Freitag, 30. Januar 2015

همبستگی با مردم آزادیخواه ایران بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران

فراخوان به همه نیروهای سیاسی و زنان و مردان آزادیخواه در همه جای دنیا بهمن 1393 امسال مردم آزادیخواه ایران
خودتان را آماده کنید که همه جا با همبستگی با نیروهای سیاسی آزادیخواه ایران که در حال مبارزه ای سرنوشت ساز با
.رژیم ولایت فقیه رهبر ایران ضد مردم سالاری ضد طبقه کارگر هستند به خیابان ها بیائید 

حتماً نوشته های و گزارشات انقلابی مردم ایران را دیده اید و شاهدید که چگونه مردم آزادیخواه ایران در پیشاپیش این 
مبارزه و انقلاب, میرزمند شعار میدهند بر علیه قانون اساسی بر علیه قوانین جمهوری اسلامی ایران بر علیه نمایندگان 
.مجلس جمهوری اسلامی ایران بر علیه شورا نگهبان بر علیه ریاست جمهوری اسلامی ایران می نویسند

و از دست نمایندگان جمهوری اسلامی ایران کتک میخورند, مورد تحقیر و خشونت سپاه پاسداران و بسیج ها قرار میگیرند 
و در زندانهای جمهوری اسلامی ایران مورد هر نوع تجاوز شگنجه قرار میگیرند اما باز هم به خیابان ها برای تظاهرات 
.میایند و شعار میدهند که شگنجه دیگر اثر ندارد

.حتماً مبارزه شجاعانه مردم آزادیخواه ایران را در سال 1388 و دیده اید
این شجاعت ها و این مقاومت ها این خشم و نفرت ها و این حضور گسترده در خیابانها عکس العمل مردم آزادیخواه ایران
به جان آمده علیه حکومتی جنایتکار با ایدئولوژیک کهنه و عقب مانده است که در طول 35سال هر چه در توان داشته
است, علیه مردم آزادیخواه ایران بکار برده و ساده ترین حقوق شهروندی آنها را لگدمال کرده, به بیرحمانه ترین وجهی
.مقاومت آنها را سرکوب کرده مدام تحقیرشان کرده و حتی بعد از اسارت به آنها شگنجه کرده و سپس اعدام شان کرده است

شایسته است که در بهمن 1393 امسال با نیروهای سیاسی آزادیخواه و مردم مبارز آزادیخواه ایران شورانگیز آنها اعلام
.همبستگی کنید, در تمام شهرهای ایران تظاهرات و راهپیمائی بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران سازمان دهیم

سخنرانی برگزار کنیم قطعنمانه ای برای و دولتهای خارجی صادر خواهیم کرد. که در این روز به اپوزیسیون آزادیخواه
ایرانی اجازه همچنین تظاهرات برای بهمن امسال بدهند و دولتهای و نیروهای سیاسی آزادیخواه حاکم را برای محکومیت
.و انزوای بین المللی جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار دهند

همه جا برای بهمن 1393 اعلام کنید که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی ایران هستید

در کشور ایران مبارزه ای شکوهمند و شورانگیز در جریان است در صف اولش نیروهای سیاسی آزادیخواه قهرمانانه
ایستاده اند و بر حقوق شهروندی آزادی ایران برابری با طبقه کارگر و لغوهمه احکام و قوانین جمهوری اسلامی ایران و
.برای شهروند ایرانی نوشته شده مبارزه را دنبال خواهند داشت 

بهمن 1393 امسال به همت نیروهای سیاسی آزادیخواه و مردم آزادیخواه ایران باید شاهد بزرگترین همبستگی های
.جهانی با مبارزه حق طلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران باشیم

همبستگی جهانی با مردم آزادیخواه ایران هزینه مبارزه مردم در کشور ایران را بسیار کاهش میدهند. با تمام قوا برای
 !پیروزی انقلاب مردم آزادیخواه ایران به پیش

گروها آزادیخواه خارج از کشور ایران و داخل ایران


Donnerstag, 29. Januar 2015

همگی پیش بسوی آزادی ایران

همگی پیش بسوی آزادی ایران, میلیون ها مردم ایرانی در سراسر کشورهای جهان آینده خود را در دست گرفته اند و 
.فعالانه برای کسب حقوق شهروند بودن خود و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خود مبارزه می کنند
ما همبستگی با گروه آزادیخواه اعلام داشته ایم, در حال سازماندهی گروه  خود  هستیم و مبارزه ای مشترک و برخی
هنوز فردی را به پیش می بریم و همواره ناچار به مبارزه علیه شرایط نامناسب زندگی خود و تلاش برای کسب رهایی
.و آزادی از رژیم استبداد جمهوری اسلامی ایران و ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران هستیم

,تغییر و تحولات بزرگ سال های اخیر قادر نشده به معضلات و مشکلاتی که اکثریت مردم ایران با آن روبرو هستند 
پاسخ دهند. برعکس این تغییر و تحولات در خدمت تمرکز ثروت و قدرت در دست تعدادی از افراد به قدرت رژیم 
.جمهوری اسلامی ایران شده است

تضاد های روحانیون و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران شدیدتر شده است. گسترش انحصارهای بزرگ در سراسر 
ایران موجب تشدید استثمار و کارگران ایران است فقط در خدمت رقابت قدرت های استثمار برای بازارها و هم چنین سلطه 
سیاسی و ایدئولوژی بیشتر و آشکارتر به تملک خود در می آورند. آنها حتی از تحریک تصادمات هجوم و چماق داران
.به کارگر و دامن زدن  در میان مردم لحظه ای تردید نمی کنند و باعث و نابودی ثروت ملی ایران هستند

امروز ما شاهد اوجگیری مبارزات کارگران مردم ایران علیه استبداد رژیم جمهوری اسلامی ایران هستیم. خیزش و مبارزه 
.بسیاری از شهرهای ایران برای آزادی و استقلال در جریان است 
گروه آزادیخواه کشور ایران زنده است, و برای مطالباتش مبارزه می کند و در اکثر شهرها ایران به جنبش طبقه کارگر 
.اعلام همبستگی داشته و دارد

به این دلیل است که ما می گوییم زمان آن رسیده که به پیش رویم و برای رهایی و آزادی ایران واقعی مردم مبارز آزادیخواه
 .و کارگران آزادیخواه دوباره مبارزه را آغاز کنیم
اینک وقت آن رسیده که صدا و عصیان مان را یکی کنیم, نیرویمان را برای ساختن ایران بدون استثمار شونده و استثمار کننده 
.متحد کنیم 
.ما گروه آزادیخواه و زنان آزادیخواه و کارگران آزادیخواه  می خواهیم خودمان از خلاقیت مان بهره مند شویم 

گروه آزادیخواه خارج از کشور ایران 

Dienstag, 27. Januar 2015

انتخابات فرصت بسیاری نیگویی بود

انتخابات فرصت بسیاری نیگویی بود که می توانست طیف های جداگانه نیروهای مختلف خرده بورژوازی را که در ظاهر
بسیار درهم فرو رفته اند به روشنی باز نمایاند. و
حتماً تحلیل گران آگاه از این موقعیت استفاده کرده اند. چه به راستی علیرغم همه وحدتی که بین نیروهای مختلف خرده 
بورژوازی و حتی بخش مذهبی بورژوازی متوسط دیده می شود شکاف های بالقوه و حتی بالفعل بزرگتر در میان آنان 
وجود دارد که مسلماً در آینده بیشتر و بیشتر آشکار خواهد شد. فعلاً آن سیمان و آن ملاطی که این شکاف ها را
پر می کند و همه این پارگی ها را می دوزد و پیوند می زند وجود ولایت فقیه رهبر ایران و تأثیری است که رهبری قاطع 
.او در حفظ یکپارچگی هر چند موقتی آنها دارد 
همه این گروهای مختلف مذهبی ایدئولوژیک که قشرها و طبیعتاً منافع گوناگون ایدئولوژیکی و اقتصادی را نمایندگی می کنند
در یک چیز با هم وحدت نظر دارند و آن قبول یک رهبری واحد یعنی ولایت فقیه رهبر ایران. و تبعیت بی چون و چرا 
از ایشان است. و

به عنوان مثال توجه کنید به اختلافی که در ماهیت طبقاتی و همین طور در مواضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دو گروه
یکی حزب جمهوری اسلامی ایران و دیگری مثلا گروه فداییان اسلام ایران وجود دارد . البته هنوز این اختلافات بطور 
صریح و مدونی منعکس نشده است. چه علاوه بر حاکمیت یک مشی واحد - مشی ولایت فقیه رهبر ایران بر همه این گروه ها
این هم هست که این قبیل گروه ها معمولاً به زبانی صحبت می کنند که کمتر سیاسی و بیشتر مذهبی ایدئولوژی است و لاجرم
اختلافات مواضع گوناگون آنان در قبال مسائل اساسی جامعه با آن صراحت و روشنی ای که در مورد اختلاف مواضع 
گروه های خالص سیاسی دیده می شود قابل مشاهده نیست.و

باری اگر نگاهی به ترکیب رهبری این دو گروه کیفیت فعالیت ها و مواضع سیاسی گذشته آنها بیفکنیم علیرغم ابهام و یا همین
طور تشابه ظاهری در هدف ها و برنامه های سیاسی هر یک از آنها و علی رغم این که ترکیب طبقاتی نیروهایی که در هر
یک از آنان متشکل هستند ظاهراً تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته و توده آن را از هر قبیل و هر صنف و دسته ای تشکیل
می دهند , اختلافات بسیار روشنی بین آن دو مشاهد خواهیم کرد. و 

به عبارت دیگر حزب و گروهی که آقایانی مانند میر حسین موسوی و هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی در رأس آن قرار
داشته باشند چگونه می تواند با گروهی که افکار و اعمال مرحوم نواب را دنبال می کند و امروز نیز رهبرانی مانند 
ولایت فقیه رهبر ایران علی خامنه ای برای خود برگزیده است یکسان باشد؟

محمد تقی شهرام 
دفتر های زندان

Samstag, 24. Januar 2015

اتهام دو نفری در ماهشهر به اعدام و قطع دست و پا محکوم شدند

اتهام دو نفری که در ماهشهر به اعدام و قطع دست و پا محکوم شدند و در این هفته حکم آن‌ها به مرحله اجرا درآمد، سرقت 
.اعلام گردید
اما این مجازات وحشیانه هیچ معضلی از جامعه موجود را حل نخواهد کرد. جامعه سرمایه‌ داری، بنیادش بر سرقت قرار 
.گرفته است
سرقت زمان کار, کارگر توسط سرمایه‌دار. این همان سرقت در روز روشن است که نه تنها در جامعه سرمایه‌ داری جرم 
.محسوب نمی‌شود، بلکه اساس جامعه بر آن قرار گرفته است
.پاک‌ ترین و شریف‌ ترین انسان‌ها در جامعه سرمایه‌ داری افرادی هستند که بیش‌ترین سرقت را داشته باشند
در جمهوری اسلامی ایران علاوه بر این، سرقت‌های کلان مقامات دولتی از خزانه دولت و به تملک درآوردن ثروت‌های 
,عمومی با توسل به انواع روش‌ها، امری متداول است، اما هرگز دیده و شنیده نشده است که یکی از این سارقان بزرگ 
.مجازات شوند
.بلکه نام بردن و افشاگری از سرقت‌های کلان آن‌ها، خود مستوجب مجازات است
,حتا وقتی که نزاع درونی باندهای راهزن حکومت اسلامی ایران بر سر این دزدی‌ها به مرحله افشاگری علنی می‌کشد
دستگاه قضایی یعنی همان دستگاه آدم‌ کشی حکومت اسلامی ایران که برای افراد فقیر و بدبخت حکم اعدام و
 .قطع دست و پا به اتهام سرقت صادر می‌کند، به آن‌ها اخطار می‌دهد که از برملا کردن دزدی‌های یکدیگر بپرهیزند
در همین هفته بود که قاضی‌القضات حکومت اسلامی ایران، هر گونه افشاگری در مورد دزدی و فساد مالی باندهای
 درون جمهوری اسلامی را ممنوع اعلام کرد و گفت: طرح جزئیات برخی پرونده‌های مهم مفاسد اقتصادی باید مطابق قانون
و مقررات باشد و طرح برخی اتهامات در تریبون‌های عمومی و رسانه‌ها اخلاقاً و شرعاً نادرست و خلاف قانون بوده و
.جرم تلقی می‌شود

Freitag, 16. Januar 2015

جنبش چپ مارکسیستی لنینیستی ایران

برخی از رهبران جنبش مشروطه ایران مثل حاج میرزا یوسف کاظم تبریزی و میرزا ملکم خان بیشتر
تحت تاثیر دست آوردهای انقلاب کبیر فرانسه قرار گرفته بودند. و و تلاش میکردند که با الهام از
دمکراسی پارلمانی و آزادی های فردی و اجتماعی که در اروپا تحقق یافته بود آن مناسبات را در ایران
نیز به اجرا در آورند. و

همزمان با شکل گیری جنبش ملی بورژوا- دمکراتیک جنبش چپ مارکسیستی- لنینیستی ایران نیز
بعنوان نیروی رقیب شکل گرفت و مدعی بود که قصد دارد با استقرار سوسیالیسم در ایران به مناسبات
عقب مانده اقتصادی و اجتماعی پایان بخشد و به شکوفائی و عدالت اجتماعی دست یابد بررسی تاریخ
تحولات سیاسی ایران نشان میدهند که این دو جریان سیاسی از ابتدای پیدایش 1905 و شکل گیری
انقلاب مشروطه تا هنگام سرنگونی رژیم شاه و شکل گیری جمهوری اسلامی انقلاب 1979 گاهی
اوقات متحد همدیگر می شدند اما در اکثر اوقات برضد همدیگر فعالیت میکردند در حالیکه خواست های
اساسی جنبش مردم و نیروهای اپوزیسیون هر دو جنبش سیاسی مشترک بودند بنابراین در این بررسی
باید مطرح کرد که. و

چرا نیروهای مزبور با وجود داشتن اهداف و برنامه های سیاسی مرحله ای مشترک نتوانستند در راه
سازندگی جامعه با همدیگر سلوک کنند و بجای سامان دادن اتحاد و همبستگی پایدار ملی به فردگرائی
فرقه گرائی حسادت تخریب و توطئه گری علیه همدیگر پرداختند و این خصائل نه تنها در میان
گروه های سیاسی بلکه در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان شکل گرفت و گسترش یافت؟

آیا میتوان مشکلات بینشی و منشی فرهنگی مبارزین سیاسی را با جانبازی شهادت طلبی پیشگامان
جامعه برطرف کرد؟

برای پاسخگوئی به این مشکلات ظاهراً ساده اجتماعی و فرهنگی ضروری است عوامل که در زندگی
روزمره مردم سازمانهای سیاسی و در جامعه ایران اثر گذاشته اند مورد ارزیابی قرار گیرند تا مارا
در جستجوی حلقه ی مفقوده یاری رسانند بطور نمونه باید دریابیم که: و

نفوذ و مناسبات قدرتهای بزرگ و استعماری در ایران چگونه بودند و چه تاثیری در واپسگرائی
نیروهای سیاسی ایران بجای گذاشتند؟

تاثیر بلشویسم در میان چپ ایران چه بود و بر این مبنی هنگام شکل گیری سازمانهای چپ رادیکال
مبارزان چپ ایران چه برداشتی از جهان بینی مارکسیسم داشتند و آیا آنرا بعنوان مذهب جدیدی پذیرفتند؟

بلشویسم و ایدئولوژیک روحانیون گری چه تشابهی با همدیگر دارند و برداشت مشترک آنها از عدالت
چیست که موجب تفکر و رفتار مذهب گونه سازمانهای م- ل- میشود؟

منشا طبقاتی سازمانهای م- ل- و عوامل عقب ماندگی اقتصادی - اجتماعی چه تاثیری در روند تحولات
فکری - سیاسی سازمانهای مزبور داشته اند؟

دیکتاتوری مداوم و استبداد مطلق سیاسی فضای بسته سیاسی - فرهنگی - اجتماعی چه اثراتی در جامعه
بجا گذاشتند؟

همچنین بکار بستن شیوه های ترور و خشونت علیه دگراندیشان و استفاده از سازمانهای سیاسی با
 ساختار ضد دمکراتیک بعنوان ابزار سیاسی تشکیلاتی چه اثراتی منفی در مناسبات افراد سازمانها و در
جامعه بجای گذاشته اند که موجب بحران مداوم انزوای اجتماعی انشعابات متعدد و سرخوردگی مبارزان
چپ  م- ل- شده اند؟

برای پاسخ به این مسائل ضروری است که ابعاد مختلف مناسبات سیاسی اجتماعی و ساختار تشکیلاتی
سازمانهای مزبور مورد بررسی قرار گیرند و تنها به موضع گیری های رسمی و به شکل ظاهر
مناسبات اکتفا نگردد. و

بررسی تحولات سیاسی و تاریخی ایران نشان میدهند که زمان انقلاب مشروطیت تا هنگام وقوع انقلاب
در کشور ایران 1357 دو جریان مهم سیاسی در ارتباط با خواست های مردم مبارزه میکردند. و

یک- جنبش دمکراتیک - ملی ایران که بنام میلیون شهرت دارند و هدفشان تامین استقلال ملی در برابر
نیروهای استعمارگر خارجی و امپریالیسم همچنین تامین آزادی و دمکراسی و انجام رفورمهای اجتماعی
در برابر ارتجاع و استبداد بوده است . و

دو- جنبش چپ سنتی ایران که بالاجبار بطور غیرقانونی به فعالیت های خود ادامه میداد و خواهان استقرار
سوسیالیسم به رهبری طبقه کارگر بود. و

با وقوع انقلاب 1357 1979 و به قدرت رسیدن بنیاد گرایان ایدئولوژیک روحانیون ایرانی هر دو جریان
نامبرده با شکست و ناکامی بزرگی روبرو شدند . و اما توجه داشت که دلایل شکست و ناکامی این دو
جریان گرچه متفاوت بودند اما بر روی همدیگر بسیار اثر گذاشتند که به آنها خواهم پرداخت. و

بررسی تاریخ تحولات سیاسی ایران نشان میدهند که هربار نیروهای ملی با وجود ضعف ها و
کمبودهایشان- پا به میدان مبارزه می گذاشتند فضای سیاسی و امکاناتی بوجود می آمد که جنبش چپ
مارکسیستی ایران نیز میتوانست از آن امکانات برای ارتباط گیری با مردم و حضور در صحنه اجتماعی
استفاده کند و زمینه را برای گسترش فعالیتهای خویش فراهم سازد و هر بار که جنبش ملی و دمکراتیک
ایران سرکوب و ناکام میشد زمینه برای قتل عام چپ توسط ارتجاع نیز فراهم میگردد . در حقیقت
سرنوشت این دو جنبش بنحوی به همدیگر وابسته و گره خورده بودند. و

بررسی رویدادهای سیاسی کشور همچنین نشان میدهند که هربار نظام سیاسی و هیات حاکمه مواجه با
بحران میگردید صاحبان قدرت برای نجات نظام و حفظ قدرت خود ابتدا تمام موازین و معیارهای حکومت
قانون و دمکراسی را در کشور پایمال میکردند و در این ارتباط ابتدا به کشتار و سرکوب مبارزین چپ
بعنوان سرسخت ترین مخالفین خود می پرداختند تا باصطلاح به آرامش و ثبات دست یابند جریانهای چپ
نیز برای اینکه خود را از زیر ضربات غافلگیرانه نیروهای استبداد و ارتجاع نجات دهند مجبور
می شدند که فعالیت و مبارزه زیرزمینی غیر قانونی و خشونت طلبانه را انتخاب کنند. و این امر موجب
تجدید تولید بحران سیاسی تشکیلاتی جریانهای چپ می شد بطوریکه بحرانهای مداوم یکصد ساله اخیر
به بیماری مزمن فرهنگی بدل شده اند که نجات از آن کار آسانی نیست و به التیام طولانی نیاز دارد. و
به باور من عقب ماندگی و فقدان عدالت اجتماعی در ایران نیز موجب تداوم بحران در نظام سیاسی رأس
قدرت و در نیروهای اجتماعی پایه های جامعه شده است و به این ترتیب سال ها است که به ثبات و آرامش
درونی دست نیافته ایم و لذا از غافله تمدن و پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی بازمانده ایم . و

کشور ایران به علت داشتن منابع نفت و گاز به علت موقعیت سیاسی - جغرافیای استراتژیکی در خلیج
پارس و خاورمیانه و همچنین داشتن مرزهای طولانی با اتحاد جماهیر شوروی سابق از اهمیت ویژه ای
برخوردار بود به همین دلیل در دوران جنگ سرد پایگاه اقتصادی سیاسی و نظامی مهمی برای کشورهای
غرب محسوب میشد . و

به عبارت دیگر برای اینکه منافع قدرت های بزرگ و ارتجاع داخلی تأمین شوند ضروری تشخیص داده
بودند که کشور ایران به جزیره ثبات تبدیل شود و در نتیجه شکل گیری اپوزیسیون و استمرار فعالیت آنان
به منظور تغییر قدرت سیاسی برای آنان غیر قابل تحمل می شد . و

استمرار استبداد سیاسی و طولانی شدن ترور و اختناق خصوصاً در یکصد سال اخیر موجب عکس
العمل های خشونت طلبانه و شکل گیری فرهنگ خشونت و تخریب در میان مردم و در کل جامعه گردیدند
بنابراین عامل خارجی نیز در تجدید تولید بحران نظام های سیاسی و در تشدید بحران نیروهای اجتماعی
ایران نقش داشته اند. و
سیر تحول
جنبش چپ ایران
و عوامل بحران مداوم آن
از حسن ماسالی



Mittwoch, 14. Januar 2015

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان ست
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار
رفیق ها را. و

نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان ست
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه میآید برون
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
رفیق های جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن
چر کین! و

هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی.. و
دمت گرم و سرت خوش باد! و
سلامم را تو پاسخ گوی , در بگشای
منم من, میهمان هر شب لولی وش مغموم
منم من, سنگ تیچا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم, همان بیرنگ, بیرنگم

بیا بگشای در, بگشای, دلتنگم,و
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماه ات پشت در
چون موج می لرزد. و
نگر گی نیست, مرگی نیست
صدائی گر شنیدی
صحبت سرما و دندان ست
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بی گه شد, سحر شد. و
بامداد آمد

فریب می دهد, بر آسمان این سرخی بعد
از سحر که نیست
حریفا! گوش سرما برده است این, یادگار
سیلی سرد زمستان ست
و قندیل سپهر تنگ میدان, مرده یا زنده
به تابودستبر ظلمت نه توی مرگ اندود
پنهان ست. و

حریفا! رو چراغ باده را بفروز, شب با روز
یکسان ست. و

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر درها بسته, سرها در گریبان
دست ها پنهان
نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده, سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهروماه
زمستان ست

از مهدی اخوان

Samstag, 10. Januar 2015

در حزب توده ایران

حالا دیگر میرزاجعفر خان گل, آن دانشجوی خجول شهرستانی نیست , کم کم سری توی  سرها در آورده
و در اتحادیه با دانشجویان کرمانی یک پا کارگردان شده است, حرف می زند مثل بلبل و علیه مقامات
غیر مسئول شعار می دهد. و
حکایت های سوزناک ازمداخلۀ کنسول انگلیس در امور کرمان و رابطه او با مالکین با سرمایه داران
روحانیان کرمان نقل می کند. و
این جناب جعفر خان گل الان یادش نیست که دیگر چه حرف هایی می زده هر چه بود که ناگهان دور و بر
خود را پر ازتوده ای های سرشناس دانشکده حقوق دید که به وسیله آنها تشویق و حمایت می شود و هندوانه
زیر بغل جناب می گذاراند. و
تا خواست دور کلاهش بگردد توده ای شده و آنکت حزب را امضا کرده بود. جانم برایت بگوید که آقا گل
در آن اتاق خودش در انتهای خیابان بهجت آباد روی یک صفحه کاغذ کلفت با خط خوش مطالبی نوشته و
به دیوار اتاق زده بود. این نوشته دستور العمل بلکه برنامه کلی زندگی روزانه او بود سطر اول آن این که
هر روز بامداد قبل از آن که هوا کاملاً روشن شود در گرگ و میش صبحگاهی از خواب برخیز و پس از
جمع کردن رختخواب دست نماز بگیر و نماز صبح را بخوان و موارد دیگری در خصوص کار نیک کردن
درس خواندن و غیره . و

در واقع این برنامه برای همان جوانمردی که شرح حالش را تا به حال خوانده ای نوشته شده بود که تا آخر
عمر یک جوانمرد کامل عیار بماند برایت بگویم از روزی که آقا گل از رفسنجان بیرون آمده بود تا به آن
روز حتی یک وعده نمازش ترک نشده بود. و

اما ان روزچه فرق می کند که جمعه باشد یا شنبه یا یک روز دیگر هفته وقتی از رختخواب بلند شدم و در
برابر آن یادداشت به عادت هر روزه ایستادم و آن را خواندم ناگهان دست بردم آن را از دیوار کندم ریزه
کردم و از پنجره کوچک اتاقم بیرون ریختم نسیم صبحگاهی هر قطعه ای از آن را به سویی برد. و

مجسم کن چه هیجان انگیز است. آیا در خور آن هست که به وسیلۀ یک دوربین فیلمبرداری در حالتی که
اتاق نیمه تاریک است و فقط شعاع مختصری از روشنی بامداد از پنجره بر چهره جوانمرد تابیده است
این صحنه ثبت گردد؟

از آن روز دیگر نماز نخواندم و نخواندم تا 36 سال بعد شاید هم چند ماهی بیشتر تا صبح روز ششم
بهمن 1360  در زندان اوین که شب قبل به وسیله پاسداران رژیم جمهوری اسلامی ایران ولایت فقیه
رهبر ایران دستگیر شده بودم تمام شب با خودم کلنجار می رفتم که صبح نماز بخوانم یا نه و بالاخره
با شنیدن صدای همکارم جهانگیر که او را هم دستگیر کرده بودند بلند شدم او سراغ دستشویی را
می گرفت و با صدای بلند می گفت که می خواهد وضو بگیرد و نماز صبح را به جا آورد. و

من هم رفتم وضو ساختم چه زود همه کلمات و حرکات نماز نمازی که این همه مدت متروک مانده بود
به یادم آمد . به این نماز در زندان اوین می گفتند نماز تاکتیکی ورد زبان لاجوردی رئیس زندان و
دادستان انقلاب این بود که زندانی باید نماز بخواند اگر چه تاکتیکی باشد. و

در اینجا یک معما باقی مانده است معما برای میرزا که آیا اول کاغذ را از دیوار کنده و پاره کرده و پس
از آن توده ای شده است یا آن که روز قبل انکت عضویت حزب توده ای را امضا کرده و صبح روز بعد
آن کاغذ آن بیان نامۀ عقیدتی شخصی خود را پاره کرده است تردیدی نیست که حل این معما به هیچ وجه
کمکی به روشن شدن تاریخ معاصر نمی کند اصلاً باقر شاه !این تاریخ همه اش تاریکی است گنگی است
همه اش معما است می بینی که هنوز پس از این همه نوشتن نتوانسته ام معمای شروع آشنایی با تو را باز
کنم تا چه رسد به معماهای دیگر تاریخی از این معمای عقیدتی سیاسی بگذریم

جامۀ آلوده در آفتاب
محمد تقی دامغانی

    

Mittwoch, 7. Januar 2015

طنز عنوان طرفدار قدیمی گروه های سیاسی

صد بار به خودم گفتم مواظب باش دیگه سرت کلاه نره آخه هر کاری یه حساب کتابی داره, اگه خوب مواظب باشی هیچ 
.اتفاقی بدی نمیفته,  هر کاری می خوای بکنی باید جوائب امرو خوب بسنجی

.از این و اون پرس و جو کنی . گروه را خوب بشناسی همین جوری با گروه سیاسی اتحاد و همبستگی اعلام نکنی  
به حرف خشک و خالی و وعده و ایده های الکی توجه نکنی و در صورت لزوم و در هر موردی که باید باشه با یه گروه 
.متخصص بشینی و مشورت کنی.

جای من بودین بدتر از این می گفتین من که جونم به لبم رسید. اگه یه گروه سیاسی خوب می شناختم  می رفتم خودمو در برابر 
!خطر این گروه سیاسی عضو می کردم حالا می پرسین این دفه دیگه چه بلائی سرم اومده که دارم این جوری عیزوجیز می کنم

آقای عزیز شما البته برای همه علاقمندان و تماشاگران اینترنت گوگل+ و توییتر و فیسبوک دائمی نوشته اید در کشور ایران برای 
اینترت  و هم در خارج کشوربه عنوان یک نویسنده توانا, چهره شناخته شده ای هستید و این اواخر هم نوشته شما فوق العاده زیبا
 .و خلاق شما در  گوگل + و توییتر و فیسبوک بوده 

فکر کردم این را می بینید که انگار هیچ اتفاقی نمی افتد و همه چیز ساختگی است, همه چیز تصویر سازی ای است برای 
.ترساندن ما, برای اینکه بترسیم اگر تکان بخوریم همه چیز بدتر می شود. پس بهتر است سر جای خود بنشینیم و هیچ کاری نکنیم

,فکر کردم نکند این مطلب تداعی کننده بی اهمیتی این اتفاقات مشابهشان باشد. چرا که هر کدامشان خیلی پراهمیت, ناراحت کننده
خوشحال کننده, تاسف بر انگیز؛ تراژیک معنوی یا غیره هستند اما موقع شنیدن هر کدام از این اخبار عواقب خوب و بدی برایشان
 تصویر می کنیم. عواقبی که منتظرشانیم یا ازشان فرار می کنیم. عواقبی که انگار هیجوقت فرا نمی رسند و همیشه ما را در بیم و 
.امید نگه می دارند

 

Montag, 5. Januar 2015

تصویری از دانشگاه تهران

تصویری از دانشگاه تهران در سال 1324
راستی را که این سال عجیبی بود حالا که نزدیک به 69 سال از آن سال گذشته و تو فرصت فکر کردن
بسیار داشته ای آیا کمان نمی بری که اگر در میان رهبران چپ و رهبران میانه مردانی قوی تر و
مستقل تر از آنها که در میدان بودند, پیدا شده بود, سرنوشت ایران چیزی دیگر جز آنچه که امروز ما
داریم می شد.؟؟

دانشگاه دچار هیجان و تحت تأثیر جو سیاسی مملکت قرار داشت. در هر دانشکده ای حداقل دو اتحادیه
دانشجویی درست شده بود. یکی ظاهراً تحت نفوذ و رهبری حزب توده و دیگری با هدایت میلیون وشاید
هم زیر پرده راست گرایائی از قماش سیدضیاء و جمال امامی, شلوغ چی ها و لابد خبر چین ها هم در
هر دو دسته بودند. و

دانشجویان شهرستانی هم, هر استانی برای خودش یک اتحادیه درست کرده بودند, در دانشکده حقوق که
دوستان زیادی از آشنایان بودند دو اتحادیه بود, یکی به نام اتحادیه دانشجویان ایران که در رأس ان از
دانشجویان کسانی مثل رحیم متقی ایروانی بعداً سرمایه دار بزرگ و صاحب گروه صنعتی عظیم و متنفذ
کفش ملی و علیرضا صاحب آفتابه وردار دکتر احمد متین دفتری و بعداً عضو عالیرتبۀ بیمۀ ایران و
بالاخره مدیر عامل بانک ایران و عرب قرار داشتند و دیگری اتحادیه دانشجویان دانشکده حقوق ا.د.د.ح. و
که ظاهرآ تحت رهبری حزب توده بود و در رأس آن از دانشجویان: ابوالحسن صیرفی و محمد علی شهریار
و هادی هدایتی و زینی حائری, که خیلی هم چپ می زدند. و

چیزی بهتر از هم یاد او می آید وقتی که در ایتالیا مردم برای جمهوریت رأی داده بودند, صیرفی پیشنهاد
می کرد که به این مناسب باید دانشجویان در دانشگاه جشن بگیرند. این ابوالحسن صیرفی بعدها قبل از
کودتاه 28 مرداد روزنامه نویس ضد مصدق شد و در جریان کودتا همکار سرلشکر زاهدی و پس از
پیروزی کودتاه, مدیر عامل بیمه ایران و محمدعلی شهریار هم یار غار او لفت و لیس چی بیمۀ ایران, و
هادی هدایتی هم پس از گرفتن لیسانس حقوق در سال 1325 به فرانسه رفت, دکترای تاریخ گرفت و پس
از بازگشت به ایران بدواً شد مصدقی و سپس با پیش آمدن کودتاه 28 مرداد شاه پرست دو آتشه و بالاخره
در سال های 40 در حاشیۀ حسنعلی منصور و گروه مترقی می پلکید. با نخست وزیر شدن منصور او هم
مدیر عامل بیمۀ ایران شد و بالاخره در کابینۀ هویدا به سمت وزیر آموزش و پرورش انتخاب گردید. و

خیلی حکایت در این یک صفحه گنجانده شده شاید بهتر بود این آقایان را در یک جریان طولانی با
کارهایی که کرده و تغییر جهت هایی که داده اند تصویر می کردم اما اگر بخواهم چنین بکنم از غرض
اصلی که همانا نوشتن خاطرات مشترک با دوستان مبارز است به کلی دور می افتم و به علاوه از قبیل
آدم ها در همه جای دنیا بوده و خواهند بود و من و تو هم هر چند اسم و آوازه ای پیدا نکردیم, از آدم های
همین مملکت ایران هستیم هر کدام مان به نوعی گرفتار این بند بازی ها, که شاعر می فرماید: کاسه
آسمان ترک دارد. و

اما این توضیح چیزی از خجالت من نمی کاهد که به جای تصویر کردن آدم های بزرگ وار دارم ذهن
دوستان عزیزم را با این لااطلاعات پر می کنم مرا می بخشید و مخصوصاً به دوستم توصیه می کنم
که مرا ببخشد. و

بر گردیم به شلوغی دانشگاه چه سال های خوبی بود و چه دانشجویان سرزنده و فعالی همان متقی ایروانی
در همان شرایط دانشجویی یک مویش کلی قیمت داشت. او یک مجلۀ  تر و تمیز منتشر می کرد به نام
آئین دانشجویان و توده ای ها هم در  دانشگاه برای خودشان روزنامه ای داشتند به نام اتحاد دانشجویان
یا نامی شبیه به این و در حدود این مضمون. و

حوالی نیمۀ آبان ماه بود که مصدق بنا به دعوت ایروانی و دوستانش از اتحادیه دانشجویان ایران برای
سخنرانی به دانشگاه آمد . سخنرانی او را می شد در یک جمله خلاصه کرد. و

خروج فوری ارتش شوروی از کشور ایران . توده ای ها این سخنرانی را به هم زدند سوت کشیدند. و
هو کردند و در محوطه جلوی دانشکده حقوق با تظاهر کنندگانی که پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران
حمل می کردند و به نفع مصدق و برای خروج ارتش شوروی شعار می دادند در گیر شدند. و

پرچم سه رنگ به وسیله توده ای ها پاره شد که این قضیه تا وقتی که از دانشجویان این دانشگاه بودند
ورود زبان مخالفین حزب توده بود که شما همان بی وطن هایی هستید که پرچم سه رنگ ایران با نقش
شیر و خورشید را پاره کرده اید. و تا مدت ها بعد نیز تا وقتی که کودتاه 28 مرداد واقع شد و توده ای
و مصدقی و حزب ایرانی و جبهه ملی چی و سوسیالیست خدا پرست همه شدند ملغون و شاه شد تنها
وطن پرست تنها ملت دوست تنها خدا پرست و حتی سوسیالیست موجود در صحنه! و
چشم باز و گوش باز و این غمی
حیرتم از چشم بندی ای خدا! و

از کتاب
جامۀ آلوده در آفتاب
دامغانی
ابویمن محمد یمکانی تحریر یافته است