Mittwoch, 27. Juni 2012

ترورهای فدائیان اسلام : احمد کسروی و علی دشتی صفحه شانزده

دنباله صفحه پانزده

کسروی و دشتی به فاصله سی و شش سال هر دو قربانی عقاید ظالمانه حکومت اسلامی شدند.یکی
هنگامی که فداییان اسلام برای رسیدن به حکومت اسلامی عملیات تروریستی خود را آغاز کرده بودند
و دیگری هنگامی که اخلاف فداییان اسلام بر تخت حکومت اسلام جلوس کردند

کسروی با روشن بینی بی همتایی شرایطی را که قدرت به دست روحانیت شیعه بیفتد تصویر کرده بود
شرایطی که در آن طبیعتاً جایی برای امثال وی و دشتی نمی تواند وجود داشته باشد

ولی بیاییم مفتون و شیفته افکار شخصیت هشدارهای خردمندانه میهنی و پیشگوییهای اتفاق افتاده کسروی
نشویم و بر قضیه کتاب سوزی و یا برخی از اندیشه های او از جمله در مورد زنان شعر و شاعران تاخت
و تاز بی باکانه به دگر اندیشان صحه نگذاریم.
عقاید مذهبی و سیاسی دیگران را احترام گزاریم و در فضایی انسانی به نقد تفکرات خود و دیگران بپردازیم

شاهنشاه جوان ایران را ملامت نکنیم هر چند که به قول کسروی اعلیحضرت درس خوانده اند و اروپا
دیده اند و از همه چیز آگاهند . حداقل این واقعیت را بپذیریم که در آن دوران محمد رضا شاه جوانی 25
ساله بود و تجربه زمامداری نداشت . این را می دانیم که محمد رضا شاه تا کودتای 28 مرداد دخالت چندانی
در انتخاب نخست وزیران نداشت و دولتهای پس از شهریور بیست تا 28 مرداد 32 از استقلال فراوانی
برخوردار بودند

حسن نیّت را کنار بگذاریم محمد رضا شاه در رویدادهای پس از 28 مرداد دیگر جوانی بی تجربه نبود
شاه و همه رجال سیاسی و اجتماعی در آزاد گذاشتن دست روحانیت در پخش افکار واپسگرا و شرکت
پیدا و پنهان آنان در بازیهای سیاسی مقصر بودند . به ویژه شاه متوجه نبود دخالت روحانیون در امر
سیاست تا چه اندازه مخرب است و در آینده می تواند تخت سلطنت وی را وسیله همان ملایان به زیر
کشد 

Donnerstag, 21. Juni 2012

ترورهای فدائیان اسلام : احمد کسروی و علی دشتی صفحه پانزده

دنباله صفحه چهارده
چه شاه و چه نخست وزیر حق ندارند توده را فراموش کنند و تنها در پی پیشرفت کار خود باشند
اگر با ملایان مماشاات خواهد شد پس مشروطه را رها کنند و مردم را از این دو دلی و سرگردانی
بیرون آورند . مشروطه را رها  کنند و بیش از این آبروی دموکراسی را نبرند

بیش از همه روی سخنم با شاهنشاه جوان ایران است اعلیحضرت درس خوانده اند و اروپا دیده اند
و از همه چیز آگاهند . چرا از سود توده خود ناآگاهی می نمایند؟!و
چرا راهی را که توانند رفت نمی روند؟!وو
یک واژه سیاست ما را قانع نخواهند گردانید . این واژه را وزیران بدخواه از خود تراشیده به گوش
اعلیحضرت رسانیده اند

آن کدام سیاستی است که بدبختی بیست میلیون جمعیت کشور در سال 1324 خورشیدی توده را می
خواهد؟!و آن کدام همسایه است که با این آشکاری با ما دشمنی می نماید؟ !و من سیاستی نمی شناسم
که ما را به چنین زبونی و بیچارگی ناچار گرداند.

اگر هم چنان سیاستی هست ما ناچار از پذیرفتن آن نیستیم . در جهان هیچ نیرویی نیست که بتواند ما
را به غوطه خوردن در میان آلودگی های قرون وسطی و بیرون نیامدن از توی آنها ناچار سازد
باز می گویم : این عنوان را وزیران بدخواه خائن از خود ساخته اند. خودشان این توده را همیشه
درمانده و بیچاره می خواهند و چنین بهانه ای هم پدید آورده اند

امروز ایران در میان موج های دو دریای بزرگ متلاطم افتاده و بهترین سیاست چه برای ما و چه
برای دیگران همان است که ما از این گرفتار ی ها رها گردیم و توده نیرومندی باشیم و در میان
آن دو دریا دیواری پدید آوریم و از بهم خوردن باز داریم

آقای دشتی در گفته های خود قانون اساسی را به رخ ما کشیده و می دانیم که دیگران نیز خواهند کشید
بسیار نیک قانون اساسی مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران گردانیده ولی مذهب شیعی که با حکومت
مشروطه که پایه و بنیاد آن قانونست نمی سازد چه باید کرد؟

آیا باید همچنان ایستاد و تماشاکرد؟ آیا باید بیست میلیون توده را فدای اصل قانون اساسی گردانید؟؟
این سخن شما در پارلمان ایران هواداری به کیش شیعی یا بهتر گوییم به دستگاه ملایان نموده اید
از نیکی های شما شمرده نمی باشد و سالهای سال مایه بدگمانی ها در باره شما خواهد بود

انتقادات کسروی به علی دشتی به آنچه در اینجا آورده ایم پایان نمی گیرد و دریغ و اندوه که مجال نقل
همه هشدار های خردمندانه و شورانگیز کسروی نیست

بی تردید همه افکار این اندیشمند دلیر خالی از انتقاد نیست اما به صمیمی بودن و انسانی اندیشمندن و
میهن دوستی او نمی توان خرده گرفت . در کلام او متوجه مفتونی او به اندیشه هایش می شویم گاهی
چنان با شیفتگی اندیشه های خود را به روی کاغذ می آورد که مجالی برای خواننده خود برای تعمق
بیشتر باقی نمی گذرد . زندگی او چون گل نسترن پیچ در پیچ در خود می خلید و پروایی نداشت از
اینکه گاهی دور اندیشی را به کناری گذارده و شیفته اندیشه های خود گردد

آثار او پیرامون شعر و شاعری بی تردید ذوق بسیاری از شاعران زمان خود را کور کرد

کسروی عاشق بحث و گفتگو بود اما مقابله با او از همه کس بر نمی آمد زیرا  در محدوده مذهب و
تاریخ اطلاعات بسیار و در بحث مهارت و استعدادی استثنایی داشت

اگر در دوران خدمت او در دادگستری نوبنیاد ایران دقت بیشتری کنیم آنگاه در می یابیم که معنی حکومت
قانون و مشروطه را به خوبی و بهتر از دیگران می فهمید

کسروی در جریان محاکمه 53 نفر وکیل مدافع محمد شورشیان یکی از 53 نفر بود

اما پس از شهریور 1320 وکالت رکن الدین مختاری رییس شهربانی بدنام رضاشاه را قبول کرد و
دفاعیات اوآن زمان طنین خاصی در جامعه ایران افکند.

پس از شهریور بیست جمعیتی به نام باهماد آزادگان آزادگان متحد یا پاکدنیان بنیاد نهاد که روزنامه پرچم
سخنگوی آن بود

کسروی روز یکم دیماه را روزبه نامیده بود
 و در این روز جشن کتاب سوزان در خانه خود بر پا می کرد . کتابهایی مانند رباعیات خیام دیوان حافظ
گلستان و بوستان سعدی مثنوی حیله المتقین و مفاتیح الجنان را به آتش می انداخت

جشن کتاب سوزان با سخنرانی کسروی آغاز می شد. وی هر کتابی را که بر می داشت پیش از آنکه به
آتش بخاری خانه خود اندازد پیرامون مفاسد آن کتاب مطالبی بیان می داشت و آنگاه به شعله های سرکش
می سپرد . در این مراسم برخی از یاران او نیز مطالبی در تأیید عقاید کسروی بیان می کردند
طبیعی بود که ادیبان بر او خُرده گیرند و ملایان شایع سازند

که وی در این مراسم قرآن می سوزاند. با هماد آزادگان یک محفل خصوصی نبود> در سراسر ایران
شعباتی باز کرده بود و از همه قشرها و طبقات جامعه ایران در آن شرکت می کردند و کسروی را
پیشوای خود می دانستند . طبیعی بود که ملایان در چهره استخوانی و مصمم او دشمن راسخ و دلیر خود
را بیابند










Montag, 18. Juni 2012

ترورهای فدائیان اسلام : احمد کسروی و علی دشتی صفحه چهارده

دنباله صفحه سیزده
در زمان قاجاریه چون پادشاهان آن خاندان ناشلیستی بسیار از خود می نمودند و کشور روز بروز
ناتوان و آشفته می گردید و از آنسوی آوازه مشروطه در کشورهای اروپا و آبادی و نیرومندی آن
کشور ها به ایران رسیده بود

کسانی از خود ملایان از شادروان بهبهانی و طباطبایی و آخوند خراسانی و دیگران پا پیش گزاردند
و خواستار مشروطه شدند ...اینکه مشروطه در ایران به نتیجه نیکی نرسید همین ناسازگاری با کیش
شیعی و برخورد با دستورهای آن می باشد ما در این کشور بوده ایم و می دانیم که ملایان و پیروان
ایشان با مشروطه و قانونهای آن چه رفتاری کرده اند ..نافرمانی به قانون سرپیچیدن از دستور
دولت گریختن از سربازی نپرداختن مالیات گریزانیدن کالا از گمرک قاچاقی گذشتن از مرز نخست
وزیر وزیران نمایندگان مجلس سران اداره ها کارمندان دولت همه از ظلمه اند و همه گناهکارند
پولهایشان حرام است رختهایشان حرام است نانی که خودشان و فرزندانشان می خورند حرام است

عدلیه خلاف شرع است دفترهای رسمی خلاف شرع است نظام وظیفه خلاف شرع است مالیه خلاف
شرع است دبستانها خلاف شرع است دانشکده ها خلاف شرع است هر چه بیرون از دستگاه آخوندی
و شیعیگری است خلاف شرع است .میهن پرستی بت پرستی است گفتگو از سوسیالیسم و کمونیسم
به کلّی حرام است .. اگر بیگانگان به کشور آمدند چون جلو روضه خوانی و زیارت را نمی گیرند
بسیار بهتر که بیایند

می باید بگویم که کیش شیعی پندارهان آن مغز پیروان را چندان بر می گرداندکه جای بازی به هیچ چیز
دیگر نمی گزارد و او را از زمان خود بیرون برده به هزار و سیصد سال پیش می کشاند

یک شیعی که در این زمان است و در میان ماست اگر نیک بجویم در هزار و سیصد سال پیش است در
مدینه است در کربلاست در کوفه است در شام است .آنچه در برابر چشمش دفیله رژه می روند
گشاکش های خلافت و داستان کربلا و جنگ های سلیمان بن صرد و مختار ثقفی است

راست گفته شده که اینان مردگان هزار و سیصد ساله اند که سر از گور در آورده و به میان مردم آمده اند
راست گفته شد که اینها به جهان جز از دید شیعیگری از دیده تولی و تبری دوستی با ولایت علی و بیزاری
سنی گری نمی نگرند. شما اگر پیش یک شیعی سخن از پیشامدهای این زمان برانید مثلاً از این جنگ 
دوم جهانی و از نتیجه های آن گفتگو کنید لذتی نخواهد برد 


ولی اگر بازگردید و سخن از جنگ خیبر و کشته شدن مرجب جهودی و مانند آن برانید خواهید دید چهره اش 
شکفته و با یک لذتی به گفتگو در آید ..جلو خامه را باز نمی گزارم کیش شیعی با زندگانی دموکراسی نمی 
سازد و نتواند ساخت اگر آب و آتش با هم توانند ساخت اینها هم توانند ساخت 


راست است ما می بینیم دولت های ما با ملایان نیک ساخته اند در این سه سال پس از شهریور بیست دیدیم 
که چه پشتیبانی ها به ملایان نمایند و چه نقشه ها برای چیره گردانیدن آنها می کشند ..دیدیم که هنگامی که 
حاجی آقا حسین قمی از نجف آهنگ ایران کرد رادیوی ایران تا مرز عراق به پیشواز او رفت و تو گفتی 
قهرمان لنینگراد را به ایران می آورد . راه پیمایی اورا گام به گام آگاهی داد 


دیدیم که دولت به او رسمیتی داد رسمیتی که ما تاکنون معنایش نفهمیده ایم و پیش نهادهای او را در باره 
چادر و چاقچور به رسمیت پذیرفت و پاسخ رسمی داد. دیدیم که پسر آقای حاجی سید ابوالحسن اصفهانی 
برای گردش به ایران آمد و آقای ساعد نخست وزیر آن زمان به همه فرمانداران و استانداران دستور فرستاد
که پذیرایی های بسیار با شکوه ازو کنند که رونویس نامه ها در دست ما است 




دیدیم در این سه سال رادیوی ایران یک دستگاه ملایی گردید که کم کم روشان باز شد و پارسال و امسال 
روضه هم خواندند و اگر جلوگیری نشود هر آینه سال آینده نوحه هم خواهند خواند و خانواده ها باید 
پیرامون رادیوها دایره پدید آورند و به هوای آن سینه بکویند و ترجیع های نوحه را خوانند . ولی اینها 
سازش های خائنانه ای ست . اینها سازش های آن دسته از وزیرانی ست که بد خواهی آنان با توده و 
کشور از پرده بیرون افتاده




در این کشور یا زندگانی دموکراسی یا کیش شیعی یا سررشته داری توده یا حکومت ملایان یا آن یا 
این هر دو یک جا نتواند.. ما ما که دسته پاک دینان یا آزادگانیم سنجیدیم و با خود اندیشیدیم و به این نتیجه
رسیدیم که باید مشروطه را نگاهداریم و کیش شیعی را رها کنیم 


ایرانیان امروز به نام ایرانیگری می زیند نه به نام مسلمانی از قانون های خود پیروی می کنند نه از قانون 
های اسلام ناچارم در اینجا یاد آوری کنم که چه اعلیحضرت محمد رضا شاه و چه جناب آقای بیات و چه 
هر نخست وزیر دیگری شاه این توده و نخست وزیر این توده اند و این باینده شایسته ایشانست که بیش از 
همه و پیش از همه در پی آسایش و فیروزی این توده باشند





Mittwoch, 13. Juni 2012

ترورهای فدائیان اسلام : احمد کسروی و علی دشتی صفحه سیزده

دنباله صفحه دوازده

کسروی متفکر ایرانی به نخست وزیر می نویسد: ما بیگانه این کشور نیستیم . از جای دیگر به اینجا
نیامده ایم. ما از این توده ایم و نیکی آن را می خواهیم ما به استقلال آرامش و آسایش مردم این کشور
دلبستگی داریم وی می نویسد ما از روی هوس و دشمنی کتاب نمی سوزانیم بلکه این کتابها را به زبان
توده می شناسیم جای بسیار خوشنودیست که آقای دشتی قد برافراشته و در این کشاکش پا به میان
گزارده. آقای دشتی نویسنده زبر دستی ست. اکنون ما خواهش می کنیم ایشان سخن ما را بشنوند و
پاسخهایی به ما دهند.. آنگاه کسروی ابیاتی از دیوان سعدی حافظ و مولوی نقل می کند و به شیوه خود
به بیان آنها می پردازد

گفتار کسروی صمیمی است و از روی نیکخواهی انجام گرفته است . اما خالی از هرگونه احساس
هنر مندانه و شاعرانه است او شعر را نا چیز و ویرانگر می شمارد . کسروی از دشتی انصاف می
جوید : اکنون آقای دشتی به ما پاسخ دهند به این معنی که بگویند آیا بدآموزیها در آن کتابها هست پا
نیست؟ اگر هست آیا زیانمند است یا نیست؟ کسروی به دشتی و دیگران هشدار می دهد که برای
ارعاب او و دیگران نام شرقشناسان را نبرند:ما باید سود و زیان خود را خودمان شناسیم

مهمترین بخش از نامه سرگشاده احمدکسروی به بیات نخست وزیر درباره مذهب است . نخست باید
یادآور شد که در ایران علاوه بر فرقه شیعه فرقه ها و ادیان فراوانی وجود دارد مثلاً دسته بندیهایی که
به نامهای زردشتی مسیحی سنّی علی اللهی صوفی بهایی شیخی کریمخانی اسماعیل و مانند اینها مشهور
هستند . کسروی می گوید : ما از راهش می کوشیم که اینها را از میان برداریم و همه ایرانیان را به یک
راه آوریم آنگاه می پرسد: ایا کار بدی می کنیم؟ اکنون می آییم بر سرمذهب شیعه که آقای دشتی یاد
آوری کرده و آنگاه بیشتر گله ها و شکایتها بر سر آن است . کسروی مرتضی قلی بیات نخست وزیر
را محترمانه به مرزهای امپراتوری هنر نویسندگی خود در عرصه مذهب نزدیک می کند. برای کسی
که قبلاً اثار فراوانی در ردّ این عقاید نوشته است اکنون کار پیش پا افتاده ای به نظر می رسد که دربقیه
نامه سی و دو صفحه ای خود خامه رها کند و داغ دل آشکار سازد

این کیش شیعه با خرد ناسازگار است. با دانش ها ناسازگار است. با تاریخ ناسازگار است. با خود اسلام
ناسازگار است. با زندگانی ناسازگار است . پس از همه اینها با مشروطه با زندگانی دموکراسی که ما با
خونریزی و فداکاری به دست آورده ایم ناسازگار است . ما صد ایراد به این کیش می داریم . ولی اشکال
بزرگ بر سر همان بخش اخیر است. بر سر همان ناسازگاری با مشروطه است

کسروی در اینجا از جناب آقای بیات نخست وزیر ایران پرسشی می کند که هنوز قریب به هفتاد سال
پاسخ آن را خیلی از دست اندرکاران سیاست در داخل و خارج ایران درنیافته اند و راه خود را می روند
در سطور بعدی کسروی از آغاز جنگ سرد و نتایج زیان بارش میگوید و به شاه و سیاستمداران
هشدار های خردمندانه و میهنی را میدهد که ملت ما امروز سر تا پا در لجن زار اسلامی گرفتار است
چقدر آهنگ صدای کسروی صمیمی و آواز او پس از یک انقلاب خونین و هستی بر باد ده اسلامی
شنیدنی و عبرت انگیز است

من تنها آن را با جنابعالی که آقای بیات و خود رییس دولت می باشید به گفتگو می گزارم و خواهشمندم
دولت به ما راهی نماید . خواهشمندم گامی پیش گزارده گره از رشته ما بگشایید

همه می دانند که در کیش شیعه حکومت حق امام است. جز او هر کس دیگری به حکومت بر خیزد
غاصب و جائر و فاجر است و پیروان او همه گناهکارند . در زمان امام حعفر صادق بنیادگزار این
کیش و جانشینان او خنفایی می بودند . شیعیان آنان را غاصب می شناختند و فرمانبرداری از آنان  را
به خود بایا لازم و ضرور نمی شماردند سپس که روزگار گذشته و داستان امام ناپیدا آمده که در اینجا
نیازی به سخن از آن نمی باشد .

باور شیعیان این بوده که در نبودن آن امام حکومت حق علماست . علما جانشینان آن امامند . در نتیجه
این باور است که شیعیان همیشه چه به خنفای اسلامی که در بغداد یا مصر یا در استانبول می بوده اند
و چه به پادشاهان دیگری که در کشورهای اسلامی برمی خاسته اند با دیده دشمنی نگریسته آنان جز
غاصب و جائر نمی شناخته اند

در خود ایران همیشه این گفتگو در میان می بوده که شاهان غاصبند مالیات دادن به آنها حرام است به
سربازی رفتن حرام است ..اینها چیزهایی ست که در خور گفتگو نیست
گفتگو در آن است که ایرانیان که از زمان ضفریه کیش شیعی را پذیرفته بودند و این کشور یکی از
کانونهای بزرگ شیعیگری به شمار می رفت و اکنون هم می رود در چهل سال پیش کسانی از همان
علما و دیگران به جنبش برخاستند و سپس از کشاکشها و خونریزی ها حکومت مشروطه یا دموکراسی
را از توده های اروپایی فراگرفته در این کشور روان گردانیدند که اکنون هم روان است

پیداست که آنچه اندیشه مشروطه خواهی را در ایران پدید آورد آن بود که کیش شیعی و دستورهای آن
نمی توانست کشور را به راه برد و گرنه چه نیاز به مشروطه بودی؟ چرا بایستی علما پیش افتند و
مشروطه خواهند ؟ چرا بایستی فقه حعفری را کنار گزارند و قانونها از فرانسه  و انگلیس آورند؟؟