همچنین در موارد متعددی او تاکید می کند که قران به عربی نوشته شده است ، در حالی که این امری واضح و آشکار بوده است. پس در این تاکید چه چیزی مورد نظر او بوده است؟
2- سوره الروم، آیه 1-3 : خدا به مومنین وعده می دهد که در جنگ بعدی ایران و رم، رم برنده خواهد شد.
چرا در این دنیا برنده یک جنگ باید برای خدا (محمد) مهم باشد، مگر این که نتایج جنگ روی اقتصاد عربستان یا شاید روی جنبه های دیگر زندگی شان موثر باشد.
همینطور، طبری در کتابش ذکر کرده است که وقتی رهبران قبایل از محمد سؤال کردند که او با مذهب جدیدش چه قصدی را دنبال می کند، او جواب داد که می خواهد ایرانیان خراج گذار اعراب باشند. ایران تنها همسایه عربستان نبود. پس چرا او روی این همسایه خاص تمرکز کرده بود.
3- همانطور که در طبری و سایر کتابهای تاریخی می خوانیم در می یابیم که در زمان محمد در جوامع همسایه منجمله خود عربستان نیاز شدیدی به یک مذهب جدید بود . در زمان محمد در عربستان 4 شخص دیگر در کنار وی ادعای پیامبری داشتند. در همان زمانی که ما در ایران مزدک و مانی را داشتیم.
4- در صحبت های رادیوئی شما ذکر کرده بودید که قوانین و نظاماتی که محمد به عرستان آورد همه قبلا در این منطقه وجود داشته اند. سؤال من اینست اگر این قوانین بربریک حاکم بر جامعه بودند (درک من اینست که آنها از یهودیت می آمده اند) پس چرا اسلام بخاطر آنها سرزنش می شود.
5- من شخصا به هیچ مذهبی عقیده ندارمو اما در جستجوی حقیقتم و نه تاریخی که از روی احساسات تعبیر و تفسیر شده است. من عقیده دارم که اسلام ابزار کاملی در دست امپریالیسم برای انحراف توجه مردم از جنایات خود است. شما فکر می کنید اسلام با کمک چه کسی در خاورمیانه و سایر نقاط به قدرت رسید؟ شما فکر می کنید بدون حمایت امپریالیسم چگونه اسلام فرصت رشد یافته و میتوانست تا این اندازه همه جا گیر شده به صورت موجود در آید؟
من از تلاش ها و تحقیقاتی که انجام میدهید متشکرم. من از کتابها و برنامه های شما بسیار آموخته ام.
خواهشمندم اگر فرصت کردید به سؤالات من پاسخ دهید. متشکرم پریوش
از طرح نظرات و سؤالاتتان بی نهایت متشکرم. در مورد سؤال اولتان باید بگویم قدر مسلم مطالب قران مجموعه ای از شنیده های محمد از اطرافیان مسیحی، یهودی، عرب و همچنین ایرانی بوده است. محمد خودش سواد و دانشی نداشته است. بنابراین آموزشهایش همان داستانها و اندیشه های کهنه و عامیانه پیرامونی اش بوده که آنها را تحت نام یکتاپرستی و بنام خود تبلیغ می کرده است. ولی آنچه که برای من جالب است اینست که چرا بعضی از ایرانیان اینقدر بر اینکه محمد قران را به راهنمائی سلمان فارسی نوشته است تاکید میکنند. آیا به این امر افتخار می کنند. به نظر من این بیشتر میتواند مایه ننگ ایرانیان باشد. چرا که مطالب قران آنقدر ضد انسانی و غیر اخلاقی اند که گفتن و آموزش آنها نمیتواند برای کسی افتخاری داشته باشد. البته، من میدانم که این تاکید تماما از جانب محافل ناسیونالیست است که از حول اینکه میخواهند به هر چیزی منشاء ایرانی بدهند، گاهی خوب و بد را فراموش می کنند و از حول حلیم منشاء چیزهای زشت را نیز به خود نسبت میدهند. داستان منشاء ایرانی قران نیز یکی از همین موارد است. آخر مطالب قران که مطالب اندیشمندانه ای نیست که ما سعی در نسبت دادن آن به ایرانیان داشته باشیم
د رمورد دوم نیز وقتی سران قریش ابوطالب را وا میدارند که جلسه مشترکی با محمد برای آنها ترتیب دهد، وقتی از او در مورد منظورش از تبلیغ خدای واحد می پرسند، محمد به آنها می گوید که قصدش از تبایغ خدای واحد اینست که عرب را تابع شما (سران قریش) و عجم را تابع عرب نماید. این نشان میدهد که رسالت محمد از همان ابتدا یک رسالت سیاسی و نه آنطور که خودش ادعا می کند الهی بوده است. واضح است اینکه می خواسته عجم را تابع عرب نماید، این بوده است که ایران کشور ثروتمندی بوده که همیشه اعراب آرزوی بهره مندی از ثروت های بیکران آنرا داشته اند. البته، محمد در جنگ خندق به اعراب نه تنها ثروتهای مدائن، بلکه رم و حیره را نیز وعده می دهد
.اولا در زمان محمد مدعی پیغمبری وجود نداشته است و من فکر نمیکنم جامعه عربی نیازمند مذهب جدیدی بوده است. اگر چنین بود اعراب بدوی در برابر دعوت محمد اینهمه مقاومت نمی کردند. اعراب بدوی بجز دو قبیله اوس و خزرج تماما بزور شمشیر مسلمان شدند. برای همین بهنگام مرگ محمد تماما بر علیه اسلام قیام کرده و حتی مدینه را نیز که تنها محل با قیمانده در دست مسلمین بود، محاصره و مورد حمله خود قرار دادند. اینها نشان میدهند که جامعه عربی به هیچ وجه خواستار مذهب یکتاپرستی و اسلام نبود. پیامبران رقیب محمد نیز مانند اسود، طلیحه، سجاح و مُسَیلَمه نیز در جریان همین شورش و در زمان بیماری وی و پس از شنیدن خبر مرگش و به تقلید از او پیدا شدند. قبل از او نیز ابو حنیفه بود که تبلیغ یکتاپرستی را میکرد که جز 5 الی 6 نفر گرد او جمع نشده و بعد پراکنده شدند. مزدک و مانی نیز مدتها قبل از محمد بودند. بعلاوه، مزدک ادعای پیامبری که نداشت هیچ اساسا رسالتش رسالت اشتراکی و ماقبل تاریخ یعنی 180 درجه متضاد با رسالات توحیدی بود
بله محمد جز نظام دیکتاتوری مطلقه فردی و یکی دو رسم جزئی، هیچ قانون تازه ای را برای عربستان به ارمغان نیارود. این قوانین همه در عربستان موجود ولی حاکم نبودند. در عربستان دو نظام مادرتباری و پدرسالاری در کنار هم جریان داشتند. کاری که محمد انجام داد این بود که به زور شمشیر نظام انسانی مادرتباری را از میان برداشت و نظام ضد انسانی و دیکتاتوری پدر سالاری را به تنها نظام حاکم بر عربستان تبدیل نمود. باین ترتیب، از نظر انسانی و اخلاقی نقشی منفی را ایفا نمود. من همیشه گفته ام. مذاهب نه ابداع کننده، بلکه منعکس کننده و البته مبلغ و مدافع نظامات موجود در پیرامون خود بوده اند. البته نظامات ضد انسانی و کثیف اطراف خود. ریشه این نظامات همیشه در تحولات تکنولوژیک و اقتصادی نهفته است که من آنرا در کتاب زن و سکی در تاریخ و تاریخ گفته نشده اسلام در حد توانم توضیح داده ام
این نظریه که مذهب ساخته و پرداخته امپریالیسم است اختراع کسانی است که نمی خواهند با مذهب مبارزه شود. بنابراین با این تز انحرافی سعی می کنند، نابودی مذهب را به نابودی امپریالیسم وابسته کرده، همه انرژی ها را متوجه مبارزه با امپریالیسم کنند. این کار نیروهائیست که تمام هم و غمشان مبارزه با امپریالیسم و نه ارتجاع داخلی و منجمله مذاهب است. اینها ادامه همان نیروهائی هستند که در جریان انقلاب 57 نیز به پیروی از همین خط (که خط حزب توده بود) از خمینی دفاع کردند چرا که وی مطابق آرزوی آنان بر علیه امپریالیسم مبارزه میکرد (بدون توجه به اینکه اینکار را از چه موضعی می کرد) امروزهم برای آنکه با مذهب و ارتجاع داخلی مبارزه نشود می گویند که اینها ساخته و پرداخته امپریالیسم اند. امپریالیسم را از بین ببریم، مذهب هم از میان میرود. در حالیکه به نظر من جنبش اسلامی یک جنبش مستقل از امپریالیسم است که آغاز آن به 1400 سال قبل باز میگردد و همیشه هم وجود داشته است. اینکه در یک مقطع آنها در برابر حضور شوروی در افغانستان متحد شدند، و یا برای سرکوب کمونستها هر جا که لازم باشد متحد می شوند، دلیل این نیست که یکی را دیگری بوجود آورده است. من در کتاب ترورسم اسلامی این مطلب را توضیح داده ام و حتما روزی در یکی از برنامه های تلویزیونی خود مفصلا مورد بحث قرار خواهم داد. در ضمن، در همین کتاب است که من نشان داده ام که علت اینکه جنبش اسلامی مانند قارچ از همه جا سر درآورده و رشد کرده است، خلاء قدرت ناشی از سقوط شوروی و شکست چپ که رقیب آن بوده است، می باشد. حمایت های مقطعی امپریالیسم از آن عامل اصلی نبوده است. اگر هم بوده است در حال حاضر چنین نیست. بهرحال، امیدوارم به سؤالات شما پاسخ داده باشم. تقریبا همه سؤالات مزبور در جلد اول و دوم تاریخ گفته نشده اسلام مفصلا مورد تحلیل قرار گرفته اند و من در اینجا به ر به توضیح مختصر آنها اکتفا نمودم. با تشکر مجدد سیامک ستوده
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen