Freitag, 11. April 2014

جنگ را باید با بدیها کرد

این جنگ ها که در جهانیست جز میوه آز و کینه توزی چیزی نیست : جز از خیمهای پست جانوری
بر نمی خیزد. این توده ها بهر چه میجنگند ؟ بهر چه پیروی از خرد نمیکنند؟ آیا چه جدایی میانه
یکه ها و توده هاست؟ آیا بیابنیگری نیست که به هیچ شوندی خون میلیونها جوانان را میریزند؟
سیاهکاری نیست که بر سر شهرها بمب میبارانند ؟ در راه کدام خواست بزرگی اینهمه آسیب ها را
.میرسانند؟ اینمردانی که جهانرا با ازمندی و خونریزی راه میبرند ارجمند نتوان داشت

این جنگ ها که در جهانست و در هر چند سالی یکبار تازه میگردد جز میوه آز و کینه توزی نیست
.جز از خیمهای زشت بر نمیخیزد, جز همسنگ پیکارهای پلنگان و گرگان نمیباشد
این توده ها بهر چه می جنگند؟ اگر در باره مرز , یا در باره دیگری دو سخنی میدارد چرا آنرا با
داوری بپایان نمیرسانند؟ چرا پیروی از خرد نمی کنند؟ آیا چه جدایی میانه یکه ها و توده هاست ؟
بهر چیست که یکه ها باید دوسخنیهای خود را با داوری به پایان رسانند ولی توده ها بزورآزمایی
برخیزند و دست به توپ و تانگ و تفنگ بازند؟

راستش آنست که دولتهای بزرگ اروپا که در سایه ساختن جنگ های نوین بسیار, خود را نیرومند
دیده اند هر یکی به آرزوی فرمانروایی به جهان افتاده میخواهد یگانه دولت بزرگ باشد که کشورهای
پس افتاده آسیا و کشورهای شرقی را زیر دست گیرد و به کشورهای کوچک اروپایی چیرگی نماید و
.چون چند دولتست که این آرزو را میدارند از اینرو در میانه کشاکش پیدا میشود و کار به جنگ میانجامد

از آنسوی در هر یکی از این کشورها دسته هایی از جنگ بهره میبرند یک دسته کارخانه دارانند که از
راه فروش ابزار جنگ  و دیگر نیازاکها سود گزاف میبرند, یکدسته سیاستگرانند که در این کشاکش
.شناخته و بنام میگردند
یکدسته سرکردگانند که در هنگام جنگ به پایگها ی بالاتری میروند, یک دسته جوانان هوسمندند که از
.پیدایش جنگ میدان بخود نماییها و برتری فروشیها پیدا می کنند
.اینست جنگ پیایی پیش می آید و در هر بار آسیبهای بزرگی بجهان میرسد

هر چه هست, این جنگها نه به آنها نیازی هست و نه به جهان سودی از آنها میبرد. کاریست سراپا زیان و
.خود میوه خیمهای پست جانوری

آیا بیانیگری نیست که در هر جنگی از اینسو و آنسو خون میلیون ها جوانان را بخاک ریخته داغ به دلهای
مادرانشان مگذارند؟
آیا سیاهکاری نیست که بر سر شهرها بمب میبارانند و زنان و بچگان بیگناه را با بدترین مرگی نابود
میگردانند؟
آیا در راه کدام خواست, این آسیب ها را به جهان میرسانند؟ چه هوده ای از این سیاهکاریها چشم میدارند؟

اینمردانی که جهانرا با آزمندی و خونریزی راه میبرند ارجمند نتوان شمارید. اینان با رفتار خود جهان
.آدمیگری را از ارج انداخته اند, اینان آدمیان را هر چه پستتر گرداننده اند

اینان خود را سررشته داران جهان میشناسند و چنین وا مینمایند که جهانرا جز بدینسان راه نتوان برد, و ما
.نیک میدانیم که چون این گفته های ما را شنوند خواهند گفت: اینها آرزوهای خامیست
اینها پیش نرود , آدمیان از نخست چنین بوده اند و هستند؛ . یا خواهند گفت: شما بگویید مردمان که گوش
.نخواهند داد, زندگانی نبرد است

چون میخواهند دست از آزها و هوسهای خود برندارند چنین بهانه خواهند آورد. اینان از آن کسانیند که برای
.سیاهکاریهای خود فلسفه از برکرده اند. اینان نمیخواهند خرسندی و آسایش جهان را بدیده گیرند
نمیخواهند پیروی از خرد کنند. نمیخواهند خشنودی انسان را جویند. اینان میخواهند با هوسبازیهای خود
همیشه جهانیانرا گرفتار دارند. میخواهند پیاپی جهانرا به آتش و خون کشند. میخواهند در راه هوسهای خود
.میلیونها جوانانرا چون عنچه های ناشگفته بروی زمین ریزند

اینان آنانند که پیمان میبندند برای آنکه هر زمان خواستند بشکنند. آنانند که دروغ میگویند و دغل میکنند و
اینها را بد نمیدانند, آنانند که چون به یک توده ناتوانی میرسند, نه نام انسان, و نه آدمیگری و نه پیمان و نه
زینهار, هیچیک جلو زور گوییشان را نمیگیرد ولی چون از یک توده توانتری زور و فشار میبینند بیشرمانه
.بفریاد میپردازند و ستمدیدگی مینمایند

,اینان اندیشه های ما را خام پنداشته میخندند, و نا آگاهند که خامی اندیشه های آنها به همگی آشکار گردیده
.نا آگاهند که روزگار بکارهای آنان چه زهرخندهایی میزند

میگویند: اینها پیش نرود؛ مگیویم: چرا پیش نرود؟ دلیلش چیست؟ شما هر یکی در نوبت خود هوسبازی را
.بکنار گذارید و هر هدفی را پیش خواهد رفت

میگویند: آدمیان از نخست چنین بوده اند و هستند, میگویم نه , هر چه نبوده نباید بود, بسیار چیزهاست که
.نخست نمیبوده و سپس آغاز شده و پیش رفته. بسیار چیزهاست که تا کنون نیست و از این پس باید بود

در جهان یکروز بوده که داوری در میان نمیبوده و یکی چون از کسی زور میدیده و یا ستمی میشکشیده
میبایسته این نیز بزور آزمایی برخیزد, و خود داد خواهد. لیکن سپس کسانی به پیروی از خرد, دادگاه و
داوری پدید آورده اند و اکنون اگر کسی خود داد خواهد و بزور آزمایی برخیزد همگی او را دژ آگاه و
.بیابانی خوانند

میگویند: زندگی نبرد است ؛؛ میگویم: چه خوش بهانه ای بدستتان افتاده . لیکن بدانید این سخن بیپاست و ما
بیپایی آنرا نیک دانسته ایم, آری توان زندگی را با نبرد بسر برد, ولی یک زندگانی جانوری باشد. آن باشد
که امروز هست و شهرها ویرانه میگردد و میلیون ها مردان و زنان و کودکان قربانی آز هوس چند تنی
میشوند. اگر خواستتان این است که زندگانی جز با نبرد نتواند بود بسیار دورید و ما پاسخ چنین پنداری را
.بارها داده ایم

جنگ را باید با بدیها کرد. با ستمگریها و مرز ناشناسیها کرد. مردمان بجای آنکه بخیره با هم جنگند باید
دست بهم دهند و نیروی خود را یکی گردانند و با دشمن همگانی خود, که بدیهاست بجنگند. باید بکوشند و
جهان را از هر گونه بدیها از جانوران گزا و آزارا, و از بیماریها و از دغلها و نیرنگها بپیرایند. خواستشان
.این باشد و در این راه بکوشند و تا توانند پیش روند

بجای آنکه باین کشور و آن کشور بتازند و بیهوده این ابزار جنگ را به کار برند و خونها ریزند هر
توده ای در جای خود نشیند و به آبادی و نیکی جهان کوشند. و اگر توده ای را دیدند که سر ستمگری
میدارند و یا مرز دیگران را نشناخته در میگذرند, دست بهم داده آنان را در جای خود نشانند و این  ابزار
جنگ را در آنراه بسر برند

احمد کسروی


Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen