میرزا آقاخان کرمانی در طول مبارزات آزادی خواهانه خود به این حقیقت ناب رسیده بود

واقعیت این است که میرزا آقاخان در طول مبارزات آزادی خواهانه خود به این حقیقت و حکمت ناب
رسیده بوذ او با ساده ترین کلام جرقه ای در ذهنت میزند که ملا شدن چه آسان و آدم شدن چه
مشکل و بیاندیش که انسان باید تا به چه درجه از پستی برسد که ملاها فرمانروایان سرزمین
 آفتاب شده و سیاهی اندیشه آخوند جانی و فاسد را بر سرت فرود آورد

میرزا آقاخان کرمانی در اواخر ایام حیاتش در یافته بود که همه آن مبارزات ماجرا جویانه آب 
.در هاون کوبیدن است

.آهسته آهسته به آگاهی هانی رسیده بود که برای روح او بسیار مخوف و ناخوشایند می نمود

مثل اینکه تمام تلاش های آزادی خواهانه خود را نقش بر آب می دید و دیگر هیچ تمایلی به 
.سازش نداشت

بی تردید به این نتیجه رسیده بود که هیج راهی برای رهایی از چنبره غول استبداد جز در هم
.کوبیدن بنای پوسیده خرافات وجود ندارد

و در آن حال نومیدی که داشت با جگری دردناک از جگرنات رو به صوب مقصود بر گشت و در راه باز
به همان خطرات و صدمات بسیار دچار گشته به هر قدمی که بر می داشت و می گذاشت هزار آه
حسرت از دل پر درد بر می آورد زیرا که از چنان سفر دور و دراز فایده و نتیجه جز ندامت و یأس بر 
.نداشته بود لاجرم آن آزاد مرد مبارزه را در عمل می دید 

ندارد وی از سال ها مبارزه تجربه آموخته بود که کار از بیخ و بن خراب است و به این اندیشه 
حکیمانه رسیده بود که هم میهنانش به بیماری مزمن و جانکاه اسلام زدگی گرفتارند با نا امیدی و
.دل شکستگی در نامه ای احساس عمیق خود را چنین بیان می کند

آن جوهر ی که باید برای مبارزات باشد نیست حالت عموم ایرانی ها مثل برگهای خشک درختان 
شده است زود آتش  می گیرند و همان ساعت فرو می نشینند باید باطنا قطع نظر از این طایفه
 .قاجار و چند آخوند و ملای احمق بی شعور نمود و کاری کرد

که تا بیماران اسلام زده درمان نشوند ایرانی هیچگاه آزادی و جایگاه انسانی خود را باز نخواهد 
یافت وی با نوشتن کتاب سه مکتوب می خواهد به ایرانیان بفهماند که کهنه پرستی و جهل و 
.خرافات مایه علت اصلی بیماری و بدبختی و عقب ماندگی جامعه ایرانی ست

او میل دارد با بیان اندیشه های حکیمانه خود به ما گوشزد کند که هر جا کر کس ها لانه گرفته اند

کبوتران پرواز نمی آموزند زیرا که کبوتران با نخستین پرواز برای رهائی و آزادی در چنگال کر کس ها 
.اسیر می گردند