Montag, 28. Oktober 2013

آشوب های یک طلبه حجةالاسلام آیت الله مدنی

در آذرشهر کوچک  ما هم در همان ایام که ولولۀ دهقانان شالچی لار راه افتاده و هیجان بر
سر تقسیم محصول بنا به قاعده جدیدی که مصدق نهاده بود اوج می گرفت ,سرو کلۀ یک
  طلبه پیدا شد. و

گفتند از نجف برای مدت کوتاهی به قصد دیدار خویشان آمده مشهور بود که از فعالان و
متعصبان فدائیان اسلام است, و چنان که گفتم فدائیان اسلام در آن رو یه روی مصدق قرار
گرفته و با او می جنگیدند. و

این طلبه هر روز در مسجد شهر منبر می رفت و مردم را تحریک می کرد هر روز به
بهانه ای یک روز کارخانۀ عرق سازی شهر,دیگر بر علیه کسانی که ریش خود را می
تراشیدند یک روز بر علیه کلاه شاپو و کپی, بر علیه کُت و شلوار, و لباسهای کوتاه فرنگی
او مردم را بر علیه همۀ مظاهر تمدن جدید می شورانید. و

خوشبختانه زن های آذر شهر سخت در چادر پیچیده بودند و تقریباً از خانه خارج نمی شدند,و
در همان باغ ها که منزلشان بود, به کار باغداری و برداشت محصول - درست کردن برگۀ
قیسی و کشمش, بافتن حوله و کُرکُر مشغول بودند والاّ مسئلۀ زنان هم علم می شد.و

تکیۀ اصلی این طلبۀ جوان, کارخانه عرق سازی آذرشهر بود. آذرشهر عرق خوبی داشت
یک ارمنی در باغ بزرگ خود به این کار مشغول بود, بهانۀ تحریک آنکه نهر اصلی شهر از
این باغ می گذرد و تفاله های عرق کشی در کنار نهر انباشته می شود و از زیر آن الکل وارد
نهر شده و آب شهر را نجس می کند و مؤمنان ناخواسته به می آلوده می گردند. و

بیچاره ارمنی سخت به وحشت افتاده بود, به دادگاه متوسل شد. جعفرخان به او اطمینان داد که
کسی نمی تواند امنیت و زندگی و کار او را مختل کند, برو و با خیال راحت به کارت ادامه بده
عرق بساز و بفروش تو می فروش هستی و حاجت رندان را باید روا کنی,خدا خود دفع بلا می
کند و اگر گناهی باشد می بخشاید.

اما این طلبه دست بردار نبود عده ای به تحریک او به دادگاه شکایت آوردند و میرزا برای
خواباندن  سر و صدا به اتفاق رئیس شهربانی و رئیس دارایی به باغ ارمنی تیره بخت که از
نظر اخذ رسومات کارش زیر کنترل دارایی بود, مراجعه کردند, یک بطری از آن آب جاری,که
از باغ خارج می شد, برداشته و لاک و مهر کرده به تبریز جهت آزمایش فرستادند تا معلوم شود
آیا در این آب الکل هست یا نیست گرچه بسیاری از ریش سفیدان محل مؤمنان و بازاریان هوادار
مصدق می گفتند که آب جاری نجس نمی شود می گفتند که سال های سال است که مردم آذرشهر
از این اب می خورند حالا چه تغییری حاصل شده که چنین مسئله مطرح می گردد اما آشوب گری
بهانه می خواهد نه منطق و طلبۀ جوان دست بردار نبود.و

این طلبۀ جوان برادر همان غفور - یکی از متهمان به قتل رئیس انجمن شهر بود, خبر می دادند که
به دلیل محکومیت برادرش به ده سال حبس با میرزا کینۀ خاص دارد, رئیس شهربانی مردی که به
تازگی آمده و جانشین آن رئیس شهربانی فعال و درستکار شده بود, از این بابت به طور دائم میرزا
را می ترساند می گفت خیلی مواطب خودت باش می خواهند تو را بکشند.

همه روزه از طرف شهربانی ژاندرمری و بخشداری به تبریز گزارش می شد در آذرشهر آشوب
است و ممکن است رئیس دادگاه را بکشند و منتطقه در هم بریزد اما میرزا جعفرخان بی خیال می
آمد و می رفت . و

بالاخره بنا به اصرار رئیس شهربانی به او و به مرتضوی از سوی شهربانی اسلحۀ کمری داده شد
تا در صورت بروز خطر به هنگام ضرورت از آن استفاده کنند که میرزا کجا و استفاده از اسلحه
آتشین آن هم در برابر یک حملۀ ناگهانی که همه اینها تمرین های طولانی می خواهد و سابقه به کار
بردن اسلحه کمری میرزا جعفرخان تا به آن روز فقط از تفنگ شکاری آن هم در جدال با کبک و
کبوتر و مرغان  هوا استفاده کرده بود راه و رسم چریک بازی را اصلاً نمی دانست, و آن روزها
که مبارزان سیاسی با زنان و با قلم می جنگیدند استعمال اسلحه در انحصار فدائیان اسلام بود و بس
و شاید هم گروه هایی که توسط خمینی با عناوین اسلامی و ولایت فقیه و از این قبیل ساخته شده
بودند.و

شاید هم مسلح کردن میرزا و معاون او با اصرار رئیس شهربانی گوشه ای از یک توطئه بود که
اگر اتفاقی افتاد بتوانند آن را بزرگ کرده و قضیه را در قالب یک درگیری مسلحانه جلوه دهند و
اهل قلم و مبارزه سیاسی آنها را به تهمت مبارزه آتشین بیالایند.

خدا بهتر می داند ما که در آن روزها به کلی غافل بودیم آن هم در یک شهرک کوچک و در میان
مردمی که اکثریت آنها از جریان عظیمی که در ایران می گذشت عملاً بر کنار بودند و سرشان به
زراعتشان مشغول شب ها جمع شدن در مسجد و شنیدن و عظ حجةالاسلام جوان مدنی خودشان که
از نجف آمده بود و می خواست نام آذرشهر و آذرشهری را بلند آوازه کند و مردم شهر را از ننگ
آلودگی به عرق پاک کند کلاه های شاپو و کپی را به کلاه بی استخوان سوموک سیزبرک تبدیل و
ارکان دین را محکم سازد.و

یک روز صبح اول وقت اداری در همین روزهایی که حجةالاسلام جوان در آذرشهر طوفان بر پا
کرده بود تلفن دادگاه زنگ زد. آن سوی خط استاندار آذربایجان بود, از میرزا پرسید که در آذرشهر
چه خبر است, به او گفته شد که خبر مهمی نیست شهر آرام است.و
گفت: اخبار ناگوار می رسد حتی شایع کرده اند که تو کشته شده ای گفتم هنوز که ملاحظه می فرمایید
زنده هستم و احتمال چنین پیش آمدی را هم نمی دهم.و
استاندار گفت: به آقای دادستان تبریز دستور داده ام که همین امروز بیاید آذرشهر و به این تحریکات
و شایعات خاتمه بدهد با احترام با او باید برخورد شود و گوشی را گذاشت زمین.و

نزدیک ظهر بود که دادستان تبریز وارد آذرشهر شد از طریق مختلف دیگر هم ورود او را اطلاع
داده بودند او را با سلام و صلوات به خانه ای بردند که حجةالاسلام جوان در خانه مسکن داشت.و

اما میرزا از رفتن به آن خانه و حضور بر خوان گسترده میزبانانی که در واقع در صف آشوب
انگیزان و شایعه پراکنان بودند خودداری کرد. پس از ناهار بالاخره با وساطت رئیس شهربانی و
بخشدار و رئیس دارایی رفت و در آنجا علی الظاهر بین میرزا و آن حجةالاسلام که تا آن روز او را
ندیده بود صلح بر قرار شد.و

جوانکی بود که موی ریش و سبیلش تازه تازه برآمده عمامۀ کوچکی به سر داشت قد کوتاه و سیه
چرده بود تا بخواهی محکم حرف می زد و از استقرار بی چون و چرای قواعد و سنت های شرعی
سخن می گفت و مخصوصاً در مورد تعطیل کارخانۀ نوشابه سازی تأکید دادشت, خوشبختانه طرف
خطاب بیشتر ریش سفیدان و سران قوم بودند, و در بخشی که به فارسی سخن می گفت و مربوط به
کارخانۀ  نوشابه سازی بود طرف صحبت او رئیس دارایی می شد, مدعی بود یک قلم عمده از در
آمد دولت در محل از این کارخانه است و نباید تعطیل شود.و

سخن کوتاه دادستان خدا حافظی کرد و رفت و جماعت حاضر در جلسه متفرق شدند فردای آن روز
میرزا برای آن طلبۀ جوان پیغام فرستاد که اگر همین امروز آذرشهر را ترک نکند او را دست بسته
سوار جیب خود خواهد کرد و دستور می دهد که در آن سوی قزل اوزن بعد از پل دختر که مرز
آذربایجان و زنجان است او را پیاده کنند و به دروغ به چند تن ریش سفید محلی که گرداننده کارها
بودند گفت که این دستور صریح استاندار است که دادستان در آخرین لحظه که خدا حافظی می کرد
آن را ابلاغ نمود , این هم از آن گنده گوزیهای رئیس شلخته دادگاه فسقلی آذرشهر بود, که همه
 قدرت قانونی اش تا ده بیست کیلومتری شهر بیشتر نبود و به علاوه تبعید هم محتاج به تشکیل
کمیسیون امنیت اجتماعی بود که جعفرخان خودش در باطن با تشکیل آن موافقتی نداشت..و

هر چه بود که این پیغام باعث شد که تا آن طلبه ماست ها را کیسه کرد به طور قطع همان ریش
سفیدان حادثه آفرین از ادامۀ این وضع بیمناک شده و او را ترسانده بودند سران و معتمدان محلی
ریش سفیدها و قال چاق کن ها همیشه اندازه کار را نگه می دارند.و

حجۀالاسلام جوان بی سر و صدا رفت و قال قضیه از آذرشهر کنده شد تا در جایی دیگر و به
 نوعی دیگر به وسیله او و یا امثال او تکرار گردد. آن روزها حادثه پشت حادثه بود که آفریده
می شد تا  مردم خسته شوند و به زانو در آیند و دست از پشتیبانی مصدق بردارند.و

این حجةالاسلام جوان آن روزی همان کسی است که پس از انقلاب اسلامی با عنوان آیت الله
مدنی , امام جعمه نماینده ولی فقیه و در واقع همه کارۀ آذربایجان بود و یکی از چهره های
مقتدر انقلاب اسلامی به شمار می آمد و بالاخره به دست مخالفین جمهوری اسلامی ایران به
هنگام برگزاری نماز جعمه در سال 1361 کشته شد و عنوان دومین شهید محراب را به دست
آورد.و

اگر توفیق نوشتن جلد دوم این رسالۀ مبارکه دست بدهد برایت خواهم نوشت که در سال 1360
هنگامی که جعفرخان  دستگیر شد و به زندان افتاد و آن طلبۀ جوان باعنوان آیت الله مدنی در
اوج قدرت بود بعضی از دوستان که از سابقه برخورد میرزا و او در آذرشهر مطلع بودند وحشت
زده شده و خانواده میرزا را از انتقام جویی مدنی می ترسانیده اند تا آنجا که می گفتند مدنی
میرزا جعفرخان  را به گشتن خواهد داد.و

اما خوشبختانه آیت الله مدنی در آن ایام در سطحی خیلی بالاتر از میرزا قرار داشت و مطمئن
هستم مه هر گز در فکر انتقام جویی از میرزا نبوده و حتی مطمئن هستم که آن جریان آذرشهر و
آن رئیس پر مدعا و کله خر دادگاه آذرشهر را به کلی فراموش کرده بوده است..و

در باره مدنی اندکی به تفصیل سخن گفتم و پیش از این هم رسولی و کشته شدن دکتر برجیس به
دست او در کاشان و نیز کشته شدن کسروی زیرا به نظر من اینها همه حلقه های کوچک زنجیری
هستند که به وسیله خمینی به هم وصل شد و انقلاب اسلامی را به وجود آوردند. و

جعفرخان این سه نمونه کوچک را که شاهد و در قسمتی جز و بازیگران آن بوده است برایت نقل
کرد, اگر بتوانی حلقه هایی دیگر از این زنجیر را بیایی و نقل کنی آن وقت خواننده حدیث مفصل
 را بهتر در خواهد یافت. و



Sonntag, 27. Oktober 2013

انتقام اعدامها را می گیریم

جمهوری اسلامی ایران با هر جناح و دسته نابود باید گردد

طرح این افشاءگری ها سکوت رسمی را می شکند, در گیری های درون نظام ولایت فقیه رهبر
ایران را تشدید می کند, زمینه ای مساعد جهت شکل گیری اعتراضات و مخالفت های مردم علیه
حکومت فراهم می سازد و به مردم برای طرح مطالبات خود و گسترش گروه های آزادیخواه
.اعتراضی عمومی قدرت و اعتماد به نفسی بیشتر می بخشد


Samstag, 26. Oktober 2013

علی دشتی: نظام خدا سالاری

نطرات خمینی در کتاب ولایت فقیه ذکر شده اشاراتی به نقش دولتهای استعماری و لزوم انقلاب سیاسی
 .اسلامی می کند

و به جنگهای صدر اسلام می اندیشد و میل دارد با گرفتن مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات از 
کفار و مشرکین این ثروتهای بی حساب را به مصرف مصالح مسلمین برساند و معتقد است که جزیه و 
خراج بر اهل ذمه در آمد فوق اعاده ای را به وجود می آورد و اقتصاد کشور اسلامی را به سامان
. می رساند 

شاید این اندیشه را در سر می پروراند که چون اکثریت جامعه ایران مسلمان است و نمی توان
از آنان خراج و جزیه گرفت پس باید انقلاب اسلامی را صادر کرد و در سرزمینهای غیر  
اسلامی جنگ به راه انداخت,شاید به همین دلیل دین اسلام را جنگ آفرین و رهبران آن را
.جنگجو معرفی می نماید 

به قول وی ائمه دین ما چندی نظامی بودند سردار بودند جنگی بودند در جنگهایی که شرحش را
.در تاریخ ملاحظه می فرمایید با لباس سربازی به جنگ می رفتند آدم کشتند کشته می دادند

.علی ابن ظالم خود به سر مبارک می گذاشتند و زره بر تن می کرد شمشیر حمایل داشت 
خمینی بارها در همین کتاب ولایت فقیه از امپراتوران رم نام می برد و فرق میان رم و روم را
نمی داند اما گستاخانه برای اثبات نظریه حکومت فقها و تأسیس حکومت الله متوسل به نقل
.قضایای تاریخی می شود که از بنیان با مستندات تاریخ فرق بیشمار اسلامی فاحش دارند 

.از نظر خمینی نمونه تاریخی جامعه اسلامی نه حکومت صفویان بلکه خلافت عثمانیان است 
وی نمی داند و نمی خواهد بداند که تأسیس امپراتوری عثمانی برای مردم میهن ما تا چه اندازه
.جنگ و خونریزی به دنبال داشته است 

کتاب ولایت فقیه خمینی را می باید هم طراز کتاب نبرد من از آدُلف هیتلر به شمار آورد,متن
کتاب ظاهراً از سر دلسوزی برای نجات اسلام و مسلمین نوشته شده لیکن در تمامی سطور
.آن چشمهای خشمگین و روح انتقام جوی خمینی هوید است 

.خمینی بدون آنکه واژه خدا سالاری را به کار گیرد عملاً حکومت ولی فقیه را حکومت الله مینامد

.و در الفاظ آخوندی می پیچد و آن را در مقابل مردم سالاری قرار می دهد 

صرف نظر از اینکه ما بر این باور باشیم که قبل از انقلاب اسلامی مردم سالاری یعنی حکومت مشروطه 
.در ایران برقرار بوده یا خیر نظریه ولی فقیه در مقابل ایدئولوژی مشروطیت قرار می کیرد

خمینی معتقد است عباد صغیر ,یعنی نادان از فهم احکام اسلامی هستند. اما ملزم و مجبور به عبودیت
. خداوندند
نتیجتاً این عبودیت و فرمانبری از جانشینان و نمایندگان راستین خدا در نبودن آنان به فقها تعمیم
.داده می شود 

لیکن میزان عقل ندبیر علم به قانون اسلامی و عدالت را در فقها چه کسی می سنجد و مُهر تأیید
و تصدیق می زند و اصولاً چه کسی و کدام یک از فقها می تواند ادعا کند که عاقلترین عالمترین
و عادلترین است تا جانشین خداوند بر روی زمین گردد؟

بعلاوه معنی و مدارج عقل تدبیر علم و عدل را چه کسی تعیین می کند؟

بدیهی است که ولی فقیه خود هرگز نمی تواند این پرسشها را پاسخ دهد . آیا مگر هرگز امکان
آن وجود دارد که انسانها عباد از پرسش و تردید در مسائلی این چنین اساسی که زندگی آنان را تسخیر
 می کند دست از پرسش و جستجو بردارند؟

در زمان خلافت علی ابن ابیطالب بلافاصله پس از قتل عثمان بزرگترین عصیان علیه عبودیت محض در
. برابر اراده خداوند به وجود آمد

معاویه علی ابن ابیطالب را غاضب جانشینی خداوند در زمین می دانست و علی خود را خلیفه
.برتر و برخق می پنداشت

.این دو تن خویشتن را مظهر اراده خداوند در روی زمین می نامیدند

از همان زمان پرسشهای جاودانی در ذهن مسلمین خطور کرد و تردید در صحت و اصالت
خلافت و امامت میان آنان راه یافت

همچنانکه در روزهای نخست انقلاب اسلامی مسلمانان مطلع ایران و آگاه و همچنین فقهایی بودند که نه تنها
نظریه ولایت فقیه را بلکه از اساس فقاهت خمینی را انکار و او را غاصب جانشینی
.خدا می دانستند و به عقل تدبیر علم و عدل وی تردید داشتند و او را به کفر و ارتداد متهم می کردند

.مسئله جانشینی در اسلام تنها یک رویداد تاریخی و سیاسی نیست بلکه همچنان یک مسئله دینی به شمار می رود

فرد مسلمان باید بداند که جانشین بر حق خداوند بر روی زمین کیست و سرانجام چه کسی تکلیف وی را روشن می
. سازد و میان حق و باطل تفکیک می کند

!میاهیت نظام اسلامی تئوکراسی و خداسالاری است

.در تحلیل نهایی مردم در آن نقش اطاعت , محض و نقش اجرایی را دارا هستند

در نظام اسلامی در فرق شیعه و سنی فرقی نمی کند, نقش داوری و قانونگزاری از آن خداوند
است, نه از آن انسان
از این روی هرگونه داوری هرگونه ارائه راه حل نهایی یک راه قاطع قانع کننده و شایان پذیرش
.از طرف عموم به شما نمی  رود و تاریخ اسلام خود بهترین شاهد این مدعا است

تاریخ مذاهب اسلامی در حقیقت به یک معنی تاریخ ناموفق کوشش انسان برای یافتن راه حلی
همه زمانی و همه مکانی برای تعیین تکلیف مسئله جانشینی راستین خداوند در زمین و حق
.مطلق رهبری مردمان و حد تسلیم یا عصیان انسانها است

یعنی تکاپویی برای انتقال و تغییر پایگاه و جایگاه انسان از قلمرو عبودیت محض به عرصه
:خود - رهبری- به خدا- همسانی- به انسان سالاری و حتا به انسان خدایی

دریافت عاطفی بینش و استنباط خرمندانه انسان پرسشگر در این تغییر و تحول این است که
اگر فرد از قید تسلیم محض از قید عبودیت مطلق از قید فرمان گیری از فراسوی خویش رهایی
یابد خود رهبر خویشتن و خود حاکم بر سرنوشت خویشتن گردد در آن صورت آیا اصولاً از
 بن بست خداسالاری خارج نمی شود؟

و از قید معمای ناگشودنی شناخت جانشین راستین خداوند در زمین رهایی نمی یابد؟

در هر حال این یک نوع جستجو و تکاپو در تمدن اسلامی برای پاسخگویی به مسئله رهبری
انسان است و جای شگفتی نیست که گاهی نیز به ارتداد به عصیان علیه نظام خدا سالاری و به ضدیت با
 :اسلام محکوم شده باشد

خمینی برای آنکه جای هیچ تردیدی باقی نماند در تشریح حکومت اسلامی می نویسد
حکومت اسلامی هیچیک از انواع طرز حکومتهای موجود نیست. شارع مقدس اسلام 
.یگانه قدرت مقننه است 

خمینی جنگجو خونخوار و انتقامجو همه می دانند که خوانندگان کتاب ولایت فقیه خمینی او
کسانی جز جوانان نا بالغ و بی اطلاع از فرهنگ و تمدن عصر جدید و مسخ شده و فرو رفته
.در اعماق باطلاق خرافات هستند

نظر خمینی این بوده با بیان حقایق تاریخ اسلام از جوانان ایرانی آدمکشان بعدی را تربیت کند
 و به جنگ های خیابانی و ترورهای کورخونین روانه بنماید ترسیم خشن خمینی 

در جامعه اسلامی خمینی ترسیم می کند فقط آهن است که به صورت شمشیر و یا زنجیر حکم
.می راند


Mittwoch, 23. Oktober 2013

شخصیت ضعیف و ناتوانی رییس جمهور ایران‎, صفحه دوم

.در بخش قبلی این نوشته ها به محدودیت های عمل کرد حسن روحانی و ریشه های آن اشاره کردیم
شناخت این محدودیت ها همان گونه که گفته شد طبعاً عامل مهم توهم زادیی نسبت به دامنه و نتایج اقدامات رییس 
.جمهوری و به طور کلی نسبت به اصلاحات در چارچوب حاکمیت کنونی است

معهذا همان طور که عده ای با پندارگرایی های باطل به امید استقرار جامعه ی مدنی توسط حسن روحانی 
نشسته اند ساده اندیشان دیگری نیز وجود دارند که نمی خواهند یا نمی توانند این تفاوت را ببینند یا به آن 
.بیاندیشند

اصلاح طلبان بر این اعتقاد هستند که میان حسن روحانی و ولایت فقیه رهبر ایران و هاشمی رفسنجانی و تفاوتی 
.نیست همه ی این ها هدفی مشترک را که همانا نظام موجوداست دنبال می کنند

لذا نباید میان آن ها باوری را قایل شد. این گونه استدلال و نتیجه گیری البته بیشتر به سفسطه های دیوار موش دارد 
موش گوش دارد. شبیه است تا به یک ارزیابی و استنتاج سیاسی جدی و این گونه حکم صادر کردن ها به کار 
جدل های ناظران حاشیه نشین می خورد و نه عمل سیاسی و سیاست کردن در صحنه ی مبارزات اجتماعی و طبقاتی
با همه ی این ها وجود این دو جریان یک واقعیت است و از آن چه به امیدهای گروه اصلاح طلب مربوط می شود
 در بالا به توهم حسن روحانی و در نتیجه به امیدهای واهی ایجاد جامعه ی مدنی قانونمند درچارچوب یک حکومت
دینی اشاره کردیم و به استناد مبانی نظری چنین حکومتی و نتایج عمل اعمال آن نشان دادیم که حاکمیت مردم و ایجاد
جامعه ای دمکراتیک بدون پایان دادن به نظام ولایت فقیه و دولت دینی ممکن نیست و حسن روحانی نه می تواند به
 .این نظام پایان دهد و نه اساساً چنین ادعایی دارد 

گروه ی اصلاح طلب و به طور کلی ذهن ساده گرایی که از درک پیچدگی پدیده ها عاجز است نمی تواند یا نمی 
.خواهد آن را درک کند و از آن استفاده کند

برنامه ی اصلاحات حسن روحانی و اصولاً تمامی برنامه های اصلاحات در رژیم ولایت فقیه استبدادی نتیجه و 
.محصول بن بست های جامعه و نظام حاکم است

ضرورت اصلاحات از آن جا ناشی می گردد که نظام موجود دیگر قادر نیست چون گذشته و با همان شیوه ها و 
کاربردها به حاکمیت خویش ادامه دهد و در نتیجه نیروهایی از درون همان نظام لزوم اصلاحات و تغییراتی در
 روش ها و سیاست های تا کنونی را به منظور خروج از بحران مطرح می سازند و ابتکار انجام اصلاحات را در
 .دست می گیرند 

در چنین شرایطی غالباً بخشی از نیروهای حاکم که در انجام اصلاحات روند فروباشی را می بیند نه تنها به 
.برنامه ی اصلاحات تن نمی دهد بلکه با تمام قدرت مانع اجرای آن می شود

به هر حال این امر که مبتکرین برنامه ی اصلاحات با انگیزه ی رهایی نظام از تنگناها در جهت ایجاد تغییرات گام 
.بر می دارند فی نفسه بیان خوب یا بد بودن اصلاح طلبان می باشد

افزون بر این مقاومت در نظام های مکتبی مذهبی آخوندها اصولاً ساختارها و قانون اساسی نظام اصلاحات جدی به 
.سود حاکمیت مردم را غیر ممکن می سازد 

واقعیت این است که حسن روحانی و بخشی بزرگ از نیروهای وابسته به نظام به دلایلی که اشاره کردیم و یا به هر 
دلیلی دیگر مایل اند قدرت مافیای حاکم و خودسری های رایج در نظام را محدود سازند و می خواهند حقوق و استبداد 
.را که همین قانون اساسی جمهوری اسلامی برای مردم رسمیت شناخته است رعایت و اجرا شوند

با چنین برنامه و طرحی حتا در حد اعلام و وعده و حرف نمی توان مخالفت داشت. در جریان به عمل در آمدن 
مواردی از این برنامه نیز نیروهای مستقل از نظام نمی توانند از جوانب مثبت در این زمینه دفاع نکنند, در عین حال 
که باید با توهمی که جریان اصلاح طلبی القا می کند, مقابله کرد و نشان داد که اصلاحات جدی در محدوده ی نظام
.ممکن نیست

آن چه به انگیزه و نیت اصلاح طلبان مربوط می شود بدون شک می توان موضوع را در این حکم کلی که اینان
.وابسته به نظام ولایت فقیه و خواهان حفظ آنند میشود خلاصه کرد

این امر گر چه جانبی از حقیقت را نشان می دهد اما حکمی یک جانبه است که با آن هیچگاه قادر نخواهیم بود 
.پدیده ی اصلاح طلبی را توضیح دهیم و به طور اولا قادر نخواهیم بود سیاستی درست در قبال آن اتخاذ کنیم

طرح ضرورت اصلاحات و ضرورت حکومت قانون در عین حال که نشان دهنده ی بن بست جمهوری اسلامی 
است اعتراف به ضرورت اصلاحات و ضرورت حاکمیت قانون توسط بخشی از نیروهای وابسته به نظام در واقع 
.اعتراف به شکست و عدم کارایی برنامه ها و سیاست های گذشته نظام می باشد

این اعتراف خود ضربه ای بر پیکر رژیم حاکم است و از همان لحظه ی بیان به عاملی جهت ایجاد حرکت و جدل
.اجتماعی بزرگ تبدیل می شود

طرح این اعترافات سکوت رسمی را می شکند در گیری هایی درون نظام را تشدید می کند زمینه ی مساعد جهت شکل
گیری اعتراضات و مخالفت های مردم علیه حکومت فراهم می سازد و به مردم برای طرح مطالبات خود و گسترش 
.گروه آزادیخواه اعتراضی عمومی قدرت واعتماد به نفسی بیشترمی بخشد

تجارب گوناگون و تجربه ی مشخص در چندین سال گذشته ایران نشان می دهد که هر اقدام کوچک علیه خودکامگی
 نیروهای حاکم و یا در افشای فساد و جنایت های آن امری که در گذشته به سختی ممکن بود بلافاصله رسوایی
.بیش از پیش مردم در پی داشته است



Dienstag, 22. Oktober 2013

اعتراض یک دختر ایرانی

اگر به خانه ی من آمدی ,برایم مداد بیاور مداد سیاه می خواهم روی چهره ام خط بکشم تا به
.جرم زیبایی در قفس نیفتم
.یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس نیفتم
.یک مداد پاک کن بده برای محو لبها نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان سیاهم کند 
یک بیلچه تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم شخم بزنم وجودم را بدون اینها راحت تر
.به بهشت می روم
گویا یک تیغ بده موهایم سرم را از ته بتراشم سرم هوایی بخورد و بی واسطه روسری کمی
. بیاندیشم
نخ و سوزن هم بده برای زبانم میخواهم بدوزمش به سق اینگون فریادم بی صدا تر است.
.قیچی یادت نرود می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم 
.پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی مغزیم را که شستم پهن کنم روی بند 
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که ولایت فقیه رهبر ایران و هاشمی رفسنجانی نی 
!انداخت می دانی که ؟ باید واقع بین بود 
صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر . می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب بر چسب 
!فاجعه می زنندم بغضم را در گلو خفه کنم 
یک کپی از هویتم را هم می خواهم برای وقتی که خواهران و براداران دینی به قصد ارشاد
 !فحش و تحقیرتقدیم می کنند  
تو را به خدا اگر جایی دیدی حقی می فروختند برایم بخر تا در غذا بریزم. تر جیح می دهم
!خودم قبل از دیکران حقم را بخورم 
و سر اخر اگر پولی برایت ماند ,برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند بیآویزانم به گردنم و
. رویش با حروف درشت بنویسم من یک انسانم من هنوز یک انسانم من هر روز یک انسانم 
نوشته شده از دختر ایرانی

Samstag, 19. Oktober 2013

شخصیت ضعیف و ناتوانی رییس جمهور ایران صفحه اول

گر چه همان گونه که نشان دادیم , ضعف و دشواری های کار حسن روحانی اساساً از اندیشه ها و مبانی
 فکری او سرچشمه می گیرند ولی نمی توان نادیده گرفت که ظرفیت ها و شخصیت ضعیف وی نیز
 .نقشی مهم در عدم موفقیت های تاکنونی داشته اند

بررسی های بالا نشان می دهند که گر چه حسن روحانی به دنبال توهم حاکمیت یک دولت دینی با
 ایدئولوژی مذهبی ولایت فقیه رهبر ایران است, اما به هر حال این دولت و جامعه ی اسلامی مورد
 .نظر وی با آن هستند تفاوت دارد 

در جامعه اسلامی مورد نظر حسن روحانی در کنار حاکمیت ولی فقیه پاره ای ارزش های جامعه ی
 مدنی , نظیر حکومت قانون رعایت حقوق و آزادهای مردم درچارچوب قانون و توجه به الزامات
 جامعه امروز نیز باید وجود داشته باشدو او در واقع برای استقرار یک جامعه اسلامی این چنانی
 .وارد  میدان شد

برنامه و شعارهای انتخاباتی او هم گر چه عده ای آن را یک بازی عوامفریبانه تلقیمی کنند, نه 
.دروغ و فریب مردم بلکه بیان آرزو و تمایل او در تحقق این آرزو و ایجاد چنین چشم اندازی است

اجرای این برنامه اما از همان نخستین آزمایش و در اولین گام یعنی تعیین وزیران مطلوب با موانع
 و سدهای غیر قابل عبور رو به رو گردید و باز نشان داد که در جمهوری اسلامی ولایت فقیه دولت
 .واقعی مافیای حاکم است

در این جمهوری ولی فقیه حکومت می کند نه قانون و دولت منتخب مردم و این دو سازگار و قابل 
.جمع نیستند 

اما به هر حال کسانی چون حسن روحانی که در پی حاکمیت قانون است, باید حداقل از تجربه ی مستقیم
 خود به این نتیجه برسد که حاکمیت قانون که باید به قدرت های مافوق قانون و متجاوزان به قانون تحمیل
 .کرد

در جمهوری اسلامی که قانون شکنان تمامی اهرم های قدرت را در دست دارندو قانونی جز سرکوب و
 ترور و جنایت نمی شناسند, اگر هم از دیدگاه حسن روحانی قانون گرایی ممکن به نظر آید قطعاً مستلزم
 .مبارزه ای سخت و دشوار است

بنابراین ایشان برای اقدام در جهت برداشت ها و تصورات خود از حکومت اسلامی برای انجام وعده های
 انتخاباتی و عمل کردن در همان محدوده ی درک خویش ازتوسعه ی سیاسی حکومت قانون و آزادی باید 
چالش های بزرگ با باندهای جنایتکار مسلط بر نظام را نیز می پذیرفت و با برنامه و سیاستی روشن و بهره
.گیری از همه ی امکانات با قاطعیت به مصاف آنان می رفت

هدف هایی که حسن روحانی در دستور کار خود قرار داده است بدون شک از نظر او و کسانی که تحقق
 آن ها را در رژیم ولایت فقیه امکان پذیر می دانند, امری بزرگ و دشوار است و گام برداشتن در راستای
 آن نیازمند جسارت درایت و استواری و داشتن عزم راسخ برای مقابله با موانع و نیروهای بازدارنده است,
نیازمند داشتن ابتکار عمل و سیاست و برنامه ی روشن و مشخص است, در حالی که اقدامات و عمل کرد
 .حسن روحانی طی ماه ها اخیر گذشته ریاست جمهوری نشان می دهد که او فاقد این توانایی هاست 

حسن روحانی نه از چنین خصوصییاتی برخوردار است و نه می تواند برای مهارباند حاکم از چنین اعتراض
 عمومی مردم یاری بخواهد , زیرا بیم آن دارد که با گسترش اعتراض مردم و عدم امکان کنترل آن 
.موجودیت نظام مورد مخاطره قرار گیرد

در نتیجه کوشش حسن روحانی اصلی او این است که از طریق سازش و مصالحه با نیروهای مسلط تجاوز
 .افسار گیخته ی آنان علیه حقوق و آزادهای مردم را محدود کند

با اندرز و یاد آوری لزوم توجه و قانون و به اخلاق و فضیلت نیروهای وحشی ضد قانون و ضد انسانیت
. را به رعایت قانون و فضایلی انسانی وادار سازد

از طریق گفتمان سیاسی و با مصلحت گرایی یا نوشتن نامه به رهبر معظم و یا مذاکره ی پنهانی با او بر
 .بحران ها غلبه کند

به دلیل چنین سیاست و رفتاری است که ابتکار عمل در تمام این دوران به طور عمده در دست نیروهای
 راست و خشونت گرا بوده است و آن ها با حادثه آفرینی ها و برنامه های از قبل تدارک دیده شده رییس 
.جمهور را درزیر فشار و تنگنا قرار داده و عالباً به سازش و تسلیم وادار ساخته اند

این سیاست و نتایج آن بدون شک نه تنها در میان بخش هایی از مردم ضرورت اتکا به نیروی خود را 
بیش از پیش دامن زده, بلکه در عین حال توهم زدایی در میان نیروهای  آزادیخواه از روز جمعه26 
 مهر18 اکتبر هنگام سخنرانی حسن روحانی در دانشگاه تهران چند تن از دانشجویان اقدام به خواندن 
.سرود یاردبستانی کرده و سپس دست کم دو تن از ایشان توسط حراست دانشگاه بازداشت شدند

کسانی که هنوز تصور می کردند می توان یک رییس جمهوری اسلامی خوب جمهوری اسلامی مبتنی
 بر قانون و آزادی و مشارکت مردم داشت با مشدهده ی دیروز حوادث چند ماه اخیر هر روز بیشتر با
 این واقعیت رو به رو شدند و می شوند که ولایت فقیه رهبر ایران با حاکمیت مردم اساساً نازسازگار 
.می باشد و حکومت دینی نمی تواند پاسخگوی الزامات آزادی و رشد بیان جامعه باشد