Sonntag, 5. Mai 2013

امتحانات ورودی دانشگاهها

روایت سه دانشجو که اینک آورده میشود مربوط به کنکور دانشگاهها در سالهای
 , 1983,1982,1981 , و 1984 ,و است .
طی سالها تحقیقات رژیم آخوندی جمهوری اسلامی ولایت فقیه در باره شخصیت
و زندگی دانشجویان به نحوی فزاینده سیستماتیک و سازمان داده شده است.
از افراد گوناگونی نظیر مدیران مدرسه همسایه ها اعضای انجمن اسلامی 
دانشجویان و نمایندگان مسجد محل خواسته میشود درباره شخصیت و ویژیگیهای
دانشجوی آینده به رژیم ارشاد اسلامی اطلاعات بدهند .

رژیم  آخوندی جمهوری اسلامی ولایت فقیه گاهی اوقات از طریق دخالت در امتحانات
ورودی این آزمایش شخصیت را انجام داده است.

به هر رو بنابر گزارشهای رسیده از کشور ایران اینگونه بررسی ها از سال 1985 به بعد
برای دوره های پایین تر آموزش عالی کمتر شده ولی در مراحل بالاتر تحصیلی به قوت
خود باقی است.

همچنین دانشجویان اینک میتوانند در خواست کنند تا از نمرات خود در کنکور مطلع شوند
و در صورت لزوم به نتایج حاصله از آزمایش شخصیت رژیم اخوندی جمهوری اسلامی 
اعتراض نمایند.

این کاهش سختگیری ها میتواند نتیجه اعتراض شدید عمومی و نیز این حقیقت باشد 
که دولت نیاز به با استعدادترین و تحصیل کرده ترین جوانان کشور را درک کرده است.

افرادی هستند و می توانند روایتها زیر را از ایرانیان در تبعید شنیده و بنابر خواست خود
آنها اسمایشان را تغییر داده است

روایت مریم کنکور سال 1981

مریم از جمله نخستین گروه دانشجویان بود که پس از انقلاب در کنکور رشته
پزشکی شرکت کرد و از جمله نخستین افرادی نیز بود که بحاطر سابقه خانوادگی
خود تصیفه شد.

در آن زمان دولت هنوز نظام تحقیقات درباره شخصیت و زندگی دانشجویان را پیاده
نکرده بود و این روند هنوز یک شکل بیشتر تصادفی و اتفاقی داشت.

مریم در بهار 1980 دیپلم متوسطه خود را گرفت و در پاییز همان سال دانشگاهها 
ناگهان برای مدت نامعلومی به منظور پیاده کردن انقلاب فرهنگی بسته شدند.

طی این مدت کلاسهای آمادگی کنکور برپا بود و از مریم خواسته شد با مطالعه
قرآن توضیح المسائل خمینی و نهج البلاغه تحصیلات قبل از انقلاب خود را کامل
کند.

مطبوعات وابسته به دولت توصیه میکردند که کار داوطلبانه در بیمارستانها شانس
قبولی در کنکور را افزایش میدهد.

مریم یکسال و نیم بطور داوطلبانه تمام وقت در بیمارستان حضرت فاطمه بکار 
پرداخت .

کار او عمدتاً پرستاری از مجروحین جنگ ایران و عراق بود . بخاطر نیازهای فوری 
جنگ رشته های پزشکی از نخستین رشته های بودند که در دانشگاهها 
بازگشایی شدند.

نخستین کنکور دانشگاهها در رشته های پزشکی پس از انقلاب در تابستان
 1981 برگزار شد.

مریم در کنکور دانشگاه ملی شرکت کرد. بنابر روش معمول نام قبول شدگان بر
دیوارهای دانشگاه الصاق شد. که مریم نیز جزو آنان بود.

او تحصیلات دانشگاهی خود را در پاییز 1981 آغاز کرد. پس از پایان نخستین ترم
تحصیلی مقامات دانشگاه اعلام کردند , در نمراتی که پذیرفته شدگان کنکور 
گرفته اند اشتباه شده و لازم است با تمام دانشجویان تک تک مصاحبه شود

پدر مریم کوشید او را از شرکت در مصاحبه منصرف کند و باو توصیه کرد دانشگاه
را کنار بگذارد : مریم می گوید : من میترسیدم نمیدانستم اگر حرف نادرستی
بزنم آنها با من چه خواهند کرد.

او با این همه تصمیم گرفت در مصاحبه شرکت کند و در روز موعد در محل مصاحبه
حاضر شد.

یک پاسدار مسلح او را از چند راهرو گذارنید و بیک اطاق بزرگ و خالی برد که در 
آنجا یک مرد ریشو پشت میزی که رویش پر از کاغذ و پرونده بود نشسته بود.

با مریم تقاضا نامه ای داده شد که پر کند . او می بایست نام و حرفه والدینش
و آدرس خانه آنها را ذکر کند. پس از آن گفتگوی کوتاهی میان مریم و مرد ریشو
انجام شد

سوال: پدر شما افسر بازشسته حکومت پادشاهی است؟
جواب : بله !
سوال : کی بازنشسته از حکومت پادشاهی است ؟
جواب : در سال 1981 !
سوال: چه کسی به پدر شما درجه داد؟ افسران حکومت پادشاه؟
جواب : بله !
سوال : شما در شمال تهران زندگی می کنید؟
جواب بله !
سوال : متشکرم ما نتیجه را به شما اطلاع خواهیم داد.؟

پس از چند هفته لیست مجدد نام افرادی که در کنکور پذیرفته شده بودند
بر دیوارهای دانشگاه الصاق شد.

این بار نام مریم میان آنها نبود 

مریم در سال 1985 ایران را ترک کرد تا تحصیلات خود را در خارج کشور ادامه دهد

روایت سارا کنکور سال 1982

پس از کامل شدن انقلاب فرهنگی نخستین کنکور سراسری دانشگاهها در سال
1982 برگزار شد. 

در مقایسه با سال قبل که کنکور تنها در رشته های پزشکی انجام شده بود 
رژیم اینک آزمون شخصیت داوطلبانه ورود به را تکمیل کرده بود تا دانشجویان 
نامطلوب را قبل از آغاز تحصیلات تصیفه کند .

سارا یکی از داوطلبانی بود که در این آزمون شکست خورد. کنکور در دو مرحله
انجام شد. برای شرکت در مرحله دوم داوطلب می بایست در مرحله اول آزمون 
شخصیت نیز موفق شده باشد.

داوطلبان لیستی از نام افرادی که میتوانستند شخصیت آنها را ضمانت کنند تسلیم
مقامات رژیم  میکردند.

این لیست غالباً شامل نام معلمان همسایگان دوستان مدیران دبیرستان و نمایندگان
مسجد محل بود .

وقتی داوطلب در مرحله اول قبول میشد رژیم آزمون شخصیت را انجام میداد و سپس 
به داوطلب اطلاع میداد که آیا میتواند در مرحله دوم کنکور شرکت کند یا خیر 

لیست سارا تنها شامل نام همسایگان و دوستان بود. وقتی سارا برای گرفتن 
کارنامه اش به دبیرستان رفته بود مدیر باو گفته بود: حتی فکرش را نکن که اسم تو
در لیست دانش آموزان مورد پذیرش بیاید 

دولت با افرادی که نامشان در لیست سارا بود تماس گرفت که این امر نشان میداد
او در مرحله اول کنکور قبول شده است 

ولی برای شرکت در مرحله دوم کنکور کسی به او اطلاعی نداد.

سارا میگوید هیچ راهی نبود هیچ جا نبود که بتوان تحقیقی کرد . مردم از این  روشها
سخت انتقاد میکردند سارا در سال 1991 ایران را ترک کرد و اینک تحصیلات خود را در
خارج از کشور ادامه میدهد 

روایت لیلا در کنکور سال 1983 و 1984

لیلا در کنکور سالهای 1983 و 1984 شرکت کرد سال اول با آنکه در رشته پزشکی
که رشته مورد انتخاب او بو نمرات بالایی گرفته بود در آزمون شخصیت قبول نشد

سال بعد در رشته مامایی که آخرین رشته انتخابی او بود قبول شد. مشکلات لیلا
با مقامات از آنجا بیشتر میشد که او اهل یک شهر کوچک شمال کشور بود که در 
آنجا بقول خودش همه یکدیگر را می شناسند

لیلا در سال 1983 دیپلم متوسط را گرفت . در آن سال یک زن مذهبی جای مدیر
سابق دبیرستان را گرفته بود. لیلا همیشه بالاترین نمرات را میگرفت ولی در این
سال از انضباط اسلامی نمره پایینی گرفت .

وقتی از مدیر دبیرستان در این باره پرسید پاسخ شنید :  زمانی که نمره های بالا
میگرفتی گذشته است. لیلا در سال 1983 در کنکور دو مرحله ای شرکت کرد.

پس از مرحله اول نام او در روزنامه ها جزو قبول شده ها آمد. لیلا یازده رشته 
انتخابی خود را پزشکی که جزو دشوارترین رشته ها است علامت زد و آخرین 
رشته را تکنولوژی پزشکی که نسبتاً ساده تر است برگزید.

او در مرحله دوم امتحانات شرکت کرد ولی این بار نام او در روزنامه ها نبود .

لیلا میگوید : من از اینکه در تکنولوژی پزشکی پذیرفته نشده بودم شوکه شدم.
خانواده لیلا که فکر می کردند او آمادگی کافی برای شرکت در کنکور نداشته
از او خواستند تا در کلاسهای آمادگی کنکور شرکت کند و بعد یکبار دیگر در 
کنکور شرکت نماید.

لیلا به خوبی به خاطر دارد که در ماه قبل از کنکور سال 1984 یکروز شنید که 
گروهی از همکلاسی هایش در کلاس آمادگی کنکور درباره گزارش هایی که
هر یک از آنان از سوی رژیم جمهوری اسلامی دریافت کرده و در آنها نمراتی
که هر یک در رشته های انتخابی خود آورده و نیز ظرفیت و حداقل نمره پذیرش
در آن رشته ها اعلام شده بود صحبت میکردند.

لیلا میگوید: من سخت تعجب کردم زیرا من چنین گزارشی دریافت نکرده بودم.

وقتی از همکلاسی هایش پرس و جو کرد یکی از آنها گفت : قول بده که ناراحت 
نمیشوی . این کارتها را فقط برای افرادی میفرستند که در تحقیق قبول شده اند.

لیلا در وزارت فرهنگ و آموزش عالی درباره گزارش که دریافت نکرده بود به تحقیق
پرداخت وی گفت : در ابتدا کسی که با او صحبت می کردم گفت: به نظر نمی 
رسد من جزو آنهایی باشم که مردود شده اند- من حجاب کامل اسلامی داشتم
و سپس مرا به سراغ تابلو اعلاناتی فرستاد که روی آن نام افرادی که اشتباهاً
گزارش را دریافت نکرده بودندسنجاق شده بود اسم لیلا آنجا هم نبود !
مقام مسئول گفت : پس حتما در تحقیق رد شده اید من از او خواستم با این همه
نمره های مرا ببیند که آیا برای قبولی در رشته پزشکی نمره کافی آورده اند یا 
خیر او رفت و پس از مدتی با قیافه غمگینی برگشت و گفت نمره های من بسیار
بالاتر از حد نصاب قبولی در رشته تکنولوژی پزشکی است:

ولی دیگر بیش از این چیزی نمی تواند بگوید از آنجا که تمام رشته های انتخابی
دیگر لیلا پزشکی بود این امر بدان معنا بود که او برای قبولی در رشته پزشکی 
نمره بحد کافی آورده بود.

لیلا میگوید: این کشف سخت نومید کننده بود بویژه که فقط دو ماه به دور دوم 
کنکور مانده بود.

از لیلا خواسته شد قبل از شرکت در مرحله دوم کنکور پرونده تحقیق خود را 
تنظیم و روبراه کند.

او به زادگاه خود بازگشت تا رضایت نامه اخلاقی بگیرد. وقتی از مدیر دبیرستانش
چنین نامه ای خواست پاسخ شنید تو وقت نماز با دختران دیگر نماز نمی خواندی
بلکه بجای آن ساندویج می خوردی .

انجمن اسلامی دانش آموزان دبیرستان گفت : شما دوستان توده ای داشتید.

لیلا در این رابطه میگوید : یک دانش آموز همسن من سرنوشت مرا تعیین میکرد!

وقتی پدرش به شورا اسلامی مسجد محل مراجعه کرد به او گفتند که نظر شورا
در مورد دختر شما سه رأی موافق و دو رأی مخالف بوده است.
مخالفان شکایت داشتند که خانواده شما به مسجد نمیایند.

لیلا با این همه در مرحله دوم کنکور در سال 1984 شرکت کرد. اویکبار دیگر یازده
رشته اول را پزشکی و رشته دوازدهم را مامایی انتخاب کرد.

در این سال رژیم نمرات او را به خودش گزارش کرد و به او گفته می شد می تواند
در رشته مامایی و یا تکنولوژی پزشکی که انتخاب سال قبل او بود ادامه تحصیل دهد.

او رشته دو سال و نیمه مامایی را برگزید لیلا میگوید: من هرگز آنها را بخاطر تغییر
دادن مسیر زندگی ام نمی بخشم او اینک در خارج کشور ایران در رشته دیگری
به تحصیل پرداخته است.


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen