Donnerstag, 7. Mai 2015

خاطرات یک جوانی در تشکیلات حزب توده

 جای شکرش باقی است که از حزب توده سراغ دادستان نیامدند والاّ پل جناب دادستان آن ور آب بود که شهری بود خلوت و 
خالی از هر گونه تفریح و خانه دنجی و جوانغریبه ای چه غنیمتی بهتر از این برای زنان محلی که در جستجوی تنوی هستند 
و راهی به جایی ندارند. پایان حاشیه؟

ایضاً به یا می آورم که در همین ایام معدوده در همین چندین سال که در بازگشت از سنندج در تشکیلات کل کار می کردم با
.کیانوری از نزدیک بیشتر آشنا شدم
کیانوری را در جریان جلسات پر شور زمستان 1325 چند دفعه دیده و حتی گمان می برم یکی دو جلسه هم آن حوزه داغ و 
.پر سر و صدا در خانه او تشکیل شده بود

این مرتبه کیانوری با تشکیلات کل کار می کرد. در واقع قائم مقام دکتر رادمنش بود و آن جملۀ معروف را که در حق دادستان 
.گفته است و برایت نقل کردم باید ازظرافت های او در همین ایام باشد

منظور از این نوشته ها این بوده چرا؟؟ به این ترتیب می توانی قلم برداری و آن اشتباه بسیار مهم تاریخی را اصلاح کنی و 
.پژوهشگران آتی را حسرت به دل بگذاری 

اسم کتاب
صفحه 181
جامۀ آلود در آفتاب

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen