هدف داشتن و بخشیدن به زندگی شخصی با زندگی مبارزاتی, مهمترین و مشکل ترین مسئله
هر انسان مبارز سیاسی است. باید توجه داشت که فعالیت سیاسی در کشورهای آزادی و
دموکراتیک, با فعالیت سیاسی در کشورهایی که نمونه در کشور ایران در آنجا ترور کشتار
و اختناق حاکم رهبر ایران علی خامنه ای پر از ایدئولوژی است, و انسان دوستی در این
کشور دیده نمی شود, تفاوت اساسی دارد. در کشورهایی همچون کشور ایران که همواره
حکومت های دیکتاتوری قاجاریه حاکم بوده و امروز می ببینیم همان حکومت گذشته و
امروز تفاوتی با هم ندارند. و
یک فرد سیاسی, با انواع و اقسام توطئه ها و زشتی ها روبرو می کردد. برای این که منظورم
را به درستی بیان کرده باشم, نمونه هایی در باره زندگی شخصی خود یاد, آور می شوم. و
ملّت ایران از رژیم جمهوری اسلامی روحانیون اطاعت می کنند و در مخالفت با آن رژیم
دیکتاتور قدمی بر نمی دارند, اما از آنجایی که من به عنوان یک انسان ایرانی که در کشور ایران
متولد شده ام با رژیم ولایت مطلقه فقیه مخالفت می کردم و همچنین مخالفت دارم. و من را مرتب
تحت فشار قرار می دهند, و حتی مدت پنج سال آرامش خواب ندارم و حتی افراد سازمان جاسوسی
اطلاعاتی دستور دستگیری مرا داده اند. و
افزون بر آن هنگامی که سپاه پاسداران و سازمان جاسوسی ایران برنامه ریزی کرده بودند که مرا
با همکاری پلیس اینترپل بربایند. و
بنابراین, هنگامی که با چنین مشکلاتی از نظر انسانی بودن من و مسائل عاطفی, مواجه می شوم و
در تنگنای مالی قرار می گیرم, چه باید بکنم؟ آیا باید فعالیت سیاسی را رها کنم؟ آیا می بایستی به
خاطر امکانات مالی و یا حفظ روابط عاطفی و انسانی نسبت به ملّت ایران با دیکتاتوری رژیم
روحانیون ایران سازش کنم؟ پاسخ به این مسایل کار آسانی نیست و به راحتی نمی شود درباره همه
این مسائل تصمیم قاطع گرفت. عقیده دارم که انسان ها براساس میزان داشتن و اعتقادات خود, به
ابتکاراتی متوسل می شوند تا از یک طرف تمام رشته های عاطفی, انسانی و دوستی ها نپاشند و از
سوی دیگر, با کوشش و یا با اتکا به نیروی کار و علم خویش, مشکلات و موانع پیش رو را
برطرف سازند. و
ابتکارعمل من این بوده: کشور ایران را ترک کردم که تا به سیاست مشترک با دوستانی دنبال داشتم
در کشور دموکرات ادامه بدهم. و اینکار را همچنین شماها مشاهده داشتده اید و دارید, که می نویسم
دردوران حکومت خمینی, این مناسبات, وحشیانه تر و خشن تر گشتند. به طور مثال: خمینی محرمانه
دستور داده بود که در اعترضات 1360 حضور داشتند آنها را به قتل برسانند, به موقع از توطئه, این
دستور با خبر شدم و نجات یافتم. اما این جنایتکار و فاشیتی دیکتاتور, تعداد زیادی از دوستان مرا و
تعداد زیادی از مردم ایران را که در جریان اعترضات حضور داشتند آنها را زندانی کرد. و
سپس چندین هزار نفر را و دوستان مرا حلق آویز کردند و یا زیر شکنجه, به قتل رساندن. و
بنابراین, استمرار بخشیدن مبارزه در نظام روحانیون ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران آسان نیست
و این پرسش بارها مطرح شده است و همچنین تکرار می شود.؟
در این باورم, کسانی که حضور فعالی در مبارزه بر علیه رژیم ایران داشته و یا از مناسبات سیاسی
و اجتماعی شناخت کافی دارند, می توانند به کارنامه ی مبارزات سیاسی همدیگر به طور انتقادی
بنکرند تا خود و دیگران از تجارب گذشته, و امروز ایران درس بیاموزند. شوربختانه, برخی عناصر
و محافل که دستی از دور بر آتش دارند, تنها انرژی منفی از خود رها کرده و عملاً قضاوت آنان
ارزش عملی و مبارزاتی ندارد. و
پس از فروپاشی رژیم شاه در زمانی که هنوز رژیم خمینی کاملا مستقر نشده بود و فضای سیاسی
به طور نسبی آزاد بود, در جنبش چپ ایران از خصوصیات برجسته جنبش چپ سنتی و رادیکال
ایران اراده گرائی می باشد. این خصوصیات در مبانی تئوریک آنها, درسیاست آنها و در مناسبات
تشکیلاتی و اجتماعی منعکس می شدند. بطور مثال, هر گروه چند نفره تا چند صد نفره که تشکیل
می شد, ادعای رهبری طبقه کارگر ایران را می کردند. و هر گروه ای به تنهائی ادعا می کرد که
با چند مرد جنگی می تواند رژیم را سرنگون سازد و قدرت سیاسی را تصاحب کند؟
اما هیچ گروهی چند فرد کارشناس برای برنامه ریزی آینده کشور در اختیار نداشتند؟ این
سازمان ها برای مسائل بغرنج اقتصادی و اجتماعی و ایدئولوژی سیاسی راه حل درستی نداشتند و
به بهانه وظایف مبرم مبارزاتی؟ ارائه راه حل ها را به آینده نامعلومی موکول می کردند. بسیاری
از مبارزین چپ سنتی, به شوروی گذشته و سایر کشورهای سوسیالیستی نظر انتقادی داشتند, اما
اما با خود بزرگ بینی ادعا می کردند که پس از شاه سوسیالیسم و نظام مطلوب خود را در ایران
مستقر خواهند ساخت؟
مشاهده کردیم که پس از شاه, نظام ولایت فقیه استقرار یافت و در استقرار این نظام, بخش بزرگی
از جریان های چپ سنتی ایران, نقش فعالی برعهده داشتند. فرهنگ سیاسی که بر مبنای اراده گرائی
استوار باشد, برای پیشبرد هدف هایش ناچار می شود که به قهر و خشونت روی آورد. ستایش از
قهر و خشونت ستایش از تفنگ و ستایش از قهرمانی گری در تمام آثار و نوشته های این سازمان ها
جلب نظر می کند. همانطور که قبلاً تشریح کرده بودم, و
بنابراین, هماهنگی و همگونی زندگی شخصی با زندگی مبارزاتی, کار آسانی نیست, از آنجایی
که من و بعضی از دوستان من موفق شدن که کوله باری از ناملایمات سیاست زندگی مرا تحمل
کنند و برایم ارزش و احترام فوق العاده قائل باشند و هستند. و
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen