Donnerstag, 30. Oktober 2014

سندی منتشر نشده از سردار جنگل میرزا کوچک خان

سندی منتشر نشده از سردار جنگل: آخرین بیانیه سیاسی - نظامی میرزاکوچک خان؛ و
هوالحق
خطاب به برداران مجاهدین؛
شش سال است هر یک از برادران غیور متعاقب یکدیگر زحمت اقامت جنگل و مجاهدت در راه
ترقی ایران و ایرانی را اختیار کرده در طریق سعادت وطن قدم شدید. و
در این مدت صدماتی را که خودتان بهتر می دانید تحمل کردیم با قشون امپراطوری روس, با قوای
استبدادی دولت ایران , با اردو انگلیس, با منافقین داخلی جنگ نمودیم. انواع مرارت ها,گرسنگی ها
برهنگی ها, دربه دری ها دیده ایم, به این امید که روزی موفق شویم ایران را از وجود خائنین و
مستبدین تصیفه کرده قشون بیگانه را خارج نمائیم, پایه های عدالت را محکم کنیم ,با این حال امرار
حیات می کردیم تا چندی قبل قشون سویت روسیه, انزلی را به بمبارده کرده تصرف نمودند, قشون
انگلیس به رشت عقب نشست. و

نمایندگان بلشویک مرا به انزلی خواستند, رفتم با آنها ملاقات و مذاکرات کردم قرار شد با ما به دو
چیز مساعدت بکنند, یکی اینکه به ما اسلحه بدهند قیمت بگیرند آنها اسلحهدادن را قبول کردند ولی
قیمت نخواستند. و

دیگر اینکه نفرات هر قدر لازم داشتیم و تعیین کردیم روانه کنند خود سر نفرات نیاورند و به امورات
داخل مملکت ما مداخل نکنند. و

همه را قبول کردند ما هم بعد از این قرارداد آنها را با احترام پذیرفتیم پس از ورود ایشان به رشت چند
نفر اشخاص مجهول به اسم ایرانی و به عنوان فرقه عدالت بدوا در انزلی و بعد در رشت آمدند که
زمام امورات مملکتی را دردست بگیرند از اینکه مردمانی بودند از عادات ایرانی بی اطلاع و دارای
مذاق افراطی و دخالتشان موجب ضرر بود با براهین صحیحه ایشان را متقاهد کردم. و

روزی گذشت همین عده به اسم کمونیست با تحریک ابوکف که یک نفر نماینده ریاست طلبی است
بنای فساد و خودسری گذاشت شروع به مداخله در امورات و ادارات کردند. هر روز تحکمات نموده
تقاضاهای غیر مشروع کرده اشکال تراشی های مختلف نموده قشون و نفرات بی اجازه و اطلاع
حکومت جمهوری وارد کرده و دو نفر از رفقای نا اهل ما را که شماها بخوبی از حال آنها مسبوقید
به طمع ریاست با خود همراه کردند. حواس و اوقات ما و حکومت جمهوری را صرف مفسده و
فتنه انگیزی خودشان کردند هرقدر تصیحت نمودیم و سختی موقع را به ایشان نشان دادیم مخاطرات
نفاق را گفتیم متنبه نشدند. و

در وقتی که نفرات و مجاهدین و ژاندرم های ملی به ریاست معین الرعایا و کلنل فتحعلی خان به اتفاق
قشون بلشویک در منجیل و رودبار با انگلیس ها مشغول جنگ بودند کمونیست ها با دستور ابوکف
مقداری عده به اسم فرستادن فرونت بی اطلاع ماها به رشت وارد کردند . به سردستگی آن دو نفر
رفیق منافق در رشت و انزلی ریخته شلیک کردند دوایر را تصرف کردند خواستند امرا و روئسا
دوایر جمهوری را دستگیر کنند من که مسبوق قضایا بودم و دیدم در رشت بمانم باید جنگ کنم و جنگ
هم دشمن را قوت داده باعث خانه خرابی است. و ناچار آمدم فومن , روئسای دوایر جمهوری و
مجاهدین هم شهر را تخلیه کرده آمدند.

آنوقت کمونیست های خود سر با عده مکفی در پسیخان به مجاهدین هجوم نموده شلیک کردند چند نفر
را کشتند. مجاهدین ناچار به مدافعه حاضر شدند. من متوجه پرخاش آنها شده با تلفن آنها را فرمان عقب
نشینی دادم. آنها نیز به سمت فومن آمدند و مخالفین به این مقدار قناعت نکرده و به تعاقب ماها و
مجاهدین به فومن و لولمان و صومعه سرا آمده ما هم برای اینکه به آنها نزدیک نباشیم که شاید مصادمه
شود آمدیم در کوهپایه های جنگل منزوی شدیم. و

آنها بعد از دخالت در دوایر رشت و انزلی و غارت خانه ها و اموال مردم مشغول شده با چوب و شکنجه
و حبس از مردم شروع به گرفتن پول نموده اداره ارزاق را که به آنها آذوقه میداد با سایر دوایر چابیده
معین الرعایا حاج شیخ محمد حسن و فتحعلیخان و جمعی دیگر از کارکنان و مجاهدین را گرفته در جاهای
کثیف حبس کردند. و

اجزای اداری ارزاق را به اسم اسیر در شهر گردش دادند. با بیان نامه ها و نطق هائی در مجامع به من
هتاکی و فحاشی نموده خیانت و سازش با شاه و انگلیس ها را به من نسبت دادند. و در حالیکه جاسوسان
انگلیس در میان آنها مشغول کارند و حرکات آنها دشمن را قوت می دهد. بعد خودشان روئسای دوائر
معیین کردند جمعی از خودشان را هم با آن دو نفر رفیق منافق ما ضمیمه کرده و آن دو نفر را مغلوب
اکثریت خود نموده آلت قرار دادند که به اسم آنها و دست آنها شاید شماها و مردم را ساکت کرده ولی
مقاصد خودشان را انجام دهند. ولی را به وحشت انداختند طوریکه بازار و دکاکین تعطیل شد. هر شب به
خانه های مردم بیچاره می ریزند اموال شان را غارت می کنند. آن قتل و غارت هائی که در بادکوبه
نمودند مخصوصاً علاوه از بیست میلیون تومان مال ایرانی را بردند مکرر قول گرفتن دادند رد کنند
نکردند. در گیلان و سایر جاهای ایران می خواهند همانطور معامله کنند. این مختصری از وضعیات این
مدت بود که برای اطلاع شما نوشتم. اینک به تشریح حالات آنها به اختصار می پردازم این کمونیست ها
هستند و چه می گویند محرک شان کی است. و

ابوکف و دو نفر از هم خیالان او که می خواهند به این دسایس با دست این چند نفر ایرانی های صوری
و دو نفر رفیق منافق ما زمان امورات ایران را به عنوان انقلاب در دست بگیرند. کمونیست های فعلی
خود سر را داخل عملیات نموده و هر قدر نمایندگان سویت روسیه از حرکات آنها جلوگیری نمودند مفید
نشد بلکه به دسایس خودش یکی دو نفر از آنها را متهم نمود آنها برای کشف قضایا به مسکو رفته حالا
که این ها معرفی شدند و ضعیات مملکت را با وجود این حوادث می نویسم . حال گیلان و اختلافات
داخلی او را بدست این حضرات که می بینید. اما خارج از گیلان انگلیس ها با من دشمن و به محو ما کمر
بسته اند. و

دولت ایران و مستبدین از هر طرف مشغول مهاجمه به ما هستند آقا میرزاعلی اکبر, مجتهد اردبیلی, و
سایر  علمای اردبیلی برای حرکات افراطی کمونیست ها اعلان جهاد به آذربایجان و شاهسون ها داده
و آنها تا حدود ماسوله آمدند که به ما ها بتازند وضع طالش را که خودتان بهتر می دانید با این همه بلیات
و هجوم دشمنان کمونیست ها هم در رشت شروع به این عملیات خصمانه نموده که فعلا ماها از طرفی
در فشار دشمنان و از طرفی در فشار کمونیست ها هستیم. در این صورت آنها به دشمن تقویت می کنند
یا ما؟ آنها خیانت می کنند یا ما؟ فردا وقتی که دشمن به خانه ما وارد شد این عده منافق با اموال غارت
شده گیلان فرار می کنند . و

اهل عیال و زندگانی شماها باید به دست دشمن بیفتد و آن دو نفر رفیق جاهل نتیجه ای که می برند فقط
روسیاهی است. و اما عقاید من و رفقا در مقابل همه این ها گفته و می گویم باید استقلال ایران محفوظ
باشد. باید ملت ایران در دست ایرانی باشد . باید مقدرات ایران در عهده ایرانی باشد. چنانکه لنین و
تروتسکی و براوین و نمایندگان صحیح العصل سویت روسیه همین عقیده مرا داشته و دارند .
کمونیست ها حق دخالت ندارند. عقاید و مسالک آزاد است ولی نه بطوریکه مخالفت انتظامات اجتماعی
باشد . و

با انگلیس ها چرا طرفیم؟ برای اینکه در ایران آمدند دخالت در امورات ما کردند . هر چه گفتیم نرفتند
با دولت ایران چرا طرفیم؟ برای اینکه ظلم می کند و به جان و مال مردم تعدی و تجاوز می کند.و
کمونیست ها وقتی که دخالت در امور داخلی ما کردند قتل و غارت و تعدی نمودند آنها هم مثل انگلیس ها
به دولت ایران و مستبدین ضرر خواهند داشت. بلکه چون این ها به اسم دوستی آمدند ضررشان موثر تر
خواهد بود. برفرض اینکه این عده ایرانی باشند با بی اطلاعی از اوضاع وطن با این اخلاق و عادات
افراطی با این مسلک و عقیده حاضر در مقابل کرورها ایرانی نمی توانند حاکم مایرید باشند در این
صورت تکلیف شماها چیست؟
بیدار باشید فریب نخورید در تحت لوای کلمه اتحاد و اتفاق همه چیز خودتان را در خودسری و افراط این
آقایان حفظ هر که مداخله در امور داخلی شما کرد او را دشمن بدانید> هر که بی طمع و صمیمانه با شما
مساعدت کرد آنها را دوست فرض کنید. آنهائی که تخم نفاق کاشتند از جامعه ملیت خود اخراج کنید و این
نکته را به خاطرهای خود بسپارید که هیچوقت سویت روسیه و نمایندگان درستکار آنها به حرکات و
هرزگی های ابوکف و این چند نفر راضی نیستند. و

سویت روسیه اگر مطلع بشوند بلاشبهه جلوگیری خواهند کرد. اگر بعد از اطلاع قادر به جلوگیری نشدند
آنوقت تکلیف ما این است: کمونیست ها - و انگلیس ها- و دولت مستبد ایران را در یک ردیف حساب
کرده به نام حفظ وطن و حفظ ایرانیت و محافظت حقوق شهروند اجتماعی از همه دفاع کنیم و یقین داریم
که خدا یار و مدد کار ما خواهد بود. و.

شعار میرزا
زنده باد جمهوری ایران
مرده با انگلیس و خائنین
پست باد منافقین
با امضا و مهر میرزا گوچک خان جنگلی

جناح بندی های مختلف در درون حزب عدالت کمونیست ایران و نوسانات تئوریک و قدرت طلبی های
شخصی برخی از رهبران آن که حتی از مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران بی خبر بودند مثل ابوکف
رفتارهای ماجراجویانه
احسان الله خان, اختلاف نظرهای تئوریک- سیاسی سلطان زاده و حیدر عمواغلی, همچنین فقدان پایگاه
اجتماعی حزب کمونیست در میان مردم , موجب شدن که رهبران حزب کمونیست , سیاست
کودتاگرانه ای در قبال جنبش جنگل اتخاذ کنند و با اندیشه هژمونی طلبی در صدد برآمدند که قدرت
سیاسی و رهبری جمهوری سوسیالیستی گیلان و جنبش جنگل را بدست آورند. و

اما سیاست های تفرقه اندازنه ی حزب عدالت کمونیست ایران موجب تجزیه و تفرقه در جنبش ملی-
 دمکراتیک گیلان گردید و پس از انشعاب های جناح راست به رهبری خالو قربان و جناح چپ به
رهبری احسا الله خان , میرزا کوچک خان و مجاهدین جنگل در معاصره ی نیروهای انگلیس, حکومت
استبداد مرکزی و روحانیون آخوند مرتجعی بنام میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی قرار گرفتند. و

هزار نصد بیست یک با حکومت بریتانیای کبیر انگلستان امضا کرده بود از جنبش انقلابی گیلان
حمایت به عمل نیاورد. برخی از پژوهشگران بر این نظرند که سیاست تفرقه اندازانه حزب عدالت
کمونیست ایران نیز در تغییر موضع حکومت شوروی بی تاثیر نبوده است, اما میرزا کوچک خان
تا آخرین روزهای عمر خود نسبت به حسن نیت لنین و تروتسکی خوشبین بود 1921

حزب عدالت بطور عمده در خارج از ایران زیست و فعالیت می کردن و لذا در داخل ایران نفوذ چندانی
نداشتند تا اینکه بنا به توصیه بلشویک های روسیه در صدد ائتلاف و همکاری با جنبش جنگل به
رهبری میرزا کوچک خان بر می آیند و فعالیت های خود را در نقاط مختلف کشور خصوصا در
گیلان و آذربایجان گسترش می دهند. و

پس از شکست جنبش انقلابی گیلان به رهبری میرزا کوچک خان همچنین شکست و ناکامی جنبش
انقلابی آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی و جنبش انقلابی خراسان به رهبری
کلنل محمد تقی خان پسیان , اعضا و هواداران حزب عدالت کمونیست ایران بیش از گذشته تحت پیگرد
شدید نیروهای انگلستان و ارتجاع داخلی قرار گرفتند و ضربات سختی نیز به جنبش کمونیستی ایران
وارد شد به طوریکه بقایای کادرهای حزب عدالت در سال 1929 برابر به تاریخ ایران 1307 گنگره
دوم حزب را در شهر ارومیه مخفیانه برگزار می کردند تا برای احیای حزب و گسترش فعالیت های
خود تدابیری بیاندیشند. و

در چنین شرایطی زمینه به قدرت رسیدن رضاخان فراهم شد. رضاخان از یک طرف از حمایت
انگلستان برخوردار بود و از طرف دیگر اتحاد جماهیر شوروی نیز بخاطر مصالح داخلی و بیا المللی
خود موضع بیطرفانه ای در برابر رضا شاه داشت در نتیجه شرایط استقرار قدرت رضا شاه فراهم
گردید. در تابستان 1931 برابر با تاریخ ایران 1310 قانون ممنوعیت افکار اشتراکی به تصویب
مجلس رسید و به این ترتیب آزادی اندیشه قلم و فعالیت های حزبی ممنوع گردیدند و به فعالیت
جریان های چپ تا مدت ها خاتمه داده شد. پیگرد شدید مبارزان چپ موجب گردید که برخی از فعالین
حزب کمونیست ایران به شوروی فرار کردند و برخی نیز در زندان های ایران در اسارت بسر بردند.و

جنبش چپ ایران 
عوامل بحران مداوم آن 
حسن ماسالی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen