اما چرا آمریکا با همه ی منافعی که در ایران داشت نتوانست از سقوط شاه جلو گیری کند
که به گواه همه ی رویداد های یک تاریخ 25 ساله حافظ منافع آن ها در ایران و منطقه بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید قبل از هر چیز موقعیت و شرایطی را که در ساله های قبل از
انقلاب آمریکا در آن قرار داشت مرور کنیم
این اقدامات بدون شک در کاهش هیجانات درونی جامعه ی آمریکا بی تأثیر نبودند لیکن پیش
از آن که این اقدامات بتوانند زخم های گذشته را التیام بخشند افتضاح واتر گیت ضربه ی
بزرگ جدیدی بر اعتبار دستگاه دولتی آمریکا و مقام ریاست جمهوری وارد ساخت به طوری
که نیکسون ناگزیر از استعفا شد.و
مدتی پس از افتضاح واتر گیت کارتر با درصد پایینی از شرکت کنندگان در انتخابات که
انعکاس بدبینی و عدم اعتماد مردم به احزاب و رهبران سیاسی بود با شعار دفاع از حقوق بشر
و وعده ی تبدیل آن به رکن اصلی سیاست خارجی آمریکا به ریاست جمهوری انتخاب شد و
وظیفه ی دشوار خارج ساختن آمریکا از بحران هویتی را که به آن دچار شده بود به عهده گرفت
کارتر با توجه به شرایط موجود حساسیت جامعه ی آمریکا و پتانسیل مقاومتی که از زمان جنگ
ویتنام هم چنان در میان مردم وجود داشت دیگر نمی توانست به سیاق گذشته به سادگی از دنبال
کردن وعده های انتخاباتی شانه خالی کند
در نتیجه مسئله ی حقوق بشر به گونه ای که کارتر مطرح کرده بود یعنی پافشاری در اجرای
حقوق بشر در کشورهای دوست یکی از مسایل اساسی سیاست خارجی آمریکا شد
البته سیاست حقوق بشر کارتر هدف هایی را نیز در ارتباط با رقابتی که بین آمریکا و شوروی
وجود داشت دنبال می کرد که پرداختن به آن از حوصله ی این نوشته خارج است
سیاست خارجی آمریکا با طرح مسئله ی حقوق بشر از همان آغاز با مشکلات جدی و بزرگ
رو به رو شد
دولت های دوست آمریکا که غالباً با توطئه و کودتا و دخالت نظامی آمریکا و انگلیس و
سازمان های جاسوسی سیاه آن ها به حکومت رسیده بودند و با عمال قهر و سرکوب و نقض کامل
همه ی حقوق سیاسی اجتماعی مردم به حیات خود ادامه می دادند
انقلاب 57 با جنبش های پیشین
نگاهی به تاریخ معاصر ایران از جنبش مشروطه تا انقلاب بهمن 57 نشان می دهد که تحولات و
رویدادهای بزرگ پیشین در فرجام خود نه به حاکمیت مردم و نه به اندازی نظام بلکه هر بار با
دخالت آشکار و پنهان دولت های خارجی سرانجام با نوعی سازش میان نمایدگان جنبش مردم و
قدرت حاکم تنها به عزل و نصب ها در میان صاحبان قدرت منتهی شدند
در انقلاب مشروطیت حق حاکمیت مردم به طور صوری به رسمیت شناخته شد ولی سلطنت
قاجار آخوندی انگلیسی ادامه یافت قدرت میان سلطنت روحانیت آخوندی و مردم تقسیم گشت و
شاه و دیوانسالاری حاکم همچنان از قدرتی بزرگ برخوردار بودند
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و به دنبال جنبش و قیام مردم و خلع محمد علی
شاه باز این پسر دوازده ساله ی او احمد میرزا بود که با لقب احمدشاه به تخت سلطنت نشست
کارتر با همکاری دولت انگلیس موافق شدند که نظر سیاسی حقوق بشر رو تحت تاثیر و نتیجه ی
بلاواسطه ی این مبارزات در خارج برانگیخته شدن موجی بزرگ از اعتراض افکار عمومی و
شخصیت های اجتماعی سیاسی و فرهنگی آزادیخواه در اروپا و آمریکا علیه دولت های غربی و
علیه حمایت آن ها از رژیم شاه بود.
در چنین شرایطی در شرایطی که سازمان جاسوسی سازمان اطلاعات آمریکا و عملکرد آن برای
شهروندان عادی این کشورها نامی آشنا با کارنامه ای روشن بود , در شرایطی که حتا بسیاری از
سناتورهای آمریکایی دیگر نمی توانستند حمایت آمریکا از این رژیم شاه را توجیه کنند به دلیل این
که روحانیت آخوندی در مجلس ایران بیشتر قدرت بیان داشتند, تا رژیم شاه با نظر سیاسی کارتر
تصمیم بگیرد. و
گر چه در ارزیابی هایی که تا کنون از انقلاب 1357 و رویدادهای آن به عمل آمده است به این
عامل مهم یعنی فعالیت و مبارزه ی طولانی کنفدراسیون علیه رژیم شاه در خارج از کشور توجه
لازم نشده است , ولی به هر حال واقعیت این است که این فعالیت ها از لحاظ بین المللی درمحدود
کردن امکانات مانور شاه و در جریان انقلاب در محدود کردن امکانات دخالت آمریکا در حفظ رژیم
شاه ایران نقشی پر اهمیت داشته است
کارتر با سیاست دفاع از حقوق بشر یعنی با سیاستروحانیت مجلس ایران پافشاری آمریکا بر رعایت
حقوق بشر توسط دولت های دوست هیچ گاه نتوانست به دلیل زمینه ی که در افکار عمومی آمریکا
و اروپا علیه رژیم شاه وجود داشت سیاست و برنامه ای معین و روشن در مورد ایران تدوین و اجرا
کند.و
در میان مشاوران و نزدیکان او از مسئولان سیاست خارجی تا شورای امنیت ملی نیز در چگونگی
چنین سیاست و برنامه ای تضاد و اختلاف نظر شدید حکم فرما بود
کارتر تا ماه های آخر پیش از انقلاب به جای پیش برد یک سیاست روشن با همکاری روحانیت از
یک سو خجولانه از رژیم شاه حمایت می کرد و از سوی دیگر شاه را به کاهش فشار و خفقان دعوت
می کرد. و
انقلاب ایران به این ترتیب در شرایط بین المللی مساعدی مراحل رشد و پیشروی خود را با شتاب طی
کرد و با این پیش روی شتابان شاه و حامیانش را در مقابله با آن هر روز ناتوان تر ساخت و تلاش
برای حفظ رژیم را بی حاصل کرد. و
دستگاه کارتر پس از اعتلای بدون وقفه ی جنبش مردم از تکاپو برای حفظ رژیم شاه چشم پوشید و با
نشان دادن چراغ سبز دستداران آخوندها و خمینی به تسلیم یا موافقت با روی کار آمدن رهبری انقلاب
تن در داد. و
این امر اما برخلاف برخی تصورات رایج به هیچ وجه به معنا ی کمک آمریکا برای به قدرت رسیدن
خمینی نبود . و
همان گونه که دیدیم آمریکا هنگامی از حمایت رژیم شاه و تلاش برای حفظ آن دست برداشت که دیگر
هیچ امید و امکانی برای حفظ آن نبود . و
به کارگیری قهر توسل به کشتار و یا دخالت نظامی نیز با توجه به شرایط بین المللی و توازن قوای میان
دو ابر قدرت با توجه به اوضاع داخلی آمریکا و حساسیت افکار عمومی آمریکا و سایر کشورهای
پیشرفته ی سرمایه داری و مخالفت آن ها بارژیم شاه و مجموعه دستگاه اداری - نظامی آن را فلج ساخته
بود , اقدامی اگر نه غیر ممکن ولی به هر حال بی حاصل بود . و
بنابراین منافع آمریکا دیگر نه در تلاش عبث برای حفظ رژیم شاه بلکه در کنار آمدن با روحانیت مجلس
ایران و با رهبری انقلاب خمینی و یافتن راه های تأمین منافع و یا تأمین بخشی از منافع خویش از چنین
کانالی بود.
موقعیت ژئوپلتیکی ایران و داشتن مرزهای طولانی با شوروی یکی از زمینه های مهم منافع آمریکا و یک
حلقه ی مؤثر در توازن قدرت میان شوروی و آمریکا بود.
شکل مذهبی انقلاب و نقش رهبران مذهبی به گمان پاره ای از سیاست گذاران آمریکا می توانست نقطه ی
اتکایی برای تدوین سیاست آتی آمریکا در ایران و خاورمیانه باشد.
به همین جهت در شرایط عدم امکان حفظ شاه آمریکا حداقل در ارتباط با مسئله ی شوروی امید خود را به
شکل مذهبی و رهبری مذهبی بست. و
با این تصور که رهبری مذهبی در هر حال تمایل بیشتر به مناسبات با غرب مسیحی خواهد داشت تا با
دولت کافر و کمونیست همسایه و با این امید که بتواند از طریق کشورهای مسلمانان منطقه جبهه ای در
برابر شوروی و نفوذ آن ایجاد کند , طرحی که قبل از آن نیز در میان بخشی از نظریه پردازان و رهبران
سیاسی آمریکا تحت عنوان کمربند سبز طرفدارانی داشت. و
لذا دیوانسالاری کارتر در واپسین لحظات سقوط اجتناب ناپذیر شاه عدم مخالفت خود و به طور کلی غرب
را با تغییر رژیم در ایران و تمایل به برقراری مناسبات با حاکمیت جدید به اطلاح رهبری انقلاب رساند.
که به گواه همه ی رویداد های یک تاریخ 25 ساله حافظ منافع آن ها در ایران و منطقه بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید قبل از هر چیز موقعیت و شرایطی را که در ساله های قبل از
انقلاب آمریکا در آن قرار داشت مرور کنیم
این اقدامات بدون شک در کاهش هیجانات درونی جامعه ی آمریکا بی تأثیر نبودند لیکن پیش
از آن که این اقدامات بتوانند زخم های گذشته را التیام بخشند افتضاح واتر گیت ضربه ی
بزرگ جدیدی بر اعتبار دستگاه دولتی آمریکا و مقام ریاست جمهوری وارد ساخت به طوری
که نیکسون ناگزیر از استعفا شد.و
مدتی پس از افتضاح واتر گیت کارتر با درصد پایینی از شرکت کنندگان در انتخابات که
انعکاس بدبینی و عدم اعتماد مردم به احزاب و رهبران سیاسی بود با شعار دفاع از حقوق بشر
و وعده ی تبدیل آن به رکن اصلی سیاست خارجی آمریکا به ریاست جمهوری انتخاب شد و
وظیفه ی دشوار خارج ساختن آمریکا از بحران هویتی را که به آن دچار شده بود به عهده گرفت
کارتر با توجه به شرایط موجود حساسیت جامعه ی آمریکا و پتانسیل مقاومتی که از زمان جنگ
ویتنام هم چنان در میان مردم وجود داشت دیگر نمی توانست به سیاق گذشته به سادگی از دنبال
کردن وعده های انتخاباتی شانه خالی کند
در نتیجه مسئله ی حقوق بشر به گونه ای که کارتر مطرح کرده بود یعنی پافشاری در اجرای
حقوق بشر در کشورهای دوست یکی از مسایل اساسی سیاست خارجی آمریکا شد
البته سیاست حقوق بشر کارتر هدف هایی را نیز در ارتباط با رقابتی که بین آمریکا و شوروی
وجود داشت دنبال می کرد که پرداختن به آن از حوصله ی این نوشته خارج است
سیاست خارجی آمریکا با طرح مسئله ی حقوق بشر از همان آغاز با مشکلات جدی و بزرگ
رو به رو شد
دولت های دوست آمریکا که غالباً با توطئه و کودتا و دخالت نظامی آمریکا و انگلیس و
سازمان های جاسوسی سیاه آن ها به حکومت رسیده بودند و با عمال قهر و سرکوب و نقض کامل
همه ی حقوق سیاسی اجتماعی مردم به حیات خود ادامه می دادند
انقلاب 57 با جنبش های پیشین
نگاهی به تاریخ معاصر ایران از جنبش مشروطه تا انقلاب بهمن 57 نشان می دهد که تحولات و
رویدادهای بزرگ پیشین در فرجام خود نه به حاکمیت مردم و نه به اندازی نظام بلکه هر بار با
دخالت آشکار و پنهان دولت های خارجی سرانجام با نوعی سازش میان نمایدگان جنبش مردم و
قدرت حاکم تنها به عزل و نصب ها در میان صاحبان قدرت منتهی شدند
در انقلاب مشروطیت حق حاکمیت مردم به طور صوری به رسمیت شناخته شد ولی سلطنت
قاجار آخوندی انگلیسی ادامه یافت قدرت میان سلطنت روحانیت آخوندی و مردم تقسیم گشت و
شاه و دیوانسالاری حاکم همچنان از قدرتی بزرگ برخوردار بودند
پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و به دنبال جنبش و قیام مردم و خلع محمد علی
شاه باز این پسر دوازده ساله ی او احمد میرزا بود که با لقب احمدشاه به تخت سلطنت نشست
کارتر با همکاری دولت انگلیس موافق شدند که نظر سیاسی حقوق بشر رو تحت تاثیر و نتیجه ی
بلاواسطه ی این مبارزات در خارج برانگیخته شدن موجی بزرگ از اعتراض افکار عمومی و
شخصیت های اجتماعی سیاسی و فرهنگی آزادیخواه در اروپا و آمریکا علیه دولت های غربی و
علیه حمایت آن ها از رژیم شاه بود.
در چنین شرایطی در شرایطی که سازمان جاسوسی سازمان اطلاعات آمریکا و عملکرد آن برای
شهروندان عادی این کشورها نامی آشنا با کارنامه ای روشن بود , در شرایطی که حتا بسیاری از
سناتورهای آمریکایی دیگر نمی توانستند حمایت آمریکا از این رژیم شاه را توجیه کنند به دلیل این
که روحانیت آخوندی در مجلس ایران بیشتر قدرت بیان داشتند, تا رژیم شاه با نظر سیاسی کارتر
تصمیم بگیرد. و
گر چه در ارزیابی هایی که تا کنون از انقلاب 1357 و رویدادهای آن به عمل آمده است به این
عامل مهم یعنی فعالیت و مبارزه ی طولانی کنفدراسیون علیه رژیم شاه در خارج از کشور توجه
لازم نشده است , ولی به هر حال واقعیت این است که این فعالیت ها از لحاظ بین المللی درمحدود
کردن امکانات مانور شاه و در جریان انقلاب در محدود کردن امکانات دخالت آمریکا در حفظ رژیم
شاه ایران نقشی پر اهمیت داشته است
کارتر با سیاست دفاع از حقوق بشر یعنی با سیاستروحانیت مجلس ایران پافشاری آمریکا بر رعایت
حقوق بشر توسط دولت های دوست هیچ گاه نتوانست به دلیل زمینه ی که در افکار عمومی آمریکا
و اروپا علیه رژیم شاه وجود داشت سیاست و برنامه ای معین و روشن در مورد ایران تدوین و اجرا
کند.و
در میان مشاوران و نزدیکان او از مسئولان سیاست خارجی تا شورای امنیت ملی نیز در چگونگی
چنین سیاست و برنامه ای تضاد و اختلاف نظر شدید حکم فرما بود
کارتر تا ماه های آخر پیش از انقلاب به جای پیش برد یک سیاست روشن با همکاری روحانیت از
یک سو خجولانه از رژیم شاه حمایت می کرد و از سوی دیگر شاه را به کاهش فشار و خفقان دعوت
می کرد. و
انقلاب ایران به این ترتیب در شرایط بین المللی مساعدی مراحل رشد و پیشروی خود را با شتاب طی
کرد و با این پیش روی شتابان شاه و حامیانش را در مقابله با آن هر روز ناتوان تر ساخت و تلاش
برای حفظ رژیم را بی حاصل کرد. و
دستگاه کارتر پس از اعتلای بدون وقفه ی جنبش مردم از تکاپو برای حفظ رژیم شاه چشم پوشید و با
نشان دادن چراغ سبز دستداران آخوندها و خمینی به تسلیم یا موافقت با روی کار آمدن رهبری انقلاب
تن در داد. و
این امر اما برخلاف برخی تصورات رایج به هیچ وجه به معنا ی کمک آمریکا برای به قدرت رسیدن
خمینی نبود . و
همان گونه که دیدیم آمریکا هنگامی از حمایت رژیم شاه و تلاش برای حفظ آن دست برداشت که دیگر
هیچ امید و امکانی برای حفظ آن نبود . و
به کارگیری قهر توسل به کشتار و یا دخالت نظامی نیز با توجه به شرایط بین المللی و توازن قوای میان
دو ابر قدرت با توجه به اوضاع داخلی آمریکا و حساسیت افکار عمومی آمریکا و سایر کشورهای
پیشرفته ی سرمایه داری و مخالفت آن ها بارژیم شاه و مجموعه دستگاه اداری - نظامی آن را فلج ساخته
بود , اقدامی اگر نه غیر ممکن ولی به هر حال بی حاصل بود . و
بنابراین منافع آمریکا دیگر نه در تلاش عبث برای حفظ رژیم شاه بلکه در کنار آمدن با روحانیت مجلس
ایران و با رهبری انقلاب خمینی و یافتن راه های تأمین منافع و یا تأمین بخشی از منافع خویش از چنین
کانالی بود.
موقعیت ژئوپلتیکی ایران و داشتن مرزهای طولانی با شوروی یکی از زمینه های مهم منافع آمریکا و یک
حلقه ی مؤثر در توازن قدرت میان شوروی و آمریکا بود.
شکل مذهبی انقلاب و نقش رهبران مذهبی به گمان پاره ای از سیاست گذاران آمریکا می توانست نقطه ی
اتکایی برای تدوین سیاست آتی آمریکا در ایران و خاورمیانه باشد.
به همین جهت در شرایط عدم امکان حفظ شاه آمریکا حداقل در ارتباط با مسئله ی شوروی امید خود را به
شکل مذهبی و رهبری مذهبی بست. و
با این تصور که رهبری مذهبی در هر حال تمایل بیشتر به مناسبات با غرب مسیحی خواهد داشت تا با
دولت کافر و کمونیست همسایه و با این امید که بتواند از طریق کشورهای مسلمانان منطقه جبهه ای در
برابر شوروی و نفوذ آن ایجاد کند , طرحی که قبل از آن نیز در میان بخشی از نظریه پردازان و رهبران
سیاسی آمریکا تحت عنوان کمربند سبز طرفدارانی داشت. و
لذا دیوانسالاری کارتر در واپسین لحظات سقوط اجتناب ناپذیر شاه عدم مخالفت خود و به طور کلی غرب
را با تغییر رژیم در ایران و تمایل به برقراری مناسبات با حاکمیت جدید به اطلاح رهبری انقلاب رساند.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen