Mittwoch, 31. Oktober 2012

ایجاد تخریب و آشوب به نام جنبش دانشجویی

ایجاد تخریب و آشوب به نام جنبش دانشجویی 
موازی با این تدارک سرکوب اوباش حزب الله در ظاهر دانشجو دست به تظاهرات و راهپیمایی
می زنند از شامگاه چندین سال گذشته برای ماها آشنا می باشد انصار حزب الله با ریش های 
تراشیده شده و لباس های رنگی در پناه نیروهای انتظامی به تخریب اماکن شکستن شیشه ها و 
آتش زدن اتومبیل ها می پردازند 

این دانشجویان نوظهور در چندین سال گذشته نیز با شعارهای مرگ بر خامنه ای و با الفاظی
زشت و رکیک و در حالی که با زنجیر و چماق شیشه های مغازه ها را می شکستند و مردم 
معترض را کتک می زدند در خیابانهای اسلامبول و بازار تهران تظاهرات و راهپیمایی خود
ادامه دادند با این هدف که هم چهره ی جنبش دانشجویی را مخدوش سازند و هم زمینه یورش
به آن و آغاز ضد حمله ی گسترده را فراهم سازند .

و البته قوای سرکوب که در همان زمان بر روی دانشگاه و خیابانهای اطراف و تجمع دانشجویان
گاز اشک آور می ریختند و تیر اندازی می کردند با تظاهرات این اشرار چماقداران که اماکن
عمومی ایستگاهای اتوبوس باجه های تلفن اتومبیل های مردم و آمبولانس ها را به آتش می کشیدند

در کنار ارگان های سرکوب و چماقداران حزب الله ارگان های تبلیغاتی رژیم از نشریات وابسته
به وزارت اطلاعات کیهان جمهوری اسلامی رسالت تا صدا و سیمای نظام نقسشی مهم در تدارک
و آغاز ضد حمله ایفا کردند

روزنامه های مزبور با انعکاس مفصل عملیات خرابکارانه ی انصار حزب الله و نسبت دادن آن 
به دانشجویان جنبش دانشجویی را حرکت اراذل و اوباش و هدف آن را ایجاد آشوب و هرج و 
مرج اجتماعی خواندند

در عین حال از فرصت استفاده کردند جبهه ی چندین سال گذشته و مطبوعات مستقل را به دفاع از مشتی
آشوبگر و محارب با الله متهم ساختند 

در تقسیم کار شبکه ی تبلیغاتی صدا و سیمای رژیم نقشی مهمتر در زمینه سازی ضد حمله ی حاکمین
به عهده داشت

خبرنگاران و عکاسان و فیلم برداران آن وظیفه داشتند از آغاز صحنه سازی تظاهرات دانشجویان خلق 
مبارز آن ها را گام به گام همراهی کنند با تهیه فیلم و گزارش از عملیات تخریب و آشوب و آتش سوزی
کار خود را به نحوی شایسته انجام دادند

گزارش ها و فیلم های آن ها به عنوان سند آشوبگر ی و هرج و مرج طلبی دانشجویان به خوبی مورد 
استفاده قرار گرفت و علاوه بر بخش مکرر از تلویزیون ایران در اختیار خبرگزاری ها نیز قرار داده شد

Samstag, 27. Oktober 2012

جامعه و سیاست

چنانکه در زندگینامه هانا آرنت اشاره شد او در میان نظامات حکومتی در تاریخ بشر دمکراسی را
بهترین می داند. هر چند که دمکراسی های واقعاً موجود را حتی شایسته این نام نمی دانست و از
انتقاد شدید بر آنها ابا نداشت . به حدی که انتقادات مداوم او همچون وجدانی بیدار و راهنمایی دلسوز
باعث شد که در ایالات متحده او را دختر شوریده ارسطو بنامند

مهمترین ویژگی دمکراسی از نظر آرنت آزادی فردی است که برخلاف همه دیگر نظامات اصولاً
امکان رشد و تکامل جامعه را با استفاده از افکار و آرای نوین ممکن می سازد . اما در همین زمینه
هم انتقاد می کند که در جوامع مدرن روندی ناسالم و خطرناک در حال پیشرفت است و آن اینکه رفته
رفته نظر سیاسی شهروندان بعنوان نظر خصوصی و سلیقه شخصی آنان تلقی می شود

هانا آرنت برای مقابله با این خطر خواستار دخالت مستقیم شهروندان در مسایل سیاسی است و خاطر
نشان می سازد در یونان باستان زندگی خصوصی معنی نداشت و ویژه زنان و بردگان بود که راهی
به زندگی اجتماعی نداشتند . ایده آل آرنت در رابطه با زندگی اجتماعی نیز در پیروی از نیچه شهرهای
یونانی (پلیس)بودند که در آنها شهروندان زندگی فعال خود را در درون جامعه می گذراندند و از فعالیت
سیاسی تا آفرینش هنری در داد و ستد اجتماعی صورت می گرفت

به نظر آرنت برای فیلسوفان یونانی آزادی تنها در پهنه سیاسی تحقق پذیر بود . شاید تصور او از
دمکراسی در یونان باستان از واقعیت بدور بود . اما او می خواست رابطه مستقیم آزادی و فعالیت سیاسی
را نشان دهد. زیرا بدون امکان فعالیت سیاسی از آزادی سخن گفتن معنی ندارد و آزادی شرکت در
انتخابات و یا آزادی بیان بدون تشکل سیاسی تغییر مثبتی در مناسبات موجود ایجاد نمی کند

رفتار اجتماعی آرنت بدین لحاظ هم می تواند نمونه شهامت و شجاهت مدنی قرار گیرد . او در سخنانش
در مجموع از سیستم حکومت ایالات متحده بدین سبب که بجای مشخصات قومی زبانی تاریخی یا سنتی
بر استقلال و آزادی بنا شده پشتیبانی می نمود . هر چند که با حساسیت از هر نوع تمایل ضد دمکراتیک
راسیسم مک کارتیسم جنگ ویتنام واترگیت انتقاد می کرد.و

برای هانا آرنت آزادی اندیشه و بیان پیش شرط آزادی سیاسی است. به همین دلیل او مخالف هرگونه
تئوری سیستماتیک و با لطبع هر گونه ایدئولوژی بود . زیرا همه ایدئولوژی ها در نهایت آزادی را
قربانی می کنند . او در هر زمینه ای آزادی کسب اطلاعات را پیش شرط آزادی سیاسی می دانست.و
زیرا بدون اطلاعات سانسور نشده هر گونه نظر و اندیشه و رای سیاسی بی معنی می شود و بدون
بر آمدن نظرات گوناگون صرفنظر از منافعی که موجود آنها می شوند و برخورد آنها در فضایی آزاد
از فعالیت سالم سیاسی حبری نخواهد بود بدین ترتیب از نظر آرانت شرط اساسی تحقق قانون اساسی
آزادی نه تنها حکومت با قدرت محدود بلکه حکومتی است که حق شهروندان را برای شرکت در مسایل
همگانی جامعه تامین کند

یهودی بودن آرنت باعث شد که او بتواند بعنوان فردی وابسته به یک اقلیت ستم دیده مهمترین مسایل
جوامع مدرن را با دقت و دیدی وسیع بررسی کند

هر انسانی در میحط خانوادگی اجتماعی دینی و ملی مشخصی رشد می کند و بدان دارای هویتی می شود
این هویت او را در کانون تضاد هایی قرار می دهد که باید بتواند آنها را بعنوان یک انسان مسئول و بالغ
هماهنگ کند

هر انسانی بطور تصادفی با تولد در نقطه ای از جهان به خانواده قوم طبقه و ملتی وابسته می گردد و
شخصیت او در داد و ستد معنوی با آنها رشد می کند

وابستگی به یک گروه ملی قومی دینی زمینه رشد شخصیت و تبلور هویت انسان است . ولی بدون درک
دگر اندیشی و فهم دیگرانی که به گروه خودی وابسسته نیستند فکر و احساس انسانی از رشد باز می ماند
به دیگر سخن وابستگی احساسی به گروه خودی بدون مبارزه برای ارزش های جهانی و حقوق بشری
می تواند به رشد فساد و رفتار ناشایست دامن زند

هویت فرهنگی به انسان شخصیت می دهد. از طرف دیگر وظایفی را بر عهده او قرار می دهد که بر آوردن
آنها او را به عضو شایسته خانواده میحط تحصیل و کار محله شهر و کشور بدل می سازد . حال اگر این
وابستگی یک بعدی و یک طرفه باشد می تواند به کمبود شخصیت منجر شود که بدان شخص به آلت دستی
برای یکی از نهادهای یاد شده بدل می شود . اینستکه تقویت عنصر جهانی در ترتیب بهترین راه جلو گیری
از ناهنجاری در هر سطحی از خانوادگی تا ملی است

من در زندگی هیچگاه جعمیتی یا طبقه ای و یا میهنی را می خواهد یهودیان باشند یا طبقه کارگر و یا آلمان
یا فرانسه و یا آمریکا دوست نداشته ام . بدین معنی که شیفته اش باشم زیرا دوست داشتن ومهر ورزیدن
را ویژه دوستان نزدیکان می دانم و بس

آرنت در توضیح این سخن که در وهله نخست غریب می نماید توضیح می دهد

انسان با تولد در نقطه ای از جهان به روابط و وابستگی های اجتماعی مشخصی پیوند می خورد . شهروند
کشوری میشود به فرهنگی دینی و یا ملی وابسته می شود که نشانه خود را بر ای همیشه بر هویت او بجا
می گذارند . از سوی دیگر انسان در زندگی می تواند بنا به منافعی مشترک با دیگران در چهارچوب نهادی
جعمیتی و گروهی همکاری کند . مهم آنستکه همیشه در نظر داشته باشد که انگیزه این همکاری و عضویت
در فلان نهاد و سازمان تنها به سبب همان منافع مشترک است . از طرف دیگر انسان بطور طبیعی به
نزدیکان و دوستان خود مهر می ورزد و می تواند آنان را عاشقانه دوست بدارد حتی اگر در حزب و یا نهاد
دیگری عضو باشند

آرنت تنها چنین برخورد به روابط اجتماعی و وابستگی های گروهی را مفید و سالم می داند و هر نوع دیگر را
زمینه یک سونگری تعصب و رشد نفرت اجتماعی و در نهایت جنایت جعمی می یابد . او می پرسد هر انسانی
وطنی دارد که در آن تولد یافته و آن را بهترین جای دنیا برای زندگی کردن می داند. ولی چرا باید به آن عشق
ورزد؟ عشق احساسی است والا و ارزنده اما یکسونگر و انحصار طلب بر زمینه چنین عشق هایی است که
می توان دیگری را چون هموطن من نیست در میدان جنگ کشت و یا مومن به دینی دیگر را خارج از انسانیت
و واجب القتل دانست

سرزمین انسانیت را چنان بسازیم که هر فرد انسانی از هر خاستگاهی بتواند به شهروندش بدل شود

اشاره شد که هانا آرنت اندیشه خود را درباره انقلاب بعنوان حرکت نوسازی جامعه ابتدا در کتاب در باره
انقلاب و سپس تحت تاثیر جنبش دانشجویی در قهر قدرت بیان داشت

او در این دو اثر از مقایسه انقلاب آمریک 1776 با انقلاب کبیر فرانسه 1789 به نتایج نوینی رسید . آرنت که
هدف انقلاب را تنها در کسب آزادی به معنی آزادی سیاسی می دانست طبعاً انقلاب آمریکا را که بدین لحاظ
موفق ترین انقلاب تاریخ بوده است در جایگاهی والا قرار داد

آرنت انقلاب آمریکا را برتر از انقلاب کبیر فرانسه ارزیابی می کرد . زیرا انقلاب آمریکا کوششی بود برای
بدست آوردن استقلال سیاسی برابری در برابر قانون و ایجاد فضای عمومی سپهر همگانی برای بحث و تبادل
سیاسی در حالیکه انقلاب کبیر فرانسه که از شورش برای نان آغاز شد بزودی پس از دوسال به هدف آنکه
تساوی همه جانبه میان شهروندان را بزور به کرسی بنشاند روح آزادی را حفه کرد

در این مورد باید توجه داشت که تامین آزادی بسیار ساده تر از تامین تساوی مالی است . زیرا تساوی مالی به
تقسیم ثروت می انجامد و به اعمال زور به بخش دارای جامعه منجر می شود. هدفی که روبسپیر خواست عملی
کند ولی با شکست روبرو شد. همین کوشش دوباره در کمون پاریس 1948 و انقلاب روسیه به شکست و جنایت
منجر شد

هانا آرنت با آنکه پیگیرانه از دمکراسی دفاع می کند اما از دمکراسی پارلمانی چندان خشنود نیست و خواستار
شرکت بیواسطه مردم در زندگی سیاسی است . بدین هدف خواستار فضا و مکانی است که شهروندان بتوانند
در آن به تبادل نظر بپردازند . مطلب دیگر مورد توجه آرنت باز هم از توجه به آزادی بر می خیزد و آن دفاع
از خود گردانی در همه سطوح کسی را که در امور همگانی شرکت نکند خوشبخت نمی توان خواند و کسی را که
آزادی در گفتار و رفتار را تجربه نکرده باشد آزادی نمی توان نامید . انکه سهمی از قدرت همگانی نداشته باشد
خوشبخت نیست


Dienstag, 9. Oktober 2012

گذار از فراز سپید رود و جنگل های سرسبز گیلان و سپس دریای خزر


روز آدینه ببستیم ز ری رخت سفر 
بسپردیم ره دیلم و دریا خزر

از بر گیلان راندیم به دریا و که دید 
سفر دریا بی گفت و شنود بندر 

مرکب آرام و هوا روشن و دریا خاموش 
خلوتی بود و سکوتی ز خزر گویا تر 

ما خروشان و دمان در دل آن خاموشی 
راه ما بر سر خاکی که بود کان هنر

آبشوران کهن کز مدد پیر گیلان
دارد اندر دل او آب جاوید مقر

ننموده است گُل سرخ سر از غنچه به در
لیک ما تازه گل سرخ فراوان دیدیم

ویژه روز رژه بر ساحل دریای خزر
بگذشتند ز پیش رخ ما بیست هزار

لعبتانی ز گل و سرو چمن زیباتر
دخترانی همه به لاله فروهشته کمند

پسرانی همه بر سرو نشانیده قمر
دختران سرو قد و لاله رخ و سیم اندام



ز یک نسل و تباریم و ز یک اصل و گهر
خاک او صنعت و آبش هنر و بذرش کار

شجرش علم و شکوفه شرف و میوه ظفر
صبح بر جسته زجا کارگران از پی کار

زیر پا واگن برقی و توکل در سر
مرد دهقان ز سر شوق برد آب به دشت

که شریک است در آن مزرعه جان پرور
کارگر کار کند روز و چو خور چهره نهفت

به نمایش رود جامه کند نو در بر
هیچ مرد و زن بیکار نیابد آنجا

مزد بخشند به میزان توانایی و زور
و آنکه بیمار و ضعیف است پزشکش یاور

هر هنرپیشه و هر عالم و هر دانشور
مزد هر مرد به میزان شعور است و خرد

شغل هر شخص به اندازه هوش است و فکر
ارزش کار فزون ارزش فکر افزون تر

چون رود کار به اندازه و نظم آید پیش
عدل باید که ستمکار شود مانده زکار

اگر این نظم شود در همه عالم جاری
نه تنی فربه بینی نه وجودی لاغر

نه یکی منعم بر خیل فقیران سالار
نه یکی نادان بر مردم دانا سرور


Sonntag, 7. Oktober 2012

انسان میان میمون خدا

واژه تئوری به این توهم دامن می زند که کشف داروین هنوز اثبات نشده است بنابراین همه یاوهسرایان و
پیروان خرافات و افسانه ها همچنان می توانند در انتظار حلقه مفقوده به تصورات دیرین خود پایبند بمانند

در حالیکه آنچه به تئوری داروین معروف شده فرضیه ای نیست که در انتظار اثبات علمی باشد بلکه
توضیحی است برای درک دست آوردهای زیست شناسی علمی

کشف قاره جدید و رسیدن خبرهای عجیب در باره حیوانات و گیاهان غریب در اروپا به موجی از کنجکاوی
دامن زد و یافتن گیاهان و حیوانات ناشناخته بهترین دانشمندان را به کوشش واداشت

هر کدام از این دانشمندان به فراخور نتایج بررسی های خود نظریه هایی در باره چگونگی تکامل گیاهان و
جانوران مطرح ساخته بودند

بنابراین پیش از داروین آگاهی بسیاری در باره گیاهان و جانوران و همچنین تحولات کره زمین جمع آوری
شده بود که پرسشهای بسیاری را برای پژوهش گران مطرح می ساخت

از جمله اینکه چرا انواعی از جانوران و گیاهان از میان رفته و یا برخی دیگر بوجود آمده اند گوناگونی بیشمار
انواع موجودات زنده به کدام دلیلی است و بالاخره دانسته های نوین را با افسانه آفرینش در کتاب مقدس چگونه
می توان توضیح داد؟

داروین کسی نبود که سرسری و یا برای مخالفت با اعتقادات دینداران تئوری پردازی کند بلکه دانشمند نابغه ای
بود که وسواسی غیر قابل تصور و تیزبینی بی نظیر ی داده های جدید دانش زیست شناسی را مورد تعمق قرار
داد و تئوری او جواب داهیانه بر پرسش هایی بود که قرنها ذهن پژوهشگران را بخود مشغول می کرد

او دو دهه در انتشار نتایج پژوهش های خود مردد بود تا آنکه همکار جوانی مطالبینزدیک کشفیات او انتشار داد
و داروین را مجبور به نشر کتاب منشا انواع ساخت

کتابی که پس از کتاب مقدس از بیشترین تأثیر در افکار عمومی برخوردار بوده است. مطالب کتابی برای زیست
شناسان مانند آن بود که تصاویر کتاب های گیاه شناسی و جانور شناسی بیکباره زنده شده و بصورت یک فیلم
افسانه واقعی آفرینش و دگرگونی موجودات زنده را به نمایش می آورد


استقبال پرشور زیست شناسان از تئوری داروین ارباب کلیسا را به مقابله شدید با او وادر ساخت . اما از آن پس
اصولاً کار علمی در زمینه زیست شناسی بدون تئوری داروین غیر ممکن شده بود . چنانکه هیچ زیست شناسی
را نمی توان یافت که هوادار این تئوری نباشد! زیرا به قول دابژانسکی ژنتیک دان مشهور .. هیچ چیز در زیست
شناسی معنای ندارد مگر در پرتو تکامل

بدین ترتیب داروین پس از چند قرن کشاکش میان دانش های جدید و اعتقادات عتیقه کلیسا توانست جدایی دین و علم
را به کرسی بنشاند

بدین معنی که انقلاب علمی ناشی از تئوری تکامل برای دانشمندان دیگر رشته ها نیز آزادیبخش بود و آنان تازه از
آن پس توانستند با تمرکز کامل به کار عملی مشغول شوند بدون آنکه بیم داشته باشند که نتایج کارشان مخالف با
کتابهای کهن مذهبی باشد

چون با این مقدمه با آرای نیچه بازگردیم روشن می شود که او بخوبی در جریان بحث های ناشی از تئوری داروین
قرار داشت و با آنکه داروین در نخستین کتابش سخنی از تکامل انسان بمیان نیاورده بود و تازه در کتاب پیدایش
انسان 1872 م به آن پرداخت در برابر نیچه وظیفه ای قرار داده بود . این وظیفه عبارت از آن بود که تصویر نوینی
از انسان از دیدگاه فلسفی تشریح و تبیین شود . سخن نیچه در این باره برای معاصران او تکان دهنده بود

از کرم به انسان تکامل کرده اید اما هنوز هم بسیاری چیزهای کرم گونه در شما یافت می شود . روز میمون بودید
و هنوز هم از بسیاری از میمون ها میمون تر هستند

نیچه می خواست ببیند اگر انسان تاج اشرفیت مخلوفات را از سر بردارد در مقایسه با دیگر حیوانات از کدام برتری
بر خوردار است ؟

وحشت زده به روشنی ناگهانی می نگریم و می بینیم که در پیرامون مان درندگان می دوند و ما در میانشان تحرک
بسیار انسان در صحراهای زمین شهرسازی و بر پایی کشورها جنگهای پی در پی و انباشت مورچه وار ثروت
و سپس نابود ساختن آنها در هم و بر هم دویدن انسان ها یاد گرفتنشان از هم فریب دادن و پایمال کردن همدیگر
ناله شان در بدبختی و نفیرشان در پیروزی همه و همه ادامه همان ذات حیوانی است که در انسان ادامه یافته

آیا اصرار بر اینکه اشرف مخلوفات هستیم بدین سبب است که در مقایسه با حیوان برنده نخواهیم بود؟

 : نیچه : انسان را دستکم از یک جنبه پست تر از حیوان یافت
می دانیم که حیوانات تنها در زمان کوتاه مشخصی میل به جفتگیری دارند. نیچه انسان را حیوانی می دید که این
مرز زمانی را شکسته و بدین سبب همواره بدنبال کسب لذت است. او به مسخره می گفت انسان در لحظه ای
از مرز حیوان بودن گذشته که مشغول جفت گیری بوده . از اینرو شهوت جنسی می تواند (نه مانند حیوانات
تنها در فصل مشخصی)و  بلکه در هر لحظه بر او غالب گردد

اما نیچه درست با بررسی همین پدیده نامطلوب آنرا محرک انسان شدن می یابد

انسان همواره در پی یافتن منابع لذت است و از آنجا که در جهان امکان ارضای مداوم وجود ندارد عرصه ارضای
جسمی را به عرصه روحی منتقل می کند و همین انتقال است که فکر او را برانگیخته و از او موجودی عاقل و
متمایز از حیوان ساخته است

این تصویر از انسان طرحی است که روانشناسی مدرن در افکنده و هدف اصلی آن تأمین تعادل روحی انسان است
ناگفته پیداست که تأمین تعادل روحی پیش شرط بالا رفتن کار کردو بازدهی مادی و معنوی است

می بینیم که درک و تبیین فلسفی تئوری داروین نه تنها به میمون شمردن بشر منجر نشد که به کمک تفکر تیزبین
نیچه درک بهتر و درست تری از انسان و انسانیت بدست داد

جالب است که دنبال کردن بحث بالا از جنبه دیگری هم انقلابی بوجود آورد

از آنجا که منابع کسب لذت در جهان مادی کمتر از انند که میل همیشگی به لذت را ارضا کنند انسان در پی آن بوده
و هست که به کمک تخیل به احساس لذت دست یابد همین انگیزه موجد تفاوتی عطیم میان حیوان انسان شده است