Donnerstag, 18. Juni 2015

روحانیون و آقازاده هایشان


این آقایان روحانیون حکومت کنندگان جمهوری اسلامی ایران جدیداً مثل اینکه دیگر خیال خودشان را هم از این فورمالیته
راحت کرده اند, چون امروز 35 سال است که حکومت روحانیون استبداد در کشور ایران بر حکومت است و ملّت ایران
را به مسخره گرفته اند. و

سی پنج سال حکومت روحانیون با زور و با غل های دیوانه سپاه پاسداران و بسیج بر علیه مردم ایران زنجیر به پا 
گرده اند, چون البته تا امروز مردم زحمتکشان ایرانی نتوانستند زنجیرهای این غل ها سپاه پاسداران را پاره کنند و صدای
آزادی را در دست گیرند. و

هیچ کشوری از جهان تا امروز صدای ملت ایران هم نیامده بپرسد که در حکومت روحانیون زندگی ات خرت به چنده؟
البته آقایان مسؤولین رئیس جمهور ایران همراه سپا ه پاسداران چند روزی ست بسیار متدین به خیابان ها مردم ایران را
مسخره گرفته محاسن مبارک انگشتر عقیق و جای مُهر پیشانی شان خیلی چشم گیر بوده؛ آمده اند به خیابان ها با دفتر
و دستگ در دست که بعله و بعد از این که مقداری راجع به آن نیرویی غل سپاه پاسداران الاهی؟ که با این هاست داد 
سخن دادند  که البته هیچ ملّتی در خیابان ها باور به حرف هایشان نشدند. و

بچه های  ترگل ورگل شان برای درآوردن پول نان و خرج مدرسه خود حتی یک روز نیز به دنبال کار توی شرکت ها  
تولید پوشاک یا کار دیگر علاف نشده اند, و دم در هر کارگاهی سر خم نکرده اند و تا چشم باز کرده همه جور وسائل 
راحتی و رفا را در مقابل خود دیده اند , و هنوز پشت لب این آقازاده ها درست سبز نشده که پدررانشان برای آقازاده ها 
خودیشان دختر خانم تازه بالغ برای آقازاده ها حجرۀ مجاور را برایشان عقد کرده و مهریه و جشن مخصوصاً سنگینی را 
هم گرفته اند  تا مبادا به اعتبار روحانیون در نظام جمهوری اسلامی ایران لطمه ای بخورد و در عین حال واضع هم 
هست که تا موقعی که آقازاده ها تحصیلاتشان در علیمه قم  را ادامه می دهند یا هنوز حجره مستقلی پیداه نکرده اند
مخارجشان با والدین روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران محترم است و عروس خانم هم آنقدر جهیزیه همراه آورده اند 
.که اتاقهای چندین طبقه  آقازاده ها را به اندازه کافی پر و پیمان شود

بله با  یک چنین مقدماتی از نحوه زندگی در خانه های آقازاده ها پر واضع است که دلیلی وجود ندارد که فرزندان ایشان 
دزد و قمارباز یا لات و فاحشه خانه رو و قاچاقچی از آب در بیاید. و

اگر مزاج آقازاده ها یا حتی خوده آقایان روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران تنوع طلب باشد, الحمدالله به اندازه کافی 
وسائل حلال و شرعی! وجود دارد . خانه مجزایی دور از چشم اغیار اجاره می کنند و در این دنیای وانفسا هم که پول را
روی سنگ بگذاری آب می شود صدها زن جوان شوهر مرده و بیوه آبرودار وجود دارند که حاضرند به شرط تامین حداقل 
زندگیشان, خود را به صیغهء آقایان روحانیون یا آقازاده هایشان نظام جمهوری اسلامی ایران در بیآورند و در عین حال, 
سال ها هم صدایشان در نیاید! و در این ماجرا و ؛ برای ؛ جوش دادن این وصلت نیمه مخفی از مسجد و بازاری ها خمس
 زگات بگیرند,آقایان روحانیون گرفته تا زن خاتم پیر مسجد نیز با اشتیاق کامل , آقایان روحانیون و آقازاده ها یشان نظام 
جمهوری اسلامی ایران یاری می کنند. و

در این میان واضع است که روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران و فرزندان شان ایشان و نمایندگان فکری سیاسی شان 
باید چنین قضاوت کنند که با فراهم بودن این همه راه های حلال و شرعی, آدم باید حرامزاده و ذاتاً شرور و جنایت پیشه و 
مخبّط باشد تا باز هم دنبال افعال حرام بگردد! یا این همه اطعمه و اشربهء حلال و گوارا و لذت بخش را رها کنند و مایع 
مسموم و تلخی را سر بکشد یا دود ماده تلخ تر دیگری را به ریه فرو ببرد! حقا که مجازات چنین موجودات ذاتا نا پاکی 
.معلوم است

باید هر چه زودتر زمین خدا را از لوث وجود چنین عناصر ملعومی پاک کرد و بندگان پاک و مومن خدا یعنی امثال آقایان
روحانیون نظام جمهوری اسلامی ایران و آقازاده هایشان را عذاب هم نشینی و تنفش در محیطی که آنها هم نفس می کشند
.نجات داد

عقب ماندگی جامعه ایران و فقر اقتصادی و فرهنگی مجموعهء نیروهای جامعه اجازه پذیرش و قبول چنین افکار و 
.نگرش هایی را هنوز و هنوز شاید تا سالیان دراز دیگر, نخواهد داد

درحالی که علی القایده این اولین چیزی نیست یا هست که هم از لحاظ ترتیب زمانی و هم از لحاظ اهمیت قضیه می بایست
زودتر از همه آن را ثبت زمان تاریخ ایران می کردیم. و

جوابش فکر می کنم روشن باشد. آیا دیده اید وقتی از کسی راجع به خاطره بد و ناگواری می پرسید سعی می کند از شرح
آن ماجرا فرار کند؟ هر چند که همیشه و یا مدتهای مدید ذهنش دائماً به آن مشغول باشد. وضعیت این حادثه که الان در این 
نوشته مشاهده دارید همانند بسیاری از فقر جامعه ایران تلخ ایام این چندین سال حکومت روحانیون بر مردم ایران گذشته برای
من همین طور است. و

شکسپیر می گوید: یادآوری خاطرات همیشه دردناک است. چه آنها که یادآور لحظات شیرین زندگی هستند و چه آنها که 
لحظات تلخ زندگی و دردناک را به یاد می آورند. وقتی اکنون به یاد می آوریم چه لحظات شیرین و چه چیزهای نیکو و 
دوست داشتنی داشته ایم که اینک فاقد آنیم و یا با لعکس وقتی به یاد لحظات تلخ زندگی فقر و غم انگیز و حوادث دردناک 
می افتیم که نقاطی از زندگی گذشته ما را سیاه و تباه کرده است, در هر دو حال, تلخی زهر خاطرات را در گوشه 
زبانمان حس می کنیم. و

با این وصف باید قبول کرد که یادآوری لحظات تلخ و شیرین زندگی به یک اندازه و یک نحو دردناک نیستند. باید قبول کرد
که خاطرات بد و رنج آور زندگی و لخظات دردناک غم انگیز گذشته همچون زخم هایی که بر رویش کله ای کله به ضمک 
به معنی زخم دست است از زمان بسته شده باشد بر روح و جان آدمی باقی می ماند. و

زخم هایی که همیشه آمادگی دارند با فشار یا ضربه ای دوباره سر باز کنند و خون تازه و گرم را از زیر پوسته سخت زمان
جاری سازند. بی جهت نیست که انسان ها هنگام یادآوری این خاطرات غالباً قطره اشک آتشینی از گوشه چشم هایشان فرو
می افتد و بغض اندوه و درد و حرمان باز آمده از شیارهای پیچ در پیچ زمان مدت ها در گلویشان خانه می کند. و





Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen