تهدید سازمان ملل
تاریخ چگونگی تشکیل سازمان ملل, نمونه ای کلاسیک از [سیاست پردازی و نیرنگ] است. سازمان
ملل متحد پس از شکست جامعۀ ملل که نخستین کوشش در جهت استقرار یک جهان تک حکومتی بود
پدید آمد. این کوشش, در آستانه کنفرانس صلح پاریس که به انعقاد معاهده ورسای انجامید, صورت
گرفت. و
کنفرانس صلح پاریس در 18 ژانویۀ سال 1919, با شرکت 70 گروه که نمایندگی بانکداران بین المللی
را از سوی 27 کشور فاتح در جنگ برعهده داشتند, برگزار شد. در حال حاضر, این واقعیت که این
گروه از نمایندگان از هنگام برگزیده شدن, تا مدتها پس از پایان جنگ, زیر نفوذ بانکداران بین المللی
قرار داشتند, آشکار است. و
اجازه دهید این نکته را به خوبی روشن سازم که کنفرانس صلح پاریس, به منظور زیر فشار قرار دادن
کشور آلمان, تا حد نابودی آن کشور و برای حصول اطمینان از دریافت مبلغ گزافی به نفع بانکدارانی
که در دوران پنج ساله جنگ 1919- 1914, بدون تحمل هیچ گونه زیانی, از امتیازات و بهره های
کلانی برخوردار بودند, تشکیل شد. و
بریتانیا به تنهایی, یک میلیون کشته و دو میلیون مجروع به جا گذاشت. به نوشته تاریخ نگار دوران جنگ
آلن بروگر, بانکداران, از بابت کُسیل هر سربازی به میدان جنگ, حدود ده هزار دلار بهره می بردند. از
دیدگاه دو نفر از اعضاء کمیته 300 و آلومیناتی, راچسن چیدلز و واربورگ, بانکداران بانک مرکزی
فدرال رزرو که هر دو طرف جنگ را تغذیه مالی می کردند, جان انسان ها برایشان هیچ ارزشی
نداشت. و
باید اشاره کرد که اچ. جی. ولز ولردبر تراند راسل, آغاز این جنگ را که میلیون ها نفر از پیروان
مسیحی کشورها را بدون دلیل به کام مرگ کشاند, پیش بینی کرده بودند. و
کمیتۀ 300, سرمایه گذاری جنگ جهانی را به گونه ای طراحی کرده بود که بانکداران بین المللی به
به حداکثر بهره دست یابند. و
از دیدگاه کمیته 300, اچ. جی. ولز در مقام یک پیامبر ظاهر شده بود. واقعیت ان است که رسالت مهم
ولز, تحقق بخشیدن به اهداف شرکت بریتانیایی هند شرقی بود که جرمی بنتهام و آدام اسمیت, از مشاوران
جورج سوم پادشاه انگلستان, در دوران خود برای بی اهمیت جلوه دادن آینده اقتصادی مستعمره نشینان
امریکای شمالی, تنظیم نموده بودند مستعمره نشینان امریکای شمالی, بر آن بودند که از مشقت های
اقتصادی حزب و نیز شمال در سال های 1700 میلادی بگریزند. و
در مقاله ای که ولز در مجلۀ بانکدار نوشته است نسخه ای از آن را نویسنده در موزۀ بریتانیا به دست آورد
به BIS و اتاق پایاپای یا بانک بین المللی تسویه حساب ها IMF نقش آینده صندوق بین المللی پول امروز
خوبی ترسیم شده است. هنگامی که ما مردم, صاحب اصلی حاکمیت ها, به نقش بانک های بین المللی در
بروز جنگ ها و تغذیه مالی طرف های درگیر آگاهی یابیم, جنگ ها, شکل واقعی خود را, آن گونه که
در سینۀ تاریخ نقش بسته اند, خواهند یافت. تا آن زمان, جنگ ها به صورت ابزار بهره دهی و افزایش
درامد بانکی و از میان برداشتن جمعیت های ناخواسته آن گونه که برتراندراسل به روشنی بیان کرده است
در دست بانکداران بین المللی باقی خواهد ماند. و
به طوری که ولز در کتاب دیگر خود به نام[ پس از مردم سالاری ] اشاره می کند, هنگامی که نظم
اقتصادی استبداد جهان تک حکومتی استقرار یابد, نظم سیاسی هم بر آن تحمیل می شود. و
صورت گرفته, به طور RIIA این برداشت که بر اساس توصیه نامۀ مؤسسه سلطنتی امور بین المللی
دقیق همان مضمونی است که در سال 1919 در قالب گفتگوهای صلح پاریس تأیید شده است. مؤسسه
سلطنتی امور بین المللی پیشنهادی را در 23 بند برای و ودرو ویلسون رئیس جمهور وقت امریکا ارسال
داشت که او نیز به نوبۀ خود آن را برای سرهنگ مندل هوس مهاجر هلندی که در نقش ترمزکننده و
مهارکننده ویلسون عمل می کرد, فرستاد. و
سرهنگ هوس بیدرنگ به محل سکونت خود, مگنولیا در ایالت ماساچوست رفت و شمار بندها را
از 23 به 14 کاهش داد که در دسامبر 1918 به همان صورت, به عنوان پیشنهاد 14 ماده ای توسط
رئیس جمهور ویلسون, به کنفرانس صلح پاریس ارائه شد. و
ورود ویلسون به پاریس, با استفاده گرم مردم تهیدست و جنگ زده که ادامه جنگ آنها را به ستوه آورده
بود و در چهرۀ ویلسون, دستیابی به صلحی پایدار را می دیدند, همراه بود. ویلسون در سخنرانی خود از
شیوۀ دیپلماسی نیرنگ به معنای واقعی سود جُست. چه او در بیان خود از گونه ای پندار گرایی استفاده
کرد که همزمان, می توانست بر صلح جهانی, به وسیلۀ بانکداران بین المللی مهار زند و جامعۀ ملل را
نیز, به عنوان ابزار این پندار به کار گیرد. و
بر همین روال, خوانند باید عاملان جریان امضاء پیمان جامعۀ ملل و فرزند خلف آن, سازمان ملل متحد
را از یادنبرد. گفتنی است که نمایندگان آلمان, تا هنگامی که متن پیمان آماده امضاء نشده بود, از ورود به
سالن کنفرانس منع شده بودند. روس ها نیز به علت آنکه مردم به سختی با نظام بلشویکی مخالفت
می ورزیدند, در جلسات کنفرانس حضور نیافتند. نخست وزیر وقت بریتانیا, لوید جورج و رئیس جمهور
امریکا ویلسون به خوبی از پیروزی نزدیک انقلاب بلشویکی و پی آمدهای ناگواری که برای مردم روسیه
به ارمغان می آورد, آگاه بودند. و
از همان آغاز, ده عضو نیرومند شورا بنیانگذاران شورای امنیت سازمان ملل متحد زمام امور و تمام
اختیارات را به دست گرفتند. اعضاء شورا عبارت بودند از: ویلسون, لانسینگ, لوید جورج, بلفور
پیچون, اولاندو, سونینو هر دو نمایندگان اشرافیت بانگداران و نیز گلمنتو, سینونچی و میکی نو. و
در 25 ژانویه 1919, دستور جلسه ای که مؤسسه سلطنتی امور بین المللی تنظیم کرده بود, به اتفاق آراء
به عنوان قطعنامه تأسیس جامعۀ ملل به تصویب رسید. کمیته ای که اعضاء مؤسسۀ سلطنتی برگزیده بوئد
برای حل مسائل آلمان نیز انتخاب شد. در 15 فوریۀ سال 1919, ویلسون به امریکا و جورج به لندن
بازگشتند. اما در ماه مارس همان سال, هر دو به پاریس امدند تا بهترین روش تجزیۀ آلمان را راهیابی
کنند. ازآنجا که شورای ده نفره, با روش های آنان همخوانی نداشت, اعضاء آن به چهار نفر کاهش یافت
یکی از بازماندگان جنگ بوئر در افریقا J.C. SMUTS بریتانیا, از ژنرال جان کریستین اسماتس
دعوت کرد تا در جلسۀ مذاکرات شرکت کند و موارد ضروری دیگری را نیز بر طرح ها و توطئه های
در دست انجام, بیفزاید. وی به عنوان نخست وزیر افریقای جنوبی, به رغم مخالفت های هفتاد و پنج
درصد مردم, این کشور را بر علیه آلمان, به عرصۀ جنگ جهانی اول فراخواند. اسماتس به عضویت
کمیته ای مرکب از ویلسون, هوس ولرد سیسیل که اختیار دار خانواده سلطنتی بریتانیا (به کتاب دیگر
نویسنده زیر عنوان شاه سازان, شاه بازان مراجعه شود) بود, در آمد. و
جامعۀ ملل در سال 1920 تأسیس شد و در کشور سوئیس جای گرفت
ارکان آن از یک دبیرکل شورا [ برگزیده از پنج کشور نیرومند] و یک مجمع عمومی تشکیل شده بود
کشور آلمان و سرنوشت آن به هیچ فروخته شد. شرایط صلح, به مراتب سنگین تر از آنکه در زمان تسلیم
آلمان مورد موافقت قرار گرفته بود, به آن تحمیل شد. از این رو, می توان گفت آلمان در میدان کارزار
با شکست روبرو نشد, بلکه از راه سیاست پردازی و نیرنگ از پای در آمد. و
بانکداران بین المللی به صورت بزرگترین برندگان جنگ, آلمان را میان خود تقسیم کردند و دارایی های
آن را به عنوان پرداخت (غرامت) به جیب زدند. آن گونه که از ویلسون نقل شده, مؤسسه سلطنتی امور
بین المللی احساس می کرد اکنون همه چیز را در دست دارد. اما مؤسسه, از شمار فراوان سناتورهای
امریکایی که به قانون اساسی آن کشور آشنایی داشتند, غافل مانده بود. برخلاف آن روزها, امروز شمار
اعضاء کنگره امریکا که از قانون اساسی آن کشور آگاهی کامل داشته باشند, از بیست نفر تجاوز
نمی کند. و
به طور مثال, سناتور رابرت برد که همه می دانند از پشتیبانی را کفلر برخوردار است, گفته است که
یک پیمان, قانون برتر کشور به شمار می رود. شاید سناتور برد آگاه نباشد که برای قانونی بودن یک
پیمان, باید کشور طرف پیمان, دارای حاکمیت ملی باشد. از این دیدگاه, تا آنجا که نویسنده آشنایی دارد
سازمان ملل فاقد حاکمیت ملی است. بهر روی, یک پیمان تنها یک مقررات است و نمی تواند برتر از
قانون اساسی قرار گیرد, به ویژه هنگامی که امنیت و حاکمیت ملی یک کشور را مورد تهدید قرار دهد
اگر سناتور برد بر این باور خود استوار باشد, در آن صورت آیا رأی او به واگذاری آبراه پاناما بسیار
شگفت آور نخواهد بود؟ هنگامی که ایالات متحده, زمین منطقۀ آبراه را از دولت کلمبیا خریداری کرد
آن سرزمین, به صورت بخشی از منطقه زیر حاکمیت ایالات متحده در آمد. بنابراین, واگذاری آبراه
پاناماه, عملی خلاف قانون اساسی ایالات متحده و غیر قانونی بود. این نکته را, در فصل مربوط به پیمان
آبراه پاناما, کارتر و توریخوس خواهیم آورد و بیشتر روشن خواهیم کرد. و
هنگامی که در مارس 1920, پیمان جامعۀ ملل برای بررسی در دستور کار سنای ایالات متحده قرار
گرفت چهل و نُه نفر از سناتور ها ( سنای امریکا دارای 60 عضو بود) معنای درست و حوزه عمل این
پیمان را نمی شناختند. بنابراین از تصویب آن خودداری کردند. در مقام مقایسه با سال 1945, زمانی
که منشور سازمان ملل در صحن سنای ایالات متحده مطرح شد, بحث های بیشتری دربارۀ جامعه ملل
صورت گرفت. در بحث جامعه ملل, مؤسسه سلطنتی, چند متمم نیز تسلیم کرد. این متمم ها مورد پذیرش
رئیس جمهور ویلسون قرار گرفتند؛ هر چند سنای ایالات متحده آنها را مردود دانست. در 19 نوامبر
سال 1920, سنا بدون هیچ گونه شرطی, پیمان را با 49 رأی مخالف در برابر 35 رأی موافق رد کرد
در این حال, بانکداران بین المللی, ویلسون را راهنمایی کردند که به قطعنامه مشترک کنگره سنا و
مجلس نمایندگان که در نهایت به آلمان اعلان جنگ داده می شد, رأی دهد. و
جامعه ملل تا تاریخ 18 آوریل 1945 که به انحلال خود رأی داد, پا بر جا بود. در این سال, جامعه ملل
دارایی های خود را شامل وجوهی که از جنگ اول جهانی از حساب مردم آلمان برداشته بودند و هم
وام های جنگی را که متحدان ایالات متحده از آن کشور دریافت داشته و بازپرداخت نکرده بودند, به
سازمان ملل متحد انتقال داد. نکته اینجاست که کمیتۀ 300 از پیگیری پندار جهان تک حکومتی دست
برنداشت و آنقدر منتظر باقی ماند تا سازمان ملل متحد, پس از انحلال جامعه ملل بی اعتبار, تشکیل
شود. و
وجوهی که جامعه ملل به سازمان ملل متحد انتقال داد, در واقع وجوهی بود که به مردم ایالات متحده
تعلق داشت. چه ایالات متحده, به کشورهای به اصطلاح متحد, که بدون ارزیابی توانایی های خود, در
سال1914, با آلمان وارد جنگ شده بودند, میلیارد ها دلار وام پرداخت کرده بود. در صورت عدم
دریافت این وام ها, همه آنها باید جنگ را به آلمان واگذار می کردند. و
ایالات متحده در سال 1923, ناظری به کنفرانس لوزان که قدرت های متحد پیروز, برای گفتگو در
باره 10/4 میلیارد دلار بدهی وام ها به کشور ایالات متحده و تقسیم کشورهای نفت خیز خاورمیانه
میان خود, تشکیل داده بودند, اعزام داشت. بانکداران بین المللی, بر اساس دستوراتی که از
چاتهام هوس, در مؤسسه سلطنتی امور بین المللی دریافت داشته بودند, نسبت به پذیرش نماینده یا به
بیان دیگر, دخالت امریکا اعتراض کردند. در هر حال, نخستین توافق بازپرداخت وام ها, میان
ایالات متحده و بریتانیا به امضاء رسید. برپایۀ این توافق, بریتانیا تعهد کرد وام دریافتی خود را به
مدت 62 سال با بهرۀ 3/3 درصد پرداخت کند. و
در نوامبر سال 1925 و آوریل 1926, ایالات متحده با ایتالیا و فرانسه با همان شرایط به توافق رسید
در ماه مه 1930 , همه کشورهایی که از ایالات متحده وام گرفته بودند, موافقت کردند, کلیۀ 11 میلیارد
دلار وام های جنگی دریافتی را, به ایالات متحده امریکا بپردازند. و
در نوامبر 1932, فرانکلین روزولت, به عنوان نخستین رئیس جمهور سوسیالیست ایالات متحده
برگزیده شد. ورود روزولت سوسیالیست به کاخ سفید دارای مقدمه ای بود که با قتل رئیس جمهور
ویلیام مک کینلی آغاز شد و با انتخابات فریبکارانه تدی روزولت به اصطلاح وطن پرست که کارش
گشودن درها به روی آرمان های سوسیالیستی بود, ادامه یافت. شرح این سلسله رخدادها از حوصلۀ
این کتاب خارج است. و
برپایه دستورات چاتهام هوس, روزولت برای اشاره به مشکلات بازپرداخت وام که مورد موافقت
متحدان قرار گرفته بود, هیچ فرصتی را از دست نداد. در دسامبر 1932, هیچ یک از کشور هایی که
میلیارد ها دلار بدهی وام های زمان جنگ را برعهده داشتند, نتوانستند اقساط خود را بپردازند. بریتانیا
از حیث مبلغ و برگشت اقساط در رأس همه کشورهای بدهکار قرار داشت. و
بخش بزرگ این پول و آنچه از آلمانی ها پس از جنگ جهانی اول به دست آمده بود به جیب جامعه ملل
و دست آخر به حساب سازمان ملل متحد منظور شد. بدین ترتیب, نه تنها امریکا بسیاری از سربازان
خود را در جبهه های جنگ اروپا بدون دلیل قربانی کرد, که ثروت خود را هم به کشورهایی که در اروپا
خود جنگ اول جهانی را میان خویش آغاز کرده بودند, به باد داد. بدتر از آن اوراق قرضه بدون ارزش
بازپرداخت وام های غرامت جنگ, به درون بازار مالی امریکا سرازیر شده و میلیارد ها دلار دیگر
روی دست مالیات دهندگان این کشور باقی گذارد. و
اگر تنها بتوان یک نکته را در مورد کمیتۀ 300 با اطمینان گفت این است که این گروه هرگز عقب نشینی
نمی کند. اصطلاحی وجود دارد که تاریخ تکرار می شود. این گفته در مورد گرایش و اصرار کمیتۀ 300
برای تحمیل جهان تک حکومتی به ایالات متحده به طور یقین درست است. و
اچ جی ولز, در کتاب خود باعنوان شکل چیزهایی که در پیش است این نهاد جهانی را مانند گونه ای
توطئه باز یا گونه ای فرقه در کشور جهانی یا به بیان روشن تر, جهان تک حکومتی تشریح می کند
ولز می گوید, این کشور جهانی است که در کرۀ ماه باید تنها صاحب زمین باشد. و
همه راه ها باید به سوسیالیسم بینجامد. وی در کتاب پس از مردم سالاری به دوستی اظهار می دارد
هنگامی که نظم اقتصادی جهانی برقرار شد از راه صندوق بین المللی پول و بانک بین المللی تسویه
حساب ها, نظم سیاسی و اجتماعی نیز بر جهان حکمفرما خواهد شد. و
در فصل مربوط به مؤسسه تاویستاک در روابط انسانی, چگونگی انجام عملیات پژوهش که موجب
بروز دگر گونی های تأثر آور در سیاست و اقتصاد می شود, توضیح بیشتری داده خواهد شد. و
در مورد ایالات متحد, گر چه طرح ریزی کمیته 300 برای سرنگونی دولت یا قانون اساسی ان صورت
نگرفته, اما همه تلاش ها در راستای فرو بردن آن کشور در بوتۀ غفلت انجام گرفته است. این اقدام ها
به آهستگی و با دقت, از راه به کارگیری مفاد بیان نامه مانیفست سوسیالیستی که در سال 1920 توسط
به پیروی از بیان نامه 1848 کمونیست تنظیم شد, صورت می گیرد Fabians society جامعه فابین ها
آیا این موضوع به منزله عفلت کردن از قانون اساسی نیست؟
مگر چه رخ داده است؟ در واقع می توان گفت هر گاه دولت ایالات متحده در اقدامات روز مره و زیر
پوشش مصونیت, از قانون اساسی منحرف شود, آن را مورد چشم پوشی و غفلت قرار داده است. احکام
اجرایی, مانند اعزام جوانان به جبهه های جنگ, بدون اعلان جنگ, مانند آنچه در جنگ خلیج فارس
روی داد, نوعی چشم پوشی از قانون اساسی به شما می آید. دستورهای اجرایی, در واقع احکام هستند
که از چارچوب وظایف و اختیارات رئیس جمهور خارج است. این گونه اعلان ها مانند اعلان جنگ
بدون توجه به قانون, تنها در حد پادشاهان و تک حکومتی است. و
جامعه فرو پاشیده ملل, باری بر دوش سنای ایالات متحده بود که پسانتر به صورت منشور سازمان ملل
متحد دوباره بر آن تحمیل شد. تنها سه روز به سناتورها فرصت بحث و گفتگو در بارۀ منشور این
سازمان داده شد؛ حال آنکه دقت در بررسی چنین منشور با اهمیتی, فرصتی به مراتب بیش از آن نیاز
داشت. اگر سناتورهای امریکایی به اهمیت موضوع گفتگو و تصمیم گیری شان آگاهی داشتند
به استثناء چند نفر در خواست زمان بیشتری را برای تصمیم گیری خود طرح می کردند. باید یاد آور
شد که چون سنا به موضوع این سند آگاهی کامل نداشت, نمی بایست نسبت بدان رأی گیری به عمل
آورد. به دیگر سخن, اگر سناتورهایی که منشور سازمان ملل را مورد گفتگو قرار دادند, از موضوع
آن آگاهی نمی داشتند, به طور معمول باید بدان رأی منفی می دادند. و
جدای از دیگر موارد, این سند در نهایت سستی و در بسیاری موارد پرابهام, فریبکارانه و متضاد تنظیم
شده بود. براساس همین اشکالات, سند یادشده پذیرفتنی نبود. و
یک قانون که همانند یک پیمان است, باید روشن و بی هیچ ابهامی نوشته شود. منشور سازمان ملل از
این مقوله ها به دور بود. در هر حال ایالات متحده که پای بند قانون اساسی خویش است, به دلیل های
زیر نمی توانست و نمی بایست منشور یاد شده را تصویب کند. و
سیاست پردازی و نیرنگ
کمیته 300
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
تاریخ چگونگی تشکیل سازمان ملل, نمونه ای کلاسیک از [سیاست پردازی و نیرنگ] است. سازمان
ملل متحد پس از شکست جامعۀ ملل که نخستین کوشش در جهت استقرار یک جهان تک حکومتی بود
پدید آمد. این کوشش, در آستانه کنفرانس صلح پاریس که به انعقاد معاهده ورسای انجامید, صورت
گرفت. و
کنفرانس صلح پاریس در 18 ژانویۀ سال 1919, با شرکت 70 گروه که نمایندگی بانکداران بین المللی
را از سوی 27 کشور فاتح در جنگ برعهده داشتند, برگزار شد. در حال حاضر, این واقعیت که این
گروه از نمایندگان از هنگام برگزیده شدن, تا مدتها پس از پایان جنگ, زیر نفوذ بانکداران بین المللی
قرار داشتند, آشکار است. و
اجازه دهید این نکته را به خوبی روشن سازم که کنفرانس صلح پاریس, به منظور زیر فشار قرار دادن
کشور آلمان, تا حد نابودی آن کشور و برای حصول اطمینان از دریافت مبلغ گزافی به نفع بانکدارانی
که در دوران پنج ساله جنگ 1919- 1914, بدون تحمل هیچ گونه زیانی, از امتیازات و بهره های
کلانی برخوردار بودند, تشکیل شد. و
بریتانیا به تنهایی, یک میلیون کشته و دو میلیون مجروع به جا گذاشت. به نوشته تاریخ نگار دوران جنگ
آلن بروگر, بانکداران, از بابت کُسیل هر سربازی به میدان جنگ, حدود ده هزار دلار بهره می بردند. از
دیدگاه دو نفر از اعضاء کمیته 300 و آلومیناتی, راچسن چیدلز و واربورگ, بانکداران بانک مرکزی
فدرال رزرو که هر دو طرف جنگ را تغذیه مالی می کردند, جان انسان ها برایشان هیچ ارزشی
نداشت. و
باید اشاره کرد که اچ. جی. ولز ولردبر تراند راسل, آغاز این جنگ را که میلیون ها نفر از پیروان
مسیحی کشورها را بدون دلیل به کام مرگ کشاند, پیش بینی کرده بودند. و
کمیتۀ 300, سرمایه گذاری جنگ جهانی را به گونه ای طراحی کرده بود که بانکداران بین المللی به
به حداکثر بهره دست یابند. و
از دیدگاه کمیته 300, اچ. جی. ولز در مقام یک پیامبر ظاهر شده بود. واقعیت ان است که رسالت مهم
ولز, تحقق بخشیدن به اهداف شرکت بریتانیایی هند شرقی بود که جرمی بنتهام و آدام اسمیت, از مشاوران
جورج سوم پادشاه انگلستان, در دوران خود برای بی اهمیت جلوه دادن آینده اقتصادی مستعمره نشینان
امریکای شمالی, تنظیم نموده بودند مستعمره نشینان امریکای شمالی, بر آن بودند که از مشقت های
اقتصادی حزب و نیز شمال در سال های 1700 میلادی بگریزند. و
در مقاله ای که ولز در مجلۀ بانکدار نوشته است نسخه ای از آن را نویسنده در موزۀ بریتانیا به دست آورد
به BIS و اتاق پایاپای یا بانک بین المللی تسویه حساب ها IMF نقش آینده صندوق بین المللی پول امروز
خوبی ترسیم شده است. هنگامی که ما مردم, صاحب اصلی حاکمیت ها, به نقش بانک های بین المللی در
بروز جنگ ها و تغذیه مالی طرف های درگیر آگاهی یابیم, جنگ ها, شکل واقعی خود را, آن گونه که
در سینۀ تاریخ نقش بسته اند, خواهند یافت. تا آن زمان, جنگ ها به صورت ابزار بهره دهی و افزایش
درامد بانکی و از میان برداشتن جمعیت های ناخواسته آن گونه که برتراندراسل به روشنی بیان کرده است
در دست بانکداران بین المللی باقی خواهد ماند. و
به طوری که ولز در کتاب دیگر خود به نام[ پس از مردم سالاری ] اشاره می کند, هنگامی که نظم
اقتصادی استبداد جهان تک حکومتی استقرار یابد, نظم سیاسی هم بر آن تحمیل می شود. و
صورت گرفته, به طور RIIA این برداشت که بر اساس توصیه نامۀ مؤسسه سلطنتی امور بین المللی
دقیق همان مضمونی است که در سال 1919 در قالب گفتگوهای صلح پاریس تأیید شده است. مؤسسه
سلطنتی امور بین المللی پیشنهادی را در 23 بند برای و ودرو ویلسون رئیس جمهور وقت امریکا ارسال
داشت که او نیز به نوبۀ خود آن را برای سرهنگ مندل هوس مهاجر هلندی که در نقش ترمزکننده و
مهارکننده ویلسون عمل می کرد, فرستاد. و
سرهنگ هوس بیدرنگ به محل سکونت خود, مگنولیا در ایالت ماساچوست رفت و شمار بندها را
از 23 به 14 کاهش داد که در دسامبر 1918 به همان صورت, به عنوان پیشنهاد 14 ماده ای توسط
رئیس جمهور ویلسون, به کنفرانس صلح پاریس ارائه شد. و
ورود ویلسون به پاریس, با استفاده گرم مردم تهیدست و جنگ زده که ادامه جنگ آنها را به ستوه آورده
بود و در چهرۀ ویلسون, دستیابی به صلحی پایدار را می دیدند, همراه بود. ویلسون در سخنرانی خود از
شیوۀ دیپلماسی نیرنگ به معنای واقعی سود جُست. چه او در بیان خود از گونه ای پندار گرایی استفاده
کرد که همزمان, می توانست بر صلح جهانی, به وسیلۀ بانکداران بین المللی مهار زند و جامعۀ ملل را
نیز, به عنوان ابزار این پندار به کار گیرد. و
بر همین روال, خوانند باید عاملان جریان امضاء پیمان جامعۀ ملل و فرزند خلف آن, سازمان ملل متحد
را از یادنبرد. گفتنی است که نمایندگان آلمان, تا هنگامی که متن پیمان آماده امضاء نشده بود, از ورود به
سالن کنفرانس منع شده بودند. روس ها نیز به علت آنکه مردم به سختی با نظام بلشویکی مخالفت
می ورزیدند, در جلسات کنفرانس حضور نیافتند. نخست وزیر وقت بریتانیا, لوید جورج و رئیس جمهور
امریکا ویلسون به خوبی از پیروزی نزدیک انقلاب بلشویکی و پی آمدهای ناگواری که برای مردم روسیه
به ارمغان می آورد, آگاه بودند. و
از همان آغاز, ده عضو نیرومند شورا بنیانگذاران شورای امنیت سازمان ملل متحد زمام امور و تمام
اختیارات را به دست گرفتند. اعضاء شورا عبارت بودند از: ویلسون, لانسینگ, لوید جورج, بلفور
پیچون, اولاندو, سونینو هر دو نمایندگان اشرافیت بانگداران و نیز گلمنتو, سینونچی و میکی نو. و
در 25 ژانویه 1919, دستور جلسه ای که مؤسسه سلطنتی امور بین المللی تنظیم کرده بود, به اتفاق آراء
به عنوان قطعنامه تأسیس جامعۀ ملل به تصویب رسید. کمیته ای که اعضاء مؤسسۀ سلطنتی برگزیده بوئد
برای حل مسائل آلمان نیز انتخاب شد. در 15 فوریۀ سال 1919, ویلسون به امریکا و جورج به لندن
بازگشتند. اما در ماه مارس همان سال, هر دو به پاریس امدند تا بهترین روش تجزیۀ آلمان را راهیابی
کنند. ازآنجا که شورای ده نفره, با روش های آنان همخوانی نداشت, اعضاء آن به چهار نفر کاهش یافت
یکی از بازماندگان جنگ بوئر در افریقا J.C. SMUTS بریتانیا, از ژنرال جان کریستین اسماتس
دعوت کرد تا در جلسۀ مذاکرات شرکت کند و موارد ضروری دیگری را نیز بر طرح ها و توطئه های
در دست انجام, بیفزاید. وی به عنوان نخست وزیر افریقای جنوبی, به رغم مخالفت های هفتاد و پنج
درصد مردم, این کشور را بر علیه آلمان, به عرصۀ جنگ جهانی اول فراخواند. اسماتس به عضویت
کمیته ای مرکب از ویلسون, هوس ولرد سیسیل که اختیار دار خانواده سلطنتی بریتانیا (به کتاب دیگر
نویسنده زیر عنوان شاه سازان, شاه بازان مراجعه شود) بود, در آمد. و
جامعۀ ملل در سال 1920 تأسیس شد و در کشور سوئیس جای گرفت
ارکان آن از یک دبیرکل شورا [ برگزیده از پنج کشور نیرومند] و یک مجمع عمومی تشکیل شده بود
کشور آلمان و سرنوشت آن به هیچ فروخته شد. شرایط صلح, به مراتب سنگین تر از آنکه در زمان تسلیم
آلمان مورد موافقت قرار گرفته بود, به آن تحمیل شد. از این رو, می توان گفت آلمان در میدان کارزار
با شکست روبرو نشد, بلکه از راه سیاست پردازی و نیرنگ از پای در آمد. و
بانکداران بین المللی به صورت بزرگترین برندگان جنگ, آلمان را میان خود تقسیم کردند و دارایی های
آن را به عنوان پرداخت (غرامت) به جیب زدند. آن گونه که از ویلسون نقل شده, مؤسسه سلطنتی امور
بین المللی احساس می کرد اکنون همه چیز را در دست دارد. اما مؤسسه, از شمار فراوان سناتورهای
امریکایی که به قانون اساسی آن کشور آشنایی داشتند, غافل مانده بود. برخلاف آن روزها, امروز شمار
اعضاء کنگره امریکا که از قانون اساسی آن کشور آگاهی کامل داشته باشند, از بیست نفر تجاوز
نمی کند. و
به طور مثال, سناتور رابرت برد که همه می دانند از پشتیبانی را کفلر برخوردار است, گفته است که
یک پیمان, قانون برتر کشور به شمار می رود. شاید سناتور برد آگاه نباشد که برای قانونی بودن یک
پیمان, باید کشور طرف پیمان, دارای حاکمیت ملی باشد. از این دیدگاه, تا آنجا که نویسنده آشنایی دارد
سازمان ملل فاقد حاکمیت ملی است. بهر روی, یک پیمان تنها یک مقررات است و نمی تواند برتر از
قانون اساسی قرار گیرد, به ویژه هنگامی که امنیت و حاکمیت ملی یک کشور را مورد تهدید قرار دهد
اگر سناتور برد بر این باور خود استوار باشد, در آن صورت آیا رأی او به واگذاری آبراه پاناما بسیار
شگفت آور نخواهد بود؟ هنگامی که ایالات متحده, زمین منطقۀ آبراه را از دولت کلمبیا خریداری کرد
آن سرزمین, به صورت بخشی از منطقه زیر حاکمیت ایالات متحده در آمد. بنابراین, واگذاری آبراه
پاناماه, عملی خلاف قانون اساسی ایالات متحده و غیر قانونی بود. این نکته را, در فصل مربوط به پیمان
آبراه پاناما, کارتر و توریخوس خواهیم آورد و بیشتر روشن خواهیم کرد. و
هنگامی که در مارس 1920, پیمان جامعۀ ملل برای بررسی در دستور کار سنای ایالات متحده قرار
گرفت چهل و نُه نفر از سناتور ها ( سنای امریکا دارای 60 عضو بود) معنای درست و حوزه عمل این
پیمان را نمی شناختند. بنابراین از تصویب آن خودداری کردند. در مقام مقایسه با سال 1945, زمانی
که منشور سازمان ملل در صحن سنای ایالات متحده مطرح شد, بحث های بیشتری دربارۀ جامعه ملل
صورت گرفت. در بحث جامعه ملل, مؤسسه سلطنتی, چند متمم نیز تسلیم کرد. این متمم ها مورد پذیرش
رئیس جمهور ویلسون قرار گرفتند؛ هر چند سنای ایالات متحده آنها را مردود دانست. در 19 نوامبر
سال 1920, سنا بدون هیچ گونه شرطی, پیمان را با 49 رأی مخالف در برابر 35 رأی موافق رد کرد
در این حال, بانکداران بین المللی, ویلسون را راهنمایی کردند که به قطعنامه مشترک کنگره سنا و
مجلس نمایندگان که در نهایت به آلمان اعلان جنگ داده می شد, رأی دهد. و
جامعه ملل تا تاریخ 18 آوریل 1945 که به انحلال خود رأی داد, پا بر جا بود. در این سال, جامعه ملل
دارایی های خود را شامل وجوهی که از جنگ اول جهانی از حساب مردم آلمان برداشته بودند و هم
وام های جنگی را که متحدان ایالات متحده از آن کشور دریافت داشته و بازپرداخت نکرده بودند, به
سازمان ملل متحد انتقال داد. نکته اینجاست که کمیتۀ 300 از پیگیری پندار جهان تک حکومتی دست
برنداشت و آنقدر منتظر باقی ماند تا سازمان ملل متحد, پس از انحلال جامعه ملل بی اعتبار, تشکیل
شود. و
وجوهی که جامعه ملل به سازمان ملل متحد انتقال داد, در واقع وجوهی بود که به مردم ایالات متحده
تعلق داشت. چه ایالات متحده, به کشورهای به اصطلاح متحد, که بدون ارزیابی توانایی های خود, در
سال1914, با آلمان وارد جنگ شده بودند, میلیارد ها دلار وام پرداخت کرده بود. در صورت عدم
دریافت این وام ها, همه آنها باید جنگ را به آلمان واگذار می کردند. و
ایالات متحده در سال 1923, ناظری به کنفرانس لوزان که قدرت های متحد پیروز, برای گفتگو در
باره 10/4 میلیارد دلار بدهی وام ها به کشور ایالات متحده و تقسیم کشورهای نفت خیز خاورمیانه
میان خود, تشکیل داده بودند, اعزام داشت. بانکداران بین المللی, بر اساس دستوراتی که از
چاتهام هوس, در مؤسسه سلطنتی امور بین المللی دریافت داشته بودند, نسبت به پذیرش نماینده یا به
بیان دیگر, دخالت امریکا اعتراض کردند. در هر حال, نخستین توافق بازپرداخت وام ها, میان
ایالات متحده و بریتانیا به امضاء رسید. برپایۀ این توافق, بریتانیا تعهد کرد وام دریافتی خود را به
مدت 62 سال با بهرۀ 3/3 درصد پرداخت کند. و
در نوامبر سال 1925 و آوریل 1926, ایالات متحده با ایتالیا و فرانسه با همان شرایط به توافق رسید
در ماه مه 1930 , همه کشورهایی که از ایالات متحده وام گرفته بودند, موافقت کردند, کلیۀ 11 میلیارد
دلار وام های جنگی دریافتی را, به ایالات متحده امریکا بپردازند. و
در نوامبر 1932, فرانکلین روزولت, به عنوان نخستین رئیس جمهور سوسیالیست ایالات متحده
برگزیده شد. ورود روزولت سوسیالیست به کاخ سفید دارای مقدمه ای بود که با قتل رئیس جمهور
ویلیام مک کینلی آغاز شد و با انتخابات فریبکارانه تدی روزولت به اصطلاح وطن پرست که کارش
گشودن درها به روی آرمان های سوسیالیستی بود, ادامه یافت. شرح این سلسله رخدادها از حوصلۀ
این کتاب خارج است. و
برپایه دستورات چاتهام هوس, روزولت برای اشاره به مشکلات بازپرداخت وام که مورد موافقت
متحدان قرار گرفته بود, هیچ فرصتی را از دست نداد. در دسامبر 1932, هیچ یک از کشور هایی که
میلیارد ها دلار بدهی وام های زمان جنگ را برعهده داشتند, نتوانستند اقساط خود را بپردازند. بریتانیا
از حیث مبلغ و برگشت اقساط در رأس همه کشورهای بدهکار قرار داشت. و
بخش بزرگ این پول و آنچه از آلمانی ها پس از جنگ جهانی اول به دست آمده بود به جیب جامعه ملل
و دست آخر به حساب سازمان ملل متحد منظور شد. بدین ترتیب, نه تنها امریکا بسیاری از سربازان
خود را در جبهه های جنگ اروپا بدون دلیل قربانی کرد, که ثروت خود را هم به کشورهایی که در اروپا
خود جنگ اول جهانی را میان خویش آغاز کرده بودند, به باد داد. بدتر از آن اوراق قرضه بدون ارزش
بازپرداخت وام های غرامت جنگ, به درون بازار مالی امریکا سرازیر شده و میلیارد ها دلار دیگر
روی دست مالیات دهندگان این کشور باقی گذارد. و
اگر تنها بتوان یک نکته را در مورد کمیتۀ 300 با اطمینان گفت این است که این گروه هرگز عقب نشینی
نمی کند. اصطلاحی وجود دارد که تاریخ تکرار می شود. این گفته در مورد گرایش و اصرار کمیتۀ 300
برای تحمیل جهان تک حکومتی به ایالات متحده به طور یقین درست است. و
اچ جی ولز, در کتاب خود باعنوان شکل چیزهایی که در پیش است این نهاد جهانی را مانند گونه ای
توطئه باز یا گونه ای فرقه در کشور جهانی یا به بیان روشن تر, جهان تک حکومتی تشریح می کند
ولز می گوید, این کشور جهانی است که در کرۀ ماه باید تنها صاحب زمین باشد. و
همه راه ها باید به سوسیالیسم بینجامد. وی در کتاب پس از مردم سالاری به دوستی اظهار می دارد
هنگامی که نظم اقتصادی جهانی برقرار شد از راه صندوق بین المللی پول و بانک بین المللی تسویه
حساب ها, نظم سیاسی و اجتماعی نیز بر جهان حکمفرما خواهد شد. و
در فصل مربوط به مؤسسه تاویستاک در روابط انسانی, چگونگی انجام عملیات پژوهش که موجب
بروز دگر گونی های تأثر آور در سیاست و اقتصاد می شود, توضیح بیشتری داده خواهد شد. و
در مورد ایالات متحد, گر چه طرح ریزی کمیته 300 برای سرنگونی دولت یا قانون اساسی ان صورت
نگرفته, اما همه تلاش ها در راستای فرو بردن آن کشور در بوتۀ غفلت انجام گرفته است. این اقدام ها
به آهستگی و با دقت, از راه به کارگیری مفاد بیان نامه مانیفست سوسیالیستی که در سال 1920 توسط
به پیروی از بیان نامه 1848 کمونیست تنظیم شد, صورت می گیرد Fabians society جامعه فابین ها
آیا این موضوع به منزله عفلت کردن از قانون اساسی نیست؟
مگر چه رخ داده است؟ در واقع می توان گفت هر گاه دولت ایالات متحده در اقدامات روز مره و زیر
پوشش مصونیت, از قانون اساسی منحرف شود, آن را مورد چشم پوشی و غفلت قرار داده است. احکام
اجرایی, مانند اعزام جوانان به جبهه های جنگ, بدون اعلان جنگ, مانند آنچه در جنگ خلیج فارس
روی داد, نوعی چشم پوشی از قانون اساسی به شما می آید. دستورهای اجرایی, در واقع احکام هستند
که از چارچوب وظایف و اختیارات رئیس جمهور خارج است. این گونه اعلان ها مانند اعلان جنگ
بدون توجه به قانون, تنها در حد پادشاهان و تک حکومتی است. و
جامعه فرو پاشیده ملل, باری بر دوش سنای ایالات متحده بود که پسانتر به صورت منشور سازمان ملل
متحد دوباره بر آن تحمیل شد. تنها سه روز به سناتورها فرصت بحث و گفتگو در بارۀ منشور این
سازمان داده شد؛ حال آنکه دقت در بررسی چنین منشور با اهمیتی, فرصتی به مراتب بیش از آن نیاز
داشت. اگر سناتورهای امریکایی به اهمیت موضوع گفتگو و تصمیم گیری شان آگاهی داشتند
به استثناء چند نفر در خواست زمان بیشتری را برای تصمیم گیری خود طرح می کردند. باید یاد آور
شد که چون سنا به موضوع این سند آگاهی کامل نداشت, نمی بایست نسبت بدان رأی گیری به عمل
آورد. به دیگر سخن, اگر سناتورهایی که منشور سازمان ملل را مورد گفتگو قرار دادند, از موضوع
آن آگاهی نمی داشتند, به طور معمول باید بدان رأی منفی می دادند. و
جدای از دیگر موارد, این سند در نهایت سستی و در بسیاری موارد پرابهام, فریبکارانه و متضاد تنظیم
شده بود. براساس همین اشکالات, سند یادشده پذیرفتنی نبود. و
یک قانون که همانند یک پیمان است, باید روشن و بی هیچ ابهامی نوشته شود. منشور سازمان ملل از
این مقوله ها به دور بود. در هر حال ایالات متحده که پای بند قانون اساسی خویش است, به دلیل های
زیر نمی توانست و نمی بایست منشور یاد شده را تصویب کند. و
سیاست پردازی و نیرنگ
کمیته 300
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen