جنگ غیر قانونی و وحشیانۀ خلیج فارس
آخرین جنگی که از راه دیپلماسی با نیرنگ در خلیج فارس به وقوع پیوست, دست کم در یک مورد
با دیکر جنگ ها تفاوت داشت و آن, به جا ماندن آثار دخالت کمیتۀ 300 - شورای روابط خارجی
آلومینائی و گروه بیلدر برگرها بود که تاکنون هم نتوانستند برای پاک کردن آثار آن, اقدام جدی به
عمل آورند. و
بدین ترتیب, جنگ خلیج فارس را می توان با روشن ترین نشانه ها به سازمان جاسوسی برون مرزی
بریتانیا, و از نظر نویسنده, به یکی از زنده ترین شواهد دیپلماسی با نیرنگ پیوند داد. و
جنگ خلیج فارس, باید از دیدگاه یکی از عوامل منحصر به فرد استراتژی کلی کمیتۀ 300 برای
کشورهای اسلامی تولید کنندۀ نفت منطقه خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا شاید بتوان یک
تاریخچه کوتاه شدۀ کلی را بیان داشت. دانستن حقیقت, جدای از تبلیغات شکل دهندۀ آراء همگانی خیابان
مدیسن, در نیویورک که به اصطلاح به عنوان (آژانس های تبلغاتی) شناخته شده اند, ضرورت دارد. و
توسعه خواهان بریتانیایی, همراه پسر عموی امریکایی خود, در میانۀ سال های 1800 میلادی, اجرای
طرح های مهار و تسلط برنفت خاورمیانه را آغاز کردند. جنگ غیر قانونی خلیج فارس, یکی از
طرح های در پیوند با این مهار به شمار می آید. نویسنده از آن جهت واژه غیر قانونی را به کار می برد
که در فصل های مربوط به سازمان ملل متحد یادآور شد که تنها مرجع دادن اعلان جنگ در ایالات
متحده بنابر مادۀ 1 بند 8 شق 1,11,12,13,14,15,18, قانون اساسی, کنگره آن کشور می باشد. و
از برجستگان متخصص در قانون اساسی, در موارد گوناگون بدین نکته HENRY CLAY هنری کلی
اشاره دارد. و
هیچ مقام انتخابی, نمی تواند پا از چارچوب قانون اساسی فراتر گذارد. رئیس جمهور پیشین جرج بوش
و وزیر امور خارجه او جیمز بیکرااا, باید به دلیل تخلف از قانون اساسی استیضاح شوند. یک منبع
اطلاعاتی بریتانیا این نکته را با نویسنده در میان گذاشت که هنگام ملاقات جیمز بیکر با ملکه الیزابت
دوم در کاخ بوکینگهام, چگونه او در مورد دور زدن قانون, مبالغه کرده و سپس در حضور ملکه, ادوارد
هیث را که مخالف جنگ بود, مورد تحقیر و گوشمالی قرار داده است. ادوارد هیث از نخست وزیران
اسبق انگلستان است که به علت عدم پشتیبانی از سیاست اتحادیۀ اروپا و مخالفت جدی اش با جنگ خلیج
فارس, مورد تنبیه کمیتۀ 300 قرار گرفت. و
در جلسه سران کشورها که کوشش داشتند جیمز بیکر را به بحث در بارۀ قانون اساسی ایالات متحده
بکشانند, وی از این کار شانه خالی کرد. بیکر در این جلسه, در مورد تهدیدهایی که علیه عراق به
عمل آمده بود, اغراق گویی کرد و ملکه الیزابت دوم هم سر خود را به نشانۀ تأیید تکان داد. روشن
است که بیکر و رئیس جمهور بوش که در این جلسه حاضر بودند, روشن نادرست خود را بر جهان
تک حکومتی تحمیل کرده و سوگند خود را در مورد حفظ قانون اساسی کشورشان نادیده گرفتند. و
سال هاست که سرزمین های عربی وجود دارند و همواره هم به همان نام های عربی شناخته شده اند
این سرزمین ها گاه به ترکیه, گاه به ایران و گاهی به عراق پیوند داشته اند. در قرن پانزدهم, بریتانیا
زیر رهبری بانکداران دزد خلیج سیاه و نیزی, امکان نفوذ خود را به سرزمین های عربی گسترش
دادند. و
جنگ خلیج فارس, در واقع حملۀ کمیتۀ 300, برای از میان بردن بقایای طرفداران صدام حسین و قبیلۀ
هاشمی در کشور عراق صورت گرفت. حاکمان عربستان سعودی, از جانب باور آوردگان واقعی
ایدئولوژی مورد تنفر قرار داشتند. این تنفر هنگامی به اوج خود رسید که حاکمان عربستان اجازۀ
استقرارسربازان ایالات متحده را در سرزمین خلیج فارس صادر کردند. اصول تعلیمات ایدئولوژی
ولایت فقیه باور آوردن به تک حکومتی خدای واحد خمینی ملائک ولایت فقیه و دود مان او, وحی
ایدئولوژی برای قانون اساسی و قوانین قضائی به کشور ایران و عراق به روز قیامت آوردند. از
وظایف اصلی باورآوردگان, تبلیغ در باره این اصول, تأکید بر وحدانیت خمینی امام و پذیرش قطعی
مأموریت ولایت فقیه برای کشور ایران دانستند. و
ایمان کامل به اصول بنیادین ایدئولوژی, به خمینی و ولایت فقیه رهبر ایران تعصب سپاه پاسداران و
بسیج های ایرانی به بنیادگرایی ایدئولوژی خمینی را در وجود هر ایرانی و عراقی پدید آورده اند. و
گفتنی است که مسلمانان وهابی از این شیوه دور هستند. وهابیون به طور مطمئن و با آرامی از
بنیادگرایی که در عراق و کشور ایران دیده می شود, فاصله گرفته اند. روشن است که اعتراض
بنیادگرایان به وهابیون این است که موجبات جنگ خلیج فارس را فراهم آورده اند. و
در سال 1463 میلادی, با یاری رسائی بانکداران اشرافیت سیاه و نیزی, جنگ بزرگی با امپراطوری
عثمانی طرح ریزی و اجرا شد. گروه اشرافیت سیاه ونیزی که با ملکه الیزابت دوم انگلستان پیوند
مستقیم دارند با نیرنگ, ترک ها را بر این باور آوردند که دوست و متحد شان هستند. اما ترک ها در
این مورد درس تلخی را آموختند. و
برای درک اوضاع آن دوران, باید توجه داشت که اشرافیت سیاه بریتانیایی با اشرافیت سیاه ونیزی
همردیف اند. پس از آن که سرزمین امروز ترکیه به تصرف طرفداران عرب در آمد ونیزی ها از آن
دیار رانده شدند. نقش شهر ونیز در تاریخ جهان به طور کلی شناخته شده است. نقش آن در روزگار
کنونی و نیز در انقلاب بلشویکی و دو جنگ جهانی و جنگ خلیج فارس هم داستانی شنیدنی دارد. و
بنابر سوابق تاریخی, بریتانیایی ها و ونیزی ها که نخست به عنوان دوست نمایان شده بودند, پسانتر
به عثمانی ها خیانت کرده و از پشت به آنان خنجر زدند. این اقدام آنان, در منطقه به عنوان نخستین
نشانه های اعمال دیپلماسی با نیرنگ به شمار می رود. این سابقه تاریخی نمونه خوبی به دست رئیس
جمهوری بوش داد تا در لباس دوستی, با مردم عرب به مخالفت برخیزد. و
دولت بریتانیا با اعزام سربازانش به درون صحرای سینا و فلسطین نیرنگ بازی بزرگی را با اعراب
به لورنس که به لورنس عربستان معروف Sir Archibold Murray آغاز کرد. سر آرچیبولد موری
است, اطمینان داده بود که به استناد اعلامیۀ بالفور که وسیله لرد روتچیلد به امضاء رسیده بود, استقرار
مهاجران یهودی در یک سرزمین انحصاری مورد نظر نیست, موری پسانتر به عضویت عالی
آلومیناتی در آمد
موافقت نامه ای که اعراب به استناد آن در حمله به عثمانی مشارکت کردند اشرافیت سیاه بریتانیا سوگند
یاد کرده بودند که به آنان وفادار بمانند, به وسیله شریف حسین در حجاز امضاء شده بود. از شرایط ویژه
موافقت این بود که بریتانیا به یهودیان مهاجر اجازه استقرار در فلسطین, اردن و عربستان را نخواهد داد
شریف حسین این درخواست را به عنوان اصل غیر قابل تغییر موافقت نامه ای که با دولت بریتانیا به
امضاء رساند, قرار داده بود. و
روشن است که دولت بریتانیا هرگز بر آن نبود که در موافقت نامۀ خود با شریف حسین وفادار بماند. و
از همین رو بود که نام کشورهای دیگری مانند اردن و عربستان را به سرزمین فلسطین افزودند که
پسانتر ادعا کنند ما یهودیان را از فلسطین دور نگاه داشتیم. اما آنان از راه دیگر کشورها بدانجا سرازیر
شدند. این یک شیوه دیپلماسی با نیرنگ بود. چه, صهیونیست ها علاقه ای به دیگر کشورها, بجز
سرزمین فلسطین نداشتند. و
دولت بریتانیا همواره و به طور پنهان از عبدالعزیز خانواده سلطنتی عربستان و وهابیون علیه شریف
حسین استفاده می کرد. با آنکه به ظاهر حسین را پادشاه حجاز معرفی می کردند, اما به طور پنهانی با
هر دو خانواده دیگر نیز قرار و مدار داشتند. دولت بریتانیا, در همان حال که در 15 دسامبر 1916
حسین را به عنوان پادشاه حجاز به رسمیت شناخت, در پنهان, پول و سلاح کافی در اختیار دو خانواده
یادشده قرار داد که دیگر کشورهای مستقل عربی را مغلوب خود کنند. و
گفتنی است که حسین از همه دادوستد های جانبی آگاه بود و بدین سان با انجام حملۀ تمام عیاری علیه
ترکهای عثمانی موافقت نمود. این امر, هر دو خانواده وهابی و عبدالعزیز را برای گردآوری سپاه و
مهمات و آزادسازی بخش های زیر سلطۀ عثمانی گرد هم آورد. با این نیرنگ شرکت های نفتی
بریتانیا, حسین را به نفع خود, به سوی جنگی ناخواسته با ترک ها سوق دادند. و
در سال 1913, 1927, به تشویق بریتانیا, ارتش های وهابی و عبدالعزیز حمله خونینی را علیه
کشورهای کوچک مستقل عربی به راه انداختند و شهرهایی چند از جمله حجاز و طائف را به تصرف
خود در آوردند. شهر مقدس مکه که مرکز هاشمیان نیز به شمار می رفت, در 13 اکتبر سال 1924
مورد حمله قرار گرفت. حسین و پسرش علی ناگزیر به ترک آن شهر شدند. در 5 دسامبر 1925 شهر
مدینه هم در یک پیکار خونین تسلیم شد. دولت بریتانیا, یکبار دیگر سیاست پردازی نیرنگ آمیز خود را
به نمایش گذارده بود. چه, وهابی ها و سعودهای ها خانواده عبدالعزیز از هدف اصلی بریتانیا یعنی
تخریب تقدس مکه و به سستی کشاندن ایدئولوژی این جنگ ها مورد اعتراض شدید طبقه بالای انگلیس
و اشرافیت سیاه ونیزی قرار داشت آگاهی نداشتند. و
بر همین منوال, بریتانیا, خانواده های وهابی و سعودی را از نیت خود که گسترش سلطه اطمینان بخش
بر منابع نفتی سرزمین های عربی و فارسی بود, آگاه نساختند. دولت بریتانیا, از آن جهت در پی امنیت
مناطق نفتی عربی و فارس برای خویش بود که همزمان, دولت های ایتالیا, فرانسه, روسیه, ترکیه, و
آلمان نیز مدعی و خواستار نفوذ خود در منطقه نفت خیز عربی و فارس بودند. و
در 22 سپتامبر 1932, ارتش های وهابی و سعودی, یک طغیان بزرگ را در گذرگاه ماوراء اردن
سرکوب کردند. و
از آن پس, این سرزمین عربی به نام عربستان سعودی نامیده شد و مقرر گردید که وسیله دو پادشاه از دو
خانواده اداره شود. و بدین ترتیب شرکت های نفتی بریتانیایی, از راه سیاست پردازی نیرنگ آمیز, مهار
خود را بر سرزمین های نفتی عربی و فارس مسلط ساختند. ماهیت این سیاست پردازی نیرنگ آمیز و
اقدامات خونین در این سرزمین را نویبسنده در سرگذشت نگاری کوتاهی زیر عنوان پادشاه هان واقعی
سعودی و شیوخ کویت چه کسانی هستند؟ به نگارش در آورده است. و
دولت بریتانیا که به نمایندگی شرکت های نفتی خود پایه میدان گذارده بود, هنگامی که از تهدید دولت
عثمانی و ناسیونالیسم عربی زیر رهبری شریف حسین رهایی یافت, دوره تازه سیاست پردازی و نیرنگ
را آغاز کرد. بریتانیا طرحی را پی ریزی کرده بود که به موجب آن, پیمانی با تضمین آن کشور, میان
عربستان سعودی تازه تأسیس و کشور عراق به امضاء برسد. این پیمان که از آن هنگام, پایه یک رشته
پیمان های درون کشورهای عرب مسلمان قرار گرفته بود, به گفته دولت بریتانیاع هدفش تقویت راه های
جلوگیری از مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین بود. و
به رغم همه وعده های رهبران بریتانیا به طرف های عرب مسلمان اعلامیه بالفور که در همین هنگام
مورد موافقت قرار گرفته بود, به همه یهودیان اجازه می داد, در صورتی می توانند به سرزمین های
فلسطین مهاجرت کنند که برای خویش سرزمینی مستقل تدارک ببینند. این پیمان که شرایط همکاری
فرانسه و انگلیس را هم در مورد فلسطین روشن می ساخت, اداره امور فلسطین را در زیر قیمومت
یک نظام بین المللی قرار می داد. این امر به همان سادگی صورت گرفت که امروز بوسنی و هرزه
گوین به وسیله سایروس ونس نماینده امریکا در مورد بوسنی و هرزه گوین به صورت کشورهای
کوچک رسمیت یافتند تا در زمان مناسب, صرب ها بتوانند آنها را ببلعند. و
اکنون به دوم نوامبر سال 1917 می رسیم که هنگام صدور اعلامیه بالفور است. در این اعلامیه آمده
است که دولت بریتانیا نه صاحبان اصلی این سرزمین ها یعنی اعراب یا فلسطینی ها موافقت کرد یک
کشور مستقل یهودی تشکیل شود, بریتانیا بر خلاف همه وعده های خود تعهد کرد که بهترین کوشش
خود را در رسیدن به این هدف به کار برد, مشروط بر اینکه به خوبی روشن شود که هیچ امری
برخلاف حقوق مدنی و دینی جامعه های غیر یهودی صورت نگیرد؛ آیا به نظر شما نشانه هیچ گونه
سیاست پردازی نیرنگ آمیز در این تعهد دیده می شود؟ یاد آوری این نکته ضروری است که در این
اعلامیه ساکنان سرزمین فلسطین در حد جامعه های غیر یهودی کوچک به شمار آمده اند. و
باز باید یادآور شود که این اعلامیه را لرد راتچیلد رئیس صهیونیست های بریتانیا, نه عضو دربار
انلگلیس و نه عضوکابینه آن کشور, امضاء کرد. بنابراین نامبرده در مقامی, کمتر از یک مقام رسمی
امضاء کننده این سند رسمی قرار داشت. و
کمیتۀ 300 باشگاه رم
سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
آخرین جنگی که از راه دیپلماسی با نیرنگ در خلیج فارس به وقوع پیوست, دست کم در یک مورد
با دیکر جنگ ها تفاوت داشت و آن, به جا ماندن آثار دخالت کمیتۀ 300 - شورای روابط خارجی
آلومینائی و گروه بیلدر برگرها بود که تاکنون هم نتوانستند برای پاک کردن آثار آن, اقدام جدی به
عمل آورند. و
بدین ترتیب, جنگ خلیج فارس را می توان با روشن ترین نشانه ها به سازمان جاسوسی برون مرزی
بریتانیا, و از نظر نویسنده, به یکی از زنده ترین شواهد دیپلماسی با نیرنگ پیوند داد. و
جنگ خلیج فارس, باید از دیدگاه یکی از عوامل منحصر به فرد استراتژی کلی کمیتۀ 300 برای
کشورهای اسلامی تولید کنندۀ نفت منطقه خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا شاید بتوان یک
تاریخچه کوتاه شدۀ کلی را بیان داشت. دانستن حقیقت, جدای از تبلیغات شکل دهندۀ آراء همگانی خیابان
مدیسن, در نیویورک که به اصطلاح به عنوان (آژانس های تبلغاتی) شناخته شده اند, ضرورت دارد. و
توسعه خواهان بریتانیایی, همراه پسر عموی امریکایی خود, در میانۀ سال های 1800 میلادی, اجرای
طرح های مهار و تسلط برنفت خاورمیانه را آغاز کردند. جنگ غیر قانونی خلیج فارس, یکی از
طرح های در پیوند با این مهار به شمار می آید. نویسنده از آن جهت واژه غیر قانونی را به کار می برد
که در فصل های مربوط به سازمان ملل متحد یادآور شد که تنها مرجع دادن اعلان جنگ در ایالات
متحده بنابر مادۀ 1 بند 8 شق 1,11,12,13,14,15,18, قانون اساسی, کنگره آن کشور می باشد. و
از برجستگان متخصص در قانون اساسی, در موارد گوناگون بدین نکته HENRY CLAY هنری کلی
اشاره دارد. و
هیچ مقام انتخابی, نمی تواند پا از چارچوب قانون اساسی فراتر گذارد. رئیس جمهور پیشین جرج بوش
و وزیر امور خارجه او جیمز بیکرااا, باید به دلیل تخلف از قانون اساسی استیضاح شوند. یک منبع
اطلاعاتی بریتانیا این نکته را با نویسنده در میان گذاشت که هنگام ملاقات جیمز بیکر با ملکه الیزابت
دوم در کاخ بوکینگهام, چگونه او در مورد دور زدن قانون, مبالغه کرده و سپس در حضور ملکه, ادوارد
هیث را که مخالف جنگ بود, مورد تحقیر و گوشمالی قرار داده است. ادوارد هیث از نخست وزیران
اسبق انگلستان است که به علت عدم پشتیبانی از سیاست اتحادیۀ اروپا و مخالفت جدی اش با جنگ خلیج
فارس, مورد تنبیه کمیتۀ 300 قرار گرفت. و
در جلسه سران کشورها که کوشش داشتند جیمز بیکر را به بحث در بارۀ قانون اساسی ایالات متحده
بکشانند, وی از این کار شانه خالی کرد. بیکر در این جلسه, در مورد تهدیدهایی که علیه عراق به
عمل آمده بود, اغراق گویی کرد و ملکه الیزابت دوم هم سر خود را به نشانۀ تأیید تکان داد. روشن
است که بیکر و رئیس جمهور بوش که در این جلسه حاضر بودند, روشن نادرست خود را بر جهان
تک حکومتی تحمیل کرده و سوگند خود را در مورد حفظ قانون اساسی کشورشان نادیده گرفتند. و
سال هاست که سرزمین های عربی وجود دارند و همواره هم به همان نام های عربی شناخته شده اند
این سرزمین ها گاه به ترکیه, گاه به ایران و گاهی به عراق پیوند داشته اند. در قرن پانزدهم, بریتانیا
زیر رهبری بانکداران دزد خلیج سیاه و نیزی, امکان نفوذ خود را به سرزمین های عربی گسترش
دادند. و
جنگ خلیج فارس, در واقع حملۀ کمیتۀ 300, برای از میان بردن بقایای طرفداران صدام حسین و قبیلۀ
هاشمی در کشور عراق صورت گرفت. حاکمان عربستان سعودی, از جانب باور آوردگان واقعی
ایدئولوژی مورد تنفر قرار داشتند. این تنفر هنگامی به اوج خود رسید که حاکمان عربستان اجازۀ
استقرارسربازان ایالات متحده را در سرزمین خلیج فارس صادر کردند. اصول تعلیمات ایدئولوژی
ولایت فقیه باور آوردن به تک حکومتی خدای واحد خمینی ملائک ولایت فقیه و دود مان او, وحی
ایدئولوژی برای قانون اساسی و قوانین قضائی به کشور ایران و عراق به روز قیامت آوردند. از
وظایف اصلی باورآوردگان, تبلیغ در باره این اصول, تأکید بر وحدانیت خمینی امام و پذیرش قطعی
مأموریت ولایت فقیه برای کشور ایران دانستند. و
ایمان کامل به اصول بنیادین ایدئولوژی, به خمینی و ولایت فقیه رهبر ایران تعصب سپاه پاسداران و
بسیج های ایرانی به بنیادگرایی ایدئولوژی خمینی را در وجود هر ایرانی و عراقی پدید آورده اند. و
گفتنی است که مسلمانان وهابی از این شیوه دور هستند. وهابیون به طور مطمئن و با آرامی از
بنیادگرایی که در عراق و کشور ایران دیده می شود, فاصله گرفته اند. روشن است که اعتراض
بنیادگرایان به وهابیون این است که موجبات جنگ خلیج فارس را فراهم آورده اند. و
در سال 1463 میلادی, با یاری رسائی بانکداران اشرافیت سیاه و نیزی, جنگ بزرگی با امپراطوری
عثمانی طرح ریزی و اجرا شد. گروه اشرافیت سیاه ونیزی که با ملکه الیزابت دوم انگلستان پیوند
مستقیم دارند با نیرنگ, ترک ها را بر این باور آوردند که دوست و متحد شان هستند. اما ترک ها در
این مورد درس تلخی را آموختند. و
برای درک اوضاع آن دوران, باید توجه داشت که اشرافیت سیاه بریتانیایی با اشرافیت سیاه ونیزی
همردیف اند. پس از آن که سرزمین امروز ترکیه به تصرف طرفداران عرب در آمد ونیزی ها از آن
دیار رانده شدند. نقش شهر ونیز در تاریخ جهان به طور کلی شناخته شده است. نقش آن در روزگار
کنونی و نیز در انقلاب بلشویکی و دو جنگ جهانی و جنگ خلیج فارس هم داستانی شنیدنی دارد. و
بنابر سوابق تاریخی, بریتانیایی ها و ونیزی ها که نخست به عنوان دوست نمایان شده بودند, پسانتر
به عثمانی ها خیانت کرده و از پشت به آنان خنجر زدند. این اقدام آنان, در منطقه به عنوان نخستین
نشانه های اعمال دیپلماسی با نیرنگ به شمار می رود. این سابقه تاریخی نمونه خوبی به دست رئیس
جمهوری بوش داد تا در لباس دوستی, با مردم عرب به مخالفت برخیزد. و
دولت بریتانیا با اعزام سربازانش به درون صحرای سینا و فلسطین نیرنگ بازی بزرگی را با اعراب
به لورنس که به لورنس عربستان معروف Sir Archibold Murray آغاز کرد. سر آرچیبولد موری
است, اطمینان داده بود که به استناد اعلامیۀ بالفور که وسیله لرد روتچیلد به امضاء رسیده بود, استقرار
مهاجران یهودی در یک سرزمین انحصاری مورد نظر نیست, موری پسانتر به عضویت عالی
آلومیناتی در آمد
موافقت نامه ای که اعراب به استناد آن در حمله به عثمانی مشارکت کردند اشرافیت سیاه بریتانیا سوگند
یاد کرده بودند که به آنان وفادار بمانند, به وسیله شریف حسین در حجاز امضاء شده بود. از شرایط ویژه
موافقت این بود که بریتانیا به یهودیان مهاجر اجازه استقرار در فلسطین, اردن و عربستان را نخواهد داد
شریف حسین این درخواست را به عنوان اصل غیر قابل تغییر موافقت نامه ای که با دولت بریتانیا به
امضاء رساند, قرار داده بود. و
روشن است که دولت بریتانیا هرگز بر آن نبود که در موافقت نامۀ خود با شریف حسین وفادار بماند. و
از همین رو بود که نام کشورهای دیگری مانند اردن و عربستان را به سرزمین فلسطین افزودند که
پسانتر ادعا کنند ما یهودیان را از فلسطین دور نگاه داشتیم. اما آنان از راه دیگر کشورها بدانجا سرازیر
شدند. این یک شیوه دیپلماسی با نیرنگ بود. چه, صهیونیست ها علاقه ای به دیگر کشورها, بجز
سرزمین فلسطین نداشتند. و
دولت بریتانیا همواره و به طور پنهان از عبدالعزیز خانواده سلطنتی عربستان و وهابیون علیه شریف
حسین استفاده می کرد. با آنکه به ظاهر حسین را پادشاه حجاز معرفی می کردند, اما به طور پنهانی با
هر دو خانواده دیگر نیز قرار و مدار داشتند. دولت بریتانیا, در همان حال که در 15 دسامبر 1916
حسین را به عنوان پادشاه حجاز به رسمیت شناخت, در پنهان, پول و سلاح کافی در اختیار دو خانواده
یادشده قرار داد که دیگر کشورهای مستقل عربی را مغلوب خود کنند. و
گفتنی است که حسین از همه دادوستد های جانبی آگاه بود و بدین سان با انجام حملۀ تمام عیاری علیه
ترکهای عثمانی موافقت نمود. این امر, هر دو خانواده وهابی و عبدالعزیز را برای گردآوری سپاه و
مهمات و آزادسازی بخش های زیر سلطۀ عثمانی گرد هم آورد. با این نیرنگ شرکت های نفتی
بریتانیا, حسین را به نفع خود, به سوی جنگی ناخواسته با ترک ها سوق دادند. و
در سال 1913, 1927, به تشویق بریتانیا, ارتش های وهابی و عبدالعزیز حمله خونینی را علیه
کشورهای کوچک مستقل عربی به راه انداختند و شهرهایی چند از جمله حجاز و طائف را به تصرف
خود در آوردند. شهر مقدس مکه که مرکز هاشمیان نیز به شمار می رفت, در 13 اکتبر سال 1924
مورد حمله قرار گرفت. حسین و پسرش علی ناگزیر به ترک آن شهر شدند. در 5 دسامبر 1925 شهر
مدینه هم در یک پیکار خونین تسلیم شد. دولت بریتانیا, یکبار دیگر سیاست پردازی نیرنگ آمیز خود را
به نمایش گذارده بود. چه, وهابی ها و سعودهای ها خانواده عبدالعزیز از هدف اصلی بریتانیا یعنی
تخریب تقدس مکه و به سستی کشاندن ایدئولوژی این جنگ ها مورد اعتراض شدید طبقه بالای انگلیس
و اشرافیت سیاه ونیزی قرار داشت آگاهی نداشتند. و
بر همین منوال, بریتانیا, خانواده های وهابی و سعودی را از نیت خود که گسترش سلطه اطمینان بخش
بر منابع نفتی سرزمین های عربی و فارسی بود, آگاه نساختند. دولت بریتانیا, از آن جهت در پی امنیت
مناطق نفتی عربی و فارس برای خویش بود که همزمان, دولت های ایتالیا, فرانسه, روسیه, ترکیه, و
آلمان نیز مدعی و خواستار نفوذ خود در منطقه نفت خیز عربی و فارس بودند. و
در 22 سپتامبر 1932, ارتش های وهابی و سعودی, یک طغیان بزرگ را در گذرگاه ماوراء اردن
سرکوب کردند. و
از آن پس, این سرزمین عربی به نام عربستان سعودی نامیده شد و مقرر گردید که وسیله دو پادشاه از دو
خانواده اداره شود. و بدین ترتیب شرکت های نفتی بریتانیایی, از راه سیاست پردازی نیرنگ آمیز, مهار
خود را بر سرزمین های نفتی عربی و فارس مسلط ساختند. ماهیت این سیاست پردازی نیرنگ آمیز و
اقدامات خونین در این سرزمین را نویبسنده در سرگذشت نگاری کوتاهی زیر عنوان پادشاه هان واقعی
سعودی و شیوخ کویت چه کسانی هستند؟ به نگارش در آورده است. و
دولت بریتانیا که به نمایندگی شرکت های نفتی خود پایه میدان گذارده بود, هنگامی که از تهدید دولت
عثمانی و ناسیونالیسم عربی زیر رهبری شریف حسین رهایی یافت, دوره تازه سیاست پردازی و نیرنگ
را آغاز کرد. بریتانیا طرحی را پی ریزی کرده بود که به موجب آن, پیمانی با تضمین آن کشور, میان
عربستان سعودی تازه تأسیس و کشور عراق به امضاء برسد. این پیمان که از آن هنگام, پایه یک رشته
پیمان های درون کشورهای عرب مسلمان قرار گرفته بود, به گفته دولت بریتانیاع هدفش تقویت راه های
جلوگیری از مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین بود. و
به رغم همه وعده های رهبران بریتانیا به طرف های عرب مسلمان اعلامیه بالفور که در همین هنگام
مورد موافقت قرار گرفته بود, به همه یهودیان اجازه می داد, در صورتی می توانند به سرزمین های
فلسطین مهاجرت کنند که برای خویش سرزمینی مستقل تدارک ببینند. این پیمان که شرایط همکاری
فرانسه و انگلیس را هم در مورد فلسطین روشن می ساخت, اداره امور فلسطین را در زیر قیمومت
یک نظام بین المللی قرار می داد. این امر به همان سادگی صورت گرفت که امروز بوسنی و هرزه
گوین به وسیله سایروس ونس نماینده امریکا در مورد بوسنی و هرزه گوین به صورت کشورهای
کوچک رسمیت یافتند تا در زمان مناسب, صرب ها بتوانند آنها را ببلعند. و
اکنون به دوم نوامبر سال 1917 می رسیم که هنگام صدور اعلامیه بالفور است. در این اعلامیه آمده
است که دولت بریتانیا نه صاحبان اصلی این سرزمین ها یعنی اعراب یا فلسطینی ها موافقت کرد یک
کشور مستقل یهودی تشکیل شود, بریتانیا بر خلاف همه وعده های خود تعهد کرد که بهترین کوشش
خود را در رسیدن به این هدف به کار برد, مشروط بر اینکه به خوبی روشن شود که هیچ امری
برخلاف حقوق مدنی و دینی جامعه های غیر یهودی صورت نگیرد؛ آیا به نظر شما نشانه هیچ گونه
سیاست پردازی نیرنگ آمیز در این تعهد دیده می شود؟ یاد آوری این نکته ضروری است که در این
اعلامیه ساکنان سرزمین فلسطین در حد جامعه های غیر یهودی کوچک به شمار آمده اند. و
باز باید یادآور شود که این اعلامیه را لرد راتچیلد رئیس صهیونیست های بریتانیا, نه عضو دربار
انلگلیس و نه عضوکابینه آن کشور, امضاء کرد. بنابراین نامبرده در مقامی, کمتر از یک مقام رسمی
امضاء کننده این سند رسمی قرار داشت. و
کمیتۀ 300 باشگاه رم
سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen