محمد تقی شهرام دفترهای زندان : یاداشت و تأملات در زندان های جمهوری اسلامی ایران
پنجشنبه 25 تیر ماه سال 1358,ساعت 3 بعد از ظهر
دیشب مقداری با میم صحبت کردم. دقیقاً معلوم شد که آقای هادوی تغییر کرده و حجت الاسلام
.قدوسی جای او را گرفته است
,ساعت 5,1 بعد از نیمه شب , صبحگاه جعمه
حدود دوساعت و نیم پیش میم آمد و دریچه را باز کرد. ضمن آن که کتاب علل گرایش به مادی
گری مطهری را برایم آورده بود-در جواب اینکه جلسه قبل گفته بودم حالا روزنامه ممنوع است
.!!کتاب هم ممنوع است؟-خبر آورد که یکشنبه یک دادگاهی برایت تشکیل میشود
.انشاء الله قضیه حل می شود
و بعد اضافه کرد از طرف آقای قدوسی قرار شده آقای هادوی کماکان آن کارهای نیمه کاره اش
.را انجام بدهد و حالا پرونده من کماکان دست خود آقای هادوی است
پرسیدم اخر وکیل چی ؟
پرونده خوانی چی ؟
کیفر خواست و اطلاع از اتهامات چی ؟ دادگاه علنی نیست؟
.,گفت یک نوع بازجوئی است و. در عین حال دادگاه! موضوع مانند شوکی بر من وارد , شد
.به هر صورت من که چیزی سر در نمی آورم
,ظاهراً او خیلی خوشبین بود. البته اگر واقعاً هم بخواهند روی حق و عدالت تصمیم بگیرند
دلیلی برای بدبینی وجود ندارد, امّا آیا امکان این وجود دارد که بعد از تحمل این همه مصائب
و دیدن این همه ناملایمات واقعاً غیر عادلانه و دور از هرگونه شئون بشری و حقوقی بالاخره
انصاف و عدالت پیروز شود؟
و کسی را که تمام عمرش را در راه مبارزه و انقلاب گذارده است تنها به خاطر اینکه نویسنده
رساله ای بوده که عقاید برخی از گروه های مذهبی را در آن به مهمیز انتقاد کشیده بوده است
این طور مورد اتهام و ستم قرار ندهند و او را به دادگاه های انقلاب نکشانند؟
هر چند که در صورتی که کار به این دادگاه ها بکشد مسلماً شمشیر زبان من نیز کند نخواهد
بود و در چنین صورتی خواهیم دید و خواهند دید
پنجشنبه 25 تیر ماه سال 1358,ساعت 3 بعد از ظهر
دیشب مقداری با میم صحبت کردم. دقیقاً معلوم شد که آقای هادوی تغییر کرده و حجت الاسلام
.قدوسی جای او را گرفته است
,ساعت 5,1 بعد از نیمه شب , صبحگاه جعمه
حدود دوساعت و نیم پیش میم آمد و دریچه را باز کرد. ضمن آن که کتاب علل گرایش به مادی
گری مطهری را برایم آورده بود-در جواب اینکه جلسه قبل گفته بودم حالا روزنامه ممنوع است
.!!کتاب هم ممنوع است؟-خبر آورد که یکشنبه یک دادگاهی برایت تشکیل میشود
.انشاء الله قضیه حل می شود
و بعد اضافه کرد از طرف آقای قدوسی قرار شده آقای هادوی کماکان آن کارهای نیمه کاره اش
.را انجام بدهد و حالا پرونده من کماکان دست خود آقای هادوی است
پرسیدم اخر وکیل چی ؟
پرونده خوانی چی ؟
کیفر خواست و اطلاع از اتهامات چی ؟ دادگاه علنی نیست؟
.,گفت یک نوع بازجوئی است و. در عین حال دادگاه! موضوع مانند شوکی بر من وارد , شد
.به هر صورت من که چیزی سر در نمی آورم
,ظاهراً او خیلی خوشبین بود. البته اگر واقعاً هم بخواهند روی حق و عدالت تصمیم بگیرند
دلیلی برای بدبینی وجود ندارد, امّا آیا امکان این وجود دارد که بعد از تحمل این همه مصائب
و دیدن این همه ناملایمات واقعاً غیر عادلانه و دور از هرگونه شئون بشری و حقوقی بالاخره
انصاف و عدالت پیروز شود؟
و کسی را که تمام عمرش را در راه مبارزه و انقلاب گذارده است تنها به خاطر اینکه نویسنده
رساله ای بوده که عقاید برخی از گروه های مذهبی را در آن به مهمیز انتقاد کشیده بوده است
این طور مورد اتهام و ستم قرار ندهند و او را به دادگاه های انقلاب نکشانند؟
هر چند که در صورتی که کار به این دادگاه ها بکشد مسلماً شمشیر زبان من نیز کند نخواهد
بود و در چنین صورتی خواهیم دید و خواهند دید
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen