Freitag, 24. Mai 2013

فقر و سرمایه


سر انجام اقتصاد دانان مانند مذهبیون که مذهب خود رایگانه مذهب الهی می دانند نظم 
سرمایه را نه پدیده یی تاریخی بلکه پدیده یی طبیعی می پندارند به سخن دیگر نظر شان
این است که قبل از بر قراری سرمایه داری تاریخ وجود داشت و با فرا رسیدن سرمایه داری 
گردش امور شکل طبیعی به خود گرفت نظریه ی پایان تاریخ هگل مارکس در برابر این ادعا
نشان می دهد که چه گونه نظام فئودالی با نیروی مولد و روابط تولیدی اش جای خود را 
به نظام سرمایه داری داد و در این زمان جنبه های خوب نظام کهن به همراه جنبه های بد
 آن از میان رفت بورژوازی که در آن نظام طبقه ی انقلابی را تشکیل می داد با بر قراری نطام
.سرمایه داری به طبقه ی محافظه کار تبدیل شد 

در کنار بورژوازی با طبقه ی پرولتاریا مواجه هستیم که یادگار پرولتاریای دوران فئودالی سرفها
است تکامل نظام سرمایه داری پرولتاریای مدرن را در بطن خود می پروراند

مبارزه میان طبقه ی پرولتاریا و طبقه بورژوازی رشد می کند .این تضاد منافع نتیجه ی 
شرایط
اقتصادی زندگی در جامعه ی بورژوازی است بنابراین روز به روز اشکارتر می شود که روابط 
تولیدی یی که بورژوازی در آن حرکت می کند خصلت یکدست و ساده ندارد بلکه خصلتی
دوگانه دارد یعنی همان روابطی که ثروت می سازد فقر را نیز به وجود می آورد همان روابطی
که در آن پیشرفت نیروهای مولد هست نیروهای سرکوب گر را نیز دارد این روابط تنها با نابود 
کردن بی وقفه ثروت اعضای طبقه ی بورژوا و ساختن طبقه دائماً در حال گسترش پرولتاریا ثروت 
.بورژوایی یعنی ثروت برای طبقه ی بورژوا را ایجاد می کند

به همان گونه اقتصاددانان نمایندگان علمی طبقه ی بورژوازی اند سوسیالیست ها
 و
کمونیست ها نظریه پردازان طبقه ی کارگراند.. تا زمانی که پرولتاریا به اندازه ی کافی
تکامل نیابد که خود را چون یک طبقه سازمان دهد و در نتیجه تا زمانی که مبارزه ی پرولتاریا با
بورژوازی خصلت سیاسی نیابد و نیروهای مولده در بطن خود جامعه ای بورژوازی چنان
تکامل نیافته باشند که براساس آن چشم اندازی از شرایط مادی لازم برای رهایی پرولتاریا و

برپایی جامعه یی جدید داشته باشیم این نظر یه پردازان صرفاً خیالبافانی خواهند بود
که برای خواستها ی طبقه ی ستم دیده نظام هایی ابداع می کنند و دنبال علم حیات بخش

.می گردند

اما به همان اندازه که تاریخ پیش می رود و به همراه آن مبارزه ی پرولتاریا خطوط روشن تری
پیدا می کند .آنان دیگر نیازی ندارد در ذهن خود به دنبال علم بگردند.آنان سوسیالیست ها
.تنها باید به آن چه پیش چشم شان اتفاق می افتد توجه کنند و زبان گویای آن شوند

تا زمانی که دنبال علم می گردند و فقط نظام می سازند تا زمانی که در اغاز مبارزه اند فقر
را چیزی جز فقر نمی دانند بی آن که جنبه ی انقلابی و بر انداز آن را برای واژگونی جامعه ی
کهن بورژوازی ببینند ..از لحظه یی که این جنبه را ببینند علم که با حرکت تاریخی ساخته
 می شود و خود را اگاهانه با آن پیوند می دهد دیگر نه علم مکتبی که انقلابی خواهد بود



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen