Mittwoch, 31. Mai 2017

آخرین سنگر پنتاگون و کاخ سفید

                                     حوادث ماه های اخیر گذشته ایران  برای انقلاب سفید
                                            پیچدگی و ابهام  هر دم فزونی می گیرد
                                                          آیا هرگز نخواهیمت شناخت؟
گمان رایج این است که دولت آمریکا از زمان جان کندی شاه را برای انجام یک سلسله اصلاحات
اقتصادی و سیاسی تحت فشار قرار داد. اما به گمانم به استناد اسناد تاریخی می توان گفت که
واقعیت تاریخی چنین نیست. از اواسط دهه ی سی خورشیدی, یعنی درست پنج سال پیش از آغاز
دوران ریاست جمهوری کندی, سیاست گذاران آمریکا نگران ثبات درازمدت ایران شدند. و

در سال 1337, سازمان اطلاعاتی جاسوسی سیا, در دست کم دو گزارش مختلف, به ایران نتیجه
رسید که محمد رضا پهلوی از اتخاذ و اجرای تصمیمات لازم و مبرم در جهت اصلاحات اجتماعی
عاجز است. 1
در هشتم اسفند 1336, تیمسار ولی الله قره نی, همراه سی و هشت نفر دیگر, به جرم توطئه ی کوتا
علیه شاه بازداشت شدند. 2 دولت ایران در نخستین بیانیه های رسمی خود در این مورد دولت خارجی
ناشناخته ای را مسئول کودتا معرفی کرد. در آن زمان, ظاهراً ناظران سیاسی همه می دانستند که این
دولت خارجی جز دولت ایالات متحده ی آمریکا نیست. البته چند و چون ابعاد درگیری دولت آمریکا
در کودتای قره نی هنوز روشن نیست. اما به استناد اسناد وزارت امور خارجه ی آمریکا می توان به
قطع ادعا کرد که قره نی قبل از کودتا با سفارت آمریکا در ایران تماس داشت. برای مثال, او در
هفدهم بهمن همان سال به سفارت رفت و توصیه کرد که وزیر خارجه ی وقت آمریکا
جان فاستر دالس از شاه بخواهد که سلطنت کند, نه حکومت. بهه بهه؟

در تلاشی گسترده و به هم پیوسته, دولت آمریکا, صندوق بین المللی پول, بانک جهانی, بانک
بین المللی نو سازی و توسعه, و دانشگاه هاروارد, با کمک مالی بنیاد فورد, طرح سیاستی نو را در
ایران در انداختند. می خواستند ساختار اقتصادی کشور ایران را دگرگون کنند. منادی برنامه ریزی
درازمدت اقتصادی بودند و سیاست انقباض اقتصادی را توصیه می کردند. در عین حال, می خواستند
اندکی هم از قدرت شاه بکاهند. یکی از پیامدهای شاید ناخواسته ی این تلاش ها این بود که
در سال1344 امیر عباس هویدا نخست وزیر ایران شد. اندیشه ها و نظریه هایی که او در طی
سال های صدارتش دنبال می کرد همه شباهت هایی اساسی به ارکان همین سیاست چند جانبه ی آمریکا
داشت. و

و البته از بیم ان که مبادا قدرت پالاینده ی این اصلاحات ثباتی سیاسی ایران را کفایت نکند, یا حتی این
امنیت را به خطر بیندازد, سازمان های امنیتی آمریکا در سال 1336 به تأسیس ساواک هم کمک
کرده اند. در سال های بعد, ساواک به همکاری سازمان های اطلاعاتی دیگری چون موساد, ام آی 6 و
برخی از سازمان های پلیسی اروپای شرقی هم مستظهر شد و به تدریج دامنه ی فعالیتش فزونی گرفت
تقویت ساواک در واقع تضمینی بود علیه رواج هرج و مرج یا کمونیسم در ایران. و4

در اواسط دهه ی سی خورشیدی, در اوج جنگ سرد, کمتر کشوری به اندازه ی ایران اهمیت استراتژیک
و اقتصادی داشت. در این عرصه, قبل از هر چیز, مسئله نفت از اهمیتی حیاتی برخوردار بود. و
در 22 ژوئن 1953, برادران دالس, که یکی وزیر خارجه و دیگری رئیس سیا بود, جلسه ای در دفتر
وزیر امور خارجه تشکیل دادند. دستور کار جلسه تصویب جزئیات کار ارسال یکی از مأموران سیا به
ایران بود. نام واقعی این مأمور کرمیت روزولت و نام عملیاتی اش باران ساز بود. رسالتش هم برانداختن
دولت مصدق و بازگرداندن شاه به قدرت بود. نام عملیاتی شاه پیشاهنگ بود. 5 کودتا با موفقیت به انجام
رسید. شاه به قدرت بازگشت. مصدق حبس شد. از مهم ترین پیامدهای این کودتا این بود که کنسرسیومی
از شرکت های نفتی بر نفت ایران حاکمیت پیدا کرد. اسناد محرمانه ای که چندی پیش دریاب چند و چون
کودتا در روزنامه ی نیویوریک تایمز منتشر شد آشکارا نشان می دهد که آمریکا قبل از تصویب جزئیات
طرح کودتا می خواست از انگلیس تضمین بگیرد که بعد از پایان عملیات سهمی از نفت ایران به
شرکت های آمریکایی تعلق خواهد گرفت. تاریخچه ی روابط ایران و آمریکا, که توسط وزارت امور
خارجه  آمریکا تدوین شده همین واقعیت را به زبانی دیگر بیان می کند و می نویسد؛ شیرهای نفت ایران
باز شد و همزمان با آن کمک های آمریکا هم به ایران سرازیر گشت. و

شاه ایران تا واپسین دم حیاتش بر این باور بود که فشار آمریکا برای اصلاحات اجتماعی در اواخر دهه ی
سی و اوایل دهه ی چهل و نیز خود انقلاب اسلامی چیزی جز پیامد تلاش های او برای تضعیف قدرت
شرکت های نفتی نبوده است. در پاسخ به تاریخ, که آخرین کتاب اوست و لحن آن گاه به دون کیشوت
می ماند, می نویسد: و
تاریخ نفت پر ماجراترین فصل تحولات اقتصادی و سیاسی بسیاری از ملل عالم در حال حاضر است
 فصلی مملو از تحریکات و توطئه ها, نشیب و فرازها, دگرگونی های سیاسی و اقتصادی, سوء قصدها و
کودتا ها و انقلاب های خونین, حوادثی که در سال های اخیر بر میهن من می گذشت و ماجراهایی که
امروز ایران با آن مواجه است, همچنین حوادث منطقه ی خاورمیانه بدون بررسی دقیق مسئله نفت قابل
فهم و تجزیه و تحلیل نیست. و

به محض آن که ایران حاکمیت مطلق ثروت های زیرزمینی خود را به دست آورد, بعضی از وسایل ارتباط
جمعی دنیا مبارزه ای وسیع علیه کشور آغاز کردند و مرا پادشاهی مستبد خواندند. فعالیت های ضد ایرانی
سازمان های به اصطلاح دانشجویی در خارج از کشور تشویق شد. این مبارزه در سال 1337 اغاز شد. در
سال 1341 به اوج خود رسید, ولی هرگز از بین نرفت. و گرچه پس از انقلاب شاه و مردم در ایران در این
سال, در مقابل پیشرفت ها و تحولات ایران تا حد زیادی دشمنان ما ناچار به سکوت شدند. اما دوباره مبارزه
تبلیغاتی خود را در سال 1354 از سر گرفتند.7 محمد رضا پهلوی, پاسخ به تاریخ, به کوشش شهریار
تهران 1357, و

البته حتی اگر روایت یکسره حق به جانب شاه از تاریخ را نپذیریم, باز هم قاعدتاً در این نکته شکی نمی توان
که یکی از محورهای سیاست معاصر ایران همین مسئله نفت بود. ایران یکی از مهم ترین کشورهای تولید
کننده ی نفت است. به علاوه خلیج فارس شاهرگ نفت جهان و آبراه اصلی صدور نفت به غرب به شمار
می رود. در یک کلام؛ امنیت سواحل ایران, ضامن امنیت صدور نفت خلیج فارس به دیگر نقاط جهان است

در تابستان سال 1337, کودتای خونین عراق شاه ایران را وحشتزده و غافلگیر کرد و بی گمان او را به
بازاندیشی درباب موقعیت شخصی خویش وادشت. 8 در عین حال, از همان زمانع شاه سخت نگران تجاوز
عراق به کشور ایران بود. همان طور که از یکی از گزارش های سیاع مورخ 12 ماه مه 1966 بر می آید
شاه ناسیونالیسم عرب را, که از سوی ناصر در مصر هم تقویت می شد, خطر عمده ای برای ایران
می دانست. 9 در اواخر دهه ی سی و در تمام طول دهه ی چهل, این واهمه های شاه, به خصوص در نظر
مخالفانش, و حتی به گمان برخی از حامیانش در آمریکا, نشان ترس های جنون آمیزش بود. اما امروز که
تجربه ی جنگ ویرانگر ایران و عراق را پشت سر گذاشته ایم؛ چاره ای جز اذعان این واقعیت نداریم که
آن واهمه ها بی جا نبود و از قضا بر اساس پیش بینی دقیق و درست و حتی پیامرانه ای آینده استوار بود. و

سوای خطر تجاوز عراق, ایران با شوروی نیز مرزی مشترک و طولانی داشت. شاه همواره نگران دخالت
و دسیسه های شوروی در ایران بود. در واقع یکی از ارکان سیاست خارجی ایران در آن دوران این گمان
بود که دولت شوروی, به تأسی از سیاست دیرینه ی تزارها, مترصد فرصتی است تا دولت ایران را براندازد
و حکومتی دست نشانده در آن جا به قدرت برساند و سرانجام به رویای دیرینه ی دستیابی به بندری در
آب های آزاد خلیج فارس جامه ی تحقق بپوشاند. جان فاستر دالس, در تدارک سفر نهم تیر در سال 1337
شاه به آمریکا, یادداشتی برای آیزنهاور نوشت. در آن آمده بود, شاه معتقد است ایران به ارتش نیرومندتری
محتاج است.. تا بتواند علیه تجاوزات شوروی مقاومت کند. در مذاکراتی که در ماه ژوانویه با او داشتم
کوشیدم متقاعدش کنم که سدّ اصلی علیه تجاوز شوروی در آن منطقه قدرت بازدارنده ی ایالات متحده است

این تلاش دوسویه ی مقامات آمریکایی, یعنی تقلیل مخارج تسلیحاتی رژیم شاه از یک سو و متقاعد کردن
شاه که به جای تقویت ارتش ایران, به قدرت قاهره ی آمریکا تکیه کند, از سویدیگر, در ظرف ده سال آینده
ادامه داشت و با فراز و فرودهایی فراوان و تنش هایی متناوب همراه بود. در اساس شاه هرگز زیر بار حرف
آمریکایی ها نرفت و لاجرم در دوران ریاست جمهوری کندی و جانسون, این مسئله در کانون اختلافاتی بود
که گه گاه میان شاه و دولت آمریکا رخ می نمود. این تنش ها در دوران نیکسون به پایان رسید. او سرانجام
با شاه هم رأی شد. می گفت از این پس شاه خواهد توانست به هر حدی که مایل است اسلحه خریداری کند . به
قول معروف, او برای خرید اسلحه به شاه چک سفید داد و دستش را یکسره باز گذاشت تا با استفاده از
در آمد روز افزون نفت, تسلیحات مطلوب خود را از آمریکا خریداری کند. البته در سال 1337, محور اصلی
بود. پس از چندی  Containment سیاست خارجی امریکا در قبال شوروی, مفهوم استراتژیک محاصره
آمریکا, بعد از کسب موافقت انگلستان, به ایران اطلاع داد که" از پیوستن ایران به یک پیمان دفاعی
منطقه ای با ترکیه و پاکستان و عراق استقبال خواهد کرد و در صورت ایجاد چنین پیمانیب, آمریکا اماده
است به تقویت نیروهای دفاعی ایران کمک کند. 12 ایران پس از دریافت پنجاه میلیون دلار کمک از آمریکا
بالمآل به آن چه پیمان سنتو نام گرفت پیوست. هویدا در دورانی که دبیر اول سفارت ایران در ترکیه بود با
امور پیمان سنتو سروکار پیدا کرد. و در واقع پیوستن به این پیمان گام مهمی در سیاست خارجی ایران
محسوب می شد. دویست سالی می شد که ایران کوشیده بود در جدال غرب و شرق دست کم در ظاهر بی
طرف بماند. اما با پیوستن به سنتو, ایران عملاً این بی طرفی را واگذاشت و به جبهه غرب پیوست. و

در سال 1958 (1337), علی رغم روابط به ظاهر دوستانه میان شاه آیزنهاور نشانه هایی از تنش
روزافزون در روابط ایران و امریکا پدیدار شد. در سپتامبر ( شهریور) آن سال, شورای امنیت ملی آمریکا
جلسه ای برای رسیدگی به گزارش امنیتی ویژه 13 سازمان سیا تشکیل داد. در آن گزارش آمده بود که
رژیم کنونی [ در ایران] به احتمال زیاد دوام چندانی نخواهد داشت. در نتیجه, سپتامبر تا نوامبر, سیاست
آمریکا در ایران مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت, هدف اصلی این ارزیابی, بررسی چگونگی ایجاد
اصلاحات لازم در ایران بود. مقامات آمریکایی می خواستند بدانند چگونه می توانند شاه را وا دارند که
بدون از دست دادن حامیان محافظه کار خود, به برخی از خواست های طبقه ی متوسط که به گمان آمریکا
مهم ترین نیروی مخالف او بود تن در دهد.. این مقامات به این نتیجه رسیدند که اگر شاه حاضر به قبول این
پیشنهادات نشد, آن گاه آمریکا باید از طریق ایجاد و گسترش تماس های مناسب با گروه های در حال رشد
غیر کمونیستی, از لازم خمینی و یاران او در حماس که نظم عملیات چریکی داشتند از همبستگی خود با
شاه ایران بکاهد. 14 در واقع, در اوایل دهه ی چهل, مرکز نقل سیاست آمریکا در ایران ایجاد وحدت میان
شاه و طبقه ی متوسط بود. می خواستند احزاب و نهادهای لازم برای بسیج نخبگان نوخاسته ی تکنوکرات
را تدارک کنند.. از این طریق در عین حال قصد داشتند که زیر پای احزاب سنتی مخالف شاه را هم خالی
کنند. در همین سال ها, منصور, با همکاری نزدیک هویدا, می خواست آمریکایی ها را متقاعد کند که او
بهتر از هرکس دیگری از پس ایجاد چنین بدیلی برخواهد آمد. و

شاه در رویارویی با واقعیات متغیر سیاسی دهه چهل, سیاستمداری قابل و با انعطاف از آب در آمد. از سوی
در مقابل خواست های آمریکا و انگلیس نرمش نشان می داد و از سویی دیگر هر روز هم برقدرت خویش
می افزود. برای نمونه, با طرح ایجاد سازمان برنامه موافقت کرد. همان جا بود که هسته ی کوچکی متشکل
از چند اقتصاددان ایرانی, و یگ گروه مشاور بنیاد فوردمخارجشان را تأمین می کرد, می کوشیدند سیاست
برنامه ریزی اقتصادی درازمدت را در ایران به مرحله ی اجرا در آورند.15 می خواستند از این راه
برنامه ریزی اقتصادی را در ایران نهادی و آن  را از کف یک نفر بیرون کنند. شاه به ظاهر این سیاست
را پذیرفت, ولی در عین حال, در ظرف چند سال بعد, تصمیم گیری های اقتصادی را چنان در دست خود
متمرکز کرد که موافقت او برای تمام سرمایه گذاری های عمده ی بخش داخلی و خارجی لازم بود. به علاوه
مسئولان برنامه ریزی کشور حتی به ارقام مربوط به در آمد سالانه ی دولت هم دسترسی نداشتند. برای
یافتن ارقام تقریبی این در آمد, مدیر عامل سازمان برنامه چاره ای جز استفاده از روابط خصوصی خود در
شرکت نفت و کنسرسیوم نداشت.16

با افزایش فشار امریکایی ها برای انجام اصلاحات, در اواسط دهه ی پنجاه شاه به فعالیت شورای عالی
اقتصاد علاقه ی بیشتری نشان داد. شاه, نخست وزیرع مدیر عامل سازمان برنامه, رئیس بانک مرکزی و
شماری از وزرا عضو این شورا بودند. در سال 1337, حسنعلی منصور به عنوان دبیر این شورا منصوب
شد. تدارک صورت جلسه و نظارت بر کار اجرای مصوبات شورا و نیز توصیه ی راه حل هایی برای
مسائل اقتصادی کشور از جمله وظایف او بود. بالمآل منصور از شورای عالی اقتصاد به عنوان وسیله ای
برای کسب شهرت شخصی استفاده کرد. و

اما منصور اهل شکیبایی نبود و دبیری شورای عالی اقتصاد بلند پروازی هایش را کفایت نمی کرد. دیری
نپایید که او خود گروهی متشکل از تکنوکرات ها و مدیران ایرانی تشکیل داد. کار این گروه مطالعه ی
مسائل اجتماعی و اقتصادی ایران بود. در عین حال می خواستند راه حل هایی برای این مشکلات بیابند. و
منصور برای تشکیل این گروه از هویدا کمک خواست. در ایران نیز, چون اروپا, این دو دوستانی نزدیک
و جدا نشدنی بودند. لاجرم هویدا نه تنها اشتیاق به گروه منصور پیوستع بلکه بلافاصله به مهم ترین
 نظریه پرداز آن بدل شد. براساس گزارش سیا, ریشه ی گروه دوره ای بود که منصور, در سال 1338
به راه انداخته بود. وجه اشتراک نه عضو اولیه ی گروه همان تعلقات حرفه ای و اجتماعی شان بود. همه
جوان بودند. متوسط سن شان سی وهفت سال بود. اصلاح طلبانی بودند که می خواستند در چهارچوب
رژیم شاه کار کنند. در عین حال, همه در پی منافع شخصی خود هم بودند. هشت نفرشان تحصیل کرده
خارج بودند. چهارنفرشان فارغ التحصیل فرانسه بودند. بعد از حدود دوسالع دوره ی منصور به شکل
کانون مترقی در آمد. هدف آن کندوکاو در زمینه ی مسائل سیاسی و اقتصادی مملکت بود. شمار اعضای
آن به تدریج به حدود دویست نفر رسید. اکثریت این افراد کسانی بودند که با منصور یا هویدا پیوندی
حرفه ای شخصی داشتند. و

شور و شوق هویدا برای دوره ی منصور ریشه های عملی و نظری داشت. ستاره ی سیاسی منصور در
حال صعود بود و هویدا هم امید و آینده ی خود را به این ستاره بسته بود. در عین حال, هویدا از چشم انداز
نظری نیز اهمیت گروهی از نوع کانون مترقی را نیک می دانست. به خوبی متوجه بود که چنین گروهی
می تواند در درازمدت نقشی اساسی در سیاست ایران بازی کند. در عین حال, به ضرورت تشکیل فوری
آن نیز وقوف داشت. او خود اندکی پس از پیوستن به شرکت نفت, از منادیان اصلی نظریه ی ایرانی کردن
صنعت نفت شده بود. در مذاکرات با کنسرسیوم, به کرّات بر ضرورت استفاده از مدیران و تکنیسین های
ایرانی, به جای مدیران و تکنیسین خارجی, تأکید می کرد. در عین حال, با نسل جوان مدیران و
تکنیسین ها و حسابداران ایرانی تحصیل کرده ی غرب که در شرکت نفت کار می کردند همدل و همسنگر
شد. اینان به امید ایجاد تحول در ایران به میهن شان بازگشته بودند. اما عرصه اداری بر این گروه تنگ
بود. کنسرسیوم همواره موانعی بر سر راه رشد و بر آمد نشان می گذاشت. هویدا با صبر و حوصله به سنگ
صبور این دسته از تکنوکرات های ناراضی بدل شد. آنها را اغلب به دفتر خود دعوت می کرد. به در
دل هاشان گوش فرا می داد و از آنان می خواست تا برای تقویت روحیه ی همبستگی و کار در کار گران
شرکت نفت راه حل هایی پیشنهاد کنند.18

معمای هویدا
نویسنده: دکتر عباس میلانی

Mittwoch, 17. Mai 2017

کمیته 300 باشگاه رم صفحه شش

ارتش سرخ به پیروزی های پی در پی دست می یافتند و آنان را از منطقۀ نفت خیز باکو عقب
می راندند و اقدامات سیانی رایلی را به سود منافع نفتی بریتانیا و آمریکا [ به ویژه منافع نفتی
راکفلر] مورد تهدید قرار می دادند, لوید جرج, که پیش از آن در سال 1917, با کرنسکی در
توطئه ای مشارکت کرده بود, با یک به اصطلاح شهروند آمریکایی به نام ویلیام بولیت که
جاسوس راکفلر و سرمایه داران وال استریت به شمار می رفت, برای حفظ منافع دو کشور
سرمایه دار به همکاری پرداخت. و

در ژانویۀ 1919, ژنرال پیتر دنکین توانست بلشویک ها را در گرجستان, ارمنستان, آذربایجان
و ترکمنستان [ همه مناطق نفت خیز ]شکست داده و پسانتر, آنان را از سراسر منطقۀ قفقاز بیرون
رانده و تا دروازه مسکو پیشروی کند. در این مرحله بود بولیت و لوید جرج, پشت ارتش سفید
روسیه را خالی کرده و خط تدارکاتی سلاح و مهمات و اعتبارات مالی را قطع کردند. با اشاره از
سوی لوید جرج که در ماه سپتامبر برای ام. ای. 6 فرستاده شد, نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در
ماه اکتبر 1919, ارجانگل را محاصره کرده و از مورمانسک بیرون رفتند. و

در اینجا, باید توجه خواننده را به زمان بندی دقیق این عملیات جلب کرد. این نیروی ترکیبی ظاهری
جدای از درگیری ملایمی که در ارچانگل و پاره ای نقاط دیگر, با نیروهای بلشویک به نمایش گذارد
تنها حرکت اش, رژه رفتن در بندر ولادی وستوک بود. این رژه از آن جهت برای پشتیبانی از لنین
اهمیت داشت که با شعار وی در باره سربازان توسعه خواه که در صدد تصرف سرزمین مادری
روسیه بودند, همخوانی داشت. در 14 نوامبر 1920, هنگامی که آخرین و مهم ترین بخش
سیاست پردازی و نیرنگ, به گونه, موفقیت آمیزی به کار گرفته شد, بدون آنکه مردم بریتانیا و آمریکا
کمترین آگاهی از ماجراها داشته باشند, همه چیز به خوبی به پایانخود رسیده بود. در زمان کنونی
چنین شیوه ای با به صحنه آمدن کمونیست سابق, بوریس یلتسین, به عنوان یک قهرمان مردمی که در
راستای نجات روسیه و جلوگیری از بازگشت دوباره کمونیسم بپاخاسته, تکرار شد. امروز نیز مانند
سال 1917, مردم آمریکا از آنچه در روسیه می گذرد, آگاهی چندانی ندارد. و

ژرفای این توطئه, بیش از ظاهر آن بود. هنگامی که لنین بر آن شد که تا امور زیر نفوذ
بروس لاکهارت را در اختیار خود بگیرد, ماجرای سوء قصد به جان او پیش آمد. بروس لاکهارت
بازداشت و پسانتر با ماکسیم لیتوینوف جاسوس بلشویک ها معاوضه شد. اما دادگاهی در مسکو, او
را به طور غیابی به مرگ محکوم کرد. بدین ترتیب, ام. ای. 6, نقش های خود را مانند روزگار
کنونی, در نهایت ظرافت و مهارت بازی کرد. و

گفتنی است مرگ لنین در اثر سفلیس مغزی روی داد و نه جراحاتی که به دست دوراکاپلن بر او وارد
شد. و

شاید در اینجا اشاره بیشتری به عملیات سرهنگ هیل بی مناسبت نباشد. اسنادی که در وایت هال لندن
مورد مطالعۀ نویسنده قرار گرفت, مطالب گسترده تری از کوشش های هیل, نسل دوم مأموران
 ام. ای 5 را نشان می داد. در ظاهر پدر سرهنگ هیل در زمان تزار نیکلای دوم, در دایرۀ بازرگانان
یهودی و در پیوند باسالونیکا, بسیار فعال بوده است. و

جرج پسر هیل بزرگ در لندن زندگی می کرد. او عضو ام. ای. 5 و مأمور بود تا وال استریت و در
 میان بانکداران وام دهنده برای جمع آوری وجوه به نفع بلشویک ها اقدام کند. وجوه مزبور را ماکسیم
گورکی به عنوان شخصیت ممتازی در تأتر لندن برای بلشویک ها می فرستاد. در سال 1916ع هیل
ارتقاء مقام پیدا کرد و به ام.ای. 6 انتقال یافت. در سازمان تازه, از سوی سرمانسفلید کامنیگ, محل
مأموریت وی سالونیکا تعیین شد. و

هیل, از سالونیکا, اطلاعات جاسوسی مربوط به پیشرفت توطئه بلشویک ها, در مورد انقلاب آینده را
که در آن زمان ده سال از آماده سازی بود که پسانتر, کشورهای آنان بتوانند علیه صدام برخیزند. و

از بخت بد رئیس جمهور آمریکا, موشک در فاصله 15-20 متری هتل بر زمین نشست و به جای
تخریب هتل, شیشه های آن را تا طبقۀ سوم خرد کرد و موجب مرگ یک زن مأمور پذیرش هتل شد
در این عملیات به هیچ یک از سران کشورهای عربی آسیبی نرسید. این ناکامی پنتاگون و کاخ سفید با
عنوان مسیر موشک توسط دفاع ضدهوایی عراق منحرف شد, آن چنان خنده آور و کودکانه بود که
سازمان جاسوسی فرانسه در اصل گزارش, که ایا وسیلۀ یک سازمان خصوصی غیر نظامی یا پنتاگون
مخابره شده, تردید نشان داد. و

ارتش روسیه که از راه ماهواره های  خود, اطلاعات درست و دقیقی را به دست آورده بود, به دولت
ایالات متحده نادرست بودن اطلاعات انتشار یافته را اطلاع داد و اظهار داشت آماده اثبات آن است. و
ستیزه جویی بوش, به پرتاب 40 موشک انجامید که هر یک از آنها یک میلیون دلار برای مالیات
دهندگان آمریکایی هزینه در برداشت. این رقم, افزون بر 40 میلیون دلار عملیات پنهان علیه جان
صدام است. از این روی, یک نظام پیگیری باید وجود داشته باشد تا از اعمالی مانند آنچه بوش در
آخرین روزهای زمامداری خود انجام داد, جلوگیری کند. گاهی اوقات عملیات پنهان, به دست خود
دولت, علیه مردم خودش به کار گرفته می شود. برای نمونه, می توان به پرونده الجرهیس و راکفلرها
اشاره کرد. همان گونه که شرکت های نفتی گفته اند آنها هیچ تعهد ویژه ای نسبت به آمریکا ندارند. و
درستی این بیان را می توان در موافقت نامه هایی که میان بلشویک ها و داوید راکفلر و شرکت های
نفتی بریتانیا به امضاء رسیده, مشاهده کرد. و

آن چه نصیب ایالات متحده شد, پیشبرد سوسیالیسم و کمونیسم و دادن پاداش به بلشویک ها برای
امتیازاتی بود که به راکفلر و آرمند همردادند. و بدین ترتیب, صنعت نفت نشان داد که نمی تواند به
منافع ایالات متحده پایبند باشد. و

درسال 1936, آلجرهیس به وسیلۀ فرانسیسبی, سیر داماد رئیس جمهور ویلسون, به خدمت وزارت
خارجه ایالات متحده فرا خوانده شد. مؤسسۀ سلطنتی روابط بین المللی و شورای روابط خارجی
برین باور بودند که هیس فرد قابل استفاده ای است و بدون توجه به مصالح ایالات متحده, آنچه به
او گفته شود, انجام خواهد داد. و

روشن است که در این داوری, خوبی و بدی او نسبت به کشورش, ایالات متحده در مد نظر قرار
نداشت. و

واقعیت این است که هیس در درجه نخست, مورد علاقۀ راکفلر قرار داشت نه داماد ویلسون. اما
راکفلر در اینجا خود را در سایه قرار داد داماد ویلسون از سوی او, مهار هیس را به دست گرفت. و
هنگامی که داماد ویلسون خود را به هیس نزدیک می کرد, او مدت ها بود که در خدمت سازمان
جاسوسی شوروی سابق قرار گرفته بود. استاد او در دانشگاه هاروارد به خوبی از این موضوع آگاه
بود. و

پس از آنکه هیس به مقام معاون سرپرستی روابط سیاسی وزارت خارجه ارتقاء یافت, شخصی به نام
لوین, جاسوسی وی را برای اتحاد جماهیر شوروی افشا کرد. مراتب به معاون وزیر امورخارجه
مسؤول امور امنیتی گزارش داده شد و او داستان را برای روزولت, رئیس جمهور وقت آمریکا بیان
داشت. و

                به رغم انتظار او روزولت اقدامی جدی علیه هیس انجام نداد
معاون وزارت خارجه به نام برلی, اطلاعات خود را به دین آچسن وزیر خارجه هم ارائه داشت. امادر
وضع هیس دگرگونی ویژه ای پدید نیامد. در برابر, روزولت که از طرفداران جدی راکفلر بود, هیس
را ارتقاء مقام داد. در سال 1944, هیس به مقام بالاتری, به عنوان معاون ویژه مدید امور خاور دور
منصوب شد. در این مقام بود که هیس فرصت خدمت به طرح های توسعه خواهی شوروی در آسیا را
به دست آورد. و

هنگامی که هیس در اوج معروفیت خود قرار داشت, پلیس فدرال آمریکا یک پرونده اتهامی از وی, در
دست رسیدگی داشت. او همچنین از سوی ایگور گوزانسکی, جاسوس امور نظامی اتحاد شوروی در
کانادا, رد اعتماد شده بود. مقامات وزارت امور خارجه و روزولت هر دو از رابطۀ هیس با شوروی
آگاه بودند. اما هیچ یک اقدامی در اخراج او به عمل نیاوردند. نا گفته روشن است که حس تجاوزگری
راکفلر, هیس را حفظ کرده بود. و

هنگامی که راکفلر سرگرم طرح ریزی تأسیس سازمان ملل بود, میان او و استالین, موافقتی به عمل آمد
که براساس آن , در ازاء تحویل نفت شوروی به شرکت های متعلق به راکفلر, سازمان ملل از دخالت در
امور آن کشور منع می شد. بر همین روال, دخالت شوروی در عربستان و ایران نیز ممنوع شد. مردی
که در این زمان نمایندگی راکفلر در سازمان ملل را بر عهده داشت, الجر هیس بود. و

رئیس مستقیم او نلسون راکفلر بود که او به نوبۀ خود, فاستر دالس, وزیر امورخارجه ایالات متحده را
زیر نفوذ خود داشت. روزولت رئیس جمهور, دالس وزیر امورخارجه, پلیس فدارال ایالات متحده و
خود راکفلر همگی از ارتباط هیس با اتحاد شوروی آگاهی داشتند. و

آنچنان که در شرکت نفت استاندارد اویل تصمیم گیری شده بود, اهرم های مهار سازمان ملل از دست
آمریکاییان بیرون گذارده شد و در عوض به دبیرکلع اختیار کامل با انتصاب افراد, بنابر سلیقۀ خودش
واگذار شد. هم او, هیس را به عنوان عضو ویژه ستاد صندوق خیریۀ بنیاد کارنگی برای صلح جهانی
با حقوقی معادل 20 هزار دلار که در آن زمان در آمدهنگفتی بود به کار گماشت. شاید غرض از این
انتصاب, قرار دادن مقام هیس فراتر از قانون بود. و

با بررسی دقیق وضعیت هیس, آشکار می شود که او در واقع فراتر از قانون هم قرار داشت. چه, او
توانست به رغم خیانتکاری هایش از چنگ قانون بگریزد. وی دست آخر به علت گواهی دروغ, و نه
به دلیل خیانت, متهم شد. با این همه, قدرتمندان باز هم به یاری او شتافتند. و

دادگاه عالی ایالات متحده او را تبرئه کرد و هزینه دادرسی معادل یکصد هزار دلار از سوی راکفلر
پرداخت شد. و

هیس ضمن آنکه به عضویت کمیتۀ اجرایی برای همبستگی با سازمان ملل درآمده بود, ریاست اجرائی
مؤسسۀ روابط اقیانوس آرام, عضویت برجستۀ شورای روابط خارجی و ریاست بنیاد خیریۀ کارنگی
از دیگر مشاغل او به شمار می آمد. پرونده هیس نمونۀ روشن دیگری از سیاست پردازی و نیرنگ, از
سوی دولت آمریکا علیه شهروندانش به حساب می آید. و

دولت ایالات متحده, با همکاری عربستان سعودی در سال های اخیر و امروز با انجام عملیات پنهانی
علیه دولت روحانیون ایران, گروهای ناراضی درون و برون مرزی آن کشور را به کار گرفته است
ایالات متحده نسبت به انباشت سلاح از سوی دولت ایران حساس شده و یک نظام ویژه خبرگیری در
مورد ورود و خروج سلاح نظامی از آن کشور را راه اندازی نموده است. و

افزون بر آن, میان دو کشور, برسر کوشش های حزب الله و پناه دادن گروهای مخالف اسرائیل کشمکش
فراوانی وجود دارد. بدین ترتیب, ثبات سیاسی در خاورمیانه با خطر روبرو شده است. و

دولت روحانیون ایران نسبت به ایالات متحده و متحدانش در خاورمیانه مانند عربستان سعودی, مصر و
اسرائیل, دشمنی ژرفی را ابراز داشته است. مشکل این کشورها با دولت روحانیون ایران, برپایۀ یک
نتیجه گیری پیش هنگام است. سازمان جاسوسی اسرائیل, مدعی است دولت روحانیون ایران بسیار
زودتر از پیش بینی سیا, به قدرت هسته ای دست خواهد یافت. و

از سوی دیگر ,  دولت روحانیون ایرانیان هم می گویند این ادعا یک توطئه دیگر از جانب دولت
اسرائیل است که برادر بزرگ خود آمریکا را علیه ما برانگیزد. و

اکنون دولت روحانیون ایران در سراسر اروپا و به ویژه کشور آلمان, دارای شبکه ای از عامل های
اطلاعاتی است. این عامل ها در عربستان نیز کوشا هستند. گفته می شود دولت روحانیون ایران, همچنین
تأمین کنندۀ ملی و تدارکاتی حدود ده اردوگاه از بنیادگرایان در سودان است. در دسامبر 1992, حسنی
مبارک رئیس جمهور گذشته مصر, از وجود این اردوگاه ها به ایالات متحده شکایت کرد. اما, موضوع
این شکایت ها به آگاهی همگان نرسید. و

این اردوگاه از مهمترین اردوگاه های ده گانه نظام روحانیون Iklim-Al-Aswat اردوگاه اقلیم الاصوات
ایران به حساب است. و
ادارۀ آن برعهده سرهنگ سلیمان محمد سلیمان عضو شورای فرماندهی انقلاب جمهوری ایدلوژی
ولایت فقیه و نظام روحانیون است. و
بنیادگرایان کشورهای کنیا, مراکش, مالی و افغانستان در این محل آموزش می بینند. و
این اردوگاه در بندر سودان در دریای سرخ قرار دارد و مهمترین مرکز آموزش  Bilal اردوگاه بلال
بنیادگرایان مصری مخالف حسنی مبارک است. در آخرین مرحله, یکصد و هشت نفر در حال گذراندن
دورۀ آموزشی بودند که شانزده پزشک مصری از جمله آنان اند. و
در نزدیک خار طوم واقع شده است و در سال 1990, مورد شناسایی قرار  Sowaya اردوگاه سوایا
گرفت. در حال کنونی, بنیادگرایان کشورهای الجزیره و تونس با عنوان شبه نظامیان دفاع خلقی در
آنجا آموزش داده می شوند. و
در این اردوگاه, بنیادگرایان افریقایی از کشورهای کنیا, مالی, سودان Wad Medani اردوگاه ودمدنی
و سومالی زیر فرماندهی سرهنگ عبدالمنعم چالکا تعلیم می بینند. و
این اردوگاه, در شمال سودان قرار دارد و اردوگاه اصلی بنیادگرایان  Donkola اردوگاه دونکولا
 و گروهی از مصر و شماری از الجزایر است. و Alnajunmin الناجونمین
در این اردوگاه, اعضاء سازمان آزادی بخش فلسطین, حماس و Jihad Al Hak اردوگاه جهادالحق
جهاد روحانیون اسلامی ایران زیر فرماندهی سرهنگ صدیق الفؤاد, تعلیمات لازم را می گذرانند. و
در این اردوگاه, بین 100 تا 200 نفر از بنیاد گرایان مصری که به  Omduran اردوگاه اوم دوران
گروه خالد اسلامبولی معروفند آموزش می بینند. شبه نظامیان این اردوگاه, به ظاهر از دیگر اردوگاها
ورزیده ترند. و
این اردوگاه, بزرگترین آنهاست که می تواند حدود 1300 Khartum Bahri اردوگاه خارطوم بحری
نفر را در خود جای دهد. تونسی ها الجزایری ها و بنیادگرایان مصری و گروه های مهاجر, زیر
فرماندهی سرهنگ محمد عبدالحافظ, دوره های تعلیماتی را می گذرانند. و
این اردوگاه در جنوب سودان واقع شده و محل آموزش نخبگان نظامی Um Barbaita اردوگاه ام باریتا
در زمینه مواد انفجاری و سلاح نظامی است که توسط متخصصان روحانیون ایرانی و سودانی
 اداره می شود. و

اداره امور اردوگاه ها, از دفاتر کنگره ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران نظام جمهوری اسلامی ایران
که در نزدیکی سفارت مصر در خارطوم پایتخت سودان واقع شده, راهبری می شود. این محل به آخرین
وسائل ارتباطی مجهز شده تا کنگره بتواند با رهبران جنبش های بنیادگرای ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر
ایران در کشورهای گوناگون تماس برقرار کند. و
گفته می شود مراکز ارتباط دولتی در لندن از طریق قبرس, مکالمات این دفتر با مفتی مصر و شیخ عمر
عبدالرحمان را مورد شنود قرار می دهد. و

سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه
دکتر یحیی شمس

Montag, 15. Mai 2017

Regelungen Bewachungsgewerbe

Lernmaterialien für einsteiger im Bewachungsgewerbe.
Welche allgemeinen Vorgaben und Regelungen
werden im Gewerberecht für das Bewachungsgewerbe
Getroffen?

Für das Tätigwerden im Bewachungsgewerbe
(Gründung einer Firma oder Aufnahme einer
Tätigkeit) gilt es, Rechtsvorschriften zu beachten.

Die Voraussetzungen und Bedingungen, die für eine
Tätigkeit im bewachungsgewerbe zu beachten bzw.
zu erfüllen sind, werden geregelt in der:
Gewerbeordnung § 34a (GewO)
und der
Bewachungsverordnung (BewachV)
Warum brachen wir für das Tätigwerden eine Erlaubnis,
und wer erteilt sie?

Alle Personen, die
gewerbsmäßig Leben und Eigentum
fremder Personen
bewachen wollen, brachen eine Erlaubnis der zuständigen
Behörde.

Was ist Bewachung im Sinne der Gewerbeordnungs?

Schutz Von (Personen vor Gefahren für)
Leib,
Leben,
Freiheit,
Schutz von (Sachen fremder Personen gegen)
Abhandenkommen (Verlust)
Beschädigung,
Zerstörung
BDSG Bundesdatenschutzgesetz
Sind Sie als Sicherheitsmitarbeiter verpflichtet, Datenschutz-
bestimmungen gemäß des BDSG einzuhalten?

Ja, denn Sie kommen bei Ihrer Kontrolltätigkeit oft in sensible
Bereiche (z.B. in Geschäftsräume)
oder müssen bei Vorkommnissen gegebenfalls Personalien
aufnehmen (z.B. veranstaltungen und weitere).

Pflicht: (Schutz vor) Verlust
unbefugtem Zugriff
Beschädigungen
Wozu dient das Bundesdatenschutzgesetz?

Schutz der Persönlichkeitsrechte beim Umgang mit
Personenbezogenen Daten, Regelung der Rechtsgrundlagen
bei der Datenverarbeitung

Was sind Personenbezogene Daten?
Personenbezogene Daten sind Name und Vorname in Verbindung mit
Einzelangaben über Persönliche und sachliche
Verhältnisse.

Artikel 104 Rechtsgarantie bei Freiheitsentzug

Es besteht zwischen beiden Artikeln - die Menschenwürde
Betreffend ein direkter Zusammenhang.

Dem Festgehaltenen wird Folgendes garantiert:

Verbot der seelischen und körperlichen Misshandlung
Über Zulässigkeit und Dauer der Freiheitsentziehung entscheidet
nur der Richter
Mitteilung der Gründe der Festnahme
Rechtsbeistand

Artikel 2 Schutz der Persönlichkeit

Jeder hat das Recht auf freie Entfaltung seiner Persönlichkeit,
soweit er nicht die Rechte anderer verletzt und nicht gegen
die verfassungsgemäße Ordnung oder das Sittengesetz
verstößt.

Jedem Menschen wird das Recht der Selbstverwirklichung
gegeben.
Diese darf nicht zulasten anderer personen gehen.
Bestehende Rechtsvorschriften müssen eingehalten werden.

Gestern abend um 8 Uhr in obdachlos Wohnheim ein
Deutsche Bürger im Alte 54 Jahre, Er wollte bei einer bekannte
in Obdachlos wohnheim nähe Ostpark besuchen gehen.
der Sicherheitmitarbeiter ohne Dienstkleitung hatte der besuche
Angriefen Körperlichen Misshandlungen nichts Rechtsvorschriften
eingehalten worden.
Jüngste Sicherheitmitarbeiter hatte keine Gewerbeordnung § 34
(GewO).

Dienstag, 9. Mai 2017

Iranische Geheimdienstoffizier

                Iranische Geheimdienstoffizier und National Security Agency
Am 01.April.1979 ist die Mullahs unter den Schwarzen und Weißen Turbanen
Zeigten sich unter den ideologische den Religiöse Katastrophe Revolutionären
Republik in Iran auf eine undemokratische Art und weise gegründet worden.

Das Referendum damals, vor 37 Jahren in Iran , hat die Iranische Bevölkerung
vor einer Haupt Frage gestellt, nämlich: Politik, ideologische, den  Religiöse
Republik ( Ja oder Nein? ).

Diese Art Durchführung der Volksabstimmung hat keinerlei Politische
Alternativen für mögliche bis Heute künftige Regierungs Formen in Iran
Zugelassen.

Die Iranische Bevölkerung Sollte Völlig alternativlos auf diese Frage eingehen
und ihre Stimme abgeben.
Einige Monate nach der Gründung die ideologische den Religiöse Politik
Republik im Iran kam es zur Geiselnahme der Angestellten der Amerikanischen
Botschaft in Teheran und inder Zeit Beschäftigte Sich Mullahs Regime damit
das Mullahs Ayatollah Velayate Faghih Gott von Iranische Bevölkerung Oberste
Ideologische, Religiöse obrigkeit Fundierte Grundgesetz zu verabschieden:
Erst dann wurde das wahre ideologische Religiöse Gesicht der oberste Ayatollah
Velayate Faghih die ideologische, Religiöse Regimes deutlich Erkennbar.

Der Justizapparat wurde nach ideologische Religiöse Gesetzen umgestellt.
Religiöse ideologische Gerichtshöfe sind in Inranische Gerichtshöfe gerufen
worden, da mit Menschenrechtsgrundsätze seitens der Regierung für Null und
nichts Erklärt werden.

So Erscheint es, ist bereits der umstrittene oberste Mullahs Ayatollah Velayate
Faghih Herrscher auf dem Pfauenthron unter den Schwarzen und Weißen
Turbanen.
Kein Tag vergeht, ohne daß die um Proteste der Bevölkerung die Studentischen
Opposition zu einer kundgebung gegen den oberste Mullahs Ayatollah Velayate
Faghih Herrscher von Iran aufruft.

Sowie Paramilitärische Truppen Pasdaran, und Geheimdienstoffizier wie Basidji
Miliz, und Sicherheitskräfte sind als unterdrückungsmaschinerie das Mullahs
Systems gebildet worden, die Menschenrechts Meinungsfreiheit um Proteste der
Iranische Bevölkerung in keim zu ersticken.

Und das dürfen Wir einfach nichts zulassen, da gegen müssen Wir uns wehren.

Wie hört es sich wohl an, wenn Iranische Geheimdienstoffizier einen Auftrags
Mord mit einen Killer bespricht?
Soll wohl überprüfen, ob Geheimdienstoffizier mit einen killer ihren Job richtig
Machen, vermutete Mullahs Regierung Truppen Pasdaran.
Einem killer bespricht, wie sie es uns aufgetragen haben.
Du hast in jedem fall das Recht, Wissen Sie waren Schwarz und Schwarz
Gekleidet, Trugen Helme und hatten eine Maschinenpistole um den Hals hängen.
Sogar von dort aus könnte er erkennen, wie angespannt ihre körper waren.

Verdammt, Weißt du, was Iranische Truppen Pasdaran und Geheimdienstoffizier
Killer Tragen?
Lass mich raten, leichte Westen?
Genau
und weiß du, was mir scheißegal ist?
Nur wenig trennt auch uns von unbekümmerten Iranisch  Erdöl und Erdgold
Reichtum und dem Tag Mullahs Hände, an dem Wir uns auf uns Selbst und
auf die Gesellschaft um uns herum verlassen müssen.

Ein krieg, eine ökonomische oder ökologische katastrophe- und das gesamte
Sozialennetzwerk, webseite, von yahoo, Google, Twitter, bing, Apple-aus
Regeln National Security Agency NSA- Dekolonisierung und Gesetzen, das
uns alle so schnell zu Passiven Nutznießern des Sozialennetzwerk unsere
Namen und E-mail Adressen an Iranische Geheimdienstoffizier ausverkaufen.

Der letzte große Betrug Fand Nachkriegsordnung in der Dritten Welt:
Regionalkonflikte der kalten krieg im süden: für die imperialen zentren war die
Dritten welt Seit Ende des Zweiten Weltkriegen ein entscheidendes Feld der
System auseinandersetzung: Da bei war auffällig, daß unterschiedliche
Regionen in höchst unterschiedlichem maße in diese Auseinandersetzungen
Einbezogen wurden.
und die unsere Staatlichen Erdöl und Goldreserven mit nahmen, um in London
und Amerika ein Leben in Luxus zu Finanzieren.

Jetzt ist der Feind Iranische Geheimdienstoffizier hatten mit Hilfe Mein
Nachbarn mein nahme und Sozialennetzwerk und E-mail Adresse gekauft.
der Feind ist in mein Wohnung auf der Straße hinter mir, in wohnung von
Mein Freundin.
Mein Freundin hat vor Todesangst Von Schwarzen Nachbarn, und erzitterte
sich von der Schwarzen Männer der sollen nichts uns angreifen.

                  Nun, die Frage ist, ob
und ich bin nun sehr froh, daß ich dies alles gesehen und gehört habe.
Denn ich glaube, das erste, was wir alle miteinander zu lernen haben, ist
Tatsächlich, hinzusehen und zuzuhören.

Es Sehe ich ganz einfach unsere Pflicht, unsere Meinungsfreiheit der Iranische
Männer und Frauen, und Jungen zu schützen und die jenigen zu eliminieren,
die uns Betrügen wollen.

Ein Konflikt ist die Bezeichung für das Bestehen zwei oder mehren
unvereinbaren motiven oder Interesse.
   
                          Das ist ein westliche zug.
Die letzten Eroberer Persiens richteten den größten Schaden an. Seit die
Mullahs unter den Schwarzen und Weißen Turbanen zeigten sich nichts
besorgt, unter den ideologische den Religiöse katastrophe Revolutionären
die schlecht rasierten männer in zerknitterten Anzügen offenen Hemdkragen
nahmen dass Iranische Land besetzten, persischen Wirtschaften Erdöl
und Gold, haben sich die Perser wiederholt für eine große Nation im
niedergang gehalten, trotztdem glaube ich, daß ihre alte überzeugung der
eigenen über legenheit erste im 21. Jahrhundert entgültig ins wanken kam:
damals begannen sie, für rückständig und beschämend unmechanisiert zu
halten.

Dieses Gefühl mußten sie ja bekommen, wenn sie nach dem eben
industrialisierten Europa Politik blickten - das ging Ideologische Politik
Gesicht ausverkauft so weit, daß westliche Besucher der zwanziger Jahre
sehr auf ihre worten achten mußten, damit sie nicht etwa einen verächtlichen
Klang in ihre Gesprächen mit Persern brächten.

Der stolz einer 2500 Jahre alten Zivilisation war mit den zweifeln eines
Offensichtlich in der Entwicklung von der übrigen welt überholten Volkes
in Konflikt geraten.

                           Wer sind die National Security
Anatoli Dobrnin damals  siebenundsechzig Jahre, seit Zweiundzwanzig
Jahren Botschafter der Sowjetunion in den Vereinigten Staaten im Rang
eines Vize-Außenministers erhielt die Nachtricht am 9. Februar 1984
Morgens um drei Uhr fünfzehn. Sein Sekretär weckte ihn mit einem
Telegramm aus Moskau.

Die Experten der National Security Agency hatten von ihrem Sitz in Fort
Meade in Maryland den Funkspruch auf gefangen, ohne ihn entschlüsseln
zu können: Nach ihrer Feststellung stammte die Nachricht weder aus dem
Außenministerium noch aus dem Sekretariat Andrej Gromykos, sondern
aus der internationalen Abteilung des Politbüros.
Dies war ein außergewöhnliches Vorgehen, das zwar ihre diplomatische
Tragweite verringerte, ihr dafür aber umso höhere politische bedeutung
Verlieh.

Dobrynin begab sich sofort in sein auf dem gleichen Stockwerk wie die
Privaträume liegendes Büro und rief über eine Speziallinie mit fünf
Nummern Bob Macfarlane, den Chef des Nationalen Sicherheitsrates im
Weißen Haus an, welcher die Amerikanische Außen- und Verteidigungs-
politik zu Koordinieren hat.

Galore
Martin walker, 1947 in Schottland geboren, ist Schriftsteller, Historiker
und Politischer Journalist.
Ich war als Journalist die meiste Zeit Meines Lebens ein Teil der Freien
Presse, ich glaube an die Meinungsfreiheit als ein sehr hohes Gut, also
Sagte ich: Nein, macht weiter so.
Jeder Extremist ist ein Tyrann, der uns freie Menschen einschüchtern und
drangsalieren will.
und das dürfen wir einfach nicht zulassen, dagegegen müssen wir uns
wehren.

              Wie stehen Sie zu den NSA- Abhörskandalen?
Die Lehre, die ich daraus gezogen habe, lautet: jeder Spioniert jeden aus.
Die Amerikaner hören das Handy von Angela Merkel ab - mithilfe des
britischen Geheimdienstes. Der Bundesnachrichtendienst Spioniert
Europäische Regierungen und Firmen aus- mithilfe der Amerikaner.
Und umgekehrt. (lacht) Auf dem Höhepunkt des Kalten Krieges sagte
der russische Präsident Chruschtschow zu Nixon: Sie haben Spione,
Wir Haben Spione,
Ich vermute, dass wir ziemlich oft die selben Leute bezahlen. Nicht
Zufällig war es während des Kalten Krieges, dass die National
Security Agency diese unvorstellbare Macht bekam, die sie sicher auch
dazu missbrauchte, unbescholtene US- Bürger abzuhören.
Dass genau das heute wieder passiert, finde ich in der Tat skandalös.

Mahmoud Nickpi
Soll ich tatsächlich zu schreiben Seite auf seite, jeden Tag ein paar Seiten
Vielleicht ist es schöner, einfach am Main sitzen und aus dem Weit Main
zu schauen, unter den alten Bäume sitzen.