Dienstag, 25. September 2012

مروری بر زندان های گیلان در دهه ی 60 با تمرکز بر زندانهای رشت و انزلی:منبع خبر از شورای دانشجویان و جوانان چپ ایران



گیلان و مبارزهی انقلابی
صفحه ای از تاریخ مبارزه ی انقلابی ایران نیست که ورق بخورد و نامی از گیلان و مبارزات مردم آن را نبینیم. به خصوص در تاریخ معاصر ایران، گیلان محل شکل گیری یا غنای بسیاری از مبارزات انقلابی با اندیشه ی چپ و کمونیستی است. از رفت و آمد گروههای مارکسیست از همسایهگان شمالی- قبل از اکتبر 1917- گرفته تا اولین حزب کمونیست ایران و حیدرعمو اوغلی، از جمهوری شورایی گیلان(1) تا حزب توده، از جنبش جنگل تا سیاهکل، از نفوذ مجاهدین خلق تا فعالیت چریکهای فدایی، راه کارگر، پیکار و اتحادیه ی کمونیستها و… در میان کارگران صنعتی، ماهیگیران، دهقانان و قشر دانشجو و محصل و سرزمین گیلان مرکز زاده شدن و بالنده گی اندیشه ی انقلاب و مبارزه ی انقلابی بود. در مبارزات قبل از بهمن 57، بخشهای وسیعی از مردم درگیر مبارزه ی ضدنظام سلطنتی بودند. در  قیام مراکز دولتی و زندانهای شهرهای اصلی گیلان و دهات اطرافاَش توسط جوانان انقلابی تصرف شد. ضعیف بودن باورهای مذهبی در بین اهالی شهری و روستایی باعث رشد سازمانهای انقلابی شد


کمونیستها در دانشگاه و مدارس، کارخانه ها، میان صیادان و کشاورزان و سازمان مجاهدین در اکثر روستاها نیرو جذب میکردند. خانوادههای زیادی بودند که هم مارکسیست داشتند و هم مجاهد! روابط اجتماعی نسبتاً بازتر و کمتر سنتی– به نسبت دیگر شهرها، نزدیکی به همسایه ی شمالی، فرهنگ انقلابی 100ساله ی منطقه تبعید بسیاری از روشنفکران چپ و انقلابی به دهات دور افتاده ی گیلان و این امکان را میداد که اعضای جوانتر خانوادهها حتا در روستاهای پرت نیز به گرایشات و
سازمانهای سیاسی چپ و مارکسیستی یا مذهبی مجاهدین بپیوندند


رژیم اسلامی تازه بر قدرت نشسته، دقیقاً از همان روزهای آغازین پس از قیام بهمن، با استفاده از نیروی ایدئولوژیک نظامی خود (سپاه پاسداران) یورش به دستاوردهای خلق را در این خطه نیز آغاز کرد. وجود پادگانهای نیروی دریایی، انبار اسلحه و مهمات و اسکله های تجاری، صیادی با قابلیت های نظامی رژیم را دستپاچه کرده بود و با تمام توان برای سلطه بر مراکز شهری و روستایی نیرو گسیل میکرد و مزدوران محلی را به کار میگرفت. در همان ماههای آغاز پیروزی قیام بهمن، اعتصاب و قیام صیادان آزاد به خون کشیده شد و پاسداران به روی تظاهرات بزرگ مردم در مهر ماه سال 58 آتش گشودند و با اوضاعی که مابین57-60 در کل کشور میگذشت، سالهای تیرباران و اعدام آغاز شد. در میان شهرها و روستاهای گیلان در برخی موارد بیش از نیمی از جمعیت آنها به خصوص در روستاها و حومه ی شهرها عزادار جانباخته گانشان هستند. روستاهایی مانند؛ آبکنار شهرهایی مثل انزلی، لاهیجان، رودسر، لنگرود و رضوانشهر دربر گيرنده ی نام های جاودان و یادآور نبرد بهترین فرزندان این خطه با ضد انقلاب است. رژیم، انقلاب را در گیلان هم مانند سایر نقاط در خون غلتاند، انقلابیون را به بند کشید، خانواده های زیادی را داغدار و در حسرت تحویل اجساد فرزندانشان فرو برد، بیدادگاهه ایش را برقرار ساخت، حضور نظامی و مقرهای سپاهِ خود را تا دور دستترین روستاها و عمق جنگلها تثبیت کرد و با کشتار، زندان، تبعید و نسل57 ضربهای کاری به ریشه ی عمیق انقلاب در گیلان زد.


یادداشت زیر بعطور خاص بر شرایط زندانهای رشت و انزلی متمرکز است و آماری از زندان رشت ارائه خواهد داد(2) که در طول دهه ی خونین60، تعداد زیادی زندانی سیاسی را در خود جای داده بود. سعی ما بر این است که فقط بخشی از مهمترین وجوه این جنایت ذکر شود و مجال کافی برای بررسی تمام ابعاد آن در این مختصر، ممکن نیست. بنابراین تلاش میکنیم تا مشخصات آمرین کشتارها، زندانهای اصلی، ترکیب زندانها، وقوع جنایت، محل دفن جانباخته گان را به همراه پارهای جزئیات ذکر کنیم.


زندانهای اصلی محل بازداشت و حبس زندانیان سیاسی در گیلان؛ زندانهای انزلی، آستارا، لاهیجان، فومن، رودسر، زندان مرکزی رشت بند 1 و 2 نیروی دریایی و بعدها لاکان بودند. تا اوایل سال 62 در زندان انزلی شکنجه(به غیر از به تخت بستن و با کابل به کف پا و پشت زندانی زدن) اعمال نمی‌شده و زندانیان را برای شکنجه به زندان چالوس می‌بردند. زندان چالوس شکنجه‌گاه منطقه ی 3 بود که شامل استان های گیلان و مازندران می‌شد. امّا در سال 62 به طور مستقیم زندانیان را در زندان بندر انزلی و سایر جاها شکنجه می‌کردند.

با ورود به سال 60 و اوج گرفتن بحران رژیم در درون و بیرون، رژیم به تعیین تکلیف با مخالفین به ویژه سازمانهای انقلابی چپ و سازمان مجاهدین خلق شد. حمله ی رژیم به چهره های شناخته شده ی انقلابی شدت گرفت و تیرباران، درگیریهای خیابانی و لیست های اعدامیان مردم را در بُهت فرو برد. گروه گروه وارد زندانها میشدند و بسیاری در همان ابتدای امر اعدام شدند. زندانیانی که در زندانها حکم گرفتند و ماندند، از گرایشات سیاسی مختلف بودند. حداقل اینکه اطلاعات موجود از زندان انزلی حکایت از وجود گرایشات مختلف دارد که البته اکثریت با سازمان مجاهدین و سازمان اقلیت و راه کارگر بود. روابط زندانیان با هم در زندان انزلی تا حدی با سایر زندانهای بزرگتر فرق میکرد و زندانیان سعی داشتند علیرغم مخالفتهای سازمانی و سیاسی و با یکدیگر، در برابر دستگاه سرکوب رژیم متحد باشند و در کنار هم. از نیمه دوم سال65 که زندانیان شهرهای مختلف گیلان را در زندان نیروی دریایی رشت جای دادند، زندانیانی تبعیدی که از زندانهای دیگر مانند گوهر دشت و می آمدند و تجربه ی حط کشی میان گروه های سیاسی را در آن زندانها دیده بودند در ارتباط با مناسبات میان زندانیان چپ و مجاهد زندان انزلی شاهد فضایی متفاوت بودند

تابستان 67 

در زندان رشت(بند1نیروی دریایی) وضعیت به گونه ای بود که همه ی زندانیانی که از بند بیرون برده شدند(از زندانیان تواب گرفته تا منفعل و زندانیان سرموضع) دیگر کسی به بند باز نگشت. هیئت مرگ از روی پاسخ به سوالات یا مواضع زندانیان، زندانی را برای فرستادن پای اعدام انتخاب نمیکردند. به عبارت دیگر هیات مرگ قبل از دیدار با زندانیان، از روی بازخوانی پرونده ها، انتخاب خود را کرده بود. از مجموع 120 زندانی بند 1، بیش از 95 زندانی به بیرون از بند فرا خوانده شدند که به استثناء 2 مورد هیچ کدام دیگر به بند باز نگشتند. یکی از این دو مورد هم بعد از یک هفته مجدداً از بند بیرون برده شد و دیگر باز نگشت


هیئت مرگ در رشت از مقامات محلی بود. چهارنفر، شامل نماینده ای دادستانی، نماینده ای اطلاعات، بازجوی پرونده و عبدالهی که رییس زندان بود
طی سالهای سرکوب و اعدامهای دهه ی60 در بندر انزلی سید احمد قتیل زاد حاکم شرع و اهل بابل بود که علیرغم صدور احکام برای زندانیان سیاسی در صادر کردن احکام اعدام و سنگسار برای زندانیان غیرسیاسی هم شهرت داشت، ابوطالب کوشا دادستان که از سال 65 رمضان پور دادستان غرب گیلان(انزلی و آستارا) شد، فرخ بلندکیش فرماندهی سپاه انزلی در زمان قیام صیادان آزاد و صادر کننده ی فرمان آتش مستقیم به حرکت اعتراض ی50 هزار نفر ی مردم انزلی در 23 – 24 مهرماه سال 58. وی سپس به سمت یکی از فرماندهان کل مرکز شکنجه منطقه 3 گیلان و مازندران در چالوس منصوب شد. حسن خسته بند نماینده مجلس- از جاسوسان فعال وزارت اطلاعات که در دستگیری چهره های انقلابی نقش مهمی ایفا کرد و مدتی مسئول اتاق بازرگانی ایران در جمهوری آذربایجان و قفقاز نیز بود.

مسئولین زندان انزلی و سر بازجویان شکنجه گر و تیرخلاص زنها؛ حسین موید عابدی(حسین فاشیست)،علی یکتادوست، جعفرپور رزّاز، رضا رزان (موسوی)، حسینی(یوسفی)
در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67، مانند اکثر زندانها، سوالاتی که از زندانیان پرسیده بودند، کاملاً تفتیش‌ عقاید بود. مانند اینکه: نظر شما راجع به جنگ چیست؟ در مورد مجاهدین چه نظری دارید؟ راجع به جمهوری اسلامی چگونه فكر میكنید؟ حمله ی اخیر مجاهدین را قبول دارید یا نه؟ و سوالاتی نظیر  
یا مارکسیسم را قبول داری؟ آیا حاضری سازماناَت را محکوم کنی؟
آیا مسلمان هستی یا اسلام را قبول داری؟ و …
در بند 1 نیروی دریایی رشت، بیرون بردن زندانیان از بند، از شامگاه 8 مرداد شروع گردید. اولین گروه ی که برای اعدام کردن از زندان خارج کردند، در این تاریخ بود. در همان سه روز اول قریب به اتفاق زندانیانی که در این کشتار جمعی جان باختند، از بند خارج شدند. دو نفر دیگر هم تقریبا با یک هفته فاصله، برای اعدام برده شدند. البته گویا زندانیان روزهایی را در بیرون از بند بوده و سپس اعدام و گشته اند. نکته ی قابل توضیح این است که 90 نفر از زندانیان بند، از زمستان 65 به علت خودداری از پوشیدن لباس فرمِ زندان، از همه ی حقوق قانونی خود، از جمله رفتن به ملاقات محروم بودند و طبیعتاً چه پیش از کشتار و چه افراد باقی مانده تا یک سال پس از کشتار، یعنی تا مرداد 68، همچنان ملاقات نداشتند. اما آن تعدادی که در اعتصاب شرکت نداشتند و به ملاقات میرفتند، قبل از شروع کشتار ابتدا برای یک ماه و سپس با یک ماه تمدید، در مجموع دو ماه ملاقاتشان قطع شد.
تمامی زندانیانی که از بند1 نیروی دریایی رشت جان باختند، محکومیت حبس داشتند. تعدادی نیز بودند که دو هفته قبل از شروع کشتار، تقلیلِ حکم یافته و حتا رسماً هم  آنها را  گشته بود ه اند. آنها در شرف آزادی بودند. 


شش تن از زندانیانی که در بند 1 زندان نیروی دریایی رشت اعدام شدند، کمونیست بودند. 3 نفر از هواداران سازمان راه کارگر و 3 نفر هم از هواداران سازمان اقلیت. حدود 90 جانباخته ی دیگر، اکثراً از سازمان مجاهدین بودند. ضمناً در تابستان بیرحم شصت و هفت، حدود 70 نفر نیز در بند 2 زندان نیروی دریایی رشت و تعدادی هم در بند بازداشتگاه این زندان به دار آویخته شدند.  


شیوه ی به کار رفته در اعدام های تابستان 67 شیوه ی حلق آویز زندانیان با طناب بود. بعدها مشخص شد که در محوطه ی زندان نیروی دریایی رشت، از چاله سرویسِ تعویضِ روغنِ یک تعمیرگاه اتومبیل برای اعدام زندانیان استفاده کرده بودند.


تا یک سال بعد از کشتار زندانیان سیاسی، معدود زندانیان باقی مانده در زندان رشت هنوز در شک و گمان اعدام دوستان و رفقایشان بودند زیرا آنها بعد از آن کاملاً قرنطینه بودند و مسئولان زندان هم مدام وعدهی انتقال آنها را به زندانهای دیگر را میدادند، از جمله زندان لاکان که در سال69 توسط همین بازمانده گان بند1زندان نیروی دریایی رشت افتتاح شد. این زندان –لاکان- از نظر شکل ساختمان، دقیقاً کپی زندان قزل حصار بود. در مجموع با توجه به اینکه بعد از کشتار، زندانیان باقی مانده هنوز در اعتصاب لباس فرم بودند و از طرفی تا یک سال هم ملاقات نداشتند، مجموعه ی این شرایط باعث شده بود که از گسترده گی ابعاد فاجعه بیخبر باشند.
حکایت گورهای جمعی نشانهدار و بی نشانه

با وجودی که اطلاعات محدودی از دیگر شهرهای استان در دست داریم اما آخرین دریافت ها از  اعدام های جمعی، تا ماه های بعد از تابستان آن سال حکایت میکند. در بهمن ماه 67 در اطراف شهر چالوس چندين گور جمعی مملو از اجساد جانباخته گان توسط روستاييان و اهالی محلی كشف شد. ماجرا این گونه بود که رهگذرانی كه از كنار جاده ی تهران چالوس تا نزديكی گورهای مذكور در رفت و آمد بودند تعداد بسيار زيادی دمپايی آغشته به خون دیدند و توجه آنها به محل يكی از این گورها جلب شد.


پس از جستوجوی بیشتر، فاجعه سخن گفت! این گورهای جمعی، محل دفن زندانيان اعدام شده بود. اين مورد از شتابزده گی عوامل رژیم در تخليه و دفن اجساد اعدام‌ شده گان حكايت میکرد. در اسفندماه سال67 که اعدام زندانيان سياسی در شهرهای اصفهان، تبريز، اهواز، بابل، لاهيجان، بندر انزلی و زنجان کماکان ادامه داشت، طی همين روزها 10 نفر از زندانيان سياسی در ميدان شهرداری چالوس در ملاءعام به‌ دار آويخته شدند. در لاهيجان 40 نفر از جوانان مبارز كه همه گی دوران محكوميت خود را میگذراندند، تيرباران شدند. 18تن در آستارا به جوخه‌های اعدام سپرده شده‌اند. در رودسر و كلاچای به ‌دنبال كشف10جسد متعلق به زندانيان سياسی در دو گور جمعی در شهرهای كلاچای و رودسر، درگيریهايی ميان اهالی و پاسداران رخ داد.

جانباخته گان سال67 در استان گیلان را در محل های زیر دفن کرده اند شهر رشت گورستان قديمی رشت در جاده ی رشت به لاهيجان در گوشه پرتی از قبرستان تازه آباد، انزلی: در محله ی کُلیوِر انزلی در قبرستانی به نام آقا پیر، لاهيجان: گورستان قديمی سيد مرتضی، کاشف غربی منطقه کاروان سرا بار و چند محل ديگر. لنگرود: گورستان وادی شهر، قسمت انتهای ضلع غربی، پشت غسال خانه ی معروف به مشهدی اسماعيل باغ و گورستان های اطراف چمخاله و روستای چاف و رودسر: قبرستان قديم در منطقه ی پرتِ آن به خاک سپرده شدند.(3) همچنین بنا به نشان هایی که اهالی محلی داده اند، پاسداران يك گور بزرگ ‌جمعی در نزديكی جاده ی صومعه سرا-كسماء، حفر و تنها در يك شب چند كاميون جنازه در آن دفن كردند

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen