کارکنان سیاسی ایران . که در آسیای کوچک نشمین داشتند و از حال و کار یونانستان آگاهی درستی
به دست می آوردند, از آن دشمنی و همچشمی یونانیان استفاده نموده تا می توانستند دامن به آتش فتنه
می زدند. این کاری است که ما نمی پسندیم و جز نیرنگ و فتنه انگیزی نمی شماریم. چیزی که هست
خود یونانیان این گونه نیرنگها را جایز شمرده به کار می زده اند, چنانکه پلوتاریخ گفته هایی در این
باره از ثمیستو کلیس و لوساندیر و اگیسیلاوس نقل نموده. به گفته لوساندیر: در جایی که پوست شیر
نا رسا باشد باید از پوست روباه وصله بر سر آن دوخت. و.
باری چون در آغاز کشاکشهای آتن و اسپارت, اسپارت ناتوانتر بود, تیسافرینس, نماینده ایران در آسیای
کوچک صرفه خود را در آن می دید که پشتیبانی از اسپارتیان بنماید, و این بود که با پول و کشتی و
دستگیری از آنان دریغ نمی گفت. پلو تاریخ آشکار می نویسد که خرج لشکرکشی های اسپارت را ایران
می پرداخت. و
سرداران اسپارتی به ساردیس, پایتخت لود یا که نشمین حاکم ایرانی آسیای کوچک بود, رفته دریافت
پول می نمودند و چندان اهمیت به این موضوع داده می شد که پلوتاریخ می نویسد کوروس, پسر داریوش
و لوساندیر گفت: من اگر پول نداشته باشم این کرسی خود را بر روی آن می نشینم و از زر و سیم ساخته
شده شکسته به جای پول به شما می دهم. و
همچنین پلوتاریخ آشکار می نویسد که یکی از جهات شکست آتنیان در برابر لوساندیر نداشتن پول بود, در
حالی که لوساندیر پول از ایرانیان می گرفت به فراوانی خرج می کرد. و
باری در نتیجه این کشاکش و جنگهای دراز آتنیان زبون اسارت گردیدند که نه تنها کشتی های خود را از
دست دادند و دیگر نیرویی در دریا نداشتند بلکه لوساندیر بر آتن هم دست یافته دیوارهای بلند و دراز آنجا
را که در میانه شهر و بندر پیرایوس پدید آورده بودند, بر انداخت و آیین دموکراسی را از آنجا برانداخته به
آیین اریستوکراسی سی تن را به فرمانروایی برگماشت که در تاریخ به نام سی تن بیدادگر یا سی تن خود
کامه شهرت دارند و بر آتنیان و دیگر همدستان ایشان آنچه ستمگری بود دریغ نمی گفتند. و
ولی شگفت است که اسپارتیان. که به این فیروزی ها در سایه پشتیبانی ایرانی رسیده بودند قدر آن پشتیبانی
را ندانسته این زمان آنان دشمنی با ایران آغاز کردند. چنانکه لوساندیر دست اندازی به شهرهای آسیای
کوچک کرده کسانی را از بستگان خود در آنجا به حکمرانی گماشت, نیز فارنا بازروس, دست نشانده ایران
در فروگیاه که آن همه نیکی به اسپارتیان کرده همدست آنان با آتنیان چنگیده بود, لوساندیر لشکر به خاک او
بردو به ایرانی پرداخت و هیچ گونه گزنده دریغ نداشت. نیز او آگیسیلاوس را برانگیخت که لشکر بر سر
آسیای کوچک آورد, این بود دولت هخامنشی این زمان هم پشتیبانی از کورنثیس و ثبیس که با اسپارت
همچشمی می نمود کرده آنان را به دشمنی این شهر برانگیخت از آن سوی دوباره از دست آتن گرفته او را
بلند ساخت. از این زمان بود که یک رشته جنگهایی به نام جنگهای ثبیس و اسپارت معروف است آغاز گردید
هنگامی که اگیسیلاوس در آسیا پاره ای فیروزیها یافته و عزم آن داشت که لشکر به درون ایران براند بلکه
به گفته پلوتاریخ خواب حمله بر شوش و هاگماتان را می دید نگهان خبر از اسپارت رسید که با ثبیس جنگ
خانگی در گرفته و او ناگزیر گردید که آسیا را رها کرده به یونانستان باز گردد. و
می گوید هنگام حرکت چنین گفت که : مرا هزار کماندار ایرانی از اینجا بیرون می کنند. مقصودش اشاره
به سکه های ایرانی بود که شکل کماندار بر روی خود داشت. و
می گویم آری ویرانی آتن نیز که شما بر خود بستید با دست این کمانداران بود پس بایستی قدر ایشان را
شناخته دشمن خود نسازید. و
و آنگاه به گفته پلوتاریخ این اگیسیلاوس با همه نیکی هایی که داشته و دادگری را شیوه خود می شمرده با
همه پادشاهی رخت پینه دار می پوشیده و خود یکی از بهترین نمونه های ستوده خویی یونان بوده با اینهمه
او نیرنگ را در جنگ روا می شمرده و به کار می برده. پس چنین کسی چه ایرادی بر پادشاه هخامنشی
دارد که پول به آتن و ثبیس و کورنثیس فرستاده و آنان را به دشمنی اسپارتیان برانگیزد؟ به ویژه که اسپارتیان
در چیرگی خود بر دیگر شهرها رفتار بسیار بدی مردم نمودند و درشتی و سختی دریغ نگفته چنانکه لوساندیر
در همه جا آیین حکمرانی را تغییر داد و بر سر این کار صدها تن را کشت. و
به دست می آوردند, از آن دشمنی و همچشمی یونانیان استفاده نموده تا می توانستند دامن به آتش فتنه
می زدند. این کاری است که ما نمی پسندیم و جز نیرنگ و فتنه انگیزی نمی شماریم. چیزی که هست
خود یونانیان این گونه نیرنگها را جایز شمرده به کار می زده اند, چنانکه پلوتاریخ گفته هایی در این
باره از ثمیستو کلیس و لوساندیر و اگیسیلاوس نقل نموده. به گفته لوساندیر: در جایی که پوست شیر
نا رسا باشد باید از پوست روباه وصله بر سر آن دوخت. و.
باری چون در آغاز کشاکشهای آتن و اسپارت, اسپارت ناتوانتر بود, تیسافرینس, نماینده ایران در آسیای
کوچک صرفه خود را در آن می دید که پشتیبانی از اسپارتیان بنماید, و این بود که با پول و کشتی و
دستگیری از آنان دریغ نمی گفت. پلو تاریخ آشکار می نویسد که خرج لشکرکشی های اسپارت را ایران
می پرداخت. و
سرداران اسپارتی به ساردیس, پایتخت لود یا که نشمین حاکم ایرانی آسیای کوچک بود, رفته دریافت
پول می نمودند و چندان اهمیت به این موضوع داده می شد که پلوتاریخ می نویسد کوروس, پسر داریوش
و لوساندیر گفت: من اگر پول نداشته باشم این کرسی خود را بر روی آن می نشینم و از زر و سیم ساخته
شده شکسته به جای پول به شما می دهم. و
همچنین پلوتاریخ آشکار می نویسد که یکی از جهات شکست آتنیان در برابر لوساندیر نداشتن پول بود, در
حالی که لوساندیر پول از ایرانیان می گرفت به فراوانی خرج می کرد. و
باری در نتیجه این کشاکش و جنگهای دراز آتنیان زبون اسارت گردیدند که نه تنها کشتی های خود را از
دست دادند و دیگر نیرویی در دریا نداشتند بلکه لوساندیر بر آتن هم دست یافته دیوارهای بلند و دراز آنجا
را که در میانه شهر و بندر پیرایوس پدید آورده بودند, بر انداخت و آیین دموکراسی را از آنجا برانداخته به
آیین اریستوکراسی سی تن را به فرمانروایی برگماشت که در تاریخ به نام سی تن بیدادگر یا سی تن خود
کامه شهرت دارند و بر آتنیان و دیگر همدستان ایشان آنچه ستمگری بود دریغ نمی گفتند. و
ولی شگفت است که اسپارتیان. که به این فیروزی ها در سایه پشتیبانی ایرانی رسیده بودند قدر آن پشتیبانی
را ندانسته این زمان آنان دشمنی با ایران آغاز کردند. چنانکه لوساندیر دست اندازی به شهرهای آسیای
کوچک کرده کسانی را از بستگان خود در آنجا به حکمرانی گماشت, نیز فارنا بازروس, دست نشانده ایران
در فروگیاه که آن همه نیکی به اسپارتیان کرده همدست آنان با آتنیان چنگیده بود, لوساندیر لشکر به خاک او
بردو به ایرانی پرداخت و هیچ گونه گزنده دریغ نداشت. نیز او آگیسیلاوس را برانگیخت که لشکر بر سر
آسیای کوچک آورد, این بود دولت هخامنشی این زمان هم پشتیبانی از کورنثیس و ثبیس که با اسپارت
همچشمی می نمود کرده آنان را به دشمنی این شهر برانگیخت از آن سوی دوباره از دست آتن گرفته او را
بلند ساخت. از این زمان بود که یک رشته جنگهایی به نام جنگهای ثبیس و اسپارت معروف است آغاز گردید
هنگامی که اگیسیلاوس در آسیا پاره ای فیروزیها یافته و عزم آن داشت که لشکر به درون ایران براند بلکه
به گفته پلوتاریخ خواب حمله بر شوش و هاگماتان را می دید نگهان خبر از اسپارت رسید که با ثبیس جنگ
خانگی در گرفته و او ناگزیر گردید که آسیا را رها کرده به یونانستان باز گردد. و
می گوید هنگام حرکت چنین گفت که : مرا هزار کماندار ایرانی از اینجا بیرون می کنند. مقصودش اشاره
به سکه های ایرانی بود که شکل کماندار بر روی خود داشت. و
می گویم آری ویرانی آتن نیز که شما بر خود بستید با دست این کمانداران بود پس بایستی قدر ایشان را
شناخته دشمن خود نسازید. و
و آنگاه به گفته پلوتاریخ این اگیسیلاوس با همه نیکی هایی که داشته و دادگری را شیوه خود می شمرده با
همه پادشاهی رخت پینه دار می پوشیده و خود یکی از بهترین نمونه های ستوده خویی یونان بوده با اینهمه
او نیرنگ را در جنگ روا می شمرده و به کار می برده. پس چنین کسی چه ایرادی بر پادشاه هخامنشی
دارد که پول به آتن و ثبیس و کورنثیس فرستاده و آنان را به دشمنی اسپارتیان برانگیزد؟ به ویژه که اسپارتیان
در چیرگی خود بر دیگر شهرها رفتار بسیار بدی مردم نمودند و درشتی و سختی دریغ نگفته چنانکه لوساندیر
در همه جا آیین حکمرانی را تغییر داد و بر سر این کار صدها تن را کشت. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen