Dienstag, 20. Mai 2014

پدر پا به پای پسر بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مبارزه داشت

پدری پا به پای پسر بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران مبارزه داشت
چند دقیقه ای پس از رسیدن به خانه مادر بزرگ, بودیم, شب همه جا را تیره کرده بود. پدرم را در آن تاریگی شناختم به طرف
او دویدم و گفتم بابا, من اینجا هستم, او را سخت در آغوش گرفتم, بوسیدم, گویی همۀ ترس و وحشتم را می خواستم با بوسیدن
 .پدر و در آغوش گرفتن او خالی کنم

پدر گفت: از لحظه ای که از خانه برای شرکت در راه پیمایی بیرون رفتی من جا به دنبال تو و مراقب تو بوده ام هنگامی که
در وسط خیابان به همراه راهپیمایان می رفتی و شعار می دادی من به پای تو در پیاده رو می آمدم, آنجا که بغل دستی تو تیر
خورد و کشته شد من در بیست قدمی تو در پیاده رو ایستاده بودم و از آنجا هم پا به پای سیاهی تو آمده ام؛ واقعاٌ خیلی خوشحال
شدم که به سلامتی تو شکر می گویم؛ امّا پدر جان! بگو ببینم این اتفاق چگونه افتاد؟ چطور شد که این راهپیمایی آرام به خون
 کشیده شد؟ چه کسانی چه اشخاصی این الم شنگه را درست کردند؟ 

همه قوای پدرم تمام شده بود, به زمین نشست و سرش را میان دو دست گرفت, مجال بحث نبود, مادر بزرگ آب سرد آورد و پدر
 .نوشید همه چپیدیم توی خانه, با سکوتی که تا فردا ادامه داشت

در وقایع آن روز, سال 1388 چه کسانی پیروز شدند؟ از نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه رهبر ایران هوا داران
روحانیون چیزی نمی دانم, امّا از گروه آزادیخواه بگویم, در واقع آن روز کسانی که طرفدار تشدید تضادها بودند, تاکتیک خود
را عملی کردند, کسانی که معتقد بودند مسئلۀ اقتصاد کشور ایران حل بشود یا نشود انقلاب باید از راه برسد, ریشه استعمار, و
استثمار, ریشۀ نفوذ روحانیون جمهوری اسلامی ایران یک جا باید کنده شود, میر حسین موسوی با خط خمینی با حل مسئلۀ, 
بیکاری و فقر اقتصاد می خواهد ریاست جمهوری ایران رفرم بکند و انقلاب را عقب بیندازد, راه او در نهایت راه خمینی است
.کوبیدن مردم مبارز آزادیخواه کوبیدن گروه ها مبارز آزادیخواه, و ما نباید بگذاریم این کار عملی شود

سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران




Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen