دنباله صفحه چهارده
چه شاه و چه نخست وزیر حق ندارند توده را فراموش کنند و تنها در پی پیشرفت کار خود باشند
اگر با ملایان مماشاات خواهد شد پس مشروطه را رها کنند و مردم را از این دو دلی و سرگردانی
بیرون آورند . مشروطه را رها کنند و بیش از این آبروی دموکراسی را نبرند
بیش از همه روی سخنم با شاهنشاه جوان ایران است اعلیحضرت درس خوانده اند و اروپا دیده اند
و از همه چیز آگاهند . چرا از سود توده خود ناآگاهی می نمایند؟!و
چرا راهی را که توانند رفت نمی روند؟!وو
یک واژه سیاست ما را قانع نخواهند گردانید . این واژه را وزیران بدخواه از خود تراشیده به گوش
اعلیحضرت رسانیده اند
آن کدام سیاستی است که بدبختی بیست میلیون جمعیت کشور در سال 1324 خورشیدی توده را می
خواهد؟!و آن کدام همسایه است که با این آشکاری با ما دشمنی می نماید؟ !و من سیاستی نمی شناسم
که ما را به چنین زبونی و بیچارگی ناچار گرداند.
اگر هم چنان سیاستی هست ما ناچار از پذیرفتن آن نیستیم . در جهان هیچ نیرویی نیست که بتواند ما
را به غوطه خوردن در میان آلودگی های قرون وسطی و بیرون نیامدن از توی آنها ناچار سازد
باز می گویم : این عنوان را وزیران بدخواه خائن از خود ساخته اند. خودشان این توده را همیشه
درمانده و بیچاره می خواهند و چنین بهانه ای هم پدید آورده اند
امروز ایران در میان موج های دو دریای بزرگ متلاطم افتاده و بهترین سیاست چه برای ما و چه
برای دیگران همان است که ما از این گرفتار ی ها رها گردیم و توده نیرومندی باشیم و در میان
آن دو دریا دیواری پدید آوریم و از بهم خوردن باز داریم
آقای دشتی در گفته های خود قانون اساسی را به رخ ما کشیده و می دانیم که دیگران نیز خواهند کشید
بسیار نیک قانون اساسی مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران گردانیده ولی مذهب شیعی که با حکومت
مشروطه که پایه و بنیاد آن قانونست نمی سازد چه باید کرد؟
آیا باید همچنان ایستاد و تماشاکرد؟ آیا باید بیست میلیون توده را فدای اصل قانون اساسی گردانید؟؟
این سخن شما در پارلمان ایران هواداری به کیش شیعی یا بهتر گوییم به دستگاه ملایان نموده اید
از نیکی های شما شمرده نمی باشد و سالهای سال مایه بدگمانی ها در باره شما خواهد بود
انتقادات کسروی به علی دشتی به آنچه در اینجا آورده ایم پایان نمی گیرد و دریغ و اندوه که مجال نقل
همه هشدار های خردمندانه و شورانگیز کسروی نیست
بی تردید همه افکار این اندیشمند دلیر خالی از انتقاد نیست اما به صمیمی بودن و انسانی اندیشمندن و
میهن دوستی او نمی توان خرده گرفت . در کلام او متوجه مفتونی او به اندیشه هایش می شویم گاهی
چنان با شیفتگی اندیشه های خود را به روی کاغذ می آورد که مجالی برای خواننده خود برای تعمق
بیشتر باقی نمی گذرد . زندگی او چون گل نسترن پیچ در پیچ در خود می خلید و پروایی نداشت از
اینکه گاهی دور اندیشی را به کناری گذارده و شیفته اندیشه های خود گردد
آثار او پیرامون شعر و شاعری بی تردید ذوق بسیاری از شاعران زمان خود را کور کرد
کسروی عاشق بحث و گفتگو بود اما مقابله با او از همه کس بر نمی آمد زیرا در محدوده مذهب و
تاریخ اطلاعات بسیار و در بحث مهارت و استعدادی استثنایی داشت
اگر در دوران خدمت او در دادگستری نوبنیاد ایران دقت بیشتری کنیم آنگاه در می یابیم که معنی حکومت
قانون و مشروطه را به خوبی و بهتر از دیگران می فهمید
کسروی در جریان محاکمه 53 نفر وکیل مدافع محمد شورشیان یکی از 53 نفر بود
اما پس از شهریور 1320 وکالت رکن الدین مختاری رییس شهربانی بدنام رضاشاه را قبول کرد و
دفاعیات اوآن زمان طنین خاصی در جامعه ایران افکند.
پس از شهریور بیست جمعیتی به نام باهماد آزادگان آزادگان متحد یا پاکدنیان بنیاد نهاد که روزنامه پرچم
سخنگوی آن بود
کسروی روز یکم دیماه را روزبه نامیده بود
و در این روز جشن کتاب سوزان در خانه خود بر پا می کرد . کتابهایی مانند رباعیات خیام دیوان حافظ
گلستان و بوستان سعدی مثنوی حیله المتقین و مفاتیح الجنان را به آتش می انداخت
جشن کتاب سوزان با سخنرانی کسروی آغاز می شد. وی هر کتابی را که بر می داشت پیش از آنکه به
آتش بخاری خانه خود اندازد پیرامون مفاسد آن کتاب مطالبی بیان می داشت و آنگاه به شعله های سرکش
می سپرد . در این مراسم برخی از یاران او نیز مطالبی در تأیید عقاید کسروی بیان می کردند
طبیعی بود که ادیبان بر او خُرده گیرند و ملایان شایع سازند
که وی در این مراسم قرآن می سوزاند. با هماد آزادگان یک محفل خصوصی نبود> در سراسر ایران
شعباتی باز کرده بود و از همه قشرها و طبقات جامعه ایران در آن شرکت می کردند و کسروی را
پیشوای خود می دانستند . طبیعی بود که ملایان در چهره استخوانی و مصمم او دشمن راسخ و دلیر خود
را بیابند
چه شاه و چه نخست وزیر حق ندارند توده را فراموش کنند و تنها در پی پیشرفت کار خود باشند
اگر با ملایان مماشاات خواهد شد پس مشروطه را رها کنند و مردم را از این دو دلی و سرگردانی
بیرون آورند . مشروطه را رها کنند و بیش از این آبروی دموکراسی را نبرند
بیش از همه روی سخنم با شاهنشاه جوان ایران است اعلیحضرت درس خوانده اند و اروپا دیده اند
و از همه چیز آگاهند . چرا از سود توده خود ناآگاهی می نمایند؟!و
چرا راهی را که توانند رفت نمی روند؟!وو
یک واژه سیاست ما را قانع نخواهند گردانید . این واژه را وزیران بدخواه از خود تراشیده به گوش
اعلیحضرت رسانیده اند
آن کدام سیاستی است که بدبختی بیست میلیون جمعیت کشور در سال 1324 خورشیدی توده را می
خواهد؟!و آن کدام همسایه است که با این آشکاری با ما دشمنی می نماید؟ !و من سیاستی نمی شناسم
که ما را به چنین زبونی و بیچارگی ناچار گرداند.
اگر هم چنان سیاستی هست ما ناچار از پذیرفتن آن نیستیم . در جهان هیچ نیرویی نیست که بتواند ما
را به غوطه خوردن در میان آلودگی های قرون وسطی و بیرون نیامدن از توی آنها ناچار سازد
باز می گویم : این عنوان را وزیران بدخواه خائن از خود ساخته اند. خودشان این توده را همیشه
درمانده و بیچاره می خواهند و چنین بهانه ای هم پدید آورده اند
امروز ایران در میان موج های دو دریای بزرگ متلاطم افتاده و بهترین سیاست چه برای ما و چه
برای دیگران همان است که ما از این گرفتار ی ها رها گردیم و توده نیرومندی باشیم و در میان
آن دو دریا دیواری پدید آوریم و از بهم خوردن باز داریم
آقای دشتی در گفته های خود قانون اساسی را به رخ ما کشیده و می دانیم که دیگران نیز خواهند کشید
بسیار نیک قانون اساسی مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران گردانیده ولی مذهب شیعی که با حکومت
مشروطه که پایه و بنیاد آن قانونست نمی سازد چه باید کرد؟
آیا باید همچنان ایستاد و تماشاکرد؟ آیا باید بیست میلیون توده را فدای اصل قانون اساسی گردانید؟؟
این سخن شما در پارلمان ایران هواداری به کیش شیعی یا بهتر گوییم به دستگاه ملایان نموده اید
از نیکی های شما شمرده نمی باشد و سالهای سال مایه بدگمانی ها در باره شما خواهد بود
انتقادات کسروی به علی دشتی به آنچه در اینجا آورده ایم پایان نمی گیرد و دریغ و اندوه که مجال نقل
همه هشدار های خردمندانه و شورانگیز کسروی نیست
بی تردید همه افکار این اندیشمند دلیر خالی از انتقاد نیست اما به صمیمی بودن و انسانی اندیشمندن و
میهن دوستی او نمی توان خرده گرفت . در کلام او متوجه مفتونی او به اندیشه هایش می شویم گاهی
چنان با شیفتگی اندیشه های خود را به روی کاغذ می آورد که مجالی برای خواننده خود برای تعمق
بیشتر باقی نمی گذرد . زندگی او چون گل نسترن پیچ در پیچ در خود می خلید و پروایی نداشت از
اینکه گاهی دور اندیشی را به کناری گذارده و شیفته اندیشه های خود گردد
آثار او پیرامون شعر و شاعری بی تردید ذوق بسیاری از شاعران زمان خود را کور کرد
کسروی عاشق بحث و گفتگو بود اما مقابله با او از همه کس بر نمی آمد زیرا در محدوده مذهب و
تاریخ اطلاعات بسیار و در بحث مهارت و استعدادی استثنایی داشت
اگر در دوران خدمت او در دادگستری نوبنیاد ایران دقت بیشتری کنیم آنگاه در می یابیم که معنی حکومت
قانون و مشروطه را به خوبی و بهتر از دیگران می فهمید
کسروی در جریان محاکمه 53 نفر وکیل مدافع محمد شورشیان یکی از 53 نفر بود
اما پس از شهریور 1320 وکالت رکن الدین مختاری رییس شهربانی بدنام رضاشاه را قبول کرد و
دفاعیات اوآن زمان طنین خاصی در جامعه ایران افکند.
پس از شهریور بیست جمعیتی به نام باهماد آزادگان آزادگان متحد یا پاکدنیان بنیاد نهاد که روزنامه پرچم
سخنگوی آن بود
کسروی روز یکم دیماه را روزبه نامیده بود
و در این روز جشن کتاب سوزان در خانه خود بر پا می کرد . کتابهایی مانند رباعیات خیام دیوان حافظ
گلستان و بوستان سعدی مثنوی حیله المتقین و مفاتیح الجنان را به آتش می انداخت
جشن کتاب سوزان با سخنرانی کسروی آغاز می شد. وی هر کتابی را که بر می داشت پیش از آنکه به
آتش بخاری خانه خود اندازد پیرامون مفاسد آن کتاب مطالبی بیان می داشت و آنگاه به شعله های سرکش
می سپرد . در این مراسم برخی از یاران او نیز مطالبی در تأیید عقاید کسروی بیان می کردند
طبیعی بود که ادیبان بر او خُرده گیرند و ملایان شایع سازند
که وی در این مراسم قرآن می سوزاند. با هماد آزادگان یک محفل خصوصی نبود> در سراسر ایران
شعباتی باز کرده بود و از همه قشرها و طبقات جامعه ایران در آن شرکت می کردند و کسروی را
پیشوای خود می دانستند . طبیعی بود که ملایان در چهره استخوانی و مصمم او دشمن راسخ و دلیر خود
را بیابند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen