی و رهبر روحانی 
 سازمان تروریستی فداییان اسلام مشغول بود و توجهی به زیر پا گذاشتن قانون اساسی و استقلال 
دادگستری و رعایت اجرای عدالت حقوقی کشور نداشت . جالب توجه آنکه جبهه ملی بعدها قتل 
رزم آرا را به دربار نسبت می داد و هنوز این شایعه بی پا بر سر زبان هاست