جنگ غیر قانونی و وحشیانه خلیج فارس
دنباله صفحه دوم
آخرین جنگی که از راه دیپلماسی با نیرنگ در خلیج فارس به وقوع پیوست, دست کم در یک مورد, با
دیگر جنگ ها تفاوت داشت و آن, به جا ماندن آثار دخالت کمیتۀ 300-شورای روابط خارجی آلومیناتی
.و گروه بیلدر برگرها بود که تاکنون هم نتوانسته اند برای پاک کردن آثار آن, اقدام جدی به عمل آورند
بریتانیا که از موقعیت پیش آمده ناراضی بنظر می رسید, برای تقویت موضوع خویش, به طرح یک
توطئه خونین دست آزید. مأموران جاسوسی ام.ای.6 بریتانیا, برای ایجاد یک بلوا در میان کردها به
منطقۀ موصل اعزام شدند. کردها که از جانب رهبرشان شیخ محمود تشویق می شدند. و
در 18 جون 1922 به یک شورش بزرگ دست زدند. مأموران جاسوسی ام. ای. 6, ماه ها به شیخ
محمود تلقین کرده بودند که برای به دست آوردن خود مختاری کردها, هیچ فرصتی بهتر از این به
دست نمی آید. و
پرسش این است که چرا مأموران جاسوسی ام. ای..6 کردها را به شورش برانگیختند؟
پاسخ در به کارگیری سیاست پردازی نیرنگ آمیز است. در همان حالی که به کردها گفته می شد که
درخواست دائمی آنان برای دستیابی به یک کشور خودمختاری در شرف تحقق یافتن است,
آقای کاکس در بغداد به رهبران عراقی هشدار می داد که کردها در صدد عصیانگری اند. گفته شده که
یکی از دلائل درخواست رهبران عراقی از کاکس, برای ادامه حضور نیروهای نیروهای بریتانیایی در
آن کشور همین نکته بوده است. کردها پس از دوسال جنگ خونین شکست خوردند و رهبرشان اعدام
شد. و
در سال 1923, کشورهای ایتالیا, فرانسه, و روسیه برای امضاء یادداشت تفاهمی که استقلال عراق را
تضمین کند, بریتانیا را زیر فشار قرار دادند. در این یادداشت تفاهم پیش بینی شده بود که در هر حال
عراق پیش از سال 1926 باید به جامعه ملل بپیوندد. این امر, خشم مقامات شرکت نفتی رویال داچ شل
را برانگیخت. شرکت نفت بریتانیا و شرکت نفتی شل هر دو برای تمدید قرار داد خود درخواست اقدام
فوری داشتند. چه, آنان که قرار دادشان در سال 1926 به پایان می رسید, از تمدید نشدن آن بیمناک
بودند. ضربه جدی دیگری که از این هنگام به دولت توسعه گرای بریتانیا وارد آمد, آگاهی جامعه ملل
از وجود منابع غنی در منطقه موصل عراق بود. و
سازمان جاسوسی ام. ای. 6 , طرح توطئه دیگری را در ایجاد شورش میان کردها به مرحلۀ اجراء
گذاشت که از فوریه تا آوریل 1925 به درازا کشید. در این زمان, ضمن آنکه به رهبران عراق وعده های
دروغینی داده می شد, آنان از اینکه دولت بریتانیا از پشتیبانی شان بردارد و نیروهای خود را از آن منطقه
بیرون بکشد, بیمناک بودند. از سوی دیگر, بریتانیا خود کردها را هم با ایجاد بلوا به گژراهه می کشید. و
هدف بریتانیا آن بود که به جامعۀ ملل نشان دهد, آگاهی یافتن از منابع نفت موصل یک اشتباه است و اگر
یک دولت [بی ثبات] مسؤولیت ذخایر مهم نفتی را بر عهده داشته باشد, در جهان پژواک خوبی نخواهد
داشت. امتیاز دیگر این شیوه برای دولت انگلیس ها آن بود که کردها یکبار دیگر رهبران خود را به دم
تیغ می سپردند. اما این بار توطئه کارگر نیفتاد. زیرا جامعه ملل در مورد موصل ایستادگی کرد و تصمیم
سریعی را به موقع اجراء گذارد. اما طغیان کردها یک بار دیگر به شکست انجامید و رهبرانشان اعدام
شدند. و
کردها هرگز درنیافتند که دشمن واقعی آنان عراقی نیست, بلکه منافع نفتی بریتانیا و آمریکاست که آفت
زندگی شان گردیده است. در سال 1929, وینستون چرچیل به نیروی هوایی سلطنتی انگلستان دستور
بمباران روستاهای کردنشین را صادر کرد. اما کردها چنین پنداشتند که این اقدام عراقی ها بوده است
علت این حمله اعتراض کردها به منابع نفتی بریتانیا در مناطق نفت خیز موصل بود. چه آنان در این
هنگام به ارزش و اهمیت آن آگاهی یافته بودند. و
ماه های آوریل, مه و جون 1932, شاهد توطئه دیگری از سوی ام.ای.6, در جهت ایجاد بلوا در درون
کردها بود. این بار هدف طغیان, متقاعد کردن سازمان ملل برای تغییر تصمیم شان در باره منطقه
موصل بود. اما از آنجا که شورش کردها با شکست روبرو شد و در ضمن در 13 اکتبر 1932, عراق به
صورت کشور مستقلی پا به عرصه بین المللی گذاشت و منطقه موصل نیز در حاکمیت آن قرار گرفت, و
کوشش های عوامل جاسوسی بریتانیا بی نتیجه ماند. شرکت های نفتی بریتانیا حتی دوازده سال پسانتر
هم, در موصل به بهره برداری سرگرم بودند. تا آنکه در سال 1948, با فشار دولت عراق از آن کشور
خارج شدند. و
گفتنی است که بریتانیا حتی پس از خروج اجباری از عراق, زیر عنوان آنکه کویت بخشی از کشور
عراق نیست و کشور جدا گانه ای به شمار می آید, از خروج اجباری از آن منطقه خود داری کرد. پس
از قتل عبدالکریم قاسم رئیس جمهور وقت عراق, دولت آن کشور, از بروز طغیان دیگری از سوی
کردها احساس نگرانی می کرد. زیرا, کردها هنوز زیر مهار عوامل جاسوسی بریتانیا قرار داشتند
کردها در 10 جون 1963, زیر فرماندهی مصطفی بارزانی, بغداد را تهدید به جنگ کردند. باید یادآور
شد که در این هنگام, بغداد برای مبارزه بنیادی با کمونیسم, با مشکلات فراوانی در آن کشور روبرو
بود. از این رو, دولت بغداد طی موافقت نامه ای, پاره ای شرایط خودگردانی کردها را پذیرفت . در این
باره اعلامیه ای نیز صادر کرد. و
از آنجا که در اجرای موافقت نامه خودگردانی سال 1963 کردها پیشرفتی حاصل نشده بود, در
آوریل 1965, آنان با وسوسه جاسوس های بریتانیا بر آن شدند که مبارزه مسلحانه خود را با دولت
عراق از سرگیرند. با توجه به این ناآرامی ها, دولت بغداد, بریتانیا را مسؤول دخالت در امور داخلی
خود و شورش کردها معرفی کرد. این بار, مبارزه کردها چهار سال به طول انجامید, تا در مه 1970
خودگردانی کردها به مرحله عمل در آمد. با این همه, از مجموع شرایط مندرج در موافقت نامه بین
کردها و دولت عراق, تنها چند مورد محدود به مرحله اجرا در آمد. در واقع, در سال 1923, همه آن
ترتیبات نادیده گرفته شده بود. چه, در آن سال به اصرار کشورهای ترکیه, آلمان و فرانسه, جامعه ملل
برای تصمیم گیری در این مورد در لوزان سوئیس, تشکیل جلسه داد. و
علت اصلی تشکیل کنفرانس سال 1923 لوزان, کشف منابع نفتی, در منطقه موصل در شمال عراق بود
در این جریان, ترک ها به طور ناگهانی, نسبت به منطقه نفت خیزی که در سرزمین کردها واقع شده بود
ادعای مالکیت کردند. آمریکا نیز در این هنگام, به مسائل نفتی عراق اظهار علاقه کرد. چرا که
را مجاب Warren Harding جان. دی. راکفلر, توانست رئیس جمهور وقت آمریکا وارن هار دینگ
می سازد که ناظری به کنفرانس اعزام دارد. ناظر آمریکایی وجود شرایط نامناسب در کویت را تأیید
کرد. چه راکفلر, تا هنگامی که می توانست سهم خود را از مناطق تازه نفتی به دست آورد, علاقه ای
به ایجاد خطر برای منافع بریتانیا نداشت. و
با توجه به موافقت نامه قدیمی شرکت نفت ترکیه, عراق حقوق خود را بر منطقه نفتی از دست داد و
وضعیت کویت نیز بلاتکلیف و بدون تغییر باقی ماند. بر اثر اصرار هیأت نمایندگی بریتانیا, موضوع
نفت موصل, به طور عمدی و بدون گرفتن هیچ گونه تصمیمی در ابهام را شد. هیأت نمایندگی بریتانیا
اظهار داشتند که موضوع با [ توافق های آینده ] حل خواهد شد. به هر روی خون سربازان آمریکایی
برای حفظ نفت موصل و منافع شرکت های نفتی بریتانیا و آمریکا, همان گونه که بر سرنفت کویت, در
جنگ کویت و عراق تکرار شد, بر زمین ریخته شد. و
در ماه 25 جون سال 1961, نخست وزیر عراق, حسن عبدالکریم قاسم به مناسبت انجام نگرفتن
.توافق های وعده داده شده در کنفرانس لوزان, بریتانیا را بر سر موضوع کویت مورد حمله قرار داد
قاسم اعلام داشت که سرزمین کویت, بخش جدائی ناپذیر عراق است و از نظر تاریخی نیز, در
طول 400 سال حاکمیت امپراتوری عثمانی, چنین بوده است. بریتانیا در واکنش به این ادعا, کویت را به
عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. و
روشن است, روش ابهام آمیز و چند جانبه بریتانیا در مورد وضعیت کویت و منطقه نفتی موصل, مورد
پذیرش عبدالکریم قاسم قرار نداشت. بدین سان, بریتانیا و آمریکا ناگزیر بودند پیش از دیگر کشورها
استقلال کویت را به رسمیت بشناسند. همان گونه که بریتانیا به روشنی آگاهی داشت, در آن هنگام کویت
بخشی از منطقه نفت خیز رومالیا بود که از آن جدا شده و به شرکت های نفتی انگلیس واگذار شده بود
و بنابراین هرگز نمی توانست کشوری مستقل به شمار آید. و
در صورتی که عبدالکریم قاسم می توانست کویت را پس بگیرد, حاکمان بریتانیا, میلیاردها دلار از در
آمدهای نفتی خود را از دست می دادند. پس از آنکه کویت به اصطلاح استقلال یافت و عبدالکریم قاسم
از میان برداشته شد, جنبش مبارزه با بریتانیا هم فروکش کرد و از جوشش افتاد. با دادن استقلال به کویت
در سال 1961, و رد درخواست عراق به این بهانه که سرزمین کویت دیگر متعلق به بریتانیا نیست, آنها
توانستند ادعاهای عراق را هم مردود بشمارند. همان گونه که تاریخ گواهی می دهد, بریتانیا همین شیوه
را در مورد ایران, هند و پسانتر افریقای جنوبی به کار گرفته بود. و
در سی سال پسانتر, کویت به عنوان یکی از توابع بریتانیا, به شرکت های نفتی اجازه داد میلیارد دلار
درآمدهای نفتی را به جیب بانک های آن کشور سرازیر کنند و به عراق دیناری نپردازند. بانک های
انگلیسی که از وایت هال شهر لندن اداره می شدند, با شتاب, شعب خود را گسترش دادند. و
این جریان تا سال 1965 ادامه داشت. افزون بر آن, الصباح حاکم کویت, باشیوه سخت حکومتی خود
پرونده اداره جامعه بع روش مردم سالاری [ یکنفر یک رأی] را در هم پیچید. در واقع, می توان گفت
که او برای مردم کویت هیچ حق رأیی قائل نشد. ناگفته پیداست که توجه به این موضوع, حتی در دائره
علاقه مندی بریتانیا و دولت ایالات متحده هم قرار نداشت. و
دولت بریتانیا با خانواده الصباح قرار و مدار محکمی استوار کرد و تضمین نمود که از آن پس, حاکمیت
کویت یعنی بخش جدا شده از سرزمین عراق متعلق به خانواده الصباح بوده و زیر حمایت بریتانیا قرار
گیرد. بدین ترتیب, می توان گفت که در واقع کویت از عراق ربوده شد. با توجه به اینکه, برخلاف
عربستان سعودی, کویت در آن هنگام درخواست عضویت در سازمان ملل متحد را به جای نیاورده بود
خود دلیلی است که در واقعیت و به معنای درست واژه, کشور به شمار نمی آمد. و
آفرینش کویت به عنوان یک کشور مستقل, با اعتراض شدید دولت های پسانتر عراق روبرو شد. اما در
برابر نیروی نظامی برتر بریتانیا, توان طرح دوباره ادعای خود را نداشتند. در اول جولای 1961, پس
از سالهای اعتراض به جدا کردن کویت از خاک عراق, آن کشور, دست آخر توانست توجه همگان را
به موضوع جلب کند. امیرالصباح برای اجرای موافقت نامه سال 1899, به دولت بریتانیا متوسل شد
و آن دولت به نوبه خود, نیروی نظامی به درون کویت اعزام داشت. بغداد یک بار دیگر عقب نشینی
کرد: گرچه که هرگز از ادعای خود دست نکشید. و
تصرف بخشی از خاک عراق از سوی بریتانیا و دادن نام کویت و تضمین استقلال آن, باید به عنوان یکی
از بدترین گونه های عملیات به شیوه دزدان دریایی در روزگار کنونی که در ماجرای جنگ خلیج فارس
هم تکرار شد, به شمار آید. نویسنده برای روشن کردن پیشینه رخدادهایی که به جنگ خلیج فارس انجامید
اندکی تفصیل چاشنی به بررسی خود افزوده تا اقدام نا عادلانه ایالات متحده و قدرت کمیته 300 را به
نمایش بگذارد. و
کوتاه شده رخدادهایی که جنگ خلیج فارس انجامید, به شرح زیر است: و
در سال های 1818-1811, وهابیون عربستان برای تصرف مکه بدان شهر حمله کردند. اما براثر اعزام
نیرو از سوی پادشاه مصر, ناگزیر به عقب نشینی شدند. و
در 25 نوامبر سال 1899, شیخ مبارک الصباح, بخشی از رومالیا منطقه نفت خیز کویت را به بریتانیا
واکذار کرد. سرزمین واگذار شده به نام کویت به مدت 400 سال بخش شناخته شده ای از عراق به شمار
می آمد. در سال 1914, کویت با جمعیت اندک خود زیر قیمومت بریتانیا قرار گرفت. و
در سال های 1915-1919, بریتانیا, سرهنگ توماس لورنس, عامل اطلاعاتی خود را مأمور جلب دوستی
از ورود Gen.Admund Allenby اعراب کرد. لورنس به اعراب اطمینان داد که ژنرال ادموندالنبی
یهودیان به سرزمین فلسطین جلوگیری خواهد کرد. وی اعراب را از هدف های اصلی بریتانیا, آگاه
نکرد. و
شریف حسین که برمکه حکومت می راند, نیرویی از اعراب برای حمله به ترک ها گرد آورد. حضور
امپراتوری عثمانی در فلسطین و مصر وسیله اقدامات شریف حسین از میان برده شد. و
در سال 1913, بریتانیا به طور محرمانه با تجهیز و آموزش نظامی خانواده های وهابی و عبدالعزیز
برای تصرف شهرهای کوچک حاشیه خلیج فارس موافقت کرد. و
در سال 1916, نیروهای نظامی بریتانیا به صحرای سینا و سرزمین فلسطین اعزام شدند. و
این اقدام را یک نوع پیشگیری برای ورود یهودیان به Sir archibal Murry سر آرچیبال موری
فلسطین, به سرهنگ لورنس معرفی نمود. شریف حسین در 27 جون همان سال, تأسیس یک کشور
عربی را اعلام و خود را پادشاه آن خواند. و
در 6 نوامبر 1916, کشورهای بریتانیا, فرانسه و روسیه, حسین را به عنوان رئیس اعراب به رسمیت
شناختند و دولت بریتانیا در 15 دسامبر, این شناسایی را مورد تأیید قرار داد. و
در سال 1916, در یک اقدام شگفت آور, بریتانیا هند را وادار کرد که پاره ای از شهر - کشورهای
عرب را به رسمیت بشناسد. از جمله آنها می توان از نجد, طائف, جوبیه نام برد. این شهرها در اختیار
خانواده عبدالعزیز آل سعود قرار داشتند. و
در سال 1917, نیروهای بریتانیایی بغداد را به تصرف خود در آوردند. اعلامیه بالفور را لرد راتچیلد
که به آرمان اعراب خیانت کرده و سرزمین فلسطینی ها را به عنوان کشوری مستقل در اختیار
یهودیان قرار داده بود, امضاء کرد. در همین حال ژنرال آلنبی هم بیت المقدس را به اشغال خود در آورد
که استقلال ترکیه و مرافعات نفتی را به راه حل و San Remo در سال 1920, کنفرانس سان ریمو
توافق رساند, تشکیل شد. این کنفرانس در عین حال, آغاز مهار کشورهای غنی نفت خیز خاورمیانه از
سوی بریتانیا به شمار می آید. دولت بریتانیا حکومت دست نشانده ای در بصره که زیر حاکمیت
ملک فیصل سوریه قرار داشت, برپا کرد. عبدالعزیز آل سعود به شهر طائف حمله برد و پس از یک
سال زد و خورد, آن را به تصرف خویش درآورد. و
در سال 1922, عبدالعزیز جوف را غارت کرد و اعضاء دودمان شالان را به قتل رساند. در این سال
اعلامیه بالفور در جامعه ملل مورد تصویب قرار گرفت. و
در سال 1923, ترکیه و فرانسه و آلمان با اعتراض به اشغال عراق توسط بریتانیا, خواستار تشکیل
کنفرانس لوزان شدند. بریتانیا با تخلیه عراق موافقت کرد, اما برای ایجاد یک واحد جفرافیایی جدید در
شمال عراق, قوای خود را در منطقه نفت خیز موصل نگاه داشت. در ماه می همین سال, بریتانیا
می کوشید امیر عبدالله ابن حسین, پسر شریف حسین, حاکم مکه را برکنار کند و کشور جدید ماوراء
اردن را به وجود اورد. و
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
کمیته 300 باشگاه رم
دنباله صفحه دوم
آخرین جنگی که از راه دیپلماسی با نیرنگ در خلیج فارس به وقوع پیوست, دست کم در یک مورد, با
دیگر جنگ ها تفاوت داشت و آن, به جا ماندن آثار دخالت کمیتۀ 300-شورای روابط خارجی آلومیناتی
.و گروه بیلدر برگرها بود که تاکنون هم نتوانسته اند برای پاک کردن آثار آن, اقدام جدی به عمل آورند
بریتانیا که از موقعیت پیش آمده ناراضی بنظر می رسید, برای تقویت موضوع خویش, به طرح یک
توطئه خونین دست آزید. مأموران جاسوسی ام.ای.6 بریتانیا, برای ایجاد یک بلوا در میان کردها به
منطقۀ موصل اعزام شدند. کردها که از جانب رهبرشان شیخ محمود تشویق می شدند. و
در 18 جون 1922 به یک شورش بزرگ دست زدند. مأموران جاسوسی ام. ای. 6, ماه ها به شیخ
محمود تلقین کرده بودند که برای به دست آوردن خود مختاری کردها, هیچ فرصتی بهتر از این به
دست نمی آید. و
پرسش این است که چرا مأموران جاسوسی ام. ای..6 کردها را به شورش برانگیختند؟
پاسخ در به کارگیری سیاست پردازی نیرنگ آمیز است. در همان حالی که به کردها گفته می شد که
درخواست دائمی آنان برای دستیابی به یک کشور خودمختاری در شرف تحقق یافتن است,
آقای کاکس در بغداد به رهبران عراقی هشدار می داد که کردها در صدد عصیانگری اند. گفته شده که
یکی از دلائل درخواست رهبران عراقی از کاکس, برای ادامه حضور نیروهای نیروهای بریتانیایی در
آن کشور همین نکته بوده است. کردها پس از دوسال جنگ خونین شکست خوردند و رهبرشان اعدام
شد. و
در سال 1923, کشورهای ایتالیا, فرانسه, و روسیه برای امضاء یادداشت تفاهمی که استقلال عراق را
تضمین کند, بریتانیا را زیر فشار قرار دادند. در این یادداشت تفاهم پیش بینی شده بود که در هر حال
عراق پیش از سال 1926 باید به جامعه ملل بپیوندد. این امر, خشم مقامات شرکت نفتی رویال داچ شل
را برانگیخت. شرکت نفت بریتانیا و شرکت نفتی شل هر دو برای تمدید قرار داد خود درخواست اقدام
فوری داشتند. چه, آنان که قرار دادشان در سال 1926 به پایان می رسید, از تمدید نشدن آن بیمناک
بودند. ضربه جدی دیگری که از این هنگام به دولت توسعه گرای بریتانیا وارد آمد, آگاهی جامعه ملل
از وجود منابع غنی در منطقه موصل عراق بود. و
سازمان جاسوسی ام. ای. 6 , طرح توطئه دیگری را در ایجاد شورش میان کردها به مرحلۀ اجراء
گذاشت که از فوریه تا آوریل 1925 به درازا کشید. در این زمان, ضمن آنکه به رهبران عراق وعده های
دروغینی داده می شد, آنان از اینکه دولت بریتانیا از پشتیبانی شان بردارد و نیروهای خود را از آن منطقه
بیرون بکشد, بیمناک بودند. از سوی دیگر, بریتانیا خود کردها را هم با ایجاد بلوا به گژراهه می کشید. و
هدف بریتانیا آن بود که به جامعۀ ملل نشان دهد, آگاهی یافتن از منابع نفت موصل یک اشتباه است و اگر
یک دولت [بی ثبات] مسؤولیت ذخایر مهم نفتی را بر عهده داشته باشد, در جهان پژواک خوبی نخواهد
داشت. امتیاز دیگر این شیوه برای دولت انگلیس ها آن بود که کردها یکبار دیگر رهبران خود را به دم
تیغ می سپردند. اما این بار توطئه کارگر نیفتاد. زیرا جامعه ملل در مورد موصل ایستادگی کرد و تصمیم
سریعی را به موقع اجراء گذارد. اما طغیان کردها یک بار دیگر به شکست انجامید و رهبرانشان اعدام
شدند. و
کردها هرگز درنیافتند که دشمن واقعی آنان عراقی نیست, بلکه منافع نفتی بریتانیا و آمریکاست که آفت
زندگی شان گردیده است. در سال 1929, وینستون چرچیل به نیروی هوایی سلطنتی انگلستان دستور
بمباران روستاهای کردنشین را صادر کرد. اما کردها چنین پنداشتند که این اقدام عراقی ها بوده است
علت این حمله اعتراض کردها به منابع نفتی بریتانیا در مناطق نفت خیز موصل بود. چه آنان در این
هنگام به ارزش و اهمیت آن آگاهی یافته بودند. و
ماه های آوریل, مه و جون 1932, شاهد توطئه دیگری از سوی ام.ای.6, در جهت ایجاد بلوا در درون
کردها بود. این بار هدف طغیان, متقاعد کردن سازمان ملل برای تغییر تصمیم شان در باره منطقه
موصل بود. اما از آنجا که شورش کردها با شکست روبرو شد و در ضمن در 13 اکتبر 1932, عراق به
صورت کشور مستقلی پا به عرصه بین المللی گذاشت و منطقه موصل نیز در حاکمیت آن قرار گرفت, و
کوشش های عوامل جاسوسی بریتانیا بی نتیجه ماند. شرکت های نفتی بریتانیا حتی دوازده سال پسانتر
هم, در موصل به بهره برداری سرگرم بودند. تا آنکه در سال 1948, با فشار دولت عراق از آن کشور
خارج شدند. و
گفتنی است که بریتانیا حتی پس از خروج اجباری از عراق, زیر عنوان آنکه کویت بخشی از کشور
عراق نیست و کشور جدا گانه ای به شمار می آید, از خروج اجباری از آن منطقه خود داری کرد. پس
از قتل عبدالکریم قاسم رئیس جمهور وقت عراق, دولت آن کشور, از بروز طغیان دیگری از سوی
کردها احساس نگرانی می کرد. زیرا, کردها هنوز زیر مهار عوامل جاسوسی بریتانیا قرار داشتند
کردها در 10 جون 1963, زیر فرماندهی مصطفی بارزانی, بغداد را تهدید به جنگ کردند. باید یادآور
شد که در این هنگام, بغداد برای مبارزه بنیادی با کمونیسم, با مشکلات فراوانی در آن کشور روبرو
بود. از این رو, دولت بغداد طی موافقت نامه ای, پاره ای شرایط خودگردانی کردها را پذیرفت . در این
باره اعلامیه ای نیز صادر کرد. و
از آنجا که در اجرای موافقت نامه خودگردانی سال 1963 کردها پیشرفتی حاصل نشده بود, در
آوریل 1965, آنان با وسوسه جاسوس های بریتانیا بر آن شدند که مبارزه مسلحانه خود را با دولت
عراق از سرگیرند. با توجه به این ناآرامی ها, دولت بغداد, بریتانیا را مسؤول دخالت در امور داخلی
خود و شورش کردها معرفی کرد. این بار, مبارزه کردها چهار سال به طول انجامید, تا در مه 1970
خودگردانی کردها به مرحله عمل در آمد. با این همه, از مجموع شرایط مندرج در موافقت نامه بین
کردها و دولت عراق, تنها چند مورد محدود به مرحله اجرا در آمد. در واقع, در سال 1923, همه آن
ترتیبات نادیده گرفته شده بود. چه, در آن سال به اصرار کشورهای ترکیه, آلمان و فرانسه, جامعه ملل
برای تصمیم گیری در این مورد در لوزان سوئیس, تشکیل جلسه داد. و
علت اصلی تشکیل کنفرانس سال 1923 لوزان, کشف منابع نفتی, در منطقه موصل در شمال عراق بود
در این جریان, ترک ها به طور ناگهانی, نسبت به منطقه نفت خیزی که در سرزمین کردها واقع شده بود
ادعای مالکیت کردند. آمریکا نیز در این هنگام, به مسائل نفتی عراق اظهار علاقه کرد. چرا که
را مجاب Warren Harding جان. دی. راکفلر, توانست رئیس جمهور وقت آمریکا وارن هار دینگ
می سازد که ناظری به کنفرانس اعزام دارد. ناظر آمریکایی وجود شرایط نامناسب در کویت را تأیید
کرد. چه راکفلر, تا هنگامی که می توانست سهم خود را از مناطق تازه نفتی به دست آورد, علاقه ای
به ایجاد خطر برای منافع بریتانیا نداشت. و
با توجه به موافقت نامه قدیمی شرکت نفت ترکیه, عراق حقوق خود را بر منطقه نفتی از دست داد و
وضعیت کویت نیز بلاتکلیف و بدون تغییر باقی ماند. بر اثر اصرار هیأت نمایندگی بریتانیا, موضوع
نفت موصل, به طور عمدی و بدون گرفتن هیچ گونه تصمیمی در ابهام را شد. هیأت نمایندگی بریتانیا
اظهار داشتند که موضوع با [ توافق های آینده ] حل خواهد شد. به هر روی خون سربازان آمریکایی
برای حفظ نفت موصل و منافع شرکت های نفتی بریتانیا و آمریکا, همان گونه که بر سرنفت کویت, در
جنگ کویت و عراق تکرار شد, بر زمین ریخته شد. و
در ماه 25 جون سال 1961, نخست وزیر عراق, حسن عبدالکریم قاسم به مناسبت انجام نگرفتن
.توافق های وعده داده شده در کنفرانس لوزان, بریتانیا را بر سر موضوع کویت مورد حمله قرار داد
قاسم اعلام داشت که سرزمین کویت, بخش جدائی ناپذیر عراق است و از نظر تاریخی نیز, در
طول 400 سال حاکمیت امپراتوری عثمانی, چنین بوده است. بریتانیا در واکنش به این ادعا, کویت را به
عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت. و
روشن است, روش ابهام آمیز و چند جانبه بریتانیا در مورد وضعیت کویت و منطقه نفتی موصل, مورد
پذیرش عبدالکریم قاسم قرار نداشت. بدین سان, بریتانیا و آمریکا ناگزیر بودند پیش از دیگر کشورها
استقلال کویت را به رسمیت بشناسند. همان گونه که بریتانیا به روشنی آگاهی داشت, در آن هنگام کویت
بخشی از منطقه نفت خیز رومالیا بود که از آن جدا شده و به شرکت های نفتی انگلیس واگذار شده بود
و بنابراین هرگز نمی توانست کشوری مستقل به شمار آید. و
در صورتی که عبدالکریم قاسم می توانست کویت را پس بگیرد, حاکمان بریتانیا, میلیاردها دلار از در
آمدهای نفتی خود را از دست می دادند. پس از آنکه کویت به اصطلاح استقلال یافت و عبدالکریم قاسم
از میان برداشته شد, جنبش مبارزه با بریتانیا هم فروکش کرد و از جوشش افتاد. با دادن استقلال به کویت
در سال 1961, و رد درخواست عراق به این بهانه که سرزمین کویت دیگر متعلق به بریتانیا نیست, آنها
توانستند ادعاهای عراق را هم مردود بشمارند. همان گونه که تاریخ گواهی می دهد, بریتانیا همین شیوه
را در مورد ایران, هند و پسانتر افریقای جنوبی به کار گرفته بود. و
در سی سال پسانتر, کویت به عنوان یکی از توابع بریتانیا, به شرکت های نفتی اجازه داد میلیارد دلار
درآمدهای نفتی را به جیب بانک های آن کشور سرازیر کنند و به عراق دیناری نپردازند. بانک های
انگلیسی که از وایت هال شهر لندن اداره می شدند, با شتاب, شعب خود را گسترش دادند. و
این جریان تا سال 1965 ادامه داشت. افزون بر آن, الصباح حاکم کویت, باشیوه سخت حکومتی خود
پرونده اداره جامعه بع روش مردم سالاری [ یکنفر یک رأی] را در هم پیچید. در واقع, می توان گفت
که او برای مردم کویت هیچ حق رأیی قائل نشد. ناگفته پیداست که توجه به این موضوع, حتی در دائره
علاقه مندی بریتانیا و دولت ایالات متحده هم قرار نداشت. و
دولت بریتانیا با خانواده الصباح قرار و مدار محکمی استوار کرد و تضمین نمود که از آن پس, حاکمیت
کویت یعنی بخش جدا شده از سرزمین عراق متعلق به خانواده الصباح بوده و زیر حمایت بریتانیا قرار
گیرد. بدین ترتیب, می توان گفت که در واقع کویت از عراق ربوده شد. با توجه به اینکه, برخلاف
عربستان سعودی, کویت در آن هنگام درخواست عضویت در سازمان ملل متحد را به جای نیاورده بود
خود دلیلی است که در واقعیت و به معنای درست واژه, کشور به شمار نمی آمد. و
آفرینش کویت به عنوان یک کشور مستقل, با اعتراض شدید دولت های پسانتر عراق روبرو شد. اما در
برابر نیروی نظامی برتر بریتانیا, توان طرح دوباره ادعای خود را نداشتند. در اول جولای 1961, پس
از سالهای اعتراض به جدا کردن کویت از خاک عراق, آن کشور, دست آخر توانست توجه همگان را
به موضوع جلب کند. امیرالصباح برای اجرای موافقت نامه سال 1899, به دولت بریتانیا متوسل شد
و آن دولت به نوبه خود, نیروی نظامی به درون کویت اعزام داشت. بغداد یک بار دیگر عقب نشینی
کرد: گرچه که هرگز از ادعای خود دست نکشید. و
تصرف بخشی از خاک عراق از سوی بریتانیا و دادن نام کویت و تضمین استقلال آن, باید به عنوان یکی
از بدترین گونه های عملیات به شیوه دزدان دریایی در روزگار کنونی که در ماجرای جنگ خلیج فارس
هم تکرار شد, به شمار آید. نویسنده برای روشن کردن پیشینه رخدادهایی که به جنگ خلیج فارس انجامید
اندکی تفصیل چاشنی به بررسی خود افزوده تا اقدام نا عادلانه ایالات متحده و قدرت کمیته 300 را به
نمایش بگذارد. و
کوتاه شده رخدادهایی که جنگ خلیج فارس انجامید, به شرح زیر است: و
در سال های 1818-1811, وهابیون عربستان برای تصرف مکه بدان شهر حمله کردند. اما براثر اعزام
نیرو از سوی پادشاه مصر, ناگزیر به عقب نشینی شدند. و
در 25 نوامبر سال 1899, شیخ مبارک الصباح, بخشی از رومالیا منطقه نفت خیز کویت را به بریتانیا
واکذار کرد. سرزمین واگذار شده به نام کویت به مدت 400 سال بخش شناخته شده ای از عراق به شمار
می آمد. در سال 1914, کویت با جمعیت اندک خود زیر قیمومت بریتانیا قرار گرفت. و
در سال های 1915-1919, بریتانیا, سرهنگ توماس لورنس, عامل اطلاعاتی خود را مأمور جلب دوستی
از ورود Gen.Admund Allenby اعراب کرد. لورنس به اعراب اطمینان داد که ژنرال ادموندالنبی
یهودیان به سرزمین فلسطین جلوگیری خواهد کرد. وی اعراب را از هدف های اصلی بریتانیا, آگاه
نکرد. و
شریف حسین که برمکه حکومت می راند, نیرویی از اعراب برای حمله به ترک ها گرد آورد. حضور
امپراتوری عثمانی در فلسطین و مصر وسیله اقدامات شریف حسین از میان برده شد. و
در سال 1913, بریتانیا به طور محرمانه با تجهیز و آموزش نظامی خانواده های وهابی و عبدالعزیز
برای تصرف شهرهای کوچک حاشیه خلیج فارس موافقت کرد. و
در سال 1916, نیروهای نظامی بریتانیا به صحرای سینا و سرزمین فلسطین اعزام شدند. و
این اقدام را یک نوع پیشگیری برای ورود یهودیان به Sir archibal Murry سر آرچیبال موری
فلسطین, به سرهنگ لورنس معرفی نمود. شریف حسین در 27 جون همان سال, تأسیس یک کشور
عربی را اعلام و خود را پادشاه آن خواند. و
در 6 نوامبر 1916, کشورهای بریتانیا, فرانسه و روسیه, حسین را به عنوان رئیس اعراب به رسمیت
شناختند و دولت بریتانیا در 15 دسامبر, این شناسایی را مورد تأیید قرار داد. و
در سال 1916, در یک اقدام شگفت آور, بریتانیا هند را وادار کرد که پاره ای از شهر - کشورهای
عرب را به رسمیت بشناسد. از جمله آنها می توان از نجد, طائف, جوبیه نام برد. این شهرها در اختیار
خانواده عبدالعزیز آل سعود قرار داشتند. و
در سال 1917, نیروهای بریتانیایی بغداد را به تصرف خود در آوردند. اعلامیه بالفور را لرد راتچیلد
که به آرمان اعراب خیانت کرده و سرزمین فلسطینی ها را به عنوان کشوری مستقل در اختیار
یهودیان قرار داده بود, امضاء کرد. در همین حال ژنرال آلنبی هم بیت المقدس را به اشغال خود در آورد
که استقلال ترکیه و مرافعات نفتی را به راه حل و San Remo در سال 1920, کنفرانس سان ریمو
توافق رساند, تشکیل شد. این کنفرانس در عین حال, آغاز مهار کشورهای غنی نفت خیز خاورمیانه از
سوی بریتانیا به شمار می آید. دولت بریتانیا حکومت دست نشانده ای در بصره که زیر حاکمیت
ملک فیصل سوریه قرار داشت, برپا کرد. عبدالعزیز آل سعود به شهر طائف حمله برد و پس از یک
سال زد و خورد, آن را به تصرف خویش درآورد. و
در سال 1922, عبدالعزیز جوف را غارت کرد و اعضاء دودمان شالان را به قتل رساند. در این سال
اعلامیه بالفور در جامعه ملل مورد تصویب قرار گرفت. و
در سال 1923, ترکیه و فرانسه و آلمان با اعتراض به اشغال عراق توسط بریتانیا, خواستار تشکیل
کنفرانس لوزان شدند. بریتانیا با تخلیه عراق موافقت کرد, اما برای ایجاد یک واحد جفرافیایی جدید در
شمال عراق, قوای خود را در منطقه نفت خیز موصل نگاه داشت. در ماه می همین سال, بریتانیا
می کوشید امیر عبدالله ابن حسین, پسر شریف حسین, حاکم مکه را برکنار کند و کشور جدید ماوراء
اردن را به وجود اورد. و
دکتر جان کولمن
ترجمه دکتر یحیی شمس
کمیته 300 باشگاه رم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen