Dienstag, 28. Februar 2017

کمیته 300 باشگاه رم ااااااا

آنچه رئیس جمهور بوش در مورد خلیج فارس به انجام رساند, با صدور اعلان جنگ, نامش دستور
اجرایی است, به نیابت مستقیم از جانب شورای امنیت سازمان ملل, قانون اساسی ایالات متحده را
زیر پا گذاشته و آن را نادیده گرفته است. در عین حال, باید یاد آور شد که مجلس نمایندگان و سنای
امریکا, با جلو گیری نکردن از صدور این دستور غیر قانونی, در انجام وظایف قانونی خود, سستی
و کاستی فراوان نشان داده اند. آنان می توانستند با تخصیص ندادن اعتبار, این دستور را بدون اقدام
بگذارند. و

مجلس نمایندگان و سنا, هیچ یک دارای این حق نبودند و اکنون هم نیستند, که موافقت نامه, یا حتی
پیمانی, را با یک نهاد جهانی که خود را برتر از قانون اساسی ایالات متحده می داند- به ویژه که
آن نهاد از هیچ گونه حاکمیتی نیز برخوردار نیست- اعتبار مالی اختصاص دهند. افزون بر آن, این
نهاد همواره امنیت ایالات متحده را مورد تهدید قرار داده است. و

                    قانون همگانی 85677 بخش 1602 ایالت ها می گوید
الف- هیچ بخشی از اعتبارات مالی در این قانون یا هر قانون دیگری نمی تواند برای پرداخت.. به
هیچ شخص, مؤسسه یا شرکت, یا هر ترکیبی از اشخاص, مؤسسات یا شرکت هایی پرداخت شود. که
آنان بتوانند مطالعه ای انجام دهند که به موجب آن, این کشور و مردم آن تسلیم قدرت بیگانه شوند. و

                     قانون همگانی 471, بخش 108 ایالات
ب- تخصیص اعتبار برای هر طرحی که جهان تک حکومتی و یا جهان تک شهروندی را تقویت کند
غیر قانونی است. و
حال, سازمان ملل متحد چگونه می خواهد با این قانون روبرو شود؟ جنگ های کره, ویتنام و خلیج
فارس, انحراف از قانون اساسی ایالات متحده بوده است. چرا که از مادۀ یک, بند 8, شق 11 انحراف
حاصل شده است. زیرا قانون اساسی می گوید ( اختیار اعلان جنگ با کنگره است). و
این قانون اختیار اعلان جنگ را به وزارت خارجه, رئیس جمهور و یا سازمان ملل واگذار نکرده
است سازمان ملل یک نهاد بی حرکت, انگلوار و بی ریشه ای است که میزبان خود ایالات متحده را
.می دوشد
اگر هر گونه گروه نظامی سازمان ملل در ایالات متحده مستقر باشد, باید دستور اخراج آنها داده شود
چه, حضور انان در سرزمین امریکا تهدیدی نسبت به قانون اساسی به شمار می آید و نباید از جانب
کسانی که سوگند حفظ قانون اساسی را یاد کرده اند, تحمل شوند. سازمان ملل برای فابین های
سوسیالیست که در 1920 متولد شده اند, یک سکوی پرتاب است. این سازمان, تا کنون همه
دستورالعمل های فابین های سوسیالیست را در امریکا به اجرا در آورده است. حضور غیر قانونی
سازمان ملل در کامبوجیا و نا کار آیی آن در بوسنی و هرزه گوین نیاز به دلیل بیشتر ندارد. و

شماری از قانونگذاران, کاستی های موافقت نامۀ سازمان ملل را دریافته اند؛ از جمله, جسی سامر
نماینده ایالت ایلی نوز در یک سخنرانی در کنگره امریکا اظهار داشت. و jessie summer

ج- آقای رئیس! شما آگاهید که برنامه صلح دولت ما, در واقع برنامه صلح به شمار نمی آید. و
این حرکت را کهنه کارانی آغاز کردند که به شکلی مضحک خود را پیشکام صلح می خوانند و در
حالی که ادعا می کنند ما را از جنگ بر حذر می دارند. نمونه ای تعریف شده از دیپلماسی نیرنگ
در واقع به درون صحنۀ کارزار پرتاب می کنند. و
این اقایان, در حالی که وعده داده بودند ما را از جنگ برحذر بدارند, مانند دیگر اقداماتشان, در عمل
ما را درگیر جنگ کردند. این اقدام, موافقت نامۀ سازمان ملل متحد, از این پس ما را در هر جنگی در
آینده گرفتار خواهد کرد. و

            لورنس اچ. اسمیت از حزب جمهوریخواه پسانتر با سامر همصدا شد که: و
س- رأی دادن به پیشنهاد, تصویب کمونیسم جهانی است. این امر ( سازمان ملل ) تیری است که به
قلب قانون اساسی امریکا شلیک می شود. این پیشنهاد, حق اعلان جنگ را از دایرۀ اختیارات کنگره
خارج کرده و به رئیس جمهور می سپارد. جوهر استبداد و مهار استبدادی در همینجاست و ما را
ناگزیر خواهد کرد از آن پیروی کنیم. و
اسمیت ادامه می دهد: و

د- به رئیس جمهور اختیارات مطلق داده شد ( اختیاراتی که قانون اساسی ایالات متحده نداده است) و
تا هر زمان که اراده کند و بنا به خواست اکثریت اعضاء سازمان های بین المللی, در هر شرایطی
پسران و دختران ما را تا هر زمان که می خواهد, به جبهه های جنگ اعزام کند. توجه داشته باشید
که ایالات متحده در چنان موقعیتی قرار خواهد گرفت که در جنگ های آینده, مقرات مربوط به مدت
اقامت سربازان خود در سرزمین های بیگانه را, بیشتر به دست کشورهای بیگانه خواهد سپرد تا در
دست خود
ما.... و

نگرانی های اسمیت بی دلیل نبود چه, این درست اقدامی بود که رئیس جمهور بوش با اعزام پسران
و دختران امریکایی به جنگ خلیج فارس و زیر پرچم سازمان ملل صورت داد. سازمان که در واقع
از هیچ گونه حاکمیتی برخوردار نیست. و

تفاوت میان یک پیمان و یک موافقت نامه در این است که طرف پیمان باید یک کشور دارای حاکمیت
ملی باشد, در حالی که موافقت نامه چنین الزامی را ایجاب نمی کند. و

سنای ایالات متحده در سال 1945, تنها به مدت سه روز به بحث و گفتگوه و تبادل نظر دربارۀ پیمان
سازمان ملل پرداخت؛ البته اگر بتوان عنوان پیمان بدان داد. همان گونه که می دانیم, پیمان ها پیشینه ای
چند هزار ساله دارند. سنای ایالات متحده نتوانست یا در واقع نخواست منشور سازمان ملل را با همه
منابعی که در اختیار داشت, مورد بررسی قرار دهد. و
وزارت خارجه, نا آگاه ترین عناصر خود را برای جو سازی و ایجاد اغتشاش به سنا اعزام داشت
فقید, یکی از 13 امریکایی عضو آلومیناتی  john foster dulles نمونه آن اظهارات جان فاستردالس
و یکی از اعضاء کمیته 300 و از سوگند خوردگان آرمان جهان تک حکومتی است. و
براساس صورت جلسات کنگره دالس و گروه همراه او که توسط کمیته 300 دستچین شده بودند
ماموریت داشتند سنا را که بیشتر آنها از قانون اساسی اگاهی نداشتند, به انحراف بکشاند و دست آخر
آنان را در سر در گمی باقی گذارند. دالس هنگامی که احساس می کرد ممکن است دروغ پردازی ها
برملا شود, در جلسۀ سنا, به نقش ناقلای زرنگ, به دروغ پردازی دیگری رو می آورد و در واقع
در نقش یک آموزش دیدۀ خیانتکار ظاهر می شد. و

یکی از نمایندگان بانکداران که در سنا نقش مهمی بر عهده W.lucas دالس از پشتیبانی سناتور لوکاس
داشت, برخوردار بود و لوکاس نیز به نوبۀ خود از اربابانش بانکداران والت استریت؛ الهام می گرفت

ش- من دربارۀ آن منشور سازمان ملل احساس خوبی دارم. چه اکنون زمان آن فرا رسیده که سناتورها
روشن سازند معنای منشور چیست؟
اما نباید یک سال, یا یک سال ونیم(سالهای بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم) که شرایط دیگری حاکم
خواهد بود, در انتظار بمانیم. من میل ندارم سناتوری را ببینم که یک سال یا یک سال ونیم دیگر انتظار
می کشد..و
روشن است که این شیوه بیان سناتور لوکاس بدان معناست که بررسی مناسب درباره منشور سازمان
ملل, دست کم هیجده ماه نیاز داشته است. مفهوم دیگر این بیان آن است که اگر اسناد منشور مورد
مطالعه دقیق قرار می گرفت, امکان رد شدن آنها بسیار زیاد می بود. و

اگر بر سنا تفکری منطقی غالب می بود و اگر سناتورها به تکلیف خود عمل می کردند, در می یافتند
که این مطالعه, پیش از اخذ رأی, به یک تا دو سال وقت نیاز دارد. اگر سناتورها در سال 1945, وظیفۀ
خود را به خوبی انجام می دادند, امروز هزارها سرباز آمریکایی, به جای آنکه زندگی خود را نثار نهاد
بی حاکمیت سازمان ملل کنند, هنوز در قید حیات بودند و به زندگی ادامه می داند. و

با آنکه حقیقت تلخ است, اما امریکاییان باید اذعان کنند که جنگ کره, جنگی خلاف قانون اساسی و به
نمایندگی از سوی یک نهاد بدون حاکمیت بوده است. بنابراین, باید گفته شود که سربازان شجاع امریکا
جان خود را درراه وطن شان فدا نکردند. جنگ های دیگری نیز مانندجنگ کره, یا جنگ خلیج فارس
و جنگ سومالی یا جنگ لیبی یا جنگ سوریه که همگی از ندانم کارهای سنای ایالات متحده, در بررسی
دقیق منشور سازمان ملل متحد سرچشمه می گیرد, بروز خواهد کرد. ناتوانی ایالات متحده, به خاطر
پیمان سال 1945 در سال 1990 در سال 2001 در سال 2014 سازمان ملل, جنگ های خلاف قانون
اساسی بسیاری انجام داده است. و

قاضی توماس؛ ام کولی در کتاب خود درباره قانون اساسی چنین آورده است: و
قانون اساسی به خودی خود تجویز کنندۀ پیمان یا واضع قانون نیست. قانون با زمان دگرگون نمی شود
و به طور نظری هم, تسلیم شرایط نمی گردد. کنگره, اختیار قانون گذاری خود را از قانون اساسی که
معیار قدرت است, دریافت می دارد. وضع هر قانونی از جانب کنگره که با شرایط قانون اساسی
همخوانی نداشته باشد و یا در چارچوب آن قرار نگیرد, خلاف قانون اساسی است. و
بدین ترتیب هیچ قانونی به گونه اجباری به کسی تحمیل نمی شود. قانون اساسی, هیچ محدودیتی
برقدرت تحمیل نمی کند؛ اما باید مجوز محدویت هایی را صادر کند که هیچ عملی در زیر لوای آن, برای
تغییر قانون اساسی یا بخش هایی از قدرت مبتنی بر قانون اساسی صورت نگیرد. مجلس نمایندگان و
سنا نمی توانند در مورد یک پیمان, اختیاری بالاتر از خود اعمال کنند و یا اختیارات تفویض شده از
سوی سنا و مجلس نمایندگان را واگذار کنند. و

  سیاست پردازی و نیرنگ
کمیته 300 باشگاه رم
دکتر جان کولمن
ترجمه: دکتر یحیی شمس

Montag, 20. Februar 2017

Die Gemanen IV

Was Wuchs auf ihren Äckern?
Die Germanischen Bauern betrieben Akkerbau und Viehzucht.
Im 2. Jahrhundert v. Chr. Verdrängte der eiserne Pflug den hölzernen
Hakenpflug.
Zunächst war es ein Ritzpflug,der den Boden lockerte, die Scholle aber nicht
Wendete. Etwa 200 Jahre Später tauchten die ersten Wendepflüge auf, wie
Wir sie heute noch kennen. Die Pflüge wurden wahrscheinlich von Ochsen,
Seltener von Sklaven gezogen. Auf den Äkern wuchsen vor allem Gerste,
Weizen, Hafer, Hirse und Flachs, gelegentlich auch Roggen, Daneben baute
Man Ölfrüchte an, Hackfrüchte wie Rüben waren seltener. An Gemüse gab es
Mohrrüben, Kohl, Rettich, Rapunzel und Sargel. Um den Ackerboden nicht zu
Erschöpfen, folgte auf eine kurze Zeit des Fruchtanbaus eine längere
Brachzeit, In der das Land als Weide benutzt wurde.

Das Rind der Germanen Maß durchschnittlich 1,09 m, also rund 25 cm weniger
Als unsere heutige Milchkul. Auch der Stier war selten höher als 130 cm.
Schweine, ebenfalls wesentlich Kleiner als ihre heutigen Artgenossen.
Von dem Hauptvolk der Kelten, den Galliern, übernahm man bereits vor der
Zeitenwende die Gans und das Huhn; Mastgänse, Entenzungen und
Rüucherschinken aus Germanien gehörten zu den Lieblingsspeisen der
Römischen Kaiser.
Als Haushunde hielt man den (inzwischen ausgestorbenen) Torfspitz; Hunde
Waren damals schon unentbehrliche Helfer der Hirten und der Jäger.

Welche Kleidung trugen die Germanen?
Die Germanen tragen gehörnte Helme und sind meist halbnackt. Ihre Blöße
Bedecken sie notdürftig mit Tierfellen. So schrieb der griechische Historiker
Diodor im 1. Jahrhundert v. Chr. Er irrt. Helme waren bei den Germanen äußerst
Selten, und sie waren normalerweise auch nicht ,,halbnackt".
Wahrscheinlich wurde Diodor ein Opfer der Berichte Römischer Legionäre, die
Gesehen hatten, das die Germanen in der Schlacht manchmal ihren Umhang
Abwarfen und den Oberkörper entblößten, um ungehindert von der Kleidung,
Um ungehindert von der Kleidung kämpfen zu können. Tatsächlich kannten die
Germanen schon zur Bronzezeit die Nähnadel mit Öse, den Webstuhl und mit
Naturfarben eingefärbte Stoffe, Arme Leute kleideten sich in Schaffelle, reiche
Schmückten sich melin und Zobel, Reh und Hirsch. Die Felle wurden mit einer
Holzasche hergestellten Lauge, später mit Eichenrinde fein gegerbt.

Das damals auffallendste Kleidungsstücke der Germannen war die von den
Römern anfangs verspottete Hose,eine Erfindung asiatischer Reitervölker.
Die Hosenbeine waren aus mehreren Stoffstücken zusammengenäht und
Reichten bis zum Knie. Es gab aber auch enganliegende Hosen mit angenähten
Füßlingen. Die Hose wurde von einem Grütel gehalten, Strümpfe waren
Unbekannt.
Am Oberkörper trug der Mann einen Kittel mit halblangen Ärmeln, Darüber bei
schlechtem Wetter einen Mantel, der über der rechten Schulter mit Einer Fibel
(Brosche mit Sicherheitsnadel) zusammengehalten wurde.
Der einfache Mann trug Hose und Kittel als einzige Kleidungsstücke.
Schuhe und die gelegentlich getragene Kappe waren aus Leder, die Schuhe
Waren oft mit eingepreßten Ornamenten verziert. Die in Moorgräbern gefundenen Kleidungsstücke sind häufig geflickt, offenbar wurden sie lange Getragen.

Was trugen die germanischen Frauen?
Die Germanin trug ein bodenlanges Hemdkleid, das auf den Schultern mit
Fibeln gehalten wurde. Unterhalb der Hüften sorgten zwei Grütel für schicken
Faltenwurf.
In der Bronzezeit (1500-800 v. Chr.) Trugen junge Frauen manchmal Eine Brust
frei, gelegentlich auch einen regelrechten Minirock, der aus Wollschnüren bestand
und um die Hüfte gewickelt wurde.
Aus verschiedenen Quellen ist übereinstimmend belegt, daß die Germanen Großen
Wert auf Kröperpflege legten.
Zwei germanische Erfindungen haben inzwischen die ganze Welt erobert: die Seife
und die Haarbürste. Die Seife (germanisch: saipo) wurde aus Wollfett Oder aus
verbranntem Seetang hergestellt, die Haarbürste mit Handgriff bestand aus
Schweineborsten.

Auch die Haare wurden vor allem von Männern sehr gepflegt. Der junge Mann
Trug das Kinn glatt, Später trug er einen Kinn- und oder Schnurrbart
verschiedenster Form.
Blond war gefragt - bei den Männern nicht nur wegen Der Mode, sondern auch,
um sich im Kampf nicht von den Gefährten zu Unterscheiden.
Da aber nicht alle Germanen blond waren, wurden häufig Haarbleichmittel aus
Ziegenpeter oder Hammeltalg mit verschiedenen anderen Zusätzen benutzt.
Die Chatten färbten ihre Haare auch rot.

Welche Bedeutung hatte der Gürtel?
Natürlich unterschieden sich die Kleidungsstücke bei den verschiedenen
Stämmen in Form, Farbe und Machart. Allen Germanen war aber eines
Gemeinsam: Der Grütel war wichtiges Kleidungsstück. Als Symbol der
männlichen Kraft sagte er neben dem Mantel viel über die soziale Stellung
Seines Trägers aus.
Die Kleider hatten keine Taschen.
In Kleinen Beuteln Am Grütel hing alles, was man dauernd bei sich haben wollte:
bei den Frauen Nähzeug, Haushaltsgeräte und Schmuck, beim Mann Messer,
Schlüssel, am Grütel selbst Streitaxtleute oder Schwert. In der Bronzezeit waren
die Schwerter Aus Bronze und daher so teuer, daß sich nur Reiche diesen
Luxus leisten Könnten.
Erst mit der Eisenzeit wurde das Schwert Allgemeingut. Die Hauptwaffe der
Germanen war jedoch die Lanze.

Die Schwerter berühmter Waffenschmiede hatten Namen. Ihre Klingen Waren
Gesätzt oder mit Einlegearbeiten in Gold verziert. Sie wurden von Generation
Zu Gerneration weitervererbt. Es gab das lange Hiebschwert und das breite,
Zunächst einschneidige Hiebmesser, der ,,Sax", mit einer Blutrinne.
Vor etwa 2000 Jahren kam das zweischneidige kurzschwert auf, das wohl auf
Den ähnlichen römischen ,,gladius" zurückzuführen ist. Das Kampfbeil und die
Streitaxtleute waren anfangs mehr Würdesymbol als Waffe. Erst um 400 n. Chr.
Benutzten die Franken im Kampf die Wurfaxt mit langem Stiel, die ,,Franziska".

Woher kommt das Wort ,,schildern"?
Der germanische Schild war aus dünnem Ahorn- oder Eschenholz und
gelegentlich mit Leder überzogen. Außen hatte er in der Mitte einen Buckel,
Der eine Zeitlang als Stoßwaffe zu einem Horn umgestaltet wurde.
Der Schild war oft bemalt. Die Zeichnung sollte dem Gegner sagen, gegen
wener kämpfte. Daher kommt unser Wort: Schildern. Außerdem glaubte
man, Die Bemalung habe magische Kräfte. Der Schild hatte zwei Funktionen:
Einmal Sollte er seinen Träger vor den Waffen des Feindes schützen,
außerdem diente Er als Schallverstärker für den Schlachtruf. Beim Angriff
brüllten die Krieger Den Namen des eigenen Stammes in die Innenseite des
Schildes.

Ein weitere germanische Waffe war die Frame, eine etwa 2 m lange Lanze mit
Zweischneidiger Eisenspitze und hölzernem Schaft. Man konnte Sie werfen
Oder mit ihr stoßen. Als Waffe des armen Mannes galten Axt und Keule sowie
Steine oder Schleuderkugeln als Wurfgeschosse. Brustpanzet, Helm und
Beinschienen lehnten die Germanen ab. Sie fühlten sich darin in ihrer
Bewegungsfreiheit eingeengt. Allenfalls trugen sie eine grobe Wollmütze, meist
Aber kämpften sie barhäuptig und halbnackt. Erst nach der Völkerwanderung
Trugen gotische Reiter Kettenhemden und Schuppenpanzer.

Wer wurde zum Kriegsdienst herangezogen?
Zum Kriegsdienst konnte jeder Freie herangezogen werden. Das geschah durch
Feuerzeichen, durch Hornrufe oder durch Boten, die mit Runen gezeichnete
Stäbe von Dorf zu Dorf trugen. Die Einberufenen wurden zu Hundertschaften
Zusammengestellt, der Angriff erfolgte in Keilform. Um den Zusammenhalt und
Die Widerstandskraft innerhalb des Keiles zu vergrößern, kämpften Angehörige
Einer Sippe stets im gleichen Keil.
Die Germanen kämpften zu Fuß; nur der Anführer, meist ein Adliger, konnte sich
Ein Pferd leisten und zog mit ihm in den Kampf. Das Sprichwort ,,auf hohem Roß
sitzen" erinnert noch heute daran. Die Germanischen Pferde waren keine
Nutztiere, die Pflüge wurden von Ochsen oder Menschen gezogen.
Die Pferde waren klein, die Schulterhöhe betrug etwa 125 cm. Sättel und
Steigbügel gab es nicht, der Reiter saß auf dem nackten Pferderücken.
Um ihn herum kämpften die Unberittenen. Tacitus berichtet: ,, In den Mähnen
der Pferde hielten sich die Krieger fest, die zu Fuß in die Schlacht stürzten.
Das Pferd wurde nach dem Tod seines Herrn geopfert, das heißt, der Kopf
Wurde im Moor versenkt, das Fleisch wurde gegessen.

Wie entstanden die Stände?
In der Germanischen Gesellschaft Unterschied man drei durch Geburt festgelegte
Stände: Der Sohn des Sklaven war wiederum Sklave, der Sohn des Freien war
frei und der Sohn des Adligen war adlig. Dazu gab es noch den Freigelassenen
oder Halbfreien, der ebenfalls in seinen Stand hineingrboren
Wurde.
Der Adel bildete bei den Germanen den obersten, mächtigsten, zahlenmäßig
Aber kleinsten Stand. Adlig war, wer seine Herkunft von einem göttlichen
Ahnherren herleiten konnte. Man konnte aber auch durch besondere Tüchtigkeit
im Krieg in den Adel aufsteigen. Vornehmste Aufgabe des Adligen War die
Leitung des Things seines Gebietes.
Er bestimmte nach Rücksprache mit einem kleinen Kreis von Freien, was auf
Dem Thing verhandelt wurde. Die Männer konnten die Beschlüsse des Things
Ablehnen oder annehmen. Ablehnung eines Vorschlags wurde durch Murren,
Annahme durch Aneinanderschlagen der Waffen aus gedrückt. Tacitus berichtete,
daß die Stimmenmehrheit der Freien entschied, daß es also auf den
Things demokratisch zugegangen sei. Wahrscheinlich hatten die Adligen jedoch
Kraft ihres Standes mehr Recht als ihnen zahlenmäßig Zustand.

In einigen Stämmen wurden aus dem Adel Könige gewählt, die jedoch anfangs
Kein Erbfolgerecht hatten. Aus dem Adel wählte man auch den Anführer, der
Im Kriegsfall die Krieger in die Schlacht führte. Diese Wahl galt aber nur für die
Dauer des Kampfes.
Nur der Adlige durfte sich eine Gefolgschaft halten. Er schloß mit beliebig viel
Freien einen Vertrag ab: Er mußte sie kleiden, ernähren und bewaffnen, dafür
Mußten sie für ihn kämpfen. Im Krieg war das für den Adligen oft ein gutes
Geschäft. Die Beute, die seine Männer machten, deckte meist die Kosten für
Die Gefolgschaft. Sie machte sich selbst bezahlt. Im Frieden war es anders:
Der Adlige mußte die Gefolgschaft aus eigener Tasche unterhalten; daher
Konnten sich nur Reiche Grundebesitzer eine Gefolgschaft leisten.

Wer durfte am Thing teilnehmen?
Die Masse der Bevölkerung bestand aus Freien. Sie nahmen vollberechtigt am
Thing Teil, dürften Waffen tragen und hatten niemandem Abgaben zu leisten.
Die Germanischen Wörter für freien Waffenträger, ,,Karl" oder ,,Kerl," haben sich
bis heute als Vorname bzw. als Bezeichnung für einen etwas derben oder auch
energischen Mann erhalten.
Das Leben eines germanischen Sklaven war ungleich besser als das seines
römischen Leidensgefährten. Er entsprach eher dem späteren Knecht.
Rechtlich war er zwar nur eine ,,Sache", sein Besitzer konnte ihr töten, ohne sich
dafür vor Gericht verantworten zu müssen. Schon Tacitus schrieb aber, daß ein
Germanischer Sklave selten geschlagen und nur im äußersten Jähzorn von
seinem Herrn getötet wurde.

Der Sklave wohnte im allgemeinen in einem Nebengebäude, er gehörte also
nicht zur eigentlichen Hausgemeinschft. Häufig bekam er Boden zur eigenen
Bewirtschaftung zur Verfügung gestellt; dafür mußte er seinem Herrn einen Teil
der Ernte unentgeltlich abliefern.
Sklave oder Leibeigener (althochdeutsch: Schalk) wurde man durch
Kriegsgefangenschaft oder wenn schon die Eltern unfrei waren. Auch säumige
Schuldner wurden Sklaven. Ebenso konnte man sich selbst als Sklave
verkaufen; war der Erlös ausgegeben, begann die Sklaverei.
Hatte ein Sklave genug landwirtschaftliche Produkte oder römische Münzen
gespart, konnte er sich freikaufen. Weiter konnte der Herr einem Sklaven die
Freiheit schenken, dann war dieser ein Halbfreier. Wurde die Schenkung vom
Thing, der Ratsversammlung aller Freien, bestätigt, war der Sklave völlig frei
und durfte am Thing teilnehmen.

Der Halbfreie oder Freigelassene Unterschied sich in seiner Stellung nicht
Wesentlich von der des Schalks. Er wurde aber immerhin als Mitglied eines
Standes anerkannt, während der Sklave wie schon berichtet rechtlich nur als
,,Sache"galt.

Welche Rolle Spielte die Frau in der Germanischen Familie?
Obwohl die Germanen im reinen Patriarchat (Vaterherrschaft) lebten, erfreuten
sich die Frauen außerordentlicher Wertschätzung. Kein Germane scheute sich
in allen Dingen des täglichen Lebens seine Frau oder seine Mutter um Rat zu
fragen. Auch als Priesterin oder als ,,weise Frau'' übte die Germanin großen
Einfluß aus.
Die germanische Familie war sehr kinderreich. Allerdings war die
Säuglingssterblichkeit ungewöhnlich groß. Von drei Kindern starben
durchschnittlich eines bei der Geburt, das zweite vor dem zweiten Geburtstag,
so daß nur jedes dritte Kind das Erwachsenenalter erreichte.
Die durchschnittliche Lebenserwartung der Germanen lag bei 25 bis 30 Jahren.
Die Jungen übten sich schon früh im Gebrauch der Waffen und Werkzeuge,
die Mädchen halfen, sobald sie laufen konnten, der Mutter im Haushalt und
beim Bierbrauen. Gute Brauerinnen hatten es besonders leicht, Später einen
Ehemann zu finden.

Für ihre Freizeit hatten die Kinder mannigfaltiges Spielzezg: Puppen und
Holzfiguren für die Mädchen, kleine Speere und Holzschwerter für die Jungen
Solang sie Klein waren, spielten die Kinder der Bauren mit dem Kindern der
Sklaven und der Adligen. Sie wuchsen auch sonst recht Frei auf.
Die Mädchen badeten gemeinsam mit den Jungen in den Flüssen; Caesar
berichtet, daß die Germanen ,,aus der Verschiedenheit der Geschlechter kein
Geheimnis machten".

Wie wurde der Ehevertrag geschlossen?
War das Mädchen herangewachsen, schlossen die Eltern mit der Familie eines
geeigneten jungen Mannes einen Ehevertrag. Dabei ging es nicht unbedingt
nach Zuneigung, sondern vielmehr nach dem Nutzen, den sich beide Familien
von der Verbindung erhofften. Es kam vor, daß eine Braut ihren künftigen
Ehemann am Tage der Hochzeit zu erstenmal sah. Auflehnung gegen die
Heiratspläne der Familienoberhäupter gab es kaum; der Vater führte ein
strenges Regiment.

Der Hochzeitsvertrag galt als geschlossen, wenn der Kaufpreis, den die Familie
des Bräutigams der Familie der Braut zu zahlen hatte, abgeliefert war.
Meist bestand er aus Rindern, Pferden, Hausrat oder Waffen. Die Braut bekam
von ihren Eltern eine standesgemäße Aussteuer mit. Mit dem Ehevertrag ging
die Braut praktisch in den Besitz ihres Mannes über. Er konnte über sie
verfügen, wie er wollte; wenn er reich genug war, konnte er sich auch eine
zweite Frau nehmen - die erste Frau hatte kein Einspruchsrecht.
Er konnte sie verstoßen, er konnte sie sogar töten, ohne dafür bestraft zu
werden. Als die Friesen im Jahr 28 n. Chr. nicht mehr genügend Geld hatten,
um den vom römischen Tribun Olennius geforderten Tribut zu zahlen, zogen
die Männer mit Weibern und Kindern auf den nächsten Sklavenmarkt und
verkauften sie.

Gesetze, die solche Handlungsweise verboten, gab es nicht.
Es gab überhaupt kein Gesetz, sondern nur innerhalb jeder Sippe ein ein
Gewohnheitsrecht, das jeweils regelte, was recht und was unrecht war.
Lediglich einige schwere Verbrechen wurden bei fast allen germanischen
Stämmen mit den gleichen Strafen geahndet. Bei Feigheit in der Schlacht,
Mord, Verrat, Zauberei, Brandstiftung und schwerem Diebstahl verhängte
der Priester die Todesstrafe.
Auch für Ehebruch mußte eine Frau sterben, Untreue des Mannes wurde
nicht bestraft. Bei kleineren vergehen wurde den Frauen das Kofhaar
einseitig abgeschnitten.

Was war das Fehderecht?
Der Germane schätzte Geradheit und Offenheit, selbst bei einem Verbrecher,
Wer den Leichnam eines Erschlagenen feige verbarg, galt als Mörder; wer ihn
Offen liegen ließ und sich zur Tat bekannte, wurde nur wegen Totschlags
Bestraft. Gegen Verbrecher und drohende Gefahr gab es nur den Selbstschutz;
Reichten die eigenen Kräfte nicht aus, nahm der Germane die Hilfe der Sippe an,
also der männlichen Blutsverwandten.
Diese Private Selbsthilfe war rechtlich anerkannt, ihre Befugnisse waren im
Fehderecht geregelt.
Das Fehderecht schützte vor Friedensbrechern, wobei der Germane unter
Friede einen Zustand von Ruhe, Sicherheit und Ordnung verstand. Für ihn war
Der Friede von den Göttern gewollt, Oberster Wahrer des Friedens war der
Stammesfürst in seiner Eigenschaft als oberster Priester.
Der zum Tode verurteilte Verbrecher wurde den Göttern als Friedensstörer
Geopfert. Man Unterschied leichten und schweren Friedensbruch.
Zum Schweren Friedensbruch gehörten die bereits erwähnten schweren
Verbrechen, Nicht aber Totschlag und offener Raub.
Wurde der schwere Friedensbrecher auf frischer Tat ertappt, wurde er sofort
Hingerichtet. War er flüchtig, erklärte das Thing ihn für ,,friedlos" ; Nun war er
Vogelfrei, und jeder Freie, der ihn traf, mußte ihn töten. Wer leichten
Friedensbruch begangen hatte, wurde ebenfalls für ,,freudenlos" erklärt, aber
Nicht dem ganzen Volke oder Stamm gegenüber. Nur das Opfer der Untat
Oder dessen Sippe durfte ihn töten, nur die Sippe durfte das Verbrechen
rächen.
Wurde ein Germane Zeuge einer Untat oder wurde er selber angegriffen,
rief er ,,waren" (zum Kämpfe heraus) oder ,,dibio, mordio feindio, hilflo, zeter"
(Zum Kämpfe her,).
Unsere Worte ,,zetern" und ,,Zetermordio" haben dort ihre Wurzel. Wer solche
Rufe hörte, mußte zu Hilfe eilen. Wer das nicht tat, wurde schwer bestraft.

Ein was ist was Buch
Die Germanen
Von Hans Reichardt
Jllustrationen von Anne- Lies Jhme und Gerd Werner