هر نوع نوشتار در مورد محیط زیست مانند یک زمان غیر خطی است که در آن نه تنها ترتیب
حوادث, دایم در حال تغییر و جابه جایی است, بلکه رابطه ی قراردادی زمان و مکان نیز از هم
گسسته است به نظر می رسد که طبیعت و محیط زیست امروز اسیر دست مرگ اندیشی انسان
و مدرنیته شده است. و
در این نوشتار بر این واقعیت تاکید شده است که رشد اقتصادی بدون حفاظت از محیط زیست
امکان پذیر نیست مسایل مربوط به توسعه و محیط زیست از دهه ی 80 بود که در سراسر جهان
ابعاد گسترده ای پیدا کرد در حال حاضر, برطبق برآورد سازمان ملل, هر شب, نزدیک به یک
میلیارد نفر در حالی که شدت از سوء تغذیه رنج می برند و از گرسنگی می نالند, سر بر بالین
می گذارند. و
میلیون ها نفر از آن ها را کودکان خردسال تشکیل می دهند هر نوع بیماری که در این شرایط
گریبان گیر آن ها شود تلفات سنگینی به بار می آورد. و
محیط در حال تغییر نیز موجب بروز بسیاری از بیماری ها می شود شیوع سریع آلودگی توسط
انگل های [شیسشوزوما] در چند کشور افریقای شمالی یا بیماری [ انسفالیت ] که در نتیجه ی
دست اندازی انسان در طبیعت به واسطه ی گسترش سیستم های آبیاری سطحی بروز یافته است. و
ازدیاد مواردی از بیماری [ مالاریا] با افزایش مقاومت حشرات ناقل بیماری در مقابل حشره کش ها
به ثبت رسیده است. و
گویی که این همه کافی نیست, چه کشورهای در حال رشد اکنون فشار مضاعفی را از بیماری ها
تحمیل می کنند بیماری های قدیمی ناشی از آب آشامیدنی و پشه, همراه با انچه عموما به بیماری های
رفاه معروف است. در نتیجه ی صنعتی شدن بی رویه و استفاده ی روز افزون از مواد شیمیایی در
کشاورزی و صنعت سرطان تدریجا به صورت بیماری مهمی در جهان سوم در آمده است. و
طبق بر آورد سازمان بهداشت جهانی, از هر 10 مورد سرطان در دنیا 8 مورد متعلق به کشورهای
در حال رشد است. و
با افزایش مصرف سیگار در این کشورها سرطان در سال های اخیر به صورت یک آپیدمی [ ناشی
از تجارت] در آمده است. با توجه به هزینه ی اندکی که کشورهای در حال رشد به خدمات درمانی
اختصاص می دهند, این کشورها منابع مالی و نیروی انسانی کافی را برای فراهم کردن امکانات
لازم درمانی در اختیار ندارند. و
از سوی دیگر, وضع محیط زیست نیز تدریجا رو به وخامت گذاشته است. در هر دقیقه, 20 هکتار
از پوشش جنگلی مناطق استوایی نابود می شود؛ یعنی تقریبا یک درصد کل پوشش جنگلی دنیا در
سال, از بین می رود. سالانه معادل زمین هایی که زیر پوشش آبیاری قرار می گیرد, زمین هایی
وجود دارد که به نمک زار و باتلاق های پُر آب و غیر قابل استفاده تبدیل می شود. در بیش تر
کشورهای جهان سوم, آب و هوا روز به روز آلوده تر می شود. در حالی که در بسیاری از
کشورهای پیشرفته دولت ها به خاطر دسترسی بیش تر به منابع مالی, طرح هایی را شروع و
استانداردهایی را جهت بهبود آلودگی آب و هوا وضع کرده اند. و
امروزه در سراسر جهان سوم, روند رشد کنونی به تدریج جاذبه های خود را از دست می دهد. و
انعکاس این موضوع در نگرانی فزاینده نسبت به محیط زیست مشهود است که درست در تضاد
با وحشتی است که کشورهای در حال رشد در کنفرانس [ جی 8 ] راجع به محیط زیست انسان, که
برای اولین بار توجه جهانیان را نسبت به این مساله معطوف داشت, نشان می دادند. کارشناسان در
آن کنفرانس, استدلال می کردند که میان حفاظت از محیط زیست و روند رشد اقتصادی, تضادهایی
وجود دارد و توجه زیاد به محیط زیست, مانع رشد اقتصادی می شود. امروزه این استدلال به شدت
از سوی کارشناسان رد شده است. تقاضا برای یک روند رشد جدید در حال افزایش است و اکنون
تجزیه به روشنی نشان می دهد که رشد اقتصادی عادلانه منطقی و متوازن بدون حفاظت محیط
زیست امکان پذیر نیست. و
انحطاط محیطی مطمئنا به نابرابری های بیش تری منجر می شود که در اثر آن, مناطق قفقیر نشین
جامعه از همه بیش تر رنج می برند منطقی که پشتوانه ی این بحث است, بسیار ساده و روشن است
در یک جامعه ی پر جمعیت و فقیر جهان سومی, اساسا هر نوع محیط بومی توسط گروه های
مختلف شغلی و فرهنگی برای تغذیه و ادامه ی زندگی مورد بهره برداری قرار می گیرد. و
هنگامی که نیروهای قویتر جامعه آن محیط بومی را ویران کنند و یا منابع آن را به مصارف دیگر
برسانند, طبعا گروه محروم و خلع ید شده صدمه خواهد دید. این روند در سراسر جهان سوم به
صورت گیج کننده ای دور تسلسل می یابد. فکر می کنم می توان با چند مثال موضوع را ساده نمود
ماهی گیران دریایی سال ها زندگی خود را از منابع ماهی گیری موجود در نزدیکی ساحل تامین
می کردند. با به خدمت گرفته شدن کشتی های مجهز این منابع به خاطر ماهی گیری صنعتی و
صید بی رویه رو به نابودی است. و
کسانی که در این جریان زیان می بینند ماهی گیران جزء هستند که صدها سال هم آهنگ با محیط
خود زندگی کرده اند. جنگل های جهان سوم به مقیاس وسیعی به منظور تامین چوب صنعتی مورد
نیاز شهرها و نیز بازارهای بین المللی, در حال نابودی است. نابودی جنگل ها روش های قدیمی
زیست جنگل نشینان را کاملا در هم می شکند. و
فرآیند مشابهی روی زندگی مردم بیکار کوچ نشین اثر می گذارد. با کاهش زمین های قابل کشت, و
بومیان یک جانشین که قدرت مندترند, زمین های حاشیه ای را که قبلا چراگاه گاو و کوسپند
کوچ نشینان بوده با کمک دولت به تصرف خود در می اورند. و
کوچ نشینان رانده به کشورهای جهان سوم شده مجبور می شوند از اماکن قدیمی خود به زمین های
حاشیه ای مهاجرت کنند. در غیر این صورت, مجبورند در چرا گاه هایی که باقی مانده و روز به روز
در حال نابودی است, تجمع نمایند. هم زمین ها و هم چادرشنین ها از این روند, صدمه ی فراوانی
می بینند. و
رودخانه ها نیز صدها سال به عنوان منابع آب آشامیدنی و تامین زندگی ماهی گیران رودخانه ای
مورد استفاده قرار می گرفته اند. ولی با فعالیت های بی رویه ی شهرسازی و صنعتی شدن, و
رودخانه ها زباله دان ارزان قیمتی برای فضولات شیمیایی و میکرو بیولوژیکی شده اند. و
بساط ماهی گیری در آن ها به کلی برچیده شده و کسانی هم که از آب تصفیه نشده ی این رودخانه ها
استفاده می کنند, صدمات سنگینی را تحمل می نمایند. و
این روند حاشیه ای کردن و فقر بیکاری مهاجرت فزاینده از یک سو و کنترل شدیدتر منابعی که با
میزان بی سابقه ی وفور نعمت مربوط است, از سوی دیگر, در سراسر دنیا ادامه دارد. فرهنگ
مصرفی, که سبک زندگی غربی نمایان گر آن است, حتا در جهان سوم هم رسوخ پیدا کرده است. و
ولی این فرهنگ به لحاظ این که مستلزم هزینه ی بالا و مصرف زیاد منابع است, تنها به بخش
ناچیزی از جامعه محدود می شود. تقریباً کلیه ی مسایل مهاجرت انسانها به دنیا امروز مربوط
به محیط زیست و توسعه در کشورهای در حال رشد, ناشی از این جریان فرهنگی است. الگوهای
کنونی رشد اقتصادی موجب چند ملیتی شدن فرهنگ شده است. در نتیجه یک دور تسلسلی جریان
می یابد که شرکت های چند ملیتی کالاهای را به معرض فروش می گذارند که چنین فرهنگی پدید
آورده است و هنگامی که این فرهنگ, نفوذ یافت و صاحبان قدرت را جذب خود کرد, این قدرت
مندان کالای انسان فروشان به شرکت های تجاری چند ملیتی را هر چه بیش تر تقاضا می کنند. و
لازمه تداوم این دور تسلسلی این است که همه چیز مورد تهاجم قرار گیرد و نابود شودغ از جنگل
و رودخانه گرفته تا توده های مردم و فرهنگ بشری, هیچ چیز از این تهاجم مصون نمی ماند. و
بعضی از کارشناسان و سیاست مداران استدلال کرده اند که اگر نیازهای اولیه و اساسی محرومان
جهان برآورده شود, مشکلات مربوط به محیط زیست حل خواهد شد. و
غافل از اینکه ریشه ی این مشکلات در سطح جهان در مصرف زیاد ثروت مندان است, نه در
مصرف کم و زندگی ناچیز محرومان این نوع کارشناسان نشان داده اند که هیچ گونه درکی نسبت
به فقر و بیکاری انسان و مهاجرت پناهنده ها و محیط زیست ندارند. به علاوه خود مفهوم توسعه
دچار تغییر و تحریف شده است و طوری تعریف شده که گویی نوعی کالاست که می شود آن را
با رشد اقتصادی به دست آورد و از آن جا که نیروی محرک فرهنگ جاری از سیستمی تشکیل
شده است که حواهان استخراج حداکثر منابع طبیعی برای عده ی کمی از مردم جهان است, بنابراین
این بحران فزاینده تنها در صورتی قابل کنترل است که این فرهنگ مصرفی از بین برود و به جای
آن, یک محیط اقتصادی جدید در سطح جهانی بنیان گذاشته شود که به فرهنگ های مختلف اجازه
دهد در یک محیط برابر, همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. و
اساسا فرهنگی که افراد بشر را نادیده بگیرد نمی تواند به محیط زیست اهمیت دهد. در پایان لازم
است اشاره نمایم که منابع طبیعی این جهان برای تامین نیازهای همه ی سکنه ی کره ی خاکی
کفایت می کند؛ ولی برای حرص و از آن ها کافی نخواهد بود. و
حوادث, دایم در حال تغییر و جابه جایی است, بلکه رابطه ی قراردادی زمان و مکان نیز از هم
گسسته است به نظر می رسد که طبیعت و محیط زیست امروز اسیر دست مرگ اندیشی انسان
و مدرنیته شده است. و
در این نوشتار بر این واقعیت تاکید شده است که رشد اقتصادی بدون حفاظت از محیط زیست
امکان پذیر نیست مسایل مربوط به توسعه و محیط زیست از دهه ی 80 بود که در سراسر جهان
ابعاد گسترده ای پیدا کرد در حال حاضر, برطبق برآورد سازمان ملل, هر شب, نزدیک به یک
میلیارد نفر در حالی که شدت از سوء تغذیه رنج می برند و از گرسنگی می نالند, سر بر بالین
می گذارند. و
میلیون ها نفر از آن ها را کودکان خردسال تشکیل می دهند هر نوع بیماری که در این شرایط
گریبان گیر آن ها شود تلفات سنگینی به بار می آورد. و
محیط در حال تغییر نیز موجب بروز بسیاری از بیماری ها می شود شیوع سریع آلودگی توسط
انگل های [شیسشوزوما] در چند کشور افریقای شمالی یا بیماری [ انسفالیت ] که در نتیجه ی
دست اندازی انسان در طبیعت به واسطه ی گسترش سیستم های آبیاری سطحی بروز یافته است. و
ازدیاد مواردی از بیماری [ مالاریا] با افزایش مقاومت حشرات ناقل بیماری در مقابل حشره کش ها
به ثبت رسیده است. و
گویی که این همه کافی نیست, چه کشورهای در حال رشد اکنون فشار مضاعفی را از بیماری ها
تحمیل می کنند بیماری های قدیمی ناشی از آب آشامیدنی و پشه, همراه با انچه عموما به بیماری های
رفاه معروف است. در نتیجه ی صنعتی شدن بی رویه و استفاده ی روز افزون از مواد شیمیایی در
کشاورزی و صنعت سرطان تدریجا به صورت بیماری مهمی در جهان سوم در آمده است. و
طبق بر آورد سازمان بهداشت جهانی, از هر 10 مورد سرطان در دنیا 8 مورد متعلق به کشورهای
در حال رشد است. و
با افزایش مصرف سیگار در این کشورها سرطان در سال های اخیر به صورت یک آپیدمی [ ناشی
از تجارت] در آمده است. با توجه به هزینه ی اندکی که کشورهای در حال رشد به خدمات درمانی
اختصاص می دهند, این کشورها منابع مالی و نیروی انسانی کافی را برای فراهم کردن امکانات
لازم درمانی در اختیار ندارند. و
از سوی دیگر, وضع محیط زیست نیز تدریجا رو به وخامت گذاشته است. در هر دقیقه, 20 هکتار
از پوشش جنگلی مناطق استوایی نابود می شود؛ یعنی تقریبا یک درصد کل پوشش جنگلی دنیا در
سال, از بین می رود. سالانه معادل زمین هایی که زیر پوشش آبیاری قرار می گیرد, زمین هایی
وجود دارد که به نمک زار و باتلاق های پُر آب و غیر قابل استفاده تبدیل می شود. در بیش تر
کشورهای جهان سوم, آب و هوا روز به روز آلوده تر می شود. در حالی که در بسیاری از
کشورهای پیشرفته دولت ها به خاطر دسترسی بیش تر به منابع مالی, طرح هایی را شروع و
استانداردهایی را جهت بهبود آلودگی آب و هوا وضع کرده اند. و
امروزه در سراسر جهان سوم, روند رشد کنونی به تدریج جاذبه های خود را از دست می دهد. و
انعکاس این موضوع در نگرانی فزاینده نسبت به محیط زیست مشهود است که درست در تضاد
با وحشتی است که کشورهای در حال رشد در کنفرانس [ جی 8 ] راجع به محیط زیست انسان, که
برای اولین بار توجه جهانیان را نسبت به این مساله معطوف داشت, نشان می دادند. کارشناسان در
آن کنفرانس, استدلال می کردند که میان حفاظت از محیط زیست و روند رشد اقتصادی, تضادهایی
وجود دارد و توجه زیاد به محیط زیست, مانع رشد اقتصادی می شود. امروزه این استدلال به شدت
از سوی کارشناسان رد شده است. تقاضا برای یک روند رشد جدید در حال افزایش است و اکنون
تجزیه به روشنی نشان می دهد که رشد اقتصادی عادلانه منطقی و متوازن بدون حفاظت محیط
زیست امکان پذیر نیست. و
انحطاط محیطی مطمئنا به نابرابری های بیش تری منجر می شود که در اثر آن, مناطق قفقیر نشین
جامعه از همه بیش تر رنج می برند منطقی که پشتوانه ی این بحث است, بسیار ساده و روشن است
در یک جامعه ی پر جمعیت و فقیر جهان سومی, اساسا هر نوع محیط بومی توسط گروه های
مختلف شغلی و فرهنگی برای تغذیه و ادامه ی زندگی مورد بهره برداری قرار می گیرد. و
هنگامی که نیروهای قویتر جامعه آن محیط بومی را ویران کنند و یا منابع آن را به مصارف دیگر
برسانند, طبعا گروه محروم و خلع ید شده صدمه خواهد دید. این روند در سراسر جهان سوم به
صورت گیج کننده ای دور تسلسل می یابد. فکر می کنم می توان با چند مثال موضوع را ساده نمود
ماهی گیران دریایی سال ها زندگی خود را از منابع ماهی گیری موجود در نزدیکی ساحل تامین
می کردند. با به خدمت گرفته شدن کشتی های مجهز این منابع به خاطر ماهی گیری صنعتی و
صید بی رویه رو به نابودی است. و
کسانی که در این جریان زیان می بینند ماهی گیران جزء هستند که صدها سال هم آهنگ با محیط
خود زندگی کرده اند. جنگل های جهان سوم به مقیاس وسیعی به منظور تامین چوب صنعتی مورد
نیاز شهرها و نیز بازارهای بین المللی, در حال نابودی است. نابودی جنگل ها روش های قدیمی
زیست جنگل نشینان را کاملا در هم می شکند. و
فرآیند مشابهی روی زندگی مردم بیکار کوچ نشین اثر می گذارد. با کاهش زمین های قابل کشت, و
بومیان یک جانشین که قدرت مندترند, زمین های حاشیه ای را که قبلا چراگاه گاو و کوسپند
کوچ نشینان بوده با کمک دولت به تصرف خود در می اورند. و
کوچ نشینان رانده به کشورهای جهان سوم شده مجبور می شوند از اماکن قدیمی خود به زمین های
حاشیه ای مهاجرت کنند. در غیر این صورت, مجبورند در چرا گاه هایی که باقی مانده و روز به روز
در حال نابودی است, تجمع نمایند. هم زمین ها و هم چادرشنین ها از این روند, صدمه ی فراوانی
می بینند. و
رودخانه ها نیز صدها سال به عنوان منابع آب آشامیدنی و تامین زندگی ماهی گیران رودخانه ای
مورد استفاده قرار می گرفته اند. ولی با فعالیت های بی رویه ی شهرسازی و صنعتی شدن, و
رودخانه ها زباله دان ارزان قیمتی برای فضولات شیمیایی و میکرو بیولوژیکی شده اند. و
بساط ماهی گیری در آن ها به کلی برچیده شده و کسانی هم که از آب تصفیه نشده ی این رودخانه ها
استفاده می کنند, صدمات سنگینی را تحمل می نمایند. و
این روند حاشیه ای کردن و فقر بیکاری مهاجرت فزاینده از یک سو و کنترل شدیدتر منابعی که با
میزان بی سابقه ی وفور نعمت مربوط است, از سوی دیگر, در سراسر دنیا ادامه دارد. فرهنگ
مصرفی, که سبک زندگی غربی نمایان گر آن است, حتا در جهان سوم هم رسوخ پیدا کرده است. و
ولی این فرهنگ به لحاظ این که مستلزم هزینه ی بالا و مصرف زیاد منابع است, تنها به بخش
ناچیزی از جامعه محدود می شود. تقریباً کلیه ی مسایل مهاجرت انسانها به دنیا امروز مربوط
به محیط زیست و توسعه در کشورهای در حال رشد, ناشی از این جریان فرهنگی است. الگوهای
کنونی رشد اقتصادی موجب چند ملیتی شدن فرهنگ شده است. در نتیجه یک دور تسلسلی جریان
می یابد که شرکت های چند ملیتی کالاهای را به معرض فروش می گذارند که چنین فرهنگی پدید
آورده است و هنگامی که این فرهنگ, نفوذ یافت و صاحبان قدرت را جذب خود کرد, این قدرت
مندان کالای انسان فروشان به شرکت های تجاری چند ملیتی را هر چه بیش تر تقاضا می کنند. و
لازمه تداوم این دور تسلسلی این است که همه چیز مورد تهاجم قرار گیرد و نابود شودغ از جنگل
و رودخانه گرفته تا توده های مردم و فرهنگ بشری, هیچ چیز از این تهاجم مصون نمی ماند. و
بعضی از کارشناسان و سیاست مداران استدلال کرده اند که اگر نیازهای اولیه و اساسی محرومان
جهان برآورده شود, مشکلات مربوط به محیط زیست حل خواهد شد. و
غافل از اینکه ریشه ی این مشکلات در سطح جهان در مصرف زیاد ثروت مندان است, نه در
مصرف کم و زندگی ناچیز محرومان این نوع کارشناسان نشان داده اند که هیچ گونه درکی نسبت
به فقر و بیکاری انسان و مهاجرت پناهنده ها و محیط زیست ندارند. به علاوه خود مفهوم توسعه
دچار تغییر و تحریف شده است و طوری تعریف شده که گویی نوعی کالاست که می شود آن را
با رشد اقتصادی به دست آورد و از آن جا که نیروی محرک فرهنگ جاری از سیستمی تشکیل
شده است که حواهان استخراج حداکثر منابع طبیعی برای عده ی کمی از مردم جهان است, بنابراین
این بحران فزاینده تنها در صورتی قابل کنترل است که این فرهنگ مصرفی از بین برود و به جای
آن, یک محیط اقتصادی جدید در سطح جهانی بنیان گذاشته شود که به فرهنگ های مختلف اجازه
دهد در یک محیط برابر, همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند. و
اساسا فرهنگی که افراد بشر را نادیده بگیرد نمی تواند به محیط زیست اهمیت دهد. در پایان لازم
است اشاره نمایم که منابع طبیعی این جهان برای تامین نیازهای همه ی سکنه ی کره ی خاکی
کفایت می کند؛ ولی برای حرص و از آن ها کافی نخواهد بود. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen