مؤسسۀ بررسی پژوهش
Research Analysis Corporation
این مؤسسه که در مک لین ایالت ویرجینیا واقع شده, خواهر خوانده سازمانی هومرو به شمار
می آید. مؤسسه در سال 1948 تأسیس یافت و در سال 1961, هنگامی که به قلمرو و ادارۀ
به فعالیت Johns Hopkins کمیتۀ 300 در آمد, بصورت بخشی از دانشگاه جان هاپکینز
پرداخت. تاکنون متجاوز از 600 طرح از جمله, ادغام سیاهان در ارتش, روشهای استفاده
تاکتیکی از سلاحهای هسته ای, برنامه های روانشناسی امور جنگ و جمعیت به طور ابنوه
مورد بررسی پژوهش گران آن قرار گرفته است. و
بدیهی است نیروهای اندیشمند بیشمار دیگری هم وجود دارند که در این کتاب به اکثر آنها اشاره
خواهد شد. یکی از مهمترین زمینه های همکاری میان آنچه نیروهای اندیشمند بوجود می آورند
و آنچه بعداً به صورت سیاستهای همگانی دولت در می آید, به نحوۀ آمارگیریهای سنجش افکار
بستگی دارد. وظیفه شرکتهای سنجش افکار, شکل بخشیدن به افکار عمومی به ترتیبی است که
با اقدامات توطئه گران هم سوئی پیدا کند. سنجش افکار عمومیب, بطور مستمر به وسیله
شبکه های تلویریونی سی. بی اس, ان. بی, سی, ا. بی. سی و روزنامه های نیویورک تایمز
واشینگتن پست انجام می گیرد. بیشتر اینگونه کوششها, در مرکز ملی پژوهش آراء
هم آهنک شده ضمن آن کوشش می شود National Opinion Research Center
بازیافته های آنها همه ما را به حیرت وا دارد, یک تصویر کلی ذهنی هم برای تمام کشور تنظیم
می گردد. و
Yankelovich یانکلوچ Gallup برای ارزیابی تطبیقی, نتایج آراء به کامپیوتر های مؤسسات گالوپ
داده می شود. بیشتر آنچه که در روزنامه ها می خوانیم و یا در White و وایت Skelley اسکلی
شبکه های تلویزیونی مشاهده می کنیم, پیش از آن , به وسیلۀ شرکتهای سنجش افکار مورد سانسور
قرار گرفته اند. آنچه ما مشاهده می کنیم عبارت است از آنچه مؤسسات سنجش افکار همگانی میل
دارند ما ببینیم. این روش, شکل بخشی افکار و آراء همگانی خوانده می شود. اندیشه اصلی که در پس
این بازتاب شرطی اجتماعی قرار دارد, آگاهی یافتن از واکنشهای همگانی, در باب سیاستهای هدایت
شده ای است که به وسیله کمیته 300 ارائه می شود. ما گروههای مردمی هدف قرار گرفته خوانده
می شویم و انچه به وسیله مؤسسات سنجش افکار, مورد ارزیابی قرار می گیرند, درجه مقاومتی است
که نسبت به اخبار شب از خود نشان می دهیم, در بخشهای آینده, دقیقاً خواهیم دید این شیوه چگونه
آغاز یافت و چه کسی مسؤولیت آن را برعهده دارد. و
همه این مراحل, بخشی از روند شکل بخشی آراء است که به وسیله تاویستاک آفریده شده است. امروز
شاید همه مردم باور داشته باشند که از حقایق امور به خوبی آگاهند. اما شاید ندانند که آنچه باور دارند
با آنکه به ظاهر ناشی از افکار خودشان است, اما در واقع, در مؤسسات پژوهشی و به وسیله نیروهای
اندیشمند امریکائی ساخته و پرداخته شده است. هیچیک از ما در تشکیل عقیده شخصی, آزادی لازم را
در اختیار نداریم, چرا که همه آگاهیهای ما, به وسیله رسانه ها و نفوذ مؤسسات سنجش افکار شکل داده
شده اند. و
درست پیش از ورود ایالات متحده به جنگ دوم جهانی روند سنجش افکار به صورت یک هنر ظریف
تولد یافت. دیدگاه امریکاییان بی خبر از همه جا, نسبت به آلمان و ژاپن چنان شکل داده شده بود که آنان
را دشمنانی خطرناک, که به هر بهایی باید از تجاوزشان جلوگیری شود, می پنداشتند ظاهر این پندار
به علت آگاهیهای نادرستی که خورد آنان داده شده بود, واقعی می نمود. از این جهت, افکار شکل داده
شده آنان هم بسی خطرناک بود. زیرا باورشان را نسبت به آلمان و ژاپن, به عنوان دشمنان واقعی
راسخ تر نمود. برای نمونه, در همین اواخر, روند شکل بخشی آراء تاویستاک موجب گردید تا
امریکاییان, کشور عراق را یک تهدید عمده و صدام حسین را دشمن شخصی ایالات متحده به شمار
آورند. و
این چنین روند باور آفرینی در اصطلاح فنی پیام به اعضاء حسی کسانی که باید تحت تأثیر قرار گیرند
رسیده است خوانده می شود. از اعضاء مورد احترام کمیته 300, دانیل یانکلویچ از شرکتی به همین نام
و اسکلی و وایت هستند. یانکلویچ با افتخار به شاگردان خویش گوشزد می کند که سنجش افکار ابزاری
برای دگرگون ساختن آراء همگانی است. گفتنی است که این بیان, از خود وی نشأت نمی گیرد. نامبرده
که برای تدوین آن از جانب David Naisbett این نظر را از کتاب گرایش گزارش نوشتۀ دیوید نسبیت
باشگاه رم مأموریت یافته بود, استخراج کرده است. و
نسبیت در این کتاب, روشهایی را که از جانب شکل دهدگان آراء همگانی باید بکار گرفته شود تا مورد
پذیرش کمیتۀ 300, قرار گیرد, توصیف می کند. شکل بخشی آراء همگانی, همانند گوهری بر تارک
المپینها می درخشد. زیرا با کمک هزاران داشمند جدید علوم اجتماعی و رسانه های خبری که در اختیار
دارند, تقریباً در هر زمینه ای, آراء همگانی تازه ای را شکل می دهند و در مدتی کمتر از دو هفته در
سراسر جهان پخش می نمایند. و
این دقیقاً همان روندی است که پس از صدور دستور کمیتۀ 300 به خدمتگذار خود جرج بوش, با یاری
جستن از مقدمات آغاز جنگ علیه کشور عراق را فراهم ساخت, درست ظرف دو هفته, آراء همگانی
نه تنها در ایالات متحده که در تمامی جهان, عیله کشور عراق و رئیس کشورش, صدام حسین بسیج
گردید. این هنرمندان رسانه ها و آفرییندگان اخبار, گزارشات خویش را مستقیماً به باشگاه رم و باشگاه
رم نیز به نوبۀ خود, آنها را به کمیتۀ 300 که در رأس آن ملکه انگلیس قرار دارد, ارسال می دارند. و
ملکه, بر شبکۀ گسترده ای از مؤسسات کاملاً پیوسته به یکدیگر که هرگز مالیاتی نمی پردازند و در
مقابل کسی هم پاسخگو نمی باشند و هزینه های مؤسسات پژوهشی شان به وسیله بنیادهای زیر پوشش
کمیته پرداخت می شود, ریاست می کند. و
این ماشین عظیم به وسیله شرکتهای وابستۀ خود مانند بیمه, بانک, مؤسسات اعتباری, شرکتهای نفتی
روزنامه ها, مجلات, شبکه های رادیو, و تلویزیون, ایالات متحده و بقیه جهان را در چنگال خود
گرفتار ساخته است. در واشینگتن دی. سی., حتی یک سیاستمدار را نمی توان یافت که به گونه ای با
این ماشین ارتباط نداشته باشد. دست چپی ها علیه آن مبارزه می کنند و آن را امپریالیسم می نامند. در
واقع, این سخن دور از حقیقت نیست. اما نکته در این است که دست چپی ها هم به دست همین گروه
اداره می شوند, درست به وسیله همان کسانی که دست راستی ها را می گردانند. بنابراین چپیها هم
برخلاف اعاهایشان همانند راستیها, از آزادی برخوردار نیستند. و
داشمندانی که دست اندرکار شکل بخشی آراء همگانی اند مهندسان اجتماعی یا به سخن دیگر, داشمندان
اجتماعی دانش نوین نامیده می شوند. اینان در آنچه ما مشاهده می کنیم یا می شنویم یا می خوانیم نقش
Kurt K. Lewin اجتناب ناپذیری برعهده دارند. مهندسان اجتماعی مکتب قدیم چون کورت کی. لوین
مارگرت مید, پروفسور دروین کارت رایت Hadley Cantril پروفسور هدلی کنتریل
به همراه جان راولینگز ریز, استخوانبندی گروه Lipssitt و پروفسور لیپسیت Derwin Cartwright
دانشمندان دانش نوین را در مؤسسه تاویستاک تشکیل می دهند. در جریان جنگ دوم جهانی, متجاوز از
پژوهشگر, زیر نظر کورت لوین مشغول کار بودند که از روشهای مورد استفادۀ راین هارد هایدریش
و نیروهای امنیتی نازی معروف به اس. اس تقلید می کردند. و
تشکیل سازمان او. اس. اس براساس روشهای هایدریش قرار داشت و همانگونه که همه می دانیم, سیا
سازمان مرکزی اطلاعات امریکا, جانشین سازمان مذکور گردید. تمام نکته در این است که دولتهای
بریتانیا و ایالات متحدهع ماشینی را بوجود آوردند که ما را با کمترین مقاومت محسوس در جهت
شکل دهی جهان تک حکومتی هدایت کنند. این ماشینع از سال 1964 کار خود را آغاز نموده و هر
سال نیز تجربه های تازه ای بر آن افزوده گردیده است. و
کوتاه سخن, این کمیته 300 است که شبکه های سلطه جویی و مکانیزم های اختناق را بیشتر از هر
زمان و هر دولتی در این جهان بوجود آورده است. برای بستن دهان و دست و پایمان, به رنجیر و
طناب نیازی نیست. ترس از آنچه بر سرمان خواهد آمد, این مهم را به مراتب شایسته تر از هر
وسیله مادی دیگر به انجام می رساند. ما شستشوی مغزی شده ایم تا برای تحمل تسلیحات, از حق
قانونی خود بگذریم. از قانون اساسی چشم بپوشیم, به سازمان ملل اجازه دهیم بر سیاست خارجیمان
تسلط پیدا کند و صندوق بین المللی پول سیاستهای مالی و پولیمان را در اختیار خود قرار دهد. با
گشاده دستی رئیس جمهور را مجاز می سازیم قانون ایالات متحده را زیر پا گذارد, یک کشور خارجی
را مورد حمله قرار داده و رئیس آن را برباید. به دیگر سخن, ما به درجه ای شستشوی مغزی شده ایم
که به عنوان یک ملت, هر اقدام غیر قانونی را که به وسیله دولتمان انجام می شود, تقریباً بدون پرسش
مورد پذیرش قرار می دهیم. و
من به عنوان یک فرد, به خوبی می دانم برای پس گرفتن کشور ایران از چنگال توطئه گران یا باید به
مقابله با کمیته 300 برخیزیم, و یا برای همیشه از آن دست بشویم, اما پرسش این است, هنگامی که به
این نقطه برسیم, واقعاً چند نفر حاضرند سلاح به دست گیرند؟ در سال 1776 در بریتانیا, تنها سه
درصد جمعیت حاضر شدند علیه جورج سوم سلاح به دست گیرند. ما نباید خویشتن را رها کنیم و
اجازه دهیم به رههای بن بست کشیده شویم. زیرا این, در واقع همان هدف سلطه گران ذهنهاست. و
آنان با برنامه ریزی دقیق و برای حفظ سلطه و نفوذ درازمدت خویش, ما را با چنین موضوعات
پیچیده ای در تقابل قرار داده اند. ما چنان از پای در افتاده ایم که در هیچ مورد اساسی, از توان
تصمیم گیری برخوردار نخواهیم بود. و
به زودی فهرست اسامی کسانی که کمیته 300 را تشکیل می دهند مورد بررسی قرار خواهیم داد, اما
پیش از آن, به بررسی کوتاهی در باب تمام مؤسسات شرکتها و بانکهای با اهمیت که زیر سلطه کمیته
قرار دارند, می پردازیم. باید آنها را بشناسیم و به ذهن بسپاریم. چرا که آنها در مورد مرگ و زندگی
کسانی که مصرف کنندگان بی مصرف می نامندشان, خود را صاحب تصمیم می دانند. هم آنانند که
اراده می کنند خدای خود را کجا پرستش کنیم, چه بپوشیم و حتی چه بخوریم, بنابر نظر برژژینسکی
همه ما, در طول 24 ساعت و 365 روز در سال, بطور نامحدود, زیر مراقبت بی حد آنان قرار داریم
هر سال, تعداد بیشتری از مردم متقاعد می شوند که خیانت به کشورمان, از درون صورت می گیرد
البته این مطلوب است. زیرا بیانی همسو با حقیقت است. تعبیری از واژه زنده بمان این است که توان
شکست دادن تمام دشمنان بشریت را داشته باشیم. و
در زمانی که غولهای کرملین در صدد نابودسازی ما بودند, در واشینگتن دی. سی. اسب تروی در
موضع خویش قرار گرفته بود. بزرگترین خطری که مردم دنیای آزاد را تهدید می کند, ریشه در
واشینگتن دی. سی. دارد و نه در مسکو. ما نخست باید بر دشمن خانگی پیروز شویم و پس از آن با
نیروی کافی, برای از میان برداشتن کمونیسم و سایر ایسمهای دیگر از روی زمین, یورش بریم. و
دولت کارتر به فروباشی اقتصاد و تضعیف قدرت ارتش کشورمان سرعت بخشید. تضعیف ارتش به
عضو باشگاه رم و McNamara Robert Strange دست رابرت استرنج مک نامارا
صورت گرفت. ریگان علیرغم تمام وعده هایش, به اساس صنعت Lucis Trust لوسیس تراست
بی توجهی کامل نشان داد و کار را از آنجا که کارتر بر زمین گذارده بود, دنبال کرد. ما باید بتوانیم
قابلیتهای دفاعی خویش را افزایش دهیم. با داشتن کاستیهای صنعتی این مهم امکان پذیر سیست. بدون
داشتن مجتمع های صنعتی نظامی شایستهع نمی توانیم از یک نظام دفاعی قابل اطمینان برخوردار
باشیم. کمیته 300 به خوبی از این واقعیت آگاه است و به همین مناسبت, از سال 1953, برنامه های
سیاستهای رشد صفر دوران فرا صنعتی را که امروز به شکوفه نشسته, به مرحله عمل در اورده است
از کاستیهای که به وسیله باشگاه رم بر ما وارد شده, کاهش تواناییهای تکنولوژیک کشور به زیر
نقطه رشد ژاپن و آلمان, یعنی کشورهایی است که در جنگ جهانی دوم مغلوب ما شدند. این اتفاق
چگونه رخ داد؟ به علت توطئه مردانی چون دکتر الکساندر کینگ و کور ذهنی مردم ایالات متحده
امریکا. تردیدی وجود ندارد که در شناخت عوامل تخریب نظام تدریس و مؤسسات آموزش و
پرورشی کشور, کوتاهی زایدالوصفی به خرج داده ایم. در نتیجه این غفلتع امروز از داشتن تعداد
.کافی مهندس و دانشمند که مارا در صف ملل صنعتی جهان پا بر جا نگاه دارند, محروم هستیم
امروز در ایالات متحده آموزش و پرورش در پایین ترین سطح خود از سال 1786 قرار دارد. و
مشکلی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم, تنها از دست دادن آزادی و هویت ملی نیست. بلکه
بدتر از آن, امکان از دست رفتن روحیه و اراده مان است. خلا ناشی از کمرنگ شدن اصولی که
این جمهوری بر آن استوار است, به وسیله شیاطین و فرقه پرستان, با اندیشه های مادی پرستی
محض به تدریج پر می شود. شاید پذیرش این حقیقت به جهت آنکه این مهم, ناگهان رخ ننموده
اندکی مشکل باشد. اگر در زمینه های فرهنگی و ایدئولوژی با اقدامات ضربتی گام برمی داشتیم
احتمالاً می توانستیم از دایره این بی تفاوتی خویش هم, به بیرون پا نهیم. و
لازم به گفتن است که تدریج گرایی که اساس فابیین گرایی را تشکیل می دهد, هیچ اثر هشدار دهنده ای
از خود به جای نمی گذارد. شاید اکثر امریکاییان نسبت به آنچه در این نوشتار مورد شرح و تفصیل
قرار گرفته, واقعیتی احساس نکنند. به همین جهت, ممکن است آن را نسبت به خود اهانت آمیز و یا
تمسخر گونه تصور نمایند. با توجه به صدها موردی که در جو کاذب امروزی در مقابل مردم قرار
داده شده, نداشتن انگیزه های کاملاً روشن در زمینه های مورد بحث, سبب می گردد تمام اطلاعات
ارائه شده, بی پایه و مردود شناخته شوند. و
در زنجیره اقدامات توطئه گری از همین نقاط ضعف و قوت استفاده های فراوان به عمل می آید. همانند
احساس بی تفاوتی در هر موضوع فاقد انگیزه دیگر, توطئه گران از بی تفاوتی مردم استفاده کرده و
کسانی را که نسبت به بروز بحران در حیات ملی و زندگی افراد جامعه هشدار می دهند, به یاد تمسخر
می گیرند. هر چه چشمان تعداد بیشتری از مردم بر روی حقیقت گشوده گردد, انگیزه ها آشکارتر شده
و دست آخر زمانی فرا خواهد رسید که مردم به قدر کافی آگاهی یافته و به خود بگویند: امریکا این
وقایع نباید اتفاق افتد. و
کمیته 300 در مقابل واکنشهای نادرست مردم, همچنان به افرینش حوادث گوناگون ادامه داده و تا زمانی
که ما, به عنوان یک ملت, از خود واکنش نشان ندهیم, آنان دلسرد نشده و دنباله کار را رها نخوهند
ساخت. واکنشهای خود را باید با ایجاد فضائی که پاسخهای دندانشکن برای توطئه گران در بر داشته
باشد, همراه سازیم و از راه شناساندن و افشا کردن برنامه هایشان, بینش مردم را نسبت به آنان افزایش
دهیم. باشگاه رم هم اکنون برنامه انتقال به دوران بربریت را به انجام رسانده است. قبل از انکه
کمیته 300 بتواند به هدف نهایی خود که زندانی ساختن بشریت در عصر تاریکی است دست یابد, به
جای مجذوب شدن و مسخ شدن, باید در برابر توطئه های انان چون سدی محکم بایستیم. این امر مربوط
به خداوند نیست, بلکه به اراده ما انسانها بستگی دارد. ما هستیم که باید اقدامات لازم پیش گیرانه را
قاطعاً به انجام برسانیم. و
تمام آگاهیهایی که من در این کتاب فراهم آورده ام, حاصل سالها پژوهش و مبتنی بر منابع غیر قابل
تردید اطلاعاتی است. در اینجا, در باره هیچ نکته ای اغراق گویی نشده است. اینها حقایق دقیقی هستند
و نباید در دام تبلیغات دشمن که آنها را غیر واقعی معرفی می کند, گرفتار شد.و
کمیته 300 کانون توطئه های جهانی
ترجمه یحیی شمس Jahn Coleman نوشته جان کولمن
Research Analysis Corporation
این مؤسسه که در مک لین ایالت ویرجینیا واقع شده, خواهر خوانده سازمانی هومرو به شمار
می آید. مؤسسه در سال 1948 تأسیس یافت و در سال 1961, هنگامی که به قلمرو و ادارۀ
به فعالیت Johns Hopkins کمیتۀ 300 در آمد, بصورت بخشی از دانشگاه جان هاپکینز
پرداخت. تاکنون متجاوز از 600 طرح از جمله, ادغام سیاهان در ارتش, روشهای استفاده
تاکتیکی از سلاحهای هسته ای, برنامه های روانشناسی امور جنگ و جمعیت به طور ابنوه
مورد بررسی پژوهش گران آن قرار گرفته است. و
بدیهی است نیروهای اندیشمند بیشمار دیگری هم وجود دارند که در این کتاب به اکثر آنها اشاره
خواهد شد. یکی از مهمترین زمینه های همکاری میان آنچه نیروهای اندیشمند بوجود می آورند
و آنچه بعداً به صورت سیاستهای همگانی دولت در می آید, به نحوۀ آمارگیریهای سنجش افکار
بستگی دارد. وظیفه شرکتهای سنجش افکار, شکل بخشیدن به افکار عمومی به ترتیبی است که
با اقدامات توطئه گران هم سوئی پیدا کند. سنجش افکار عمومیب, بطور مستمر به وسیله
شبکه های تلویریونی سی. بی اس, ان. بی, سی, ا. بی. سی و روزنامه های نیویورک تایمز
واشینگتن پست انجام می گیرد. بیشتر اینگونه کوششها, در مرکز ملی پژوهش آراء
هم آهنک شده ضمن آن کوشش می شود National Opinion Research Center
بازیافته های آنها همه ما را به حیرت وا دارد, یک تصویر کلی ذهنی هم برای تمام کشور تنظیم
می گردد. و
Yankelovich یانکلوچ Gallup برای ارزیابی تطبیقی, نتایج آراء به کامپیوتر های مؤسسات گالوپ
داده می شود. بیشتر آنچه که در روزنامه ها می خوانیم و یا در White و وایت Skelley اسکلی
شبکه های تلویزیونی مشاهده می کنیم, پیش از آن , به وسیلۀ شرکتهای سنجش افکار مورد سانسور
قرار گرفته اند. آنچه ما مشاهده می کنیم عبارت است از آنچه مؤسسات سنجش افکار همگانی میل
دارند ما ببینیم. این روش, شکل بخشی افکار و آراء همگانی خوانده می شود. اندیشه اصلی که در پس
این بازتاب شرطی اجتماعی قرار دارد, آگاهی یافتن از واکنشهای همگانی, در باب سیاستهای هدایت
شده ای است که به وسیله کمیته 300 ارائه می شود. ما گروههای مردمی هدف قرار گرفته خوانده
می شویم و انچه به وسیله مؤسسات سنجش افکار, مورد ارزیابی قرار می گیرند, درجه مقاومتی است
که نسبت به اخبار شب از خود نشان می دهیم, در بخشهای آینده, دقیقاً خواهیم دید این شیوه چگونه
آغاز یافت و چه کسی مسؤولیت آن را برعهده دارد. و
همه این مراحل, بخشی از روند شکل بخشی آراء است که به وسیله تاویستاک آفریده شده است. امروز
شاید همه مردم باور داشته باشند که از حقایق امور به خوبی آگاهند. اما شاید ندانند که آنچه باور دارند
با آنکه به ظاهر ناشی از افکار خودشان است, اما در واقع, در مؤسسات پژوهشی و به وسیله نیروهای
اندیشمند امریکائی ساخته و پرداخته شده است. هیچیک از ما در تشکیل عقیده شخصی, آزادی لازم را
در اختیار نداریم, چرا که همه آگاهیهای ما, به وسیله رسانه ها و نفوذ مؤسسات سنجش افکار شکل داده
شده اند. و
درست پیش از ورود ایالات متحده به جنگ دوم جهانی روند سنجش افکار به صورت یک هنر ظریف
تولد یافت. دیدگاه امریکاییان بی خبر از همه جا, نسبت به آلمان و ژاپن چنان شکل داده شده بود که آنان
را دشمنانی خطرناک, که به هر بهایی باید از تجاوزشان جلوگیری شود, می پنداشتند ظاهر این پندار
به علت آگاهیهای نادرستی که خورد آنان داده شده بود, واقعی می نمود. از این جهت, افکار شکل داده
شده آنان هم بسی خطرناک بود. زیرا باورشان را نسبت به آلمان و ژاپن, به عنوان دشمنان واقعی
راسخ تر نمود. برای نمونه, در همین اواخر, روند شکل بخشی آراء تاویستاک موجب گردید تا
امریکاییان, کشور عراق را یک تهدید عمده و صدام حسین را دشمن شخصی ایالات متحده به شمار
آورند. و
این چنین روند باور آفرینی در اصطلاح فنی پیام به اعضاء حسی کسانی که باید تحت تأثیر قرار گیرند
رسیده است خوانده می شود. از اعضاء مورد احترام کمیته 300, دانیل یانکلویچ از شرکتی به همین نام
و اسکلی و وایت هستند. یانکلویچ با افتخار به شاگردان خویش گوشزد می کند که سنجش افکار ابزاری
برای دگرگون ساختن آراء همگانی است. گفتنی است که این بیان, از خود وی نشأت نمی گیرد. نامبرده
که برای تدوین آن از جانب David Naisbett این نظر را از کتاب گرایش گزارش نوشتۀ دیوید نسبیت
باشگاه رم مأموریت یافته بود, استخراج کرده است. و
نسبیت در این کتاب, روشهایی را که از جانب شکل دهدگان آراء همگانی باید بکار گرفته شود تا مورد
پذیرش کمیتۀ 300, قرار گیرد, توصیف می کند. شکل بخشی آراء همگانی, همانند گوهری بر تارک
المپینها می درخشد. زیرا با کمک هزاران داشمند جدید علوم اجتماعی و رسانه های خبری که در اختیار
دارند, تقریباً در هر زمینه ای, آراء همگانی تازه ای را شکل می دهند و در مدتی کمتر از دو هفته در
سراسر جهان پخش می نمایند. و
این دقیقاً همان روندی است که پس از صدور دستور کمیتۀ 300 به خدمتگذار خود جرج بوش, با یاری
جستن از مقدمات آغاز جنگ علیه کشور عراق را فراهم ساخت, درست ظرف دو هفته, آراء همگانی
نه تنها در ایالات متحده که در تمامی جهان, عیله کشور عراق و رئیس کشورش, صدام حسین بسیج
گردید. این هنرمندان رسانه ها و آفرییندگان اخبار, گزارشات خویش را مستقیماً به باشگاه رم و باشگاه
رم نیز به نوبۀ خود, آنها را به کمیتۀ 300 که در رأس آن ملکه انگلیس قرار دارد, ارسال می دارند. و
ملکه, بر شبکۀ گسترده ای از مؤسسات کاملاً پیوسته به یکدیگر که هرگز مالیاتی نمی پردازند و در
مقابل کسی هم پاسخگو نمی باشند و هزینه های مؤسسات پژوهشی شان به وسیله بنیادهای زیر پوشش
کمیته پرداخت می شود, ریاست می کند. و
این ماشین عظیم به وسیله شرکتهای وابستۀ خود مانند بیمه, بانک, مؤسسات اعتباری, شرکتهای نفتی
روزنامه ها, مجلات, شبکه های رادیو, و تلویزیون, ایالات متحده و بقیه جهان را در چنگال خود
گرفتار ساخته است. در واشینگتن دی. سی., حتی یک سیاستمدار را نمی توان یافت که به گونه ای با
این ماشین ارتباط نداشته باشد. دست چپی ها علیه آن مبارزه می کنند و آن را امپریالیسم می نامند. در
واقع, این سخن دور از حقیقت نیست. اما نکته در این است که دست چپی ها هم به دست همین گروه
اداره می شوند, درست به وسیله همان کسانی که دست راستی ها را می گردانند. بنابراین چپیها هم
برخلاف اعاهایشان همانند راستیها, از آزادی برخوردار نیستند. و
داشمندانی که دست اندرکار شکل بخشی آراء همگانی اند مهندسان اجتماعی یا به سخن دیگر, داشمندان
اجتماعی دانش نوین نامیده می شوند. اینان در آنچه ما مشاهده می کنیم یا می شنویم یا می خوانیم نقش
Kurt K. Lewin اجتناب ناپذیری برعهده دارند. مهندسان اجتماعی مکتب قدیم چون کورت کی. لوین
مارگرت مید, پروفسور دروین کارت رایت Hadley Cantril پروفسور هدلی کنتریل
به همراه جان راولینگز ریز, استخوانبندی گروه Lipssitt و پروفسور لیپسیت Derwin Cartwright
دانشمندان دانش نوین را در مؤسسه تاویستاک تشکیل می دهند. در جریان جنگ دوم جهانی, متجاوز از
پژوهشگر, زیر نظر کورت لوین مشغول کار بودند که از روشهای مورد استفادۀ راین هارد هایدریش
و نیروهای امنیتی نازی معروف به اس. اس تقلید می کردند. و
تشکیل سازمان او. اس. اس براساس روشهای هایدریش قرار داشت و همانگونه که همه می دانیم, سیا
سازمان مرکزی اطلاعات امریکا, جانشین سازمان مذکور گردید. تمام نکته در این است که دولتهای
بریتانیا و ایالات متحدهع ماشینی را بوجود آوردند که ما را با کمترین مقاومت محسوس در جهت
شکل دهی جهان تک حکومتی هدایت کنند. این ماشینع از سال 1964 کار خود را آغاز نموده و هر
سال نیز تجربه های تازه ای بر آن افزوده گردیده است. و
کوتاه سخن, این کمیته 300 است که شبکه های سلطه جویی و مکانیزم های اختناق را بیشتر از هر
زمان و هر دولتی در این جهان بوجود آورده است. برای بستن دهان و دست و پایمان, به رنجیر و
طناب نیازی نیست. ترس از آنچه بر سرمان خواهد آمد, این مهم را به مراتب شایسته تر از هر
وسیله مادی دیگر به انجام می رساند. ما شستشوی مغزی شده ایم تا برای تحمل تسلیحات, از حق
قانونی خود بگذریم. از قانون اساسی چشم بپوشیم, به سازمان ملل اجازه دهیم بر سیاست خارجیمان
تسلط پیدا کند و صندوق بین المللی پول سیاستهای مالی و پولیمان را در اختیار خود قرار دهد. با
گشاده دستی رئیس جمهور را مجاز می سازیم قانون ایالات متحده را زیر پا گذارد, یک کشور خارجی
را مورد حمله قرار داده و رئیس آن را برباید. به دیگر سخن, ما به درجه ای شستشوی مغزی شده ایم
که به عنوان یک ملت, هر اقدام غیر قانونی را که به وسیله دولتمان انجام می شود, تقریباً بدون پرسش
مورد پذیرش قرار می دهیم. و
من به عنوان یک فرد, به خوبی می دانم برای پس گرفتن کشور ایران از چنگال توطئه گران یا باید به
مقابله با کمیته 300 برخیزیم, و یا برای همیشه از آن دست بشویم, اما پرسش این است, هنگامی که به
این نقطه برسیم, واقعاً چند نفر حاضرند سلاح به دست گیرند؟ در سال 1776 در بریتانیا, تنها سه
درصد جمعیت حاضر شدند علیه جورج سوم سلاح به دست گیرند. ما نباید خویشتن را رها کنیم و
اجازه دهیم به رههای بن بست کشیده شویم. زیرا این, در واقع همان هدف سلطه گران ذهنهاست. و
آنان با برنامه ریزی دقیق و برای حفظ سلطه و نفوذ درازمدت خویش, ما را با چنین موضوعات
پیچیده ای در تقابل قرار داده اند. ما چنان از پای در افتاده ایم که در هیچ مورد اساسی, از توان
تصمیم گیری برخوردار نخواهیم بود. و
به زودی فهرست اسامی کسانی که کمیته 300 را تشکیل می دهند مورد بررسی قرار خواهیم داد, اما
پیش از آن, به بررسی کوتاهی در باب تمام مؤسسات شرکتها و بانکهای با اهمیت که زیر سلطه کمیته
قرار دارند, می پردازیم. باید آنها را بشناسیم و به ذهن بسپاریم. چرا که آنها در مورد مرگ و زندگی
کسانی که مصرف کنندگان بی مصرف می نامندشان, خود را صاحب تصمیم می دانند. هم آنانند که
اراده می کنند خدای خود را کجا پرستش کنیم, چه بپوشیم و حتی چه بخوریم, بنابر نظر برژژینسکی
همه ما, در طول 24 ساعت و 365 روز در سال, بطور نامحدود, زیر مراقبت بی حد آنان قرار داریم
هر سال, تعداد بیشتری از مردم متقاعد می شوند که خیانت به کشورمان, از درون صورت می گیرد
البته این مطلوب است. زیرا بیانی همسو با حقیقت است. تعبیری از واژه زنده بمان این است که توان
شکست دادن تمام دشمنان بشریت را داشته باشیم. و
در زمانی که غولهای کرملین در صدد نابودسازی ما بودند, در واشینگتن دی. سی. اسب تروی در
موضع خویش قرار گرفته بود. بزرگترین خطری که مردم دنیای آزاد را تهدید می کند, ریشه در
واشینگتن دی. سی. دارد و نه در مسکو. ما نخست باید بر دشمن خانگی پیروز شویم و پس از آن با
نیروی کافی, برای از میان برداشتن کمونیسم و سایر ایسمهای دیگر از روی زمین, یورش بریم. و
دولت کارتر به فروباشی اقتصاد و تضعیف قدرت ارتش کشورمان سرعت بخشید. تضعیف ارتش به
عضو باشگاه رم و McNamara Robert Strange دست رابرت استرنج مک نامارا
صورت گرفت. ریگان علیرغم تمام وعده هایش, به اساس صنعت Lucis Trust لوسیس تراست
بی توجهی کامل نشان داد و کار را از آنجا که کارتر بر زمین گذارده بود, دنبال کرد. ما باید بتوانیم
قابلیتهای دفاعی خویش را افزایش دهیم. با داشتن کاستیهای صنعتی این مهم امکان پذیر سیست. بدون
داشتن مجتمع های صنعتی نظامی شایستهع نمی توانیم از یک نظام دفاعی قابل اطمینان برخوردار
باشیم. کمیته 300 به خوبی از این واقعیت آگاه است و به همین مناسبت, از سال 1953, برنامه های
سیاستهای رشد صفر دوران فرا صنعتی را که امروز به شکوفه نشسته, به مرحله عمل در اورده است
از کاستیهای که به وسیله باشگاه رم بر ما وارد شده, کاهش تواناییهای تکنولوژیک کشور به زیر
نقطه رشد ژاپن و آلمان, یعنی کشورهایی است که در جنگ جهانی دوم مغلوب ما شدند. این اتفاق
چگونه رخ داد؟ به علت توطئه مردانی چون دکتر الکساندر کینگ و کور ذهنی مردم ایالات متحده
امریکا. تردیدی وجود ندارد که در شناخت عوامل تخریب نظام تدریس و مؤسسات آموزش و
پرورشی کشور, کوتاهی زایدالوصفی به خرج داده ایم. در نتیجه این غفلتع امروز از داشتن تعداد
.کافی مهندس و دانشمند که مارا در صف ملل صنعتی جهان پا بر جا نگاه دارند, محروم هستیم
امروز در ایالات متحده آموزش و پرورش در پایین ترین سطح خود از سال 1786 قرار دارد. و
مشکلی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم, تنها از دست دادن آزادی و هویت ملی نیست. بلکه
بدتر از آن, امکان از دست رفتن روحیه و اراده مان است. خلا ناشی از کمرنگ شدن اصولی که
این جمهوری بر آن استوار است, به وسیله شیاطین و فرقه پرستان, با اندیشه های مادی پرستی
محض به تدریج پر می شود. شاید پذیرش این حقیقت به جهت آنکه این مهم, ناگهان رخ ننموده
اندکی مشکل باشد. اگر در زمینه های فرهنگی و ایدئولوژی با اقدامات ضربتی گام برمی داشتیم
احتمالاً می توانستیم از دایره این بی تفاوتی خویش هم, به بیرون پا نهیم. و
لازم به گفتن است که تدریج گرایی که اساس فابیین گرایی را تشکیل می دهد, هیچ اثر هشدار دهنده ای
از خود به جای نمی گذارد. شاید اکثر امریکاییان نسبت به آنچه در این نوشتار مورد شرح و تفصیل
قرار گرفته, واقعیتی احساس نکنند. به همین جهت, ممکن است آن را نسبت به خود اهانت آمیز و یا
تمسخر گونه تصور نمایند. با توجه به صدها موردی که در جو کاذب امروزی در مقابل مردم قرار
داده شده, نداشتن انگیزه های کاملاً روشن در زمینه های مورد بحث, سبب می گردد تمام اطلاعات
ارائه شده, بی پایه و مردود شناخته شوند. و
در زنجیره اقدامات توطئه گری از همین نقاط ضعف و قوت استفاده های فراوان به عمل می آید. همانند
احساس بی تفاوتی در هر موضوع فاقد انگیزه دیگر, توطئه گران از بی تفاوتی مردم استفاده کرده و
کسانی را که نسبت به بروز بحران در حیات ملی و زندگی افراد جامعه هشدار می دهند, به یاد تمسخر
می گیرند. هر چه چشمان تعداد بیشتری از مردم بر روی حقیقت گشوده گردد, انگیزه ها آشکارتر شده
و دست آخر زمانی فرا خواهد رسید که مردم به قدر کافی آگاهی یافته و به خود بگویند: امریکا این
وقایع نباید اتفاق افتد. و
کمیته 300 در مقابل واکنشهای نادرست مردم, همچنان به افرینش حوادث گوناگون ادامه داده و تا زمانی
که ما, به عنوان یک ملت, از خود واکنش نشان ندهیم, آنان دلسرد نشده و دنباله کار را رها نخوهند
ساخت. واکنشهای خود را باید با ایجاد فضائی که پاسخهای دندانشکن برای توطئه گران در بر داشته
باشد, همراه سازیم و از راه شناساندن و افشا کردن برنامه هایشان, بینش مردم را نسبت به آنان افزایش
دهیم. باشگاه رم هم اکنون برنامه انتقال به دوران بربریت را به انجام رسانده است. قبل از انکه
کمیته 300 بتواند به هدف نهایی خود که زندانی ساختن بشریت در عصر تاریکی است دست یابد, به
جای مجذوب شدن و مسخ شدن, باید در برابر توطئه های انان چون سدی محکم بایستیم. این امر مربوط
به خداوند نیست, بلکه به اراده ما انسانها بستگی دارد. ما هستیم که باید اقدامات لازم پیش گیرانه را
قاطعاً به انجام برسانیم. و
تمام آگاهیهایی که من در این کتاب فراهم آورده ام, حاصل سالها پژوهش و مبتنی بر منابع غیر قابل
تردید اطلاعاتی است. در اینجا, در باره هیچ نکته ای اغراق گویی نشده است. اینها حقایق دقیقی هستند
و نباید در دام تبلیغات دشمن که آنها را غیر واقعی معرفی می کند, گرفتار شد.و
کمیته 300 کانون توطئه های جهانی
ترجمه یحیی شمس Jahn Coleman نوشته جان کولمن
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen