Dienstag, 23. Dezember 2014

شکست تئوریک و سیاسی سازمان انقلابی حزب توده در ایران

شکست تئوریک و سیاسی سازمان انقلابی حزب توده در ایران بحران شدیدی در درون این سازمان
بوجود آورد و زمینه را برای انشعابات متعدد دیگر فراهم ساخت. و

رهبران و کادرها سازمان بجای اینکه به بررسی علل اصل بحران بپردازند, رویدادهای مزبور را به
عنوان ضعف های شخصی افراد تلقی کردند و در نتیجه باندبازی و رقابت های شخصی را دامن زدند
از طرف دیگر برای اینکه روحیه افراد ساده سازمان را بطور کاذب حفظ کنند عده ای از اعضای
سازمان و کادرهای خود را برای شرکت در مراسم ستایش از کیش شخصیت مائوتسه دون بطور
توریستی به چین اعزام داشتند. برخی نیز مثل مهدی خانبابا تهرانی در بخش فارسی رادیو پکن استخدام
شدند تا از این طریق به انقلاب ایران خدمت کنند؟!! اسنادو مدارکی که درباره علل انشعابات مختلف در
این سازمان انتشار یافته اند نشان می دهند که برخی طرفدار شیوه مبارزه به سبک کوبا ایجاد
کانون های چریکی بودند و برخی نیز طرفدار خط و مشی چین مبارزه مسلحانه توده ای و دهقانی شدند
بخشی از منشعبین بسرکردگی سیروس نهاوندی جلایر و ایزدپناه سازمان رهائی بخش خلق های ایران
را در ایران بوجود آوردند که از خط و مشی کوبا طرفداری می کردند. و

این افراد میخواستند ضمن شرکت در یک عملیات چریکی سفیر آمریکا را بربایند و به گروگان بگیرند
اما ناکام میشوند و عده ای دستگیر و زندانی میگردند. در آن موقع بما خبر رسیده بود که
سیروس نهاوندی گویا از خویشاوندان دکتر هوشنگ نهاوندی است پس از دیدار و مذاکره با مقامات
امنیتی توافق می کند که با ساواک همکاری کند ساواک برای اینکه اعتماد مبارزان انقلابی را نسبت به
سیروس نهاوندی جلب کند اعلام می کند که او روز سوم آبانماه 1351 از بیمارستان شماره 2 ارتش
فرار کرده است. و

سازمان انقلابی در خارج از کشور نیز از او به عنوان یک قهرمان و مبارز انقلابی یاد می کند به این
ترتیب طبق برنامه ساواک سیروس نهاوندی به عنوان یک قهرمان که از چنگ پلیس فرار کرده است
با هسته های مختلف چریکی در داخل کشور ارتباط برقرار می کند و تعداد کثیری از مبارزان را لو
داده به پلیس معرفی می کند و به این ترتیب تعدای از انقلابیون ایران در تهران و شهرستان ها کشته
میشوند. سیروس نهاوندی پس از انقلاب به خارج از کشور گریخت و هنوز بطور مخفیانه زندگی
می کند. و

گروهی بنام کادرها که در سال 1347 اواخر سال 1968 از سازمان انقلابی انشعاب کرده بودند در
اعلامیه ای که درتیرماه 1348 1969 انتشار دادند سازمان انقلابی و سازمان توفان را همطرازحزب
توده معرفی می کنند و می نویسند دو قلوهای توفان - توده فرزندان یک مادرند و آن اپورتونیسم تاریخی
است که در جنبش کارگری ایران رخنه کرده و در حزب توده- تبلور یافت توده- توفان- مردم است. و

بخشی دیگری از منشعبین سازمان انقلابی حزب توده که سابقا بنام کادرها فعالیت داشتند از این جریان
در سال 1352 جدا شده گروهی تحت نام اتحاد مبارزه در راه ایجاد حزب طبقه کارگر در خارج از
کشور بوجود اوردند. اعضای این گروه اعلام داشتند که با مطالعه و ترجمه برخی آثار مارکسیستی
میخواهند جنبش فکری جدید بوجود آورند. اما روند انشعاب و اتمیزه شدن این سازمان ادامه یافت و
گروه دیگری بنام دانشجویان کمونیست از این جریان انشعاب کرد . باید یاد آور شد که هر انشعاب و
تفرقه با رکیک ترین فحاشی ها و حتی با وارد ساختن اتهام همکاری با پلیس علیه همدیگر تعقیب
می شدند بطوریکه فضای مسمومی در محیط خارج از کشور ایجاد شده بود. و

همزمان با انشعاب کادرها یکی از اعضای رهبری سازمان انقلابی محمود مقدم همراه با چند نفر دیگر
سازمان و محافل انشعابی دیگر را ترک کردند و جلساتی برای مطالعه آثار مارکس برگزار کردند و از
دخالت در امور حاد سیاسی امتناع ورزیدند. به این ترتیب محمود مقدم بخوبی به آثار مارکس تسلط پیدا
کرد و فرد با معلوماتی در این زمینه شده بود. بیژن حکمت و محمود مقدم که از مسئولین و بنیانگذاران
این سازمان بودند. پس از انشعاب . نشریه ای بنام بسیج در خارج از کشور انتشار دادند و سپس هر کدام
مسیر سیاسی جداگانه ای را طی کردند. یکی از افراد که در تمام انشعابات ماهرانه همه را بجان همدیگر
می انداخت مهدی خانبابا تهرانی نام داشت که پس از انشعاب نیز روابط حسنه خود را با کیانوری حفظ
کرده بود. این شخص از طرفی ادعای کمونیستی می کرد و از طرف دیگر با دکتر منشی زاده رهبر
حزب فاشیتی سومکا و محافل توطئه گر دیگر بطور مخفیانه نشست و برخاست داشت. این شخص با
انگیزه ماجراجویانه ای فیروز فولادی را که در گروه اوفعالیت میکرد و در ضمن از اعضای هیئت
تحریریه نامه پارسی در کنفدراسیون بود تشویق کرده بود که با پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک
ارتباط برقرار کند. و

فیروز فولادی نیز این ارتباط را برقرار کرده بود و پس از دریافت پول از ساواک مخفیانه به ایران
مسافرت می کند تا وارد مذاکره و گفتگو با مقامات رژیم شاه شود این عملکرد فیروز فولادی در خارج
از کشور برملا میگردد مهدی تهرانی که خودش فیروز فولادی را در این کنداب انداخته بود پیشدستی
می کند و علیه فیروز فولادی تبلیغات وسیعی براه می اندازد . و

این امر موجب شکست سیاسی افسردگی روحی و انزوای کامل او در میان مبارزان خارج از کشور
می گردد فیروز فولادی در آنزمان به ایتالیا رفته بود و ضمن ابراز پشیمانی از اعمال خود با من و یکی
دیگر از دبیران سابق کنفدراسیون تماس گرفت و تشریح کرد مهدی خانبابا تهرانی از او فیروز فولادی
و رفیق ایرانی اش  که در ارتباط با پرویز خوانساری در وزارت خارجه کار می کرد برای مقاصد
شخصی اش بهره برداری می کرده است. و

خانبابا تهرانی که دست پرورده کیانوری و عمیقا تحت تاثیر فرهنگ توده ایستی است. تا کنون در ترویج
فرهنگ لمپنی شایعه پراکنی و اتهام زنی علیه دگراندیشان نقش فعالی ایفا کرده است و فرد بسیار
کارآزموده ای شده است. مهدی تهرانی سازمان انقلابی را متهم می کرد که دچار اراده گرائی کور شده و
می خواهد قزاق بازی و پارتیزان بازی در آورد . و

اما هنگامیکه جنبش چریکی در داخل کشور اوج گرفت همین شخص اخبار و اعلامیه های مربوط به
چریک ها را به بهانه مطالعه کردن از برادر یکی از شهدای سیاهکل دکتر مشیدی در مونیخ دریافت
می کرد اما آنها را در نشریه ای بنام نبرد انتشار می داد و از طریق این نشریه مدعی شده بود که دفتر
اطلاعاتی جنبش آزادیبخش ملی ایران را در خارج از کشور دایر کرده است. و

در حالیکه چریک های داخل کشور ایران از وجود چنین نماینده و دفتر اطلاعاتی بی خبر بودند نشریه
نبرد خیلی زود تعطیل شد چون در این زمان چریک های فدائی خلق با گروهی از مبارزان چپ که در
داخل جبهه ملی ایران بنام گروه اتحاد کمونیستی فعالیت می کردند ارتباط تشکیلاتی برقرار کرده بودند
و نظریات خود را از طریق آنها انتشار می دادند. و

زمانیکه مبارزات چریکی ضربه خوردند و فروکش کردند بازعناصری نظیر مهدی تهرانی بجای اینکه
نقد تئوریک و سیاسی از جنبش چریکی به عمل آورند چون قادر نبودند با شیوه لمپنی با مبارزان انقلابی
برخورد می کردند و آنها را به باد تمسخر می گرفتند. باید توجه داشته باشیم که در جنبش چپ ایران
لمپنیسم علاوه براینکه یک پدیده اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در جوامع عقب مانده می باشد از نظیر
سیاسی فرهنگی بوسیله فرهنگ توده ایستی در میان سازمان های چپ ترویج پیدا کرد. و

کسانیکه تجربه همکاری با حزب توده دارند می دانند که بینش و منش لمپنی تا چه اندازه در حزب توده
رایج بود . در این حزب ارتکاب به هر عمل غیر انسانی و شرکت در هر فساد اخلاقی و شارلاتانیسم
بنام کمونیست بودن توجیه می شد. فساد سیاسی و اخلاقی در حزب توده که بوسیله رهبران و فعالین
این حزب ترویج می شدند ضربات شدیدی به هویت چپ در جامعه ایران وارد کرد. متاسفانه این فرهنگ
بوسیله برخی از مدعیان چپ که رابطه ای تاریخی با حزب توده داشتند به نسل بعد انتقال پیدا کرد و
تجدید تولید گردید. به علت استقرار نظام استبدادی در ایران روشنفکران آزاداندیش فرصت و امکان
نداشتند که با این پدیده ی سیاسی - فرهنگی بطرز دمکراتیکی به مبارزه برخیزند و اذهان مردم را
روشن سازند. و

تجربیات و مشاهدات شخصی ام و دیگران نشان می دهند که بینش و منش لمپنی نقش تخریبگرانه بزرگی
در متلاشی ساختن سازمان های چپ و در انزوای سیاسی اجتماعی مبارزان چپ داشته است. رفتار
غیر مسئولانه و لمپن منشانه برخی از فعالان باصظلاح چپ موجب شده است که تعداد زیادی از مبارزان
سیاسی و مردم امکانات مبارزاتی و حتی جان خود را از دست بدهند و لطمات شدیدی نیز به اتحاد نیروهای
ملی دمکراتیک ایران وارد شده است.و

ترویج رفتار و کردار لمپنی باعث شده است که بسیاری از مبارزان سیاسی و مردم دلسرد و سرخورده
شوند و از فعالیت های اجتماعی کناره گیری کنند اغلب اوقات عناصر لمپن برای مطرح کردن شخص
خود میدان دار همه امور می شوند و فرصت طلبانه بنام اپوزیسیون و از طرف دیگران با صاحبان قدرت
شاه و شیخ و بیگانه زد و بند می کنند. و

برخی از رهبران سازمان های سنتی چپ که با این فرهنگ پرورش یافته اند . هنگامی که با دگراندیشان
و سازمان های دمکرات و ملی رابطه برقرار می کنند متوسل به دوز و کلک می شوند و این اعمال خود
را سیاست لنینی نیز می نامند؟ عناصری که با چنین فرهنگ و بینشی پرورش یافته اند هر نوع ارتباط
سیاسی انسانی و اجتماعی را فقط بقصد بهره جوئی تاکتیکی و برای یکبار مصرف طراحی می کنند. و
قادر نیستند که بخاطر مصالح مردم و کشور از خودشان صداقت نشان دهند و افراد صادق را احمق
می دانند. و

افرادی که از سازمان انقلابی حزب توده انشعاب کرده و سازمان توفان را در سال 1344 -1965 بوجود
آورده بودند پس از مدتی همدیگر را تحمل نکرده به محافل مختلفی نظیر سازمان توفان حزب کارگران
دهقانان کارگران مبارز راه آینده و حزب کار تجزیه شدند. بقایای این جریان ها نیز بینش منش حزب توده
را سال ها تجدید تولید می کردند و با سایر جدا شدگان فرهنگ مشترکی را نمایندگی می کردند . و هنوز
برخی از آن افراد حتی در سنین بالا سرسختانه آن صفات را حفظ کرده در محافل مختلف به یدک می کشند. و

سیر تحول- جنبش چپ کشور ایران- و عوامل بحران مداوم آن
از حسن ماسالی

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen