Samstag, 17. März 2012

داور زنده هر کسی نتواند بود : احمد کسروی

هر توده ای به داور زندگان نیازمندند تا هات هر کس به اوواگذارده گردد و به بزندگان کیفر
داده شود.ولی داور زنده هرکسی نتواند بود
داور زنده باید گذشته از دانش جربزه دارد و شناخته و به راستکاری و استواری باشد .بسیار
نادانیست که داور زندگی را همچون دیگر کارها شمارند و به هر که خواست سپارند

باید داور زندگان را گرامی داشت .اگر یکی نااستواری یا ناراستی آشکاری نموده و یا بیرون
از قانون سافیده کیفرش داد ورسوایش گردانید و دیگر به داور زندگی نپذیرفت . اگر یکی رشوه
گرفته باید کشت

هر توده ای به دادگاههای و داور زندگان نیازمندند تا هات هرکسی به او واگذارده گردد و به
بزندگان کیفر داده شود . این یکی از بایاهای سررشته داریست که در شهرها و دیه ها به
اندازه نیاز دادگاهها بنیاد گذارد و داور زندگان کمارد

زندگانی به هر رویه ای بیفتد دوسخنیها و کشاکشها در میان مردم تواند بود و آنان را داوشها و
شاوشها از همدیگر پیش تواند آمد. این است باید داور زندگانی باشند که بداوشها بنیوشند و
آنچه راستست باز نمایند و هات هرکسی را به او واگذارند و به شاوشها بنیوشند و برسند و
راست از دروغ بشناسند و به بزندگان کیفر هکانند که به آنان داده شود

جلو گرفتن از ستمگران و بدکاران و روان گردانیدن قانونها بی دادگاه و بی داور زندگان نتواند
بود و زندگانی آسوده و خوش بی آنها پیش نتواند رفت

ولی داور زنده هرکسی نتواند بود داور زنده باید مرد برگزیده ای باشد. باید گذشته از دانش که
با درس خواندن فرا گیرد جربزه داور زندگی دارد. یک نیرو دارد که تواند راست و دروغ را به
آسانی فهمد تواند دستورهای قانون را با داوشها و شاوشهایی که به نزدش آمده همبستگی دهد تواند
دستورهایی را که در قانون نیست از آنچه هست دریابد . آنگاه داور زنده باید آزمند و سست نهاد و
زبون نبوده در میان مردم شناخته شده به راستکاری و استواری باشد . داور زنده باید هات را بالاتر
از همه دانسته توانایان را به دیگران برتری ننهد. پروای رنجش این و آن نکند . به سامان زندگانی
توده ای و آسایش خانواده ها دلبستگی داشته به بزهکاران نبخشاید . همیشه در بند قانون و داد بوده
شهشهای خود را کنار گذارد

دوتن که با هم دو سخنی میدارند و به نزد داور زنده میروند این معنایش آن است که او را مردی پاکدل
و با فهم و شناسنده راست و کج و جداگر داننده هات و ستم میشناسند و به دادگری او امید بسته اند
اینست او را داور زنده گردانیده به نزدش میروند که هر چه فهمید و داورزید همان باشد
این یک جایگاه والایی است که به او داده اند و این جایگاه هرکسی را نشاید

بسیار نادانی است که داور زندگی را همچون دیگر کارها شماند و به هر که خواست سپارند . این
نادانی هوده های بسیار بدی را - از تباه شدن هاتهای مردم و گستاخ گردیدن ستمگران و بزهکاران
و از ارج افتادن قانونها و ماننده های اینها در پی تواند داشت

باید داور زندگان را ارجمند شناخت و گرامی داشت و به اندازه نیازشان که زندگانی شاینده دارند
ماهانه به آنان داد و تا گناهی دیده نشود از کارشان باز نداشت

اگر یکی از آنان سستی و نا استواری نشان داده بدینسان که پروای توانایان و زورمندان کرده و جدایی
میانه آنان با دیگری گزارده و یا ناراستی نموده بدینسان که در رسیدن به داوش و یا شاوشی و یا در
داور ورزیدن و سافیدن به یکسو گراییده و به بازجویی از آنچه میبایست کمتر فهلیده و یا فزونتر پا
فشارده و این رفتارها از او اشکار بوده یا بیرون از قانون سافیده به چنین داور زنده ای باید کیفر داد
و رسوایش گردانید و دیگر به داور زندگی نپذیرفت . باید زیانهای را که از این رفتارهای بد
داورزندگان تواند بود به دیده گرفت و به آنان نبخشایید

کسانی این را کیفر بیش از اندازه شمارند و بیدادگرانه دانند ولی اگر معنی داور زندگی را به دیده گیرند
و زیانهای بزرگی را که از رشوه گیری داور زندگان تواند بود به یاد آورند آن را بیش از اندازه نخواهند
شمارید . کار همگی ور جاوندی را آلوده گردانیدن و آسایش و فیروزی یک توده را به پول یا کالا
فروختن گناهی خرد نیست . تنها در اینجا نیست . در کارهای همگی در همه جا چنین است که باید
رشوه گرفتن و چشماز بایای خوود پوشیدن را گناه خرد نشمرد

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen