Montag, 8. Juni 2015

روحانیون و دزدان ولی فقیه رهبر ایران

یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحراعلف بخورد و برایشان شیر بیاورد رهبر بزی به
بچه ها سپرد که در را به روی مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکند. بچه ها هم که بر خلاف آمار و ارقام رسمی ایرانیان 
.کرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را به سوی دزدان ولی فقیه رهبر ایران و روحانیون باز نکنند

چند دقیقه که گذشت گرگ یعنی روحانیون و دزدان ولی فقیه رهبر ایران که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه را 
.زد شنگول پرسید: گیه؟ روحانیون و دزدان ولی فقیه رهبر ایران گفت: منم, منم, مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون

شنگول گفت: تو مادر ما نیستی چون دروغ می گی خیلی وقته ممه ی شیر یارانه ای رو لولو برده  روحانیون و دزدان ولی 
فقیه رهبر ایران گرگ با دست زد تو پیشانیش و رفت و چند دقیقه ی دیگه آمد و در زد و گفت: منم منم, مادرتون شیر مدت دار 
آوردم براتون. منگول گفت: اگه تو مادر مایی بگو ببینم یه پاکت شیر رو چند خریدی؟ گرگ و روحانیون ایران و ولی فقیه رهبر 
ایران کمی فکر کردند و گفتند: هر پاکت شیر در کشور ایران چهار هزار تومن. منگول گفت: برو گرگ بی حیا! تو مادر ما 
!نیستی چون شیر در عرض این هفته شده شش هزار تومن هر چند نرخ تورم هنوز یه رقیمه

گرگ دوباره زد به پیشونیش و رفت بقالی محلشون ولی هر چیزی خواست برای بچه ها بخرد آنقدر گران شده بود که نتوانست 
و دست از پا درازتربرگشت پشت در و کوبید به در و گفت بچه ها! منم, منم, مادرتون با وجود کنترل قیمت ها هیچی نتونستم
بخرم براتون شنگول خندید و گفت: بچه ها! بدوین بیاین مامان اومده و در را باز کرد و گرگ و روحانیون و دزدان ولی فقیه
رهبر ایران پریدن تو و شنگول و منگول را یک لقمه ی چپ کرد, بعد از مسوولان که این فرصت را برایش فراهم کرده بودند 
تشکر کرد و نگاهی به اطراف انداخت و لامپ کم مصرف خانه را خاموش کرد که در مصرف منابع محدود انرژی صرفه جویی 
.بشود و راهش را کشید و رفت

اما بچه ها بشنوید از آن طرف که مامان بزی رفت و رفت تا برسه به صحرا و دشت ولی همه جا شده بود باغ و ویلای شخصی و 
.جاده ی آسفالته
 
همینجور که دنبال یک وجب علف می گشت یک بی ام دبلیو گروکی کنارش ایستاد و پسر جوانی که راننده اش بود و باباش سالیانه 
از یک کارمند فلک زده کمتر
.مالیات می داد

شخصی بود رفت پیش دندانپزشک و گفت که چون چند ساعت دیگرباید غذا مصرف کند. دندانپزشک دندان هایش را جرم گیری کند
داندانپزشک وقتی هزینه ی جرم گیری دندان را گفت, دود از مخ شخص بلند شد و شخص گفت  ببینم مگه شما دندانپزشک ها قسم
نخوردید؟ داندانپزشک فاکتور خرید جنس هایش را که با وجود پیشرفت علم در ایران تکنولوژی وخودکفایی در تمامی زمینه ها ده
دست می چرخید تا وارد کشورشود نشان شخص داد مالیات ارزش افزوده را حساب کرد پول برق و آب و هفته ای یک بار تنظیم دیش
.ماهواره را هم به اقلام اضافه کرد

شخص سوتی کشید دست کرد جیب اش یک نخود در آورد و گفت من با این نخود می خواستم شب برای بچه ها آش بپزم اون رو هم
.می دم به شما
 
.داندانپزشک که لجش در آمده بود تمام دندان های شخص را کشید و به جایش پنبه گذاشت


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen