همان منبع و همان منشأی اصلاح طلبان
در واقع باید پرسید شما چگونه می توانید به عنوان یک تحلیل علمی و سیاسی از تاریخ - نه به عنوان پیش کشیدن یک
پلیمک بسیار نازل سیاسی و یا تبلیغ سطحی از نوع نویسنده بودن آن از تقصیر و اشتباه و خیانت و پشت کردن به
. طبقه واین گروه های و سازمان های امروزه سیاسی صحبت کنید
,در حالی که موضوع نه به یک فرد, نه به یک گروه محدود بود و نه به چند سال و چهار سال, بلکه به سال های متوالی
به نسل های متعدد گروه آزادیخواه ایرانی, به سازمان ها و گروه های معترض بسیار متعدد و متنوعی بر می گردد که
.عموماً هیچ شکی در اخلاق صادقانه و تمایلات همبستگی آنان برای خدمت به مهین مان ایران و طبقه کارگر وجود ندارد
حالا این نیات خیر و این تمایلات اعتراضی خود دارای چه ماهیت طبقاتی است, باز هم وقتی در یک بعد زمانی طولانی و
در یک سطح وسیع از نسل های متعدد گروه آزادیخواه به آن نگریسته شود باز هم خود معلول علل تعین کننده دیگری مستقل
.از هویت و مشخصات هر یک از آنها است
با این توصیف, موضوع عبارت از مسئله ناکامی و شکست نسل های اصلاح طلبان متوالی از اصولگریان روحانیت
جمهوری اسلامی ایران است, که در طی سال ها و سال ها در گروه ها حزب الله و سپاه پاسداران و بسیج با ایدئولوژی
ولایت فقیه رهبر ایران سیاست های گوناگونی که عموماً هیچکدام هم تطابقی با درک صیح از نیازها و ضرورت های
تعیین کننده اقتصاد جامعه ایران و تامین امر هژمونی طبقه کارگر نداشته است, برای همین است که اصلاح طلب
.با گروه های دیگر متشکل شده و به اعتراض با رژیم جمهوری اسلامی ایران دست زده اند
آیا همه افراد و معترض و گروه های مختلف این نسل های متوالی مغزی مخبط و قلبی کور سیاه داشته اند که این چنین
محکوم به گمراهی و اشتباه و خطا بوده اند ؟ می بینید که نگرش از دیدگاهی مخالف آنچه گفته شد به چه نتایج تاسف آور
.و در عین حال مضحکی می انجامد
شاید هم به تئوری های برتری نژادی و سفاهت و سخافت عقلی ذاتی و جبلی دسته ای از انسان ها و برتری و نبوغ و
اصالت جبلی دسته دیگری از آنها, تنها نتیجه مشعشع این گونه نگرش کوته نظرانه و مذهبی ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر
.ایران گونه به مسائل تاریخی باشد
خوب, اگر تا به حال روشن شده است که ریشه اصلی وعلت نهایی خطاها و اشتباهات موجود در تاکتیک ها و نظریات
گروه های معترضین گروه های گوناگون داخل ایران در طی سالیان طولانی گذشته علیرغم آن که این گروه ها خود طراح
و مجری این نظریات و تاکتیک ها بوده اند - نباید اساسا در وجود خود این گروه ها و یا حتی رهبران و تئوریسین های آنها
.جستجو کرد
آنگاه طبیعتا این سئوال پیش می آید که منشا اصلی و لاجرم مقصر واقعی این اشتباهات و خطاها و شکست های ناشی از
آنها در کجا قرار دارد؟
جواب روشن است. در همان جایی که نطفه و ضرورت های وجودی این گروه ها و این افکار و نظرات و تاکتیک ها از آن
نشات می گیرد همان منبع و همان منشای که این گروه ها و گروه های دیگر و این افکار و نظرات خود معلول و مولود و
.ساخته و پرداخته آنها هستند
یعنی همان شرایط خاص سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و تاریخی ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران جامعه و طبقات موجود
در آن, و به خصوص در موضوع مورد مثال شرایط و موقعیت سیاسی تشکیلاتی, فرهنگی و اجتماعی طبقه کارگر آن
جامعه عبارت بسیار ساده و عامه فهم این مطلب را می توان چنین ابراز کرد که این شرایط خاص جامعه ما در رأس آن
عقب ماندگی سیاسی تشکیلاتی و فرهنگی طبقه کارگر, ضعف تجربه مبارزه اقتصادی و سیاسی و ناهمگونی صفوف طبقاتی
.و رسوخ شدید انواع ایدئولوژی های روحانیون خرده بورژوایی و سرمایه داری در آنست که اجازه نمی دهد یا نمی داده است
!چنین گروه های اعتراضی ناب و اشتباه ناپذیر- یا با اشتباهات معقول و متناسب در جامعه ما ظاهر شوند
باری این ها نتایج و تصوراتی بودند که در همان چند روز اول با سرعتی شگرف و حجمی عظیم بر مغزم می گذشت؛
تصوراتی که شاید در تمامی رزمندگانی که در طول آن دوره محدود به اسارت افتاده بودند مشترک باشد, زیرا این دوره ای
بود که ما , قبل از آن عمدتاً, به دلیل عدم ادامه کاری گروه ها و دیگر نیروهای اعتراضی سیاسی سال های پیش فاقد هر
.گونه تجربه و درک و شناخت عینی و نزدیک به واقعیت از دشمن از امکانات و از تاکتیک های او بودیم
در واقع باید پرسید شما چگونه می توانید به عنوان یک تحلیل علمی و سیاسی از تاریخ - نه به عنوان پیش کشیدن یک
پلیمک بسیار نازل سیاسی و یا تبلیغ سطحی از نوع نویسنده بودن آن از تقصیر و اشتباه و خیانت و پشت کردن به
. طبقه واین گروه های و سازمان های امروزه سیاسی صحبت کنید
,در حالی که موضوع نه به یک فرد, نه به یک گروه محدود بود و نه به چند سال و چهار سال, بلکه به سال های متوالی
به نسل های متعدد گروه آزادیخواه ایرانی, به سازمان ها و گروه های معترض بسیار متعدد و متنوعی بر می گردد که
.عموماً هیچ شکی در اخلاق صادقانه و تمایلات همبستگی آنان برای خدمت به مهین مان ایران و طبقه کارگر وجود ندارد
حالا این نیات خیر و این تمایلات اعتراضی خود دارای چه ماهیت طبقاتی است, باز هم وقتی در یک بعد زمانی طولانی و
در یک سطح وسیع از نسل های متعدد گروه آزادیخواه به آن نگریسته شود باز هم خود معلول علل تعین کننده دیگری مستقل
.از هویت و مشخصات هر یک از آنها است
با این توصیف, موضوع عبارت از مسئله ناکامی و شکست نسل های اصلاح طلبان متوالی از اصولگریان روحانیت
جمهوری اسلامی ایران است, که در طی سال ها و سال ها در گروه ها حزب الله و سپاه پاسداران و بسیج با ایدئولوژی
ولایت فقیه رهبر ایران سیاست های گوناگونی که عموماً هیچکدام هم تطابقی با درک صیح از نیازها و ضرورت های
تعیین کننده اقتصاد جامعه ایران و تامین امر هژمونی طبقه کارگر نداشته است, برای همین است که اصلاح طلب
.با گروه های دیگر متشکل شده و به اعتراض با رژیم جمهوری اسلامی ایران دست زده اند
آیا همه افراد و معترض و گروه های مختلف این نسل های متوالی مغزی مخبط و قلبی کور سیاه داشته اند که این چنین
محکوم به گمراهی و اشتباه و خطا بوده اند ؟ می بینید که نگرش از دیدگاهی مخالف آنچه گفته شد به چه نتایج تاسف آور
.و در عین حال مضحکی می انجامد
شاید هم به تئوری های برتری نژادی و سفاهت و سخافت عقلی ذاتی و جبلی دسته ای از انسان ها و برتری و نبوغ و
اصالت جبلی دسته دیگری از آنها, تنها نتیجه مشعشع این گونه نگرش کوته نظرانه و مذهبی ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر
.ایران گونه به مسائل تاریخی باشد
خوب, اگر تا به حال روشن شده است که ریشه اصلی وعلت نهایی خطاها و اشتباهات موجود در تاکتیک ها و نظریات
گروه های معترضین گروه های گوناگون داخل ایران در طی سالیان طولانی گذشته علیرغم آن که این گروه ها خود طراح
و مجری این نظریات و تاکتیک ها بوده اند - نباید اساسا در وجود خود این گروه ها و یا حتی رهبران و تئوریسین های آنها
.جستجو کرد
آنگاه طبیعتا این سئوال پیش می آید که منشا اصلی و لاجرم مقصر واقعی این اشتباهات و خطاها و شکست های ناشی از
آنها در کجا قرار دارد؟
جواب روشن است. در همان جایی که نطفه و ضرورت های وجودی این گروه ها و این افکار و نظرات و تاکتیک ها از آن
نشات می گیرد همان منبع و همان منشای که این گروه ها و گروه های دیگر و این افکار و نظرات خود معلول و مولود و
.ساخته و پرداخته آنها هستند
یعنی همان شرایط خاص سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و تاریخی ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران جامعه و طبقات موجود
در آن, و به خصوص در موضوع مورد مثال شرایط و موقعیت سیاسی تشکیلاتی, فرهنگی و اجتماعی طبقه کارگر آن
جامعه عبارت بسیار ساده و عامه فهم این مطلب را می توان چنین ابراز کرد که این شرایط خاص جامعه ما در رأس آن
عقب ماندگی سیاسی تشکیلاتی و فرهنگی طبقه کارگر, ضعف تجربه مبارزه اقتصادی و سیاسی و ناهمگونی صفوف طبقاتی
.و رسوخ شدید انواع ایدئولوژی های روحانیون خرده بورژوایی و سرمایه داری در آنست که اجازه نمی دهد یا نمی داده است
!چنین گروه های اعتراضی ناب و اشتباه ناپذیر- یا با اشتباهات معقول و متناسب در جامعه ما ظاهر شوند
باری این ها نتایج و تصوراتی بودند که در همان چند روز اول با سرعتی شگرف و حجمی عظیم بر مغزم می گذشت؛
تصوراتی که شاید در تمامی رزمندگانی که در طول آن دوره محدود به اسارت افتاده بودند مشترک باشد, زیرا این دوره ای
بود که ما , قبل از آن عمدتاً, به دلیل عدم ادامه کاری گروه ها و دیگر نیروهای اعتراضی سیاسی سال های پیش فاقد هر
.گونه تجربه و درک و شناخت عینی و نزدیک به واقعیت از دشمن از امکانات و از تاکتیک های او بودیم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen