Dienstag, 22. Oktober 2013

اعتراض یک دختر ایرانی

اگر به خانه ی من آمدی ,برایم مداد بیاور مداد سیاه می خواهم روی چهره ام خط بکشم تا به
.جرم زیبایی در قفس نیفتم
.یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس نیفتم
.یک مداد پاک کن بده برای محو لبها نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان سیاهم کند 
یک بیلچه تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم شخم بزنم وجودم را بدون اینها راحت تر
.به بهشت می روم
گویا یک تیغ بده موهایم سرم را از ته بتراشم سرم هوایی بخورد و بی واسطه روسری کمی
. بیاندیشم
نخ و سوزن هم بده برای زبانم میخواهم بدوزمش به سق اینگون فریادم بی صدا تر است.
.قیچی یادت نرود می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم 
.پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی مغزیم را که شستم پهن کنم روی بند 
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که ولایت فقیه رهبر ایران و هاشمی رفسنجانی نی 
!انداخت می دانی که ؟ باید واقع بین بود 
صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر . می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب بر چسب 
!فاجعه می زنندم بغضم را در گلو خفه کنم 
یک کپی از هویتم را هم می خواهم برای وقتی که خواهران و براداران دینی به قصد ارشاد
 !فحش و تحقیرتقدیم می کنند  
تو را به خدا اگر جایی دیدی حقی می فروختند برایم بخر تا در غذا بریزم. تر جیح می دهم
!خودم قبل از دیکران حقم را بخورم 
و سر اخر اگر پولی برایت ماند ,برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند بیآویزانم به گردنم و
. رویش با حروف درشت بنویسم من یک انسانم من هنوز یک انسانم من هر روز یک انسانم 
نوشته شده از دختر ایرانی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen