ارتش سرخ به پیروزی های پی در پی دست می یافتند و آنان را از منطقۀ نفت خیز باکو عقب
می راندند و اقدامات سیانی رایلی را به سود منافع نفتی بریتانیا و آمریکا [ به ویژه منافع نفتی
راکفلر] مورد تهدید قرار می دادند, لوید جرج, که پیش از آن در سال 1917, با کرنسکی در
توطئه ای مشارکت کرده بود, با یک به اصطلاح شهروند آمریکایی به نام ویلیام بولیت که
جاسوس راکفلر و سرمایه داران وال استریت به شمار می رفت, برای حفظ منافع دو کشور
سرمایه دار به همکاری پرداخت. و
در ژانویۀ 1919, ژنرال پیتر دنکین توانست بلشویک ها را در گرجستان, ارمنستان, آذربایجان
و ترکمنستان [ همه مناطق نفت خیز ]شکست داده و پسانتر, آنان را از سراسر منطقۀ قفقاز بیرون
رانده و تا دروازه مسکو پیشروی کند. در این مرحله بود بولیت و لوید جرج, پشت ارتش سفید
روسیه را خالی کرده و خط تدارکاتی سلاح و مهمات و اعتبارات مالی را قطع کردند. با اشاره از
سوی لوید جرج که در ماه سپتامبر برای ام. ای. 6 فرستاده شد, نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در
ماه اکتبر 1919, ارجانگل را محاصره کرده و از مورمانسک بیرون رفتند. و
در اینجا, باید توجه خواننده را به زمان بندی دقیق این عملیات جلب کرد. این نیروی ترکیبی ظاهری
جدای از درگیری ملایمی که در ارچانگل و پاره ای نقاط دیگر, با نیروهای بلشویک به نمایش گذارد
تنها حرکت اش, رژه رفتن در بندر ولادی وستوک بود. این رژه از آن جهت برای پشتیبانی از لنین
اهمیت داشت که با شعار وی در باره سربازان توسعه خواه که در صدد تصرف سرزمین مادری
روسیه بودند, همخوانی داشت. در 14 نوامبر 1920, هنگامی که آخرین و مهم ترین بخش
سیاست پردازی و نیرنگ, به گونه, موفقیت آمیزی به کار گرفته شد, بدون آنکه مردم بریتانیا و آمریکا
کمترین آگاهی از ماجراها داشته باشند, همه چیز به خوبی به پایانخود رسیده بود. در زمان کنونی
چنین شیوه ای با به صحنه آمدن کمونیست سابق, بوریس یلتسین, به عنوان یک قهرمان مردمی که در
راستای نجات روسیه و جلوگیری از بازگشت دوباره کمونیسم بپاخاسته, تکرار شد. امروز نیز مانند
سال 1917, مردم آمریکا از آنچه در روسیه می گذرد, آگاهی چندانی ندارد. و
ژرفای این توطئه, بیش از ظاهر آن بود. هنگامی که لنین بر آن شد که تا امور زیر نفوذ
بروس لاکهارت را در اختیار خود بگیرد, ماجرای سوء قصد به جان او پیش آمد. بروس لاکهارت
بازداشت و پسانتر با ماکسیم لیتوینوف جاسوس بلشویک ها معاوضه شد. اما دادگاهی در مسکو, او
را به طور غیابی به مرگ محکوم کرد. بدین ترتیب, ام. ای. 6, نقش های خود را مانند روزگار
کنونی, در نهایت ظرافت و مهارت بازی کرد. و
گفتنی است مرگ لنین در اثر سفلیس مغزی روی داد و نه جراحاتی که به دست دوراکاپلن بر او وارد
شد. و
شاید در اینجا اشاره بیشتری به عملیات سرهنگ هیل بی مناسبت نباشد. اسنادی که در وایت هال لندن
مورد مطالعۀ نویسنده قرار گرفت, مطالب گسترده تری از کوشش های هیل, نسل دوم مأموران
ام. ای 5 را نشان می داد. در ظاهر پدر سرهنگ هیل در زمان تزار نیکلای دوم, در دایرۀ بازرگانان
یهودی و در پیوند باسالونیکا, بسیار فعال بوده است. و
جرج پسر هیل بزرگ در لندن زندگی می کرد. او عضو ام. ای. 5 و مأمور بود تا وال استریت و در
میان بانکداران وام دهنده برای جمع آوری وجوه به نفع بلشویک ها اقدام کند. وجوه مزبور را ماکسیم
گورکی به عنوان شخصیت ممتازی در تأتر لندن برای بلشویک ها می فرستاد. در سال 1916ع هیل
ارتقاء مقام پیدا کرد و به ام.ای. 6 انتقال یافت. در سازمان تازه, از سوی سرمانسفلید کامنیگ, محل
مأموریت وی سالونیکا تعیین شد. و
هیل, از سالونیکا, اطلاعات جاسوسی مربوط به پیشرفت توطئه بلشویک ها, در مورد انقلاب آینده را
که در آن زمان ده سال از آماده سازی بود که پسانتر, کشورهای آنان بتوانند علیه صدام برخیزند. و
از بخت بد رئیس جمهور آمریکا, موشک در فاصله 15-20 متری هتل بر زمین نشست و به جای
تخریب هتل, شیشه های آن را تا طبقۀ سوم خرد کرد و موجب مرگ یک زن مأمور پذیرش هتل شد
در این عملیات به هیچ یک از سران کشورهای عربی آسیبی نرسید. این ناکامی پنتاگون و کاخ سفید با
عنوان مسیر موشک توسط دفاع ضدهوایی عراق منحرف شد, آن چنان خنده آور و کودکانه بود که
سازمان جاسوسی فرانسه در اصل گزارش, که ایا وسیلۀ یک سازمان خصوصی غیر نظامی یا پنتاگون
مخابره شده, تردید نشان داد. و
ارتش روسیه که از راه ماهواره های خود, اطلاعات درست و دقیقی را به دست آورده بود, به دولت
ایالات متحده نادرست بودن اطلاعات انتشار یافته را اطلاع داد و اظهار داشت آماده اثبات آن است. و
ستیزه جویی بوش, به پرتاب 40 موشک انجامید که هر یک از آنها یک میلیون دلار برای مالیات
دهندگان آمریکایی هزینه در برداشت. این رقم, افزون بر 40 میلیون دلار عملیات پنهان علیه جان
صدام است. از این روی, یک نظام پیگیری باید وجود داشته باشد تا از اعمالی مانند آنچه بوش در
آخرین روزهای زمامداری خود انجام داد, جلوگیری کند. گاهی اوقات عملیات پنهان, به دست خود
دولت, علیه مردم خودش به کار گرفته می شود. برای نمونه, می توان به پرونده الجرهیس و راکفلرها
اشاره کرد. همان گونه که شرکت های نفتی گفته اند آنها هیچ تعهد ویژه ای نسبت به آمریکا ندارند. و
درستی این بیان را می توان در موافقت نامه هایی که میان بلشویک ها و داوید راکفلر و شرکت های
نفتی بریتانیا به امضاء رسیده, مشاهده کرد. و
آن چه نصیب ایالات متحده شد, پیشبرد سوسیالیسم و کمونیسم و دادن پاداش به بلشویک ها برای
امتیازاتی بود که به راکفلر و آرمند همردادند. و بدین ترتیب, صنعت نفت نشان داد که نمی تواند به
منافع ایالات متحده پایبند باشد. و
درسال 1936, آلجرهیس به وسیلۀ فرانسیسبی, سیر داماد رئیس جمهور ویلسون, به خدمت وزارت
خارجه ایالات متحده فرا خوانده شد. مؤسسۀ سلطنتی روابط بین المللی و شورای روابط خارجی
برین باور بودند که هیس فرد قابل استفاده ای است و بدون توجه به مصالح ایالات متحده, آنچه به
او گفته شود, انجام خواهد داد. و
روشن است که در این داوری, خوبی و بدی او نسبت به کشورش, ایالات متحده در مد نظر قرار
نداشت. و
واقعیت این است که هیس در درجه نخست, مورد علاقۀ راکفلر قرار داشت نه داماد ویلسون. اما
راکفلر در اینجا خود را در سایه قرار داد داماد ویلسون از سوی او, مهار هیس را به دست گرفت. و
هنگامی که داماد ویلسون خود را به هیس نزدیک می کرد, او مدت ها بود که در خدمت سازمان
جاسوسی شوروی سابق قرار گرفته بود. استاد او در دانشگاه هاروارد به خوبی از این موضوع آگاه
بود. و
پس از آنکه هیس به مقام معاون سرپرستی روابط سیاسی وزارت خارجه ارتقاء یافت, شخصی به نام
لوین, جاسوسی وی را برای اتحاد جماهیر شوروی افشا کرد. مراتب به معاون وزیر امورخارجه
مسؤول امور امنیتی گزارش داده شد و او داستان را برای روزولت, رئیس جمهور وقت آمریکا بیان
داشت. و
به رغم انتظار او روزولت اقدامی جدی علیه هیس انجام نداد
معاون وزارت خارجه به نام برلی, اطلاعات خود را به دین آچسن وزیر خارجه هم ارائه داشت. امادر
وضع هیس دگرگونی ویژه ای پدید نیامد. در برابر, روزولت که از طرفداران جدی راکفلر بود, هیس
را ارتقاء مقام داد. در سال 1944, هیس به مقام بالاتری, به عنوان معاون ویژه مدید امور خاور دور
منصوب شد. در این مقام بود که هیس فرصت خدمت به طرح های توسعه خواهی شوروی در آسیا را
به دست آورد. و
هنگامی که هیس در اوج معروفیت خود قرار داشت, پلیس فدرال آمریکا یک پرونده اتهامی از وی, در
دست رسیدگی داشت. او همچنین از سوی ایگور گوزانسکی, جاسوس امور نظامی اتحاد شوروی در
کانادا, رد اعتماد شده بود. مقامات وزارت امور خارجه و روزولت هر دو از رابطۀ هیس با شوروی
آگاه بودند. اما هیچ یک اقدامی در اخراج او به عمل نیاوردند. نا گفته روشن است که حس تجاوزگری
راکفلر, هیس را حفظ کرده بود. و
هنگامی که راکفلر سرگرم طرح ریزی تأسیس سازمان ملل بود, میان او و استالین, موافقتی به عمل آمد
که براساس آن , در ازاء تحویل نفت شوروی به شرکت های متعلق به راکفلر, سازمان ملل از دخالت در
امور آن کشور منع می شد. بر همین روال, دخالت شوروی در عربستان و ایران نیز ممنوع شد. مردی
که در این زمان نمایندگی راکفلر در سازمان ملل را بر عهده داشت, الجر هیس بود. و
رئیس مستقیم او نلسون راکفلر بود که او به نوبۀ خود, فاستر دالس, وزیر امورخارجه ایالات متحده را
زیر نفوذ خود داشت. روزولت رئیس جمهور, دالس وزیر امورخارجه, پلیس فدارال ایالات متحده و
خود راکفلر همگی از ارتباط هیس با اتحاد شوروی آگاهی داشتند. و
آنچنان که در شرکت نفت استاندارد اویل تصمیم گیری شده بود, اهرم های مهار سازمان ملل از دست
آمریکاییان بیرون گذارده شد و در عوض به دبیرکلع اختیار کامل با انتصاب افراد, بنابر سلیقۀ خودش
واگذار شد. هم او, هیس را به عنوان عضو ویژه ستاد صندوق خیریۀ بنیاد کارنگی برای صلح جهانی
با حقوقی معادل 20 هزار دلار که در آن زمان در آمدهنگفتی بود به کار گماشت. شاید غرض از این
انتصاب, قرار دادن مقام هیس فراتر از قانون بود. و
با بررسی دقیق وضعیت هیس, آشکار می شود که او در واقع فراتر از قانون هم قرار داشت. چه, او
توانست به رغم خیانتکاری هایش از چنگ قانون بگریزد. وی دست آخر به علت گواهی دروغ, و نه
به دلیل خیانت, متهم شد. با این همه, قدرتمندان باز هم به یاری او شتافتند. و
دادگاه عالی ایالات متحده او را تبرئه کرد و هزینه دادرسی معادل یکصد هزار دلار از سوی راکفلر
پرداخت شد. و
هیس ضمن آنکه به عضویت کمیتۀ اجرایی برای همبستگی با سازمان ملل درآمده بود, ریاست اجرائی
مؤسسۀ روابط اقیانوس آرام, عضویت برجستۀ شورای روابط خارجی و ریاست بنیاد خیریۀ کارنگی
از دیگر مشاغل او به شمار می آمد. پرونده هیس نمونۀ روشن دیگری از سیاست پردازی و نیرنگ, از
سوی دولت آمریکا علیه شهروندانش به حساب می آید. و
دولت ایالات متحده, با همکاری عربستان سعودی در سال های اخیر و امروز با انجام عملیات پنهانی
علیه دولت روحانیون ایران, گروهای ناراضی درون و برون مرزی آن کشور را به کار گرفته است
ایالات متحده نسبت به انباشت سلاح از سوی دولت ایران حساس شده و یک نظام ویژه خبرگیری در
مورد ورود و خروج سلاح نظامی از آن کشور را راه اندازی نموده است. و
افزون بر آن, میان دو کشور, برسر کوشش های حزب الله و پناه دادن گروهای مخالف اسرائیل کشمکش
فراوانی وجود دارد. بدین ترتیب, ثبات سیاسی در خاورمیانه با خطر روبرو شده است. و
دولت روحانیون ایران نسبت به ایالات متحده و متحدانش در خاورمیانه مانند عربستان سعودی, مصر و
اسرائیل, دشمنی ژرفی را ابراز داشته است. مشکل این کشورها با دولت روحانیون ایران, برپایۀ یک
نتیجه گیری پیش هنگام است. سازمان جاسوسی اسرائیل, مدعی است دولت روحانیون ایران بسیار
زودتر از پیش بینی سیا, به قدرت هسته ای دست خواهد یافت. و
از سوی دیگر , دولت روحانیون ایرانیان هم می گویند این ادعا یک توطئه دیگر از جانب دولت
اسرائیل است که برادر بزرگ خود آمریکا را علیه ما برانگیزد. و
اکنون دولت روحانیون ایران در سراسر اروپا و به ویژه کشور آلمان, دارای شبکه ای از عامل های
اطلاعاتی است. این عامل ها در عربستان نیز کوشا هستند. گفته می شود دولت روحانیون ایران, همچنین
تأمین کنندۀ ملی و تدارکاتی حدود ده اردوگاه از بنیادگرایان در سودان است. در دسامبر 1992, حسنی
مبارک رئیس جمهور گذشته مصر, از وجود این اردوگاه ها به ایالات متحده شکایت کرد. اما, موضوع
این شکایت ها به آگاهی همگان نرسید. و
این اردوگاه از مهمترین اردوگاه های ده گانه نظام روحانیون Iklim-Al-Aswat اردوگاه اقلیم الاصوات
ایران به حساب است. و
ادارۀ آن برعهده سرهنگ سلیمان محمد سلیمان عضو شورای فرماندهی انقلاب جمهوری ایدلوژی
ولایت فقیه و نظام روحانیون است. و
بنیادگرایان کشورهای کنیا, مراکش, مالی و افغانستان در این محل آموزش می بینند. و
این اردوگاه در بندر سودان در دریای سرخ قرار دارد و مهمترین مرکز آموزش Bilal اردوگاه بلال
بنیادگرایان مصری مخالف حسنی مبارک است. در آخرین مرحله, یکصد و هشت نفر در حال گذراندن
دورۀ آموزشی بودند که شانزده پزشک مصری از جمله آنان اند. و
در نزدیک خار طوم واقع شده است و در سال 1990, مورد شناسایی قرار Sowaya اردوگاه سوایا
گرفت. در حال کنونی, بنیادگرایان کشورهای الجزیره و تونس با عنوان شبه نظامیان دفاع خلقی در
آنجا آموزش داده می شوند. و
در این اردوگاه, بنیادگرایان افریقایی از کشورهای کنیا, مالی, سودان Wad Medani اردوگاه ودمدنی
و سومالی زیر فرماندهی سرهنگ عبدالمنعم چالکا تعلیم می بینند. و
این اردوگاه, در شمال سودان قرار دارد و اردوگاه اصلی بنیادگرایان Donkola اردوگاه دونکولا
و گروهی از مصر و شماری از الجزایر است. و Alnajunmin الناجونمین
در این اردوگاه, اعضاء سازمان آزادی بخش فلسطین, حماس و Jihad Al Hak اردوگاه جهادالحق
جهاد روحانیون اسلامی ایران زیر فرماندهی سرهنگ صدیق الفؤاد, تعلیمات لازم را می گذرانند. و
در این اردوگاه, بین 100 تا 200 نفر از بنیاد گرایان مصری که به Omduran اردوگاه اوم دوران
گروه خالد اسلامبولی معروفند آموزش می بینند. شبه نظامیان این اردوگاه, به ظاهر از دیگر اردوگاها
ورزیده ترند. و
این اردوگاه, بزرگترین آنهاست که می تواند حدود 1300 Khartum Bahri اردوگاه خارطوم بحری
نفر را در خود جای دهد. تونسی ها الجزایری ها و بنیادگرایان مصری و گروه های مهاجر, زیر
فرماندهی سرهنگ محمد عبدالحافظ, دوره های تعلیماتی را می گذرانند. و
این اردوگاه در جنوب سودان واقع شده و محل آموزش نخبگان نظامی Um Barbaita اردوگاه ام باریتا
در زمینه مواد انفجاری و سلاح نظامی است که توسط متخصصان روحانیون ایرانی و سودانی
اداره می شود. و
اداره امور اردوگاه ها, از دفاتر کنگره ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران نظام جمهوری اسلامی ایران
که در نزدیکی سفارت مصر در خارطوم پایتخت سودان واقع شده, راهبری می شود. این محل به آخرین
وسائل ارتباطی مجهز شده تا کنگره بتواند با رهبران جنبش های بنیادگرای ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر
ایران در کشورهای گوناگون تماس برقرار کند. و
گفته می شود مراکز ارتباط دولتی در لندن از طریق قبرس, مکالمات این دفتر با مفتی مصر و شیخ عمر
عبدالرحمان را مورد شنود قرار می دهد. و
سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه
دکتر یحیی شمس
می راندند و اقدامات سیانی رایلی را به سود منافع نفتی بریتانیا و آمریکا [ به ویژه منافع نفتی
راکفلر] مورد تهدید قرار می دادند, لوید جرج, که پیش از آن در سال 1917, با کرنسکی در
توطئه ای مشارکت کرده بود, با یک به اصطلاح شهروند آمریکایی به نام ویلیام بولیت که
جاسوس راکفلر و سرمایه داران وال استریت به شمار می رفت, برای حفظ منافع دو کشور
سرمایه دار به همکاری پرداخت. و
در ژانویۀ 1919, ژنرال پیتر دنکین توانست بلشویک ها را در گرجستان, ارمنستان, آذربایجان
و ترکمنستان [ همه مناطق نفت خیز ]شکست داده و پسانتر, آنان را از سراسر منطقۀ قفقاز بیرون
رانده و تا دروازه مسکو پیشروی کند. در این مرحله بود بولیت و لوید جرج, پشت ارتش سفید
روسیه را خالی کرده و خط تدارکاتی سلاح و مهمات و اعتبارات مالی را قطع کردند. با اشاره از
سوی لوید جرج که در ماه سپتامبر برای ام. ای. 6 فرستاده شد, نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در
ماه اکتبر 1919, ارجانگل را محاصره کرده و از مورمانسک بیرون رفتند. و
در اینجا, باید توجه خواننده را به زمان بندی دقیق این عملیات جلب کرد. این نیروی ترکیبی ظاهری
جدای از درگیری ملایمی که در ارچانگل و پاره ای نقاط دیگر, با نیروهای بلشویک به نمایش گذارد
تنها حرکت اش, رژه رفتن در بندر ولادی وستوک بود. این رژه از آن جهت برای پشتیبانی از لنین
اهمیت داشت که با شعار وی در باره سربازان توسعه خواه که در صدد تصرف سرزمین مادری
روسیه بودند, همخوانی داشت. در 14 نوامبر 1920, هنگامی که آخرین و مهم ترین بخش
سیاست پردازی و نیرنگ, به گونه, موفقیت آمیزی به کار گرفته شد, بدون آنکه مردم بریتانیا و آمریکا
کمترین آگاهی از ماجراها داشته باشند, همه چیز به خوبی به پایانخود رسیده بود. در زمان کنونی
چنین شیوه ای با به صحنه آمدن کمونیست سابق, بوریس یلتسین, به عنوان یک قهرمان مردمی که در
راستای نجات روسیه و جلوگیری از بازگشت دوباره کمونیسم بپاخاسته, تکرار شد. امروز نیز مانند
سال 1917, مردم آمریکا از آنچه در روسیه می گذرد, آگاهی چندانی ندارد. و
ژرفای این توطئه, بیش از ظاهر آن بود. هنگامی که لنین بر آن شد که تا امور زیر نفوذ
بروس لاکهارت را در اختیار خود بگیرد, ماجرای سوء قصد به جان او پیش آمد. بروس لاکهارت
بازداشت و پسانتر با ماکسیم لیتوینوف جاسوس بلشویک ها معاوضه شد. اما دادگاهی در مسکو, او
را به طور غیابی به مرگ محکوم کرد. بدین ترتیب, ام. ای. 6, نقش های خود را مانند روزگار
کنونی, در نهایت ظرافت و مهارت بازی کرد. و
گفتنی است مرگ لنین در اثر سفلیس مغزی روی داد و نه جراحاتی که به دست دوراکاپلن بر او وارد
شد. و
شاید در اینجا اشاره بیشتری به عملیات سرهنگ هیل بی مناسبت نباشد. اسنادی که در وایت هال لندن
مورد مطالعۀ نویسنده قرار گرفت, مطالب گسترده تری از کوشش های هیل, نسل دوم مأموران
ام. ای 5 را نشان می داد. در ظاهر پدر سرهنگ هیل در زمان تزار نیکلای دوم, در دایرۀ بازرگانان
یهودی و در پیوند باسالونیکا, بسیار فعال بوده است. و
جرج پسر هیل بزرگ در لندن زندگی می کرد. او عضو ام. ای. 5 و مأمور بود تا وال استریت و در
میان بانکداران وام دهنده برای جمع آوری وجوه به نفع بلشویک ها اقدام کند. وجوه مزبور را ماکسیم
گورکی به عنوان شخصیت ممتازی در تأتر لندن برای بلشویک ها می فرستاد. در سال 1916ع هیل
ارتقاء مقام پیدا کرد و به ام.ای. 6 انتقال یافت. در سازمان تازه, از سوی سرمانسفلید کامنیگ, محل
مأموریت وی سالونیکا تعیین شد. و
هیل, از سالونیکا, اطلاعات جاسوسی مربوط به پیشرفت توطئه بلشویک ها, در مورد انقلاب آینده را
که در آن زمان ده سال از آماده سازی بود که پسانتر, کشورهای آنان بتوانند علیه صدام برخیزند. و
از بخت بد رئیس جمهور آمریکا, موشک در فاصله 15-20 متری هتل بر زمین نشست و به جای
تخریب هتل, شیشه های آن را تا طبقۀ سوم خرد کرد و موجب مرگ یک زن مأمور پذیرش هتل شد
در این عملیات به هیچ یک از سران کشورهای عربی آسیبی نرسید. این ناکامی پنتاگون و کاخ سفید با
عنوان مسیر موشک توسط دفاع ضدهوایی عراق منحرف شد, آن چنان خنده آور و کودکانه بود که
سازمان جاسوسی فرانسه در اصل گزارش, که ایا وسیلۀ یک سازمان خصوصی غیر نظامی یا پنتاگون
مخابره شده, تردید نشان داد. و
ارتش روسیه که از راه ماهواره های خود, اطلاعات درست و دقیقی را به دست آورده بود, به دولت
ایالات متحده نادرست بودن اطلاعات انتشار یافته را اطلاع داد و اظهار داشت آماده اثبات آن است. و
ستیزه جویی بوش, به پرتاب 40 موشک انجامید که هر یک از آنها یک میلیون دلار برای مالیات
دهندگان آمریکایی هزینه در برداشت. این رقم, افزون بر 40 میلیون دلار عملیات پنهان علیه جان
صدام است. از این روی, یک نظام پیگیری باید وجود داشته باشد تا از اعمالی مانند آنچه بوش در
آخرین روزهای زمامداری خود انجام داد, جلوگیری کند. گاهی اوقات عملیات پنهان, به دست خود
دولت, علیه مردم خودش به کار گرفته می شود. برای نمونه, می توان به پرونده الجرهیس و راکفلرها
اشاره کرد. همان گونه که شرکت های نفتی گفته اند آنها هیچ تعهد ویژه ای نسبت به آمریکا ندارند. و
درستی این بیان را می توان در موافقت نامه هایی که میان بلشویک ها و داوید راکفلر و شرکت های
نفتی بریتانیا به امضاء رسیده, مشاهده کرد. و
آن چه نصیب ایالات متحده شد, پیشبرد سوسیالیسم و کمونیسم و دادن پاداش به بلشویک ها برای
امتیازاتی بود که به راکفلر و آرمند همردادند. و بدین ترتیب, صنعت نفت نشان داد که نمی تواند به
منافع ایالات متحده پایبند باشد. و
درسال 1936, آلجرهیس به وسیلۀ فرانسیسبی, سیر داماد رئیس جمهور ویلسون, به خدمت وزارت
خارجه ایالات متحده فرا خوانده شد. مؤسسۀ سلطنتی روابط بین المللی و شورای روابط خارجی
برین باور بودند که هیس فرد قابل استفاده ای است و بدون توجه به مصالح ایالات متحده, آنچه به
او گفته شود, انجام خواهد داد. و
روشن است که در این داوری, خوبی و بدی او نسبت به کشورش, ایالات متحده در مد نظر قرار
نداشت. و
واقعیت این است که هیس در درجه نخست, مورد علاقۀ راکفلر قرار داشت نه داماد ویلسون. اما
راکفلر در اینجا خود را در سایه قرار داد داماد ویلسون از سوی او, مهار هیس را به دست گرفت. و
هنگامی که داماد ویلسون خود را به هیس نزدیک می کرد, او مدت ها بود که در خدمت سازمان
جاسوسی شوروی سابق قرار گرفته بود. استاد او در دانشگاه هاروارد به خوبی از این موضوع آگاه
بود. و
پس از آنکه هیس به مقام معاون سرپرستی روابط سیاسی وزارت خارجه ارتقاء یافت, شخصی به نام
لوین, جاسوسی وی را برای اتحاد جماهیر شوروی افشا کرد. مراتب به معاون وزیر امورخارجه
مسؤول امور امنیتی گزارش داده شد و او داستان را برای روزولت, رئیس جمهور وقت آمریکا بیان
داشت. و
به رغم انتظار او روزولت اقدامی جدی علیه هیس انجام نداد
معاون وزارت خارجه به نام برلی, اطلاعات خود را به دین آچسن وزیر خارجه هم ارائه داشت. امادر
وضع هیس دگرگونی ویژه ای پدید نیامد. در برابر, روزولت که از طرفداران جدی راکفلر بود, هیس
را ارتقاء مقام داد. در سال 1944, هیس به مقام بالاتری, به عنوان معاون ویژه مدید امور خاور دور
منصوب شد. در این مقام بود که هیس فرصت خدمت به طرح های توسعه خواهی شوروی در آسیا را
به دست آورد. و
هنگامی که هیس در اوج معروفیت خود قرار داشت, پلیس فدرال آمریکا یک پرونده اتهامی از وی, در
دست رسیدگی داشت. او همچنین از سوی ایگور گوزانسکی, جاسوس امور نظامی اتحاد شوروی در
کانادا, رد اعتماد شده بود. مقامات وزارت امور خارجه و روزولت هر دو از رابطۀ هیس با شوروی
آگاه بودند. اما هیچ یک اقدامی در اخراج او به عمل نیاوردند. نا گفته روشن است که حس تجاوزگری
راکفلر, هیس را حفظ کرده بود. و
هنگامی که راکفلر سرگرم طرح ریزی تأسیس سازمان ملل بود, میان او و استالین, موافقتی به عمل آمد
که براساس آن , در ازاء تحویل نفت شوروی به شرکت های متعلق به راکفلر, سازمان ملل از دخالت در
امور آن کشور منع می شد. بر همین روال, دخالت شوروی در عربستان و ایران نیز ممنوع شد. مردی
که در این زمان نمایندگی راکفلر در سازمان ملل را بر عهده داشت, الجر هیس بود. و
رئیس مستقیم او نلسون راکفلر بود که او به نوبۀ خود, فاستر دالس, وزیر امورخارجه ایالات متحده را
زیر نفوذ خود داشت. روزولت رئیس جمهور, دالس وزیر امورخارجه, پلیس فدارال ایالات متحده و
خود راکفلر همگی از ارتباط هیس با اتحاد شوروی آگاهی داشتند. و
آنچنان که در شرکت نفت استاندارد اویل تصمیم گیری شده بود, اهرم های مهار سازمان ملل از دست
آمریکاییان بیرون گذارده شد و در عوض به دبیرکلع اختیار کامل با انتصاب افراد, بنابر سلیقۀ خودش
واگذار شد. هم او, هیس را به عنوان عضو ویژه ستاد صندوق خیریۀ بنیاد کارنگی برای صلح جهانی
با حقوقی معادل 20 هزار دلار که در آن زمان در آمدهنگفتی بود به کار گماشت. شاید غرض از این
انتصاب, قرار دادن مقام هیس فراتر از قانون بود. و
با بررسی دقیق وضعیت هیس, آشکار می شود که او در واقع فراتر از قانون هم قرار داشت. چه, او
توانست به رغم خیانتکاری هایش از چنگ قانون بگریزد. وی دست آخر به علت گواهی دروغ, و نه
به دلیل خیانت, متهم شد. با این همه, قدرتمندان باز هم به یاری او شتافتند. و
دادگاه عالی ایالات متحده او را تبرئه کرد و هزینه دادرسی معادل یکصد هزار دلار از سوی راکفلر
پرداخت شد. و
هیس ضمن آنکه به عضویت کمیتۀ اجرایی برای همبستگی با سازمان ملل درآمده بود, ریاست اجرائی
مؤسسۀ روابط اقیانوس آرام, عضویت برجستۀ شورای روابط خارجی و ریاست بنیاد خیریۀ کارنگی
از دیگر مشاغل او به شمار می آمد. پرونده هیس نمونۀ روشن دیگری از سیاست پردازی و نیرنگ, از
سوی دولت آمریکا علیه شهروندانش به حساب می آید. و
دولت ایالات متحده, با همکاری عربستان سعودی در سال های اخیر و امروز با انجام عملیات پنهانی
علیه دولت روحانیون ایران, گروهای ناراضی درون و برون مرزی آن کشور را به کار گرفته است
ایالات متحده نسبت به انباشت سلاح از سوی دولت ایران حساس شده و یک نظام ویژه خبرگیری در
مورد ورود و خروج سلاح نظامی از آن کشور را راه اندازی نموده است. و
افزون بر آن, میان دو کشور, برسر کوشش های حزب الله و پناه دادن گروهای مخالف اسرائیل کشمکش
فراوانی وجود دارد. بدین ترتیب, ثبات سیاسی در خاورمیانه با خطر روبرو شده است. و
دولت روحانیون ایران نسبت به ایالات متحده و متحدانش در خاورمیانه مانند عربستان سعودی, مصر و
اسرائیل, دشمنی ژرفی را ابراز داشته است. مشکل این کشورها با دولت روحانیون ایران, برپایۀ یک
نتیجه گیری پیش هنگام است. سازمان جاسوسی اسرائیل, مدعی است دولت روحانیون ایران بسیار
زودتر از پیش بینی سیا, به قدرت هسته ای دست خواهد یافت. و
از سوی دیگر , دولت روحانیون ایرانیان هم می گویند این ادعا یک توطئه دیگر از جانب دولت
اسرائیل است که برادر بزرگ خود آمریکا را علیه ما برانگیزد. و
اکنون دولت روحانیون ایران در سراسر اروپا و به ویژه کشور آلمان, دارای شبکه ای از عامل های
اطلاعاتی است. این عامل ها در عربستان نیز کوشا هستند. گفته می شود دولت روحانیون ایران, همچنین
تأمین کنندۀ ملی و تدارکاتی حدود ده اردوگاه از بنیادگرایان در سودان است. در دسامبر 1992, حسنی
مبارک رئیس جمهور گذشته مصر, از وجود این اردوگاه ها به ایالات متحده شکایت کرد. اما, موضوع
این شکایت ها به آگاهی همگان نرسید. و
این اردوگاه از مهمترین اردوگاه های ده گانه نظام روحانیون Iklim-Al-Aswat اردوگاه اقلیم الاصوات
ایران به حساب است. و
ادارۀ آن برعهده سرهنگ سلیمان محمد سلیمان عضو شورای فرماندهی انقلاب جمهوری ایدلوژی
ولایت فقیه و نظام روحانیون است. و
بنیادگرایان کشورهای کنیا, مراکش, مالی و افغانستان در این محل آموزش می بینند. و
این اردوگاه در بندر سودان در دریای سرخ قرار دارد و مهمترین مرکز آموزش Bilal اردوگاه بلال
بنیادگرایان مصری مخالف حسنی مبارک است. در آخرین مرحله, یکصد و هشت نفر در حال گذراندن
دورۀ آموزشی بودند که شانزده پزشک مصری از جمله آنان اند. و
در نزدیک خار طوم واقع شده است و در سال 1990, مورد شناسایی قرار Sowaya اردوگاه سوایا
گرفت. در حال کنونی, بنیادگرایان کشورهای الجزیره و تونس با عنوان شبه نظامیان دفاع خلقی در
آنجا آموزش داده می شوند. و
در این اردوگاه, بنیادگرایان افریقایی از کشورهای کنیا, مالی, سودان Wad Medani اردوگاه ودمدنی
و سومالی زیر فرماندهی سرهنگ عبدالمنعم چالکا تعلیم می بینند. و
این اردوگاه, در شمال سودان قرار دارد و اردوگاه اصلی بنیادگرایان Donkola اردوگاه دونکولا
و گروهی از مصر و شماری از الجزایر است. و Alnajunmin الناجونمین
در این اردوگاه, اعضاء سازمان آزادی بخش فلسطین, حماس و Jihad Al Hak اردوگاه جهادالحق
جهاد روحانیون اسلامی ایران زیر فرماندهی سرهنگ صدیق الفؤاد, تعلیمات لازم را می گذرانند. و
در این اردوگاه, بین 100 تا 200 نفر از بنیاد گرایان مصری که به Omduran اردوگاه اوم دوران
گروه خالد اسلامبولی معروفند آموزش می بینند. شبه نظامیان این اردوگاه, به ظاهر از دیگر اردوگاها
ورزیده ترند. و
این اردوگاه, بزرگترین آنهاست که می تواند حدود 1300 Khartum Bahri اردوگاه خارطوم بحری
نفر را در خود جای دهد. تونسی ها الجزایری ها و بنیادگرایان مصری و گروه های مهاجر, زیر
فرماندهی سرهنگ محمد عبدالحافظ, دوره های تعلیماتی را می گذرانند. و
این اردوگاه در جنوب سودان واقع شده و محل آموزش نخبگان نظامی Um Barbaita اردوگاه ام باریتا
در زمینه مواد انفجاری و سلاح نظامی است که توسط متخصصان روحانیون ایرانی و سودانی
اداره می شود. و
اداره امور اردوگاه ها, از دفاتر کنگره ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران نظام جمهوری اسلامی ایران
که در نزدیکی سفارت مصر در خارطوم پایتخت سودان واقع شده, راهبری می شود. این محل به آخرین
وسائل ارتباطی مجهز شده تا کنگره بتواند با رهبران جنبش های بنیادگرای ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر
ایران در کشورهای گوناگون تماس برقرار کند. و
گفته می شود مراکز ارتباط دولتی در لندن از طریق قبرس, مکالمات این دفتر با مفتی مصر و شیخ عمر
عبدالرحمان را مورد شنود قرار می دهد. و
سیاست پردازی و نیرنگ
دکتر جان کولمن
ترجمه
دکتر یحیی شمس
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen