Mittwoch, 31. Dezember 2014

با یک بار دیدن یک نفر قضاوت نکنیم

اگر از کسی حرفی در مورد دیگران شندید که موضوعش ربطی به شما ندارد از گوینده بخواهید که در آن مورد
.با شما صحبت نکند

.اگر به طور اتفاقی حرفی را شنیدید که موضوعش مربوط به شما نیست, جای دیگری نقل نکنید

اگر کسی خواست حرفی را که شخص سومی در مورد شما زده است نقل کند,اصلاً به حرفش گوش نکنید یا اگر بالااجبار 
مثلاً از روی ادب یا کم روئی- حرفش را شنیدید, زیاد جدی نگیرید و سعی کنید,- به کسانی که می گویند شنیده ام که فلانی
بهمان کار را کرده است و اگر از او بپرسید از که شنیده ای, نمی تواند یا نمی خواهد اسمی را بگوید زیاد اعتماد نکنید 
.بعضی وقتها آدمها برای بیان حرفهای خودشان از همین کلمه شنیده ام که استفاده می کنند

ما همه گرفتار این رفتار و کردار ناخوشایند هستیم. چه قربانی باشیم و مظلوم, چه جانی باشیم و ظالم. با این همه باید در 
.همین جامعه زندگی کنیم و با خوب و بدش بسازیم تا بتوانیم تغییرش دهیم 
نمی دانم شما چه راه رای انتخاب می کنید

Dienstag, 23. Dezember 2014

شکست تئوریک و سیاسی سازمان انقلابی حزب توده در ایران

شکست تئوریک و سیاسی سازمان انقلابی حزب توده در ایران بحران شدیدی در درون این سازمان
بوجود آورد و زمینه را برای انشعابات متعدد دیگر فراهم ساخت. و

رهبران و کادرها سازمان بجای اینکه به بررسی علل اصل بحران بپردازند, رویدادهای مزبور را به
عنوان ضعف های شخصی افراد تلقی کردند و در نتیجه باندبازی و رقابت های شخصی را دامن زدند
از طرف دیگر برای اینکه روحیه افراد ساده سازمان را بطور کاذب حفظ کنند عده ای از اعضای
سازمان و کادرهای خود را برای شرکت در مراسم ستایش از کیش شخصیت مائوتسه دون بطور
توریستی به چین اعزام داشتند. برخی نیز مثل مهدی خانبابا تهرانی در بخش فارسی رادیو پکن استخدام
شدند تا از این طریق به انقلاب ایران خدمت کنند؟!! اسنادو مدارکی که درباره علل انشعابات مختلف در
این سازمان انتشار یافته اند نشان می دهند که برخی طرفدار شیوه مبارزه به سبک کوبا ایجاد
کانون های چریکی بودند و برخی نیز طرفدار خط و مشی چین مبارزه مسلحانه توده ای و دهقانی شدند
بخشی از منشعبین بسرکردگی سیروس نهاوندی جلایر و ایزدپناه سازمان رهائی بخش خلق های ایران
را در ایران بوجود آوردند که از خط و مشی کوبا طرفداری می کردند. و

این افراد میخواستند ضمن شرکت در یک عملیات چریکی سفیر آمریکا را بربایند و به گروگان بگیرند
اما ناکام میشوند و عده ای دستگیر و زندانی میگردند. در آن موقع بما خبر رسیده بود که
سیروس نهاوندی گویا از خویشاوندان دکتر هوشنگ نهاوندی است پس از دیدار و مذاکره با مقامات
امنیتی توافق می کند که با ساواک همکاری کند ساواک برای اینکه اعتماد مبارزان انقلابی را نسبت به
سیروس نهاوندی جلب کند اعلام می کند که او روز سوم آبانماه 1351 از بیمارستان شماره 2 ارتش
فرار کرده است. و

سازمان انقلابی در خارج از کشور نیز از او به عنوان یک قهرمان و مبارز انقلابی یاد می کند به این
ترتیب طبق برنامه ساواک سیروس نهاوندی به عنوان یک قهرمان که از چنگ پلیس فرار کرده است
با هسته های مختلف چریکی در داخل کشور ارتباط برقرار می کند و تعداد کثیری از مبارزان را لو
داده به پلیس معرفی می کند و به این ترتیب تعدای از انقلابیون ایران در تهران و شهرستان ها کشته
میشوند. سیروس نهاوندی پس از انقلاب به خارج از کشور گریخت و هنوز بطور مخفیانه زندگی
می کند. و

گروهی بنام کادرها که در سال 1347 اواخر سال 1968 از سازمان انقلابی انشعاب کرده بودند در
اعلامیه ای که درتیرماه 1348 1969 انتشار دادند سازمان انقلابی و سازمان توفان را همطرازحزب
توده معرفی می کنند و می نویسند دو قلوهای توفان - توده فرزندان یک مادرند و آن اپورتونیسم تاریخی
است که در جنبش کارگری ایران رخنه کرده و در حزب توده- تبلور یافت توده- توفان- مردم است. و

بخشی دیگری از منشعبین سازمان انقلابی حزب توده که سابقا بنام کادرها فعالیت داشتند از این جریان
در سال 1352 جدا شده گروهی تحت نام اتحاد مبارزه در راه ایجاد حزب طبقه کارگر در خارج از
کشور بوجود اوردند. اعضای این گروه اعلام داشتند که با مطالعه و ترجمه برخی آثار مارکسیستی
میخواهند جنبش فکری جدید بوجود آورند. اما روند انشعاب و اتمیزه شدن این سازمان ادامه یافت و
گروه دیگری بنام دانشجویان کمونیست از این جریان انشعاب کرد . باید یاد آور شد که هر انشعاب و
تفرقه با رکیک ترین فحاشی ها و حتی با وارد ساختن اتهام همکاری با پلیس علیه همدیگر تعقیب
می شدند بطوریکه فضای مسمومی در محیط خارج از کشور ایجاد شده بود. و

همزمان با انشعاب کادرها یکی از اعضای رهبری سازمان انقلابی محمود مقدم همراه با چند نفر دیگر
سازمان و محافل انشعابی دیگر را ترک کردند و جلساتی برای مطالعه آثار مارکس برگزار کردند و از
دخالت در امور حاد سیاسی امتناع ورزیدند. به این ترتیب محمود مقدم بخوبی به آثار مارکس تسلط پیدا
کرد و فرد با معلوماتی در این زمینه شده بود. بیژن حکمت و محمود مقدم که از مسئولین و بنیانگذاران
این سازمان بودند. پس از انشعاب . نشریه ای بنام بسیج در خارج از کشور انتشار دادند و سپس هر کدام
مسیر سیاسی جداگانه ای را طی کردند. یکی از افراد که در تمام انشعابات ماهرانه همه را بجان همدیگر
می انداخت مهدی خانبابا تهرانی نام داشت که پس از انشعاب نیز روابط حسنه خود را با کیانوری حفظ
کرده بود. این شخص از طرفی ادعای کمونیستی می کرد و از طرف دیگر با دکتر منشی زاده رهبر
حزب فاشیتی سومکا و محافل توطئه گر دیگر بطور مخفیانه نشست و برخاست داشت. این شخص با
انگیزه ماجراجویانه ای فیروز فولادی را که در گروه اوفعالیت میکرد و در ضمن از اعضای هیئت
تحریریه نامه پارسی در کنفدراسیون بود تشویق کرده بود که با پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک
ارتباط برقرار کند. و

فیروز فولادی نیز این ارتباط را برقرار کرده بود و پس از دریافت پول از ساواک مخفیانه به ایران
مسافرت می کند تا وارد مذاکره و گفتگو با مقامات رژیم شاه شود این عملکرد فیروز فولادی در خارج
از کشور برملا میگردد مهدی تهرانی که خودش فیروز فولادی را در این کنداب انداخته بود پیشدستی
می کند و علیه فیروز فولادی تبلیغات وسیعی براه می اندازد . و

این امر موجب شکست سیاسی افسردگی روحی و انزوای کامل او در میان مبارزان خارج از کشور
می گردد فیروز فولادی در آنزمان به ایتالیا رفته بود و ضمن ابراز پشیمانی از اعمال خود با من و یکی
دیگر از دبیران سابق کنفدراسیون تماس گرفت و تشریح کرد مهدی خانبابا تهرانی از او فیروز فولادی
و رفیق ایرانی اش  که در ارتباط با پرویز خوانساری در وزارت خارجه کار می کرد برای مقاصد
شخصی اش بهره برداری می کرده است. و

خانبابا تهرانی که دست پرورده کیانوری و عمیقا تحت تاثیر فرهنگ توده ایستی است. تا کنون در ترویج
فرهنگ لمپنی شایعه پراکنی و اتهام زنی علیه دگراندیشان نقش فعالی ایفا کرده است و فرد بسیار
کارآزموده ای شده است. مهدی تهرانی سازمان انقلابی را متهم می کرد که دچار اراده گرائی کور شده و
می خواهد قزاق بازی و پارتیزان بازی در آورد . و

اما هنگامیکه جنبش چریکی در داخل کشور اوج گرفت همین شخص اخبار و اعلامیه های مربوط به
چریک ها را به بهانه مطالعه کردن از برادر یکی از شهدای سیاهکل دکتر مشیدی در مونیخ دریافت
می کرد اما آنها را در نشریه ای بنام نبرد انتشار می داد و از طریق این نشریه مدعی شده بود که دفتر
اطلاعاتی جنبش آزادیبخش ملی ایران را در خارج از کشور دایر کرده است. و

در حالیکه چریک های داخل کشور ایران از وجود چنین نماینده و دفتر اطلاعاتی بی خبر بودند نشریه
نبرد خیلی زود تعطیل شد چون در این زمان چریک های فدائی خلق با گروهی از مبارزان چپ که در
داخل جبهه ملی ایران بنام گروه اتحاد کمونیستی فعالیت می کردند ارتباط تشکیلاتی برقرار کرده بودند
و نظریات خود را از طریق آنها انتشار می دادند. و

زمانیکه مبارزات چریکی ضربه خوردند و فروکش کردند بازعناصری نظیر مهدی تهرانی بجای اینکه
نقد تئوریک و سیاسی از جنبش چریکی به عمل آورند چون قادر نبودند با شیوه لمپنی با مبارزان انقلابی
برخورد می کردند و آنها را به باد تمسخر می گرفتند. باید توجه داشته باشیم که در جنبش چپ ایران
لمپنیسم علاوه براینکه یک پدیده اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در جوامع عقب مانده می باشد از نظیر
سیاسی فرهنگی بوسیله فرهنگ توده ایستی در میان سازمان های چپ ترویج پیدا کرد. و

کسانیکه تجربه همکاری با حزب توده دارند می دانند که بینش و منش لمپنی تا چه اندازه در حزب توده
رایج بود . در این حزب ارتکاب به هر عمل غیر انسانی و شرکت در هر فساد اخلاقی و شارلاتانیسم
بنام کمونیست بودن توجیه می شد. فساد سیاسی و اخلاقی در حزب توده که بوسیله رهبران و فعالین
این حزب ترویج می شدند ضربات شدیدی به هویت چپ در جامعه ایران وارد کرد. متاسفانه این فرهنگ
بوسیله برخی از مدعیان چپ که رابطه ای تاریخی با حزب توده داشتند به نسل بعد انتقال پیدا کرد و
تجدید تولید گردید. به علت استقرار نظام استبدادی در ایران روشنفکران آزاداندیش فرصت و امکان
نداشتند که با این پدیده ی سیاسی - فرهنگی بطرز دمکراتیکی به مبارزه برخیزند و اذهان مردم را
روشن سازند. و

تجربیات و مشاهدات شخصی ام و دیگران نشان می دهند که بینش و منش لمپنی نقش تخریبگرانه بزرگی
در متلاشی ساختن سازمان های چپ و در انزوای سیاسی اجتماعی مبارزان چپ داشته است. رفتار
غیر مسئولانه و لمپن منشانه برخی از فعالان باصظلاح چپ موجب شده است که تعداد زیادی از مبارزان
سیاسی و مردم امکانات مبارزاتی و حتی جان خود را از دست بدهند و لطمات شدیدی نیز به اتحاد نیروهای
ملی دمکراتیک ایران وارد شده است.و

ترویج رفتار و کردار لمپنی باعث شده است که بسیاری از مبارزان سیاسی و مردم دلسرد و سرخورده
شوند و از فعالیت های اجتماعی کناره گیری کنند اغلب اوقات عناصر لمپن برای مطرح کردن شخص
خود میدان دار همه امور می شوند و فرصت طلبانه بنام اپوزیسیون و از طرف دیگران با صاحبان قدرت
شاه و شیخ و بیگانه زد و بند می کنند. و

برخی از رهبران سازمان های سنتی چپ که با این فرهنگ پرورش یافته اند . هنگامی که با دگراندیشان
و سازمان های دمکرات و ملی رابطه برقرار می کنند متوسل به دوز و کلک می شوند و این اعمال خود
را سیاست لنینی نیز می نامند؟ عناصری که با چنین فرهنگ و بینشی پرورش یافته اند هر نوع ارتباط
سیاسی انسانی و اجتماعی را فقط بقصد بهره جوئی تاکتیکی و برای یکبار مصرف طراحی می کنند. و
قادر نیستند که بخاطر مصالح مردم و کشور از خودشان صداقت نشان دهند و افراد صادق را احمق
می دانند. و

افرادی که از سازمان انقلابی حزب توده انشعاب کرده و سازمان توفان را در سال 1344 -1965 بوجود
آورده بودند پس از مدتی همدیگر را تحمل نکرده به محافل مختلفی نظیر سازمان توفان حزب کارگران
دهقانان کارگران مبارز راه آینده و حزب کار تجزیه شدند. بقایای این جریان ها نیز بینش منش حزب توده
را سال ها تجدید تولید می کردند و با سایر جدا شدگان فرهنگ مشترکی را نمایندگی می کردند . و هنوز
برخی از آن افراد حتی در سنین بالا سرسختانه آن صفات را حفظ کرده در محافل مختلف به یدک می کشند. و

سیر تحول- جنبش چپ کشور ایران- و عوامل بحران مداوم آن
از حسن ماسالی

Montag, 22. Dezember 2014

قانون اساسی ایران از گذشته تا امروز

از زمان آشنایی ایرانیان با نهادهای  عرفی و دمکراتیک اندیشه ی تاسیس این نهادها در ایران نیز
همواره بخشی از روشنفکران و اصلاح طلبان ایرانی را به خود مشغول داشته است. و
از مساعی میرزا ملکم خان که در آرزوی دگر گونی دستگاه استبدادی و ایجاد حکومتی متکی به
قانون بود تا کوشش های امیر کبیر و مشیرالدوله که اصلاح ساختارهای سیاسی را مد نظر داشتند
نمونه های تلاش برای تحقق این اندیشه ها است. کوشش اصلاح طلبان ایرانی بیش از هر چیز
متوجه ی اخذ تمدن اروپایی و اشاعه ی آن در ایران بوده است و به شرط اصلی تجدد یعنی تحول
اقتصادی و دگرگونی مناسبات تولیدی که زمینه ی مادی این تجدد و اساس تغییر ذهنیت جامعه و
تحول درونی فرهنگ و سنت حاکم است کمتر داشته اند. و

دمکراسی در غرب با اندیشه های متفکران و آرزوی آنان استقرار نیافت بلکه همان گونه که گفته شد
بر زمینه ی تولید کالایی سرمایه داری به وجود آمد و این شیوه ی جدید تولید بود که در روند گسترش
و تکوین خود مجموعه ی روابط اجتماعی و ذهنیت مردمان را تغییر داد. بنابراین در شرایط غلیه ی
روابط پیشاسرامایه داری در ایران در شرایط سلطه ی سنت ها و ارزش های جامعه ی کهنه در ذهن
مردم ایران و استواری پایگاه های سنت روحانیون و قدرت سیاسی تلاش برای استقرار اندیشه ها و
مناسبات مدرن که محصول شرایط اقتصادی اجتماعی دیگری بود نمی توانست با موفقیتی چندان
روبه رو شود. در جامعه ی آن روز ایران که قریب 80 درصد جمعیت در روستاهای کشور آن هم
در روستاهای پراکنده زندگی می کردند و در آن از کار اجتماعی اثری نبود در جامعه ای که دهقانان
به صاحبان زمین وابسته بودند تحقق ایده ی انسان های آزاد و برابر نیز نمی توانست ممکن گردد. در
آن جامعه ذهنیت مردم از سنت های بومی و مذهبی و از فرهنگ استبدادی ساخته شده بود و مردم به
اتکای این ارزش ها و سنت ها روابط خود را تنظیم و جهان پیرامون را توضیح می دادند و توجیه
می کردند. لذا روشنگری و مساعی اصلاح طلبان ایرانی جهت انتقال ارزش و مناسبات جوامع مدرن
اروپایی به چنین جامعه ای بدون دگرگونی در روابط تولیدی و نتیجتاً در بافت سنتی جامعه طبعاً
نمی توانست از اشاعه ی محدود این مناسبات و قرینه سازی صوری بخشی از روبنای این جوامع
فراتر رود و در عمل نیز نتوانست به استقرار مدرنیته تجدد منتهی گردد. و


در جنبش مشروطیت نیز تلاش اصلاح طلبان برای استقرار حکومت قانون و نیل به پیشرفت و ترقی
اجتماعی به طور عمده مبتنی بر اقتباس از تمدن اروپایی بود و نه توجه به روند تکامل تاریخی آن جوامع
آنان هم کماکان از این امر غافل بودند که عرفی و دمکراتیک شدن یک جامعه زمانی تحقق می یابد که در
بستر یک دگرگونی مناسبات تولیدی و تحول ساختارهای فرهنگی سیاسی جریان یافته باشد و شکل گیرد
بدون چنین شرایطی ارزش ها و نهادهای دمکراتیک نمی توانند در رابطه ای درونی با مردم جامعه قرار
گیرند مردم با روند تجدد گرایی بیگانه می مانند و در رابطه ی خویش با دنیای بیرون کماکان بر نهادهای
سنتی روحانیون و زبان و فکر و عادت های کهنه تکیه می کنند و از آن الهام می گیرند. و

پدیده ی تجددگرایی بدون پیش شرط ها و زمینه ی مادی فوق به هیچ وجه در برابر باورها و ارزش های
سنتی روحانیون کهنه و بازدارنده و نیروهای پاسدار این ارزش ها و باورها قادر به مقاومت نیست و
پیشروی و گسترش آن تنها در چارچوب نوعی سازش با این ارزش ها و مدافعان آن قایل تصور است. و

در واقع سرنوشت جنبش مشروطیت و قانون اساسی محصول آن امری تصادفی یا غیر عادی نبود. در
جریان جنبش مشروطیت زمانی که مسئله ی تغییر دستگاه استبدادی و استقرار سطلنت مشروطه در دستور
کار قرار می گیرد به حکم همان شرایط اقتصادی اجتماعی و سلطه و عمل کرد سنت ها و رحانیون شیعه
و نیروهای اجتماعی کهنه دیواری از مقاومت در برابر پدیده نوپای تجدد گرایی شکل گرفت و در نتیجه دو
نیرو در برابر هم صف آرایی کردند. و

در یک سو روشنفکران تجدد طلب صف کشیدند که به خاطر اشنایی با تمدن و فرهنگ غرب و با شیوه ی
زندگی و مناسبات پیشرفته در این جوامع می خواستند با استفاده از این دستاوردها و اندیشه های مدرن و
انتقال آن به کشور ایران و به طور مشخص با ستقرار حکومت قانون و آزادی و عدالت بر عقب ماندگی
جامعه غلبه کنند و راه های پیشرفت و ترقی کشور را هموار سازند و در سوی دیگر جامعه ای عقب مانده
با روابط تولیدی روحانیون شیعه پیشاسرمایه داری با ساختارهای سیاسی ایدئولوژی فرهنگی کهنه قرار
داشت که سلطنت و روحانیت نماینده ی آن به شمار می رفت. و

روحانیت هم از نفوذ سیاسی ایدئولوژی بر خوردار بود و هم متولی ایدئولوژی و نماینده ذهنیت
عقب مانده ی جامعه و در نتیجه مدافع و پاسدار این ذهنیت و ارزش ها و سنت های کهنه بود. نیتجه این
مصاف از قبل روشن بود. گر چه نخبگان و روشنفکران و تحصیل کرده ها به خاطر موقعیت اجتماعی
مناسب و نقش در دستگاه اداری و به علت وسعت گرفتن دامنه ی مبارزه علیه سلطنت گذشته موفق شدند
ساختارهای سیاسی - حقوقی دولت مدرن مانند تقسیم قوای مملکت تفکیک و استقلال قوه ی مقننه قضاییه
و مجریه و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و پاره ای از حقوق و ازادی های مردم را در قانون اساسی
جای دهند ولی قانون اساسی به دلیل قدرت روحانیت با پذیرش حق ویژه برای روحانیت و امتیاز برای
پیروان شیعه و دادن تقدس به سطلنت فرستگ ها از قانون اساسی یک جامعه ی عرفی و تأمین کننده
آزادی و برابری دور ماند. و

در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت مصوب اکتبر 1907 چنین می خوانیم. .و

مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت
اعلیحضرت شاهنشاه اسلام ایدئولوژی خمینی خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و
عامه ملت کشور ایران تأسیس شده است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد
مقدسه ایدئولوژی خمینی و قوانین موضوعه حضرت خیر الانام صلی الله و اله و سلم نداشته باشد و معین
است که تشخیص قوانین موضوعه با قواعد ایدئولوژی خمینی بر عهده علمای روحانیون اعلام ادام الله
برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر
نباشد از مجتهدین و فقهای خمینی متدین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای
اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید ایدئولوژی خمینی شیعه اسامی بیست نفر از علمای اعلام که دارای صفات
مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آن ها را یا بیشتر به مقتضای عصر
اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین کنند و به سمت عضویت بشناسند تا موادی که
در مجلسین عنوان می شود به دقت مذاکره و غوررسی نموده هر یک از آن مواد مصوبه که مخالفت با
قواعد مقدسه ی ایدئولوژی خمینی اسلام داشته باشد درج و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رای این
هئیت علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجته عصر عجا الله
فرجه تغییر پذیر نخواهد بود. و

وجود چنین اصلی به طور آشکار با آزادی عمل نمایندگان مجلس و استقلال قوه ی قانون گذاری و مالاً با
حاکمیت مردم که ظاهداً هدف انقلاب مشروطه بود تناقض آشکار داشت. علاوه بر این در قانون اساسی
با گنجانیدن اصولی دیگر از قبیل ایدئولوژی خمینی رسمی کشور شیعه ی اثنا عشری و یا سوگندنامه ی
نمایندگان مجلس حقوق اساسی شروندان غیر شیعه یا کسانی که به مذهب رسمی باور ندارند به کلی نادیده
گرفته می شود نابرابری  میان پیروان ایدئولوژی خمینی مذاهب مختلف جنبه ی قانونی می یابد. و

به این ترتیب به اقتضای شرایط اقتصادی اجتماعی و به تبع آن سنت و فرهنگ حاکم قانون اساسی آمیزه
و بازتایی شد از سازش میان شریعت سلطنت و مظاهری از روبنای سیاسی حقوقی جامعه ی مدرن که
حقوق و آزادی های مردم را به رسمیت می شناخت. و

در کشور ایران حکومت ایدئولوژی روحانیت پیش از قرن ها با زندگی و فرهنگ و تاریخ مردم در
آمیخته بود. این دو نهاد  همواره دو رکن فرهنگ و حاکمیت سیاسی و به عبارت درست تر دو رکن و دو
پایه ی اساسی فرهنگ استبدادی خمینی و حاکمیت استبدادی را تشکیل می داده اند. و
قلمرو نفوذ و تأثیر رژیم به مثابه ی شکل حکومتی مقدس معمولاً فراتر از قدرت سیاسی بوده است . و

سلطنت سرچشمه ی قدرت و عامل وحدت ملی و سایه ی خدا بر روی زمین تلقی می گردید و روحانیت
ایدئولوژی خمینی و روحانیون شیعه به مثابه مباشر ایدئولوژی خمینی مفسر قانون و حکم خدا رابط میان
خدا و بندگان و پاسدار سنت ها و ارزش هایی به شمار می رفته است که درست یا نادرست به نام
ایدئولوژی خمینی شناخته شده بود .  در نتیجه به اعتبار این نقش و قدرت دینی همواره از قدرت سیاسی
نیز برخوردار شده است. به سخن دیگر هم سلطنت تا قلمرو و تقدس مذهبی امتداد می یافت و هم دست های
روحانیت تا مرزهای قدرت سیاسی گسترده بود. و هم سلطنت و هم روحانیت در طول تاریخ به عنوان
پاسداران قدرت سیاسی حاکم در عین حال پاسدار ارزش های سنتی کهنه و مانع دگرگونی اجتماعی بوده اند

ایدئولوژی خمینی و ولایت فقیه رهبر ایران امروز و روحانیون شیعه و ذهنیت عقب مانده ی جامعه ایران
و نتیجتاً نقش روحانیت در حوادث انقلاب و رهبری آن ناگزیر در جهتی مغایر با ضرورت های رشد و
دموکراسی یعنی در جهت برتری کامل روحانیت و تحکیم پایه ی دیگر استبداد رژیم جمهوری اسلامی
ایران جریان یافت. و این بار قانون اساسی به جای حق نظارت تصریح شده در متمم قانون اساسی
مشروطه به طور کلی حاکمیت فقها و سپس حاکمیت مطلق فقیه را پایه ی ساختار دولت قرار داد. و

و اما سی پنج سال حاکمیت ولایت فقیه رهبر ایران و نیز روحانیون کشور ایران و تجربه ی عملی نظامی
مبتنی بر آمیختگی ایدئولوژی روحانیون خمینی و دولت و دخالت مستقیم و همه جانبه ی روحانیت در حیات
سیاسی کشور ایران در کنار زیان های عظیم و غیر قابل جبران و ابعاد ویرانی و نابودی نیروهای انسانی
و منابع و ثروت کشور در عین حال مردم را از بسیاری بندها و باورها و پندارهای کهنه سنتی روحانیون
آزاد ساخت و شرایطی کاملاً مساعد برای تحقق امر تفکیک حوزه ی ایدئولوژی از دولت و اسقرار
جامعه ی عرفی و حاکمیت مردم به وجود اورد. و







Freitag, 19. Dezember 2014

Weihnachten und einen guten neue Jahr

Ich bedanke Ihr für die Zusammen sind wir in web Zeit Internet.

und Wünschen Ihren und Angehörigen eine Frohe und besinnlich Weihnachtszeit
und einen guten Rutsch ins neue Jahr

Endlich habe ich mir ein Herz gefasst und mich entschlossen, Dir zu schreiben.
Ich besuche zwar schon Seit Längeren die gleiche Zeiten aber Seit Letzter Jahr
bis dem Zeit Kann ich an nicht anderes mehr denken als an Dein und Deine
Wunderschönen Familie besuchen.




Dienstag, 16. Dezember 2014

مسأله من با تو فقط فکر کردن

بعضی از سئوالات و انتقادات هم در ضمن بحث ها خود بخود روشن خواهد شد. و
بارها این سئوال مطرح شده است که:  آیا  شما همه ی ارزش ها و بی ارزشی ها را اعتبار و
قرار دادی می  دانید؟ آیا قایل به وجود ارزش ها و بی ارزشی مطلق و غیر قراردادی نیستیند؟
و اگر ارزش وجود نداشته باشد انسان نسبت به زندگی بی اعتنا و بی تفاوت نمی شود؟

قبلاً هم نوشته ام که اولاً ارزشی می تواند مطلق و معتبر باشد که یک منشأ مافوق و بشری , یعنی
فلسفی داشته باشد. ثانیاً و در هر صورت بحث ما در باره ی خود ارزش یابی ارزشی ها نیست
 بحث درباره ی مبارزه ایست که برای ارزش یابی ارزش ها ایجاد کرده ایم؛ و از این مبارزه است
که برای خود من و گروه مبارز آزادیخواه چندین سال است فعالیت داریم.و

دو تا موضوع در کار است یکی خود واقعیت مطلوب یا نا مطلوب است دیگری تصور مبارزه ی
مانندی است که نسبت به واقعیت می پردازیم. و این تصورات است که ذهن ما را بعنوان جمع اشغال
کرده است ما بین خودمان و تمام جریانات و پدیده های زندگی یکنوع تعلق ایجاد کرده ایم یا درست تر
اینست که بگوییم این تعلق بین ما و مبارزه آن جریانات و پدیده هاست نه خود آنها ما درباره ی این
تعلقات صحبت می کنیم تعلقاتی که یا غرور آمیز است یا خفت آمیز . و

ما از بودن ها داشتن ها و دانستن های خود یک مرکز ذهنی بوجود آورده ایم و آنرا به عنوان من بر مسند
وجود خود نشانده ایم. و این مرکز است که بر ما حکومت می کند. یعنی یکمقدار تصویر بر ما حکومت
می کند . و ما با یک کیفیت تعلق گونه سخت به این تصاویر چسبیده ایم و خود را به اسارت آنها در
آورده ایم. و

پس من نمی گویم نسبت به قضایای زندگی بی اعتنا و بی تفاوت باش. می گویم بین خودت و آن قضایا
رابطه تعلق ارزشی ایجاد کن آنگونه تعلقی که پایه و مبنای من قرار می گیرد و از آن من بوجود می آید
تمام حرف من درباره ی این تعلقات است, نه درباره ی واقعیات نه درباره ی صفات و معنویات واقعی
و غیر اعتباری انسان.و

ببینید من موضوع را خیلی ساده مطرح می کنم ما در باره ی مسایل قابل دیدن زندگی صبحت می کنیم
ما هر روز با ده ها مسأله مواجه می شویم که نمی دانیم با آنها چه کنیم. شما فکر می کنید چرا ما در
رابطه با زندگی یکدل نیستیم؟ چرا همیشه یک قسمت وجودمان با قسمت دیگر در جنگ است و یک
قسمت, قسمت دیگر را رد می کند, محکوم و ملامت می کند؟ تمام اینها به خاطر ارزش هاست
ارزشهایی که از قدرت ماها سرچشمه نگرفته است. اگر گرفته بود اینطور در تضاد با خود نبودیم

شما این را قبول دارید که انرژی انسان محدود است و بنابراین نباید آنرا بیهوده تلف کند؟ این را هم
قبول دارید که بیش ترین انرژی انسان از طریق فکر کردن مصرف می شود؟
فیزیولوژیست ها می گویند مغز بزرگترین منبع تولید و ذخیره انرژیست و فکر بزرگترین مصرف
کننده آنست. توجه داشته باشید که مغز یک پدیده وسیع و بغرنج است با فعالیت های گوناگون که یکی
از مهم ترین فعالیت های آن فکر کردن است. ما بحثی در باره ی منبع تولید نداریم . زیرا چیزی را برای
ما ثابت نمی کند بحث درباره ی مصرف انرژی است. شکی نیست که ما بوسیله ی فکر کردن بیش ترین
انرژی را مصرف می کنیم . و

حالا سئوال اینست که آیا این وسیله ی مصرف کننده سهم انرژی ای را که مغز در اختیارش می گذارد
صیحاً و صرفه جویانه مصرف می کند, یا بیهوده و مسرفانه؟ نمی گویم که فکر باید کم انرژی مصرف
کند . فکر هر چه دلش می خواهد انرژی مصرف کند. فقط می گویم نباید بیهوده و اضافه بر آنچه لازم
است مصرف کند. فکر در وجود ما وظیفه ای دارد که برای اعمال وظیفه اش باید سهمی از مصرف
انرژی هم داشته باشد. ولی چرا باید بیش تر از سهم خودش استفاده کند؟

ما از بس دربند شخصیت و ارزش هستیم تمام سئوالاتی هم که برای ذهنمان مطرح می شود سئوالت
ارزشی است و حول چگونگی ارزش دور می زند. بنابراین سئوالات جدی و اساسی زندگی نمی گردیم
ما مدام به این فکر می کنیم که کجا شخصیت می فروشند کجا موفقیت اجتماعی تقسیم می کنند و نظایر
اینها. ما چه کار به انرژی داریم! فکر بر ما مسلط شده است اختیار مان را از دست مان گرفته است و
ما را بدنبال شخصیت می دواند . ما بطور عجیبی اسیر فکر شده ایم . آنچه من می گویم اینست که بیاید
ما بر فکر مسلط بشویم. و بجای اینکه فکر ما را به هر جا دلش می خواهد ببرد ما فکر را ببریم. و


Samstag, 13. Dezember 2014

قتل های زنجیره ای از طرف فلاحیان و سعید اسلامی

در این مورد تخلّف اول از طرف فلاحیان صورت گرفته که بدون توجه به پرونده گزینشی سعید اسلامی
و عدم صلاحیت نامبرده وی را به عنوان معاون منصوب کرده است و اکنون وی و رژیم جمهوری
اسلامی ایران باید پاسخگو باشد. و

اینک روشن شده بوده است که طراح و برنامه ریز اصلی برای سقوط اتوبوس حامل 22 نفر از
نویسندگان و دگر اندیشان به درّه در مسیر ارمنستان در مردادماه سال 1375 سعید اسلامی معاون وقت
وزارت اطلاعات بوده است. و

در همان زمان این مسئله در محافل سیاسی داخلی و رسانه های خارجی در حد گسترده ای منعکس شد
با توجه به این که این حادثه لطمه جدّی برای اعتبار و حیثیت نظام ما داشت باید طراحان و عاملین آن در
آن زمان مجازات می شدند ولی هیچ برخوردی از طرف وزیر با سعید اسلامی صورت نگرفت و وی
هم چنان در مقام معاونت وزارت باقی ماند. و

این امر قاعده تاً به این معنی است که جناب وزیر شخصاً از قبل در جریان مسئله بوده اند. و کسانی نیز
که اجمالاً در جریان امور وزارت اطلاعات بوده اند معتقدند روابط سعید اسلامی و فلاحیان به قدری
نزدیک بوده که نمی توان پذیرفت این گونه امور بدون اطلاع وزیر صورت می گرفت است. و
به هر حال دو حالت بیشتر در این امر منصور نیست. و

الف: جناب وزیر از قبل در جریان این طرح بوده و موضع با نظر وی برنامه ریزی و طراحّی شده که
در این صورت مختلف اصلی شخص وزیر است و باید تحت پیگرد قضائی قرار گیرد. و

ب: وزیر از قبل در جریان مسئله نبوده و پس از آن از موضوع مطلع شده در این صورت باید
سعید اسلامی پس از ارتکاب به این اقدام عزل و برای مجازات تحویل مقامات قضایی می شد و در این
صورت جنایات بعدی که امروز جامعه ایران شاهد آن است اتفاق نمی افتاد عدم برخورد وزیر وقت با
معاون متخلّفی که این چنین آشکار به حقوق مردم تجاوز کرده بود خود تخلّف مهّمی است که باید تحت
پیگرد قانونی قرار گیرد. و

موارد دیگری از عملکرد سعید اسلامی هم هست که مشمول یکی ازدو بند الف و ب خواهد بود که در
آینده می توان بیشتر به آن پرداخت. و

به طور خلاصه همه قرائن و شواهد نشان می دهد که انحرافات در زمینه های سیاسی - اقتصادی و
اخلاقی در وزارت اطلاعات از زمان وزارت فلاّحیان شروع شده و ثمره تلخی که امروز شاهد آن هستیم
 ثمره بذری است که در آن زمان کاشته شده است. و

مسوولین محترم قضائی که مسئول پرونده قتل ها بوده و هستند باید توجه داشته باشند و بدانند که اقداماتی
که سعید اسلامی در وزارت اطلاعات صورت داده اقداماتی نبوده که وی بتواند به تنهائی روی آن تصمیم
بگیرد و در هر مورد مسلماً افراد دیگری نیز هستند که اطلاعات ذیقیمتی در اختیار دارند و باید اطلاعات
به دست آمده از سعید اسلامی را با اطلاعات آنها تکمیل کرد و نباید سطح مسوولیت افراد مانع از این
بررسی و تحقیق مهم و حیاتی باشد. و

بیست و شش - روزنامه سلام شنبه پنج تیر در سال هفتاد و هشت : شماره دویست و سی و سه



دختر خانمی 21 ساله

دختر خانمی 21 ساله می خواست از محافظین رئیس جمهور ایران حسن روحانی فیلم و عکس بگیرد, مشت خورده

 درعوض تعدادی نهادها جمهوری اسلامی ایران و افراد گوناگون دولتی ولایت فقیه رهبر ایران [ نظیر دادگاهای قضائی
و دادستان دادگاها جمهوری اسلامی ایران] وابسته به دولت ولایت فقیه رهبر ایران نظیر نهادها و روزنامه ها آزادی بیان
.را در کنترل خود دارند
.علاوه بر این, با آنکه در قانون مطبوعات تهمت و افترا و بر چسب زدن ممنوع بوده و شده است

این روشهای ناپسندیده شیوه معمول حملات مطبوعات دولتی بویژه در رابطه با جامعه هنری و روشنفکری است قانون 
مطبوعات همچنین کنترل و سانسور مطبوعات توسط دولت را قاطعانه ممنوع  میسازد ولی این قانون نیز بسادگی نادیده
.گرفته میشود

.به هر صورت بخش بزرگی از مکانیسم کنترل و سانسور دولت خارج از چارچوب قانون و قوانین قضائی قرار دارد
دولت کنترل خود را بطور غیر رسمی از طریق پیشنهادها و توصیه های شفاهی به طرف
 
.مربوطه اعمال می کند و یا بطور غیر مستقیم از طریق تحمیل فشارهای مالی و حملات گروه های مهاجم وارد عمل می شود

افراد جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه رهبر ایران حتی یکبار نکوشیده است تا افرادی که خود اجرای قانون و قوانین را به
 .دست می گیرند, اموال و دارائی ها را تخریب می کنند و دیگران را به مرگ تهدید می نمایند تحت پیگرد قانونی قرار دهد

در برخی موارد دولت حتی راه این گرو ههای مهاجم تندرو جمهوری اسلامی ایران را ادامه می دهد, انگار که آنها تجسم اراده 
.عموم هستند و نویسندگان و ناشران روزنامه نگاران یا سر دیبران را تعقیب قانونی می کند

رفتار دولت جمهوری اسلامی ایران در زمینه های مختلف آزادی بیان نشانگر این اعتقاد پنهانی است که دولت جمهوری اسلامی 
ایران از طریق نظارت دقیق و محدود کردن  اطلاعات می تواند افکار و اندیشه شهروندان ایران خود را نیز در کنترل خود کند
و سلطه یک رشته ارزشهای  سفارشی را حفظ نماید. و


Freitag, 12. Dezember 2014

دعوت برای فراخوان عمومی

دعوت  برای فراخوان عمومی
دعوت به دوستان ایرانی به گفتگو و بحث آزادی به اعتراض و تظاهرات برای سال ۱۳۹۳
بررسی و مفهوم انقلاب و رویداد تاریخی۱۳۵۷
زمان روز مکان ساختمانی هنوز معلوم نیست در کجا اجرا شود

دوستان عزیز خوشحال میشم تو سایت گوگل پلاس , فیسبوک , توییتر با من همکاری کنند
برای دوستانتان هم به اشترا گ بگذارید
دوستانی که برای همکاری با من می توانند پیامی برای این صفحه های نامبرده بدهند.و

کسانی که به کار هنر و فیلم ساز و برای فیلم سناریو نوشتن کارهای کرافیک اینترنت  می توانند
.با من همکاری کنند

از این لحظه بود که جنایات حکومت اسلامی ایران هر روز ابعادی جهانی به خود گرفت و بجز هئیت
حاکمه ی کشورهایی که گاه به سبب روابط اقتصادی و منافع به دست آمده از این راه عملگرد های
ارتجاعی حکومت ایران را در داخل و خارج نادیده می گیرند و گاهی با آن همگام می شوند.و

واز دست نمایندگان جمهوری اسلامی ایران کتک میخورند, مورد تحقیر و خشونت سپاه پاسداران و
بسیج ها قرار می گیرند و در زندان های جمهوری اسلامی ایران مورد هر نوع تجاوز شگنجه قرار
می گیرند  اما باز هم به خیابان ها و مکان های ساختمانی برای بحث و گفتگو و هم به خیابان ها برای
اعتراض و تظاهرات میایند و شعار می دهند که شگنجه دیگر اثر ندارد. و

این روند روشنفکران و آزاد اندیشان ایرانی داخل کشور ایران و خارج از کشور ایران را بر آن داشته
که برای دوام حیثیت شهروندان انسانی با چنین عملکردهایی به ستیزی پی گیر , بر خیزند
باشد که ماها نیز همراه دیگر ماهیت حکومت ارتجاعی حاکم رژیم جمهوری اسلامی ایران
و ولایت فقیه رهبر ایران گامی هر چند کوتاه برداشته باشیم. و

بهمن ۱۳۹۳ امسال به همت نیروهای سیاسی آزادیخواه و مردم آزادیخواه ایران باید شاهد بزرگترین
همبستگی های جهانی با مبارزه حق طلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران باشیم. و

همبستگی جهانی با مردم آزادیخواه ایرانی هزینه مبارزه مردم در کشور ایران را بسیار کاهش می دهند
!پیروزی انقلاب مردم آزادیخواه  و گروه آزادیخواه ایران به پیش

گروه آزادیخواه خارج از کشور ایران


Mittwoch, 10. Dezember 2014

ویژگی اساسی برنامه پاسخگویی به نیازها مطالبات واقعی

مبارزه برای آزادی دموکراسی عدالت اجتماعی و رشد مضمون اجتماعی و مسئله ی مرکزی برنامه و فعالیت 
.گروه آزادیخواه در کشور ایران را تشکیل می دهد

این مبارزه و وظیفه اجتماعی - سیاسی مرکزی هم از شرایط کنونی کشور ایران و هم از هویت گروه ها 
.آزادیخواه بر می خیزد

دموکراسی همان گونه که اشاره رفت, عبارت است از آزادی و رهایی واقعی انسان رهایی از هر گونه سلطه و 
.نیرویی که در اشکال مختلف بر او حکم می رانند

.ویژگی اساسی برنامه, همیشه و در هر حال پاسخگویی به نیازها و مطالبات واقعی و روزمره ی مردم است
گروه آزادیخواه تنها از طریق مبارزه برای تحقق این مطالبات روزمره می تواند به یک نیروی اجتماعی مؤثر در 
.جامعه ایران تبدیل شود و به اتکای آن اصلاحات رادیکال و تحولات ساختاری را به پیش برد

دموکراسی رادیکال ترین و پیشرفته ترین شکل دموکراتیک است و در نتیجه مبارزه برای دموکراسی و آزادی هویت 
.گروه آزادیخواه  به طور عام و گروه آزادیخواه اجتماعی ایران به طور خاص است

رشد گروه آزادیخواه و موفقیت تلاش های آن برای مشارکت فعال عاملین اجتماعی در پروسه ی دگرگونی ها مستلزم 
.یافتن و تعمیق مداوم دموکراسی است

.گروه آزادیخواها اجتماعی دموکراسی در عین حال شرط نهادی شدن دموکراسی و ضامن حفظ و استمرار آن است

به همین جهت گروه آزادیخواه دموکراسی و گروه های آزادیخواه مبارزه ی پیگیر برای آزادی کشور ایران و 
.دموکراسی در وسیع ترین ابعاد آن را وظیفه ی مرکزی خود می داند

,این برداشت از دموکراسی همان طور که اشاره شد, گروه آزادیخواه از طریق مبارزه برای پیش برد این خواست و در 
.جریان تحقق آن, هم به مسایل بلاواسطه امروز پاسخ می دهد و عناصر یک جریان مدنی آینده را فراهم می سازد

هم از منافع و هدف های فوری کارگران و زحتمکشان و شهروندان ایرانی  و دیگر محرومان جامعه دفاع می کند و هم
.زمینه و امکان پرورش نیروهای جدید مدافع دموکراسی و استمرار آن را فراهم می سازد

مبارزه برای دموکراسی در عین حال ضرورت این لحظه از تاریخ کشور ایران مان را تجلی می بخشد و مسئله ی گرهی  
.هرگونه تغییر و تحول آینده به شمار می رود

در این معنا جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه رهبر ایران با ایدئولوژی روحانیون مانع اصلی هرگونه آزادی مانع 
.هر گونه پیشرفت و تحول اجتماعی است

بنابراین شرط باز شدن افق تازه ای در برابر جامعه ایران و مردم شرط فراهم آمدن امکانات رشد و ترقی اجتماعی و پیشبرد
.و تعمیق دموکراسی و آزادی های اساسی مبارزه برای برداشتن همین مانع اصلی است

رشد گروه آزادیخواه دموکراسی و فعالیت های مستقل اجتماعی و مشارکتی برای دخالت مردم در روند تغییر و تحولات 
.اجتماعی نیازمند شرایط مساعد سیاسی یعنی پیش از هر چیز شرایط سیاسی دموکراتیک است

در شرایطی که حساس حاکمیت ایدئولوژی ولایت فقیه رهبر ایران قبل از هر چیز متوجه گروه سیاسی آزادیخواه متشکل 
سیاسی است, دامن زدن به دیگر اشکال مقاومت و حرکت های اجتماعی , کمک به شکل گیری حرکت های مستقل, 
هسته های مقاومت متنوع, ابتکارات جعمی در سطح مناطق, محله ها و شهرها هم امکان پذیر است و هم زمینه ی رشد دیگر
.اشکال گروه های مقاومت اجتماعی را فراهم می سازد


Dienstag, 9. Dezember 2014

آن روزها


آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از رعده برق
آن شاخساران پر از میوه ها

آن روزها رفتند
آن روزهای خیرگی در رازهای جسم من و تو
آن روزهای آشنایی های محتاطانه
 با زیبایی رگ های آبی رنگ
دستی که با یک صدای دوستی
از آن طرف رودخانه به این طرف رودخانه صدا می زد
یک دست دیگر را
و لکه های کوچک جوهر
بر این دست مشوش مضطرب ترسان
که در سلامی شرم اَگین  خویشتن را بازگو می کرد

فروغ فرخ زاد


Montag, 8. Dezember 2014

سی دو سال ادامه جنگ دولت آمریکا با کشور عراق

پایگاه های نظامی آمریکا در کشورهای آسیای میانه تحکیم و گسترش یافت و شرایط و امکانات
دست یابی انحصارات آمریکایی بر منابع نفت و گاز منطقه و کنترل آن ها فراهم آمد. و

دولت های آمریکا و انگلیس و دولت های کشور ایران متهم اند که با دروغ سازی  و دست کاری
اخبار و اطلاعات لزوم جنگ را توجیه کرده اند, به ملت های خود و مردم جهان دروغ گفته اند و
به استناد دلایل ساختگی جنگ علیه عراق را به راه انداخته اند. و

جنگ پیشگیرانه ی آمریگا با استناد به گزارش های دوایر اطلاعاتی انتلیجنت سرویس وسیاه به
راه افتاد. در این گزارش ها گفته می شد که عراق دارای اسلحه ی کشتار جعمی اسلحه ی شیمایی
و بیولوژیک است, مقداری زیاد اورانیوم از نیجریه خریداری کرده است و با بن لادن و سازمان
القاعده همکاری و رابطه دارد. .و

طرفه این که دولت آمریکا برای جلب موافقت شورای امنیت با جنگ علیه عراق این مدارک جعلی
را به شورای امنیت هم ارایه داد و البته در آن جا نیز ساختگی بودن اسناد خاطرنشان شده بود . و

اما امروز روشن شده است که اطلاعات نام برده دروغ و عامداً دستکاری. و جعل شده اند. طبق
اسنادی که پس از جنگ انتشار یافته است پیش از جنگ هیچ گونه گزارش و خبر معتبری حاکی
از این که عراق سلاح های شیمیایی و بیولوژیک دارد و یا در کار تهیه ی این سلاح ها است و یا
اصولاً دارای تجهیزات لازم برای تولید این سلاح ها می باشد. وجود نداشته است. و

به این ترتیب این امر که آمریکا و انگلیس و دولت کشور ایران با دستکاری اطلاعات و جعل اخبار
و اسناد و دلایل دروغین و ساختگی به جنگ علیه عراق دست زده اند, امروز واقعیتی انکار ناپذیر
است. با آگاهی مردم از این دروغ و فریب موجی از خشم و اعتراض در این سه کشور علیه
دولت های نظامی آمریکا و انگلیس و دولت ایران برانگیخته شد. و

به هر حال بدون نیل به هدف های اعلام شده در کشور عراق حمله به کشور عراق به بهانه ی
سلاح های کشتار جعمی و تروریسم و با وعده ی آزادی مردم کشور عراق که هنوز هم جنگ
ادامه داشته و داره در دستور کار قرار گرفت. و

هدف  دولت های آمریکا از لشکر کشی به کشور عراق جنگ علیه کشور عراق  و به طور کلی از
دخالت ها و تجاوزهای نظامی استقرار یا تحکیم سلطه ی خویش به مثابه ی یگانه ابرقدرت و تأمین
منافع انحصارات فراملیتی است. و
این سیاست نو - امپراتوری و منطق سلطه جویانه در اساس ادامه ی سیاست امپریالیستی دهه های
پیشین, یعنی سیاست جنگ تجاوز کودتا و مداخله است. این سیاست و جنگ ها تجاوزات و کودتا
برخلاف ادعاهای فریب کارانه ی گذشته و حال در هیچ کشوری به آزادی مردم استقرار دموکراسی
منتهی نشده و نتیجه ای جز کشتار مردم , ویرانی شهرها, غارت ثروت های ملی و تحمیل رژیم های
دست نشانده و استبداد ی نداشته است. و

یکی دیگر از بهانه های لشکرکشی نظامی به کشور عراق جنگ علیه ی کشور عراق و تهدیدهای
آمریکا علیه ی برخی از کشور ها, ادعای [مبارزه با تروریسم] است. این توجیه همان گونه که نتایج
یک سال گذشته نشان می دهد توجیهی پوچ و بی اساس است. لشکرکشی نظامی و تجاوزهای نظامی
و به کارگیری ماشین جنگی هم به لحاظ منطقی و هم طبق تجربه نه فقط تروریسم را ریشه کن
نمی سازد بلکه آن را گسترش می دهد . تروریسم را بدون توجه به ریشه های آن و بدون تلاش در
راستای از بین بردن این ریشه ها نمی توان ریشه کن ساخت و نمی توان تضعیف کرد. و

 ابزارهای نظامی کشور آمریکا به هر بهانه ای بر روی مردم عراقی ها شلیک می شوند  و
خانه های مردم آن کشور نامبرده به آتش کشیده می شوند و دنیای مردم مبارز آزادیخواه و گروهای
سیاسی آزادیخواه نظاره گر این جنایت های و تحقیر ها است در چنین جهانی وجود و رشد تروریسم
به هیچ وجه پدیده ای غیر عادی نیست. تا زمانی که این شرایط و این مناسبات بر جهان حاکم است
سیاست جنگ و تجاوز نظامی به کشورها نه فقط تروریسم را از بین نمی برد بلکه به آن وسعت
می بخشد.و

امید بستن به دولت های آمریکا برای آزادی یک ملت در واقع چیزی جز هموار کردن راه دخالت های
سلطه گر و مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم در ویرانی کشور جز تحقیر یک ملت و سلب حقوق آن
نیست. و  آزادی مردم و تحول دمکراتیک در یک جامعه کار خود مردم است و نمی توان به جای مردم
و برای مردم آلترناتیو مردم سالاری ساخت. آن چه به ویژه به دخالت دولت آمریکا مربوط می شود
تمامی تجارب تا کنونی و تجربه اخیر در کشور عراق نشان می دهد که دخالت دولت آمریکا نه فقط
آزادی نمی آورد بلکه استقلال کشور را نیز از بین می برد. به دست آزادی براندازی حکومت و تحول
در یک کشور کار و حق مردم آن کشور است. و

تجربه کشور عراق نتایج جنگ و اوضاع کنونی آن کشور بدون تردید پندی آموزنده است و بود و
هشدار دهنده به تمامی ساده لوحانی بود که در توهم دست یابی به آزادی از طریق کمک دولت آمریکا
و مداخله آن بود. و

در ماه های گذشته  پیش از آغاز جنگ تروریسم علیه کشور عراق جهان با صحنه ی نمایش اقتدار
ابرقدرتی روبه رو گردید که برای خود هیچ محدودیتی نمی شناخت و هیچ چیز نمی توانست او را مهار
کند. نه برای اعتراضات میلیون ها انسان و مخالفت دولت های دوست و سازمان ملل اهمیتی قایل بود و
نه به حقوق و تعهدات بین المللی اعتنایی داشت. ابرقدرتی که با تکیه بر توانایی های بی مانند نظامی
اقتصادی و فنی خود با تفرعنی وقیحانه از جهانیان می خواست به اراده و تصمیم او گردن گذارند و
منطق و زبان او را یعنی منطق و زبان زور و جنگ را بپذیرند؛ که می خواست به جهان القا کند و در
عمل نشان دهد که دارای قدرتی نامحدود است و هیچ مرزی نمی شناسد و می تواند به هر کاری دست
زند و هر مانعی را از میان بر دارد. و

آمریکا با تصمیم و اقدام یک جانبه در جنگ با عراق و نمایش قدر قدرتی و بی نیازی خود قبل از
آغاز جنگ امروز ناگزیر باید بهای یکه تازی افسار گسیخته و بی اعتنایی به سازمان ملل و
کشورهای دوست و متحد را بپردازد. و


Freitag, 5. Dezember 2014

Das erste Vierteljahrhundert

Glanz und Elend der Vereinten Nationen: Leistungen und Fehlschläge der
Weltorganisation.
Das erste Vierteljahrhundert.
Die funktionale Methode, Die funktionale Methode der Rüstungskontrolle läuft auf
Maßnahmen und Vorkehrungen hinaus, die ihrer Natur nach das Problem der
Staaten Gleichheit relativ am wenigsten berühren.

Unter der Überschrift Verminderung des Kriegsrisikos hat der Amerika nichts
Grundriss Entwurf für einen Abrüstungsvertrag vom 18.04.1962 eine Reihe von
Vorschlägen aufgeführt, die dem Zweck dienen, die Gefahr eines Krieges aus
Versehen, aus Fehlkalkulation, aus Mangel an Nachrichtenverbindungen oder als
Folge eines Überraschungsangriffs zu begegnen.
Es handelt sich um die folgenden Maßnahmen, die naturgemäß in erster Linie für
die Anfangsstufe des Abrüstungsprozesses gedacht sind.
1- Voranmeldung Militärischer Bewegungen und Manöver.
2- Ortsfeste Beobachtungsposten an vereinbaren Plätzen Häfen,
3- Zusätzliche Beobachtung Vorkehrungen ein Amerikanische Arbeitspapier für
die Genfer Konferenz vom 12. Dezember 1962, nennt Luftbeobachtung, bewegliche
Boden Beobachtung Gruppen und
4- Austausch von Amerikanische Militärmissionen zwischen Staaten oder Staaten
Gruppen.

Das hierarchische Problem
In engen Zusammenhang damit stehen Probleme, die sich aus gewissen Politisch
Wirtschaftlichen Wandlungen der Letzten 20 Jahr ergeben und die nicht so sehr den
geographischen Geltungsbereich der Allianz, als viel mehr Ihre Führungsstruktur
Berühren.

Die alle Jahren Konferenz der NATO-Außen Verteidigungsminister in Genfer
ergänzte Später diese Schritte durch weitere Maßnahmen, die vor allem umfassen
Sollten.

Im Jahr 1980 blicken die Vereinten Nationen auf ein Vierteljahrhundert ihrer Existenz
Zurück Trotz aller Krisen, Schwierigkeiten und Fehlschläge, trotz aller Unzufriedenheit
und Kritik haben sie sich behauptet.
Jedes Jahr tritt die Vollversammlung zusammen und wird für einige Wochen und
Monaten zum Genfer einer öffentlichen Diskussion über die aktuellen Probleme der
Weltpolitik Auch die Außenminister der Groß- und Supermächte halten es für
Angebracht, auf diesen Versammlungen Wenigstens für einige Tage zu erscheinen
und zu ihnen zu Sprechen.

Bei jeder Internationalen Krise Pflegt der Sicherheitsrat von irgendeiner Seite angerufen
zu werden und er bemüht sich, Einfluss auf den Gang der Ereignisse zu nehmen.

Bedeutet das alles, dass sich die Vereinten Nationen als weltweite Sicherheit
Organisation bewährt haben und dass es ihnen gelungen ist, ihrer Aufgabe der Sicherung
und Bewahrung des Friedens gerecht zu werden?

Oder handelt es sich um bloßen Schein, um Leere Betriebsamkeit, um hohle Worte
und wirkungslose Gesten?

Weder die eine noch die andere Frage Lässt sich mit einem simplen Ja oder Nein
Beantworten.
Die Wahrheit ist, wie in den meisten Fällen, Kompliziert und vielschichtig:

Es hat Zahlreiche Internationale Krisenfälle in den vergangenen 34 Jahren gegeben,
in denen sich die Vereinten Nationen als machtlos erwiesen haben und, mit oder ohne
Resolutionen und Appelle, unfähig waren, den Gang der Ereignisse wirksam zu
beeinflussen.

Es hat viele andere Fälle gegeben, in denen sie eine nützliche Rolle gespielt und zur
Verhütung oder Beendigung von Konflikten beigetragen haben- zum mindesten als
eine Maschinerie, die es einem oder beiden Streitteilen erlaubte, sich mit geringerem
Prestigeverlust, als dies sonst der Fall gewesen wäre, aus einer aussichtslosen
Affäre herauszuziehen.

Es gibt aber auch Kaum einen einzigen Beispielsfall, in dem sie entscheidend und
Maßgeblich eine Krise gemeistert und den Frieden gerettet hätten,



Donnerstag, 4. Dezember 2014

Das Staatensystem Integration und Zersplitterung

Tendenzen der Integration
Bei einem Vergleich des weltpolitischen Iran von heute mit dem vor hundert
Jahren fällt sofort ein bemerkenswerter Unterschied ins Auge:

Nationalstaaten, die im Wesentlichen nur zwei Formen der Verbindung mit
Anderen Gemeinwesen kennen:
Entweder die Imperialistisch Unterwerfung und Angliederung Kolonialer oder
Halb-kolonialer Gebiete (in der Formen des der Kolonie, der Interessensphäre,
des Pachtvertrages USA-Interessen oder die Lose Verbindung mit anderen
gleichrangigen Nationalstaaten in der Formen des Bündnisvertrages).

Eine übernationale Organisation der Völkergemeinschaft Iraner existiert nicht,
Es gab nur das, was man das Iranische Kulturerbe nannte- eine Völkerfamilie,
die nicht durch Vertrags Paragraphen und Statuten, derjenigen  im gemeinsamen
Mitglied nur Bindungen auferlegte, die sich aus den überlieferten Spielregeln
von USA- ergaben.

Das heutige System der internationalen Staatenwelt ist anderer Art:
Fast alle Nationalstaaten sind Mitglieder der Verschiedenartigsten regionalen
( oder auf anderen Kriterien aufgebauten) Zusammenschlüsse ;
Die Völkergemeinschaft als Ganzes hat sich in Gestalt der Vereinten Nationen
eine voll ausgebaute Organisation und in der Charta der Vereinten Nationen
eine geschriebene Verfassung gegeben.

Im Laufe der 90 Jahr ist jedoch immer deutlicher erkennbar geworden,dass
man das Bild der heutigen Welt zu sehr vereinfachen würde, wenn man nur
die Tendenz zur Integration und zum großräumigen Zusammenschluss am
Werke sieht: es fehlt nicht an gegenläufigen Entwicklungstendenzen.


Dienstag, 2. Dezember 2014

شرایط کنونی جامعه ایران و بن بست حاکمیت

شرایط کنونی جامعه ایران و بن بست حاکمیت رژیم مافیا ایران اسناد و اعترافات گردانندگان
 پروژه ی خشونت و گفتگو های ستاد بحران نشان می دهد که به اقرار آن ها 75 درصد مردم
.و 70 درصد سپاه و ارتش و نیروهای انتظامی با باند حاکم مخالفند
.حرکت مردم و جوانان به جریانی فعال و رو به رشد تبدیل شده است
قوه مجریه و قوه ی مقننه با اصلاح طلبان به دست نیروهای مخالف یا رقیب آن ها یعنی 
.اصلاح طلب افتاده است
میان مطبوعات منتقد و مردم شبکه ی اطلاعاتی منسجم و گسترده ای وجود دارد و 
.روشنفکران و دانشجویان به نیروی مقاوم تهدید کننده ای علیه نظام تبدیل شده اند
از نظر ستاد بحران مجموعه ی این شرایط ولایت فقیه رهبر آن ها را در معرض خطری
 .جدید قرار داده است و بنابراین باید هر چه زودتر آن را تغییر داد
با وجود این متخصصان سرکوب و خشونت آگاهند که دیگر به سادگی نمی توان شرایط
 .نام برده را دگر گون ساخت
این امر را بیش از هر چیز در اعترافات و استراتژی آن ها می توان مشاهده کرد
با این که اقدام نظامی و توسل به سرکوب عمومی معمولاً آخرین راه حل نیروهای 
استبدادی در حال زوال است ولی حکام جمهوری اسلامی ایران و حتا برنامه ریزان
خشونت گرای آن در عین حال می دانند که در شرایط کنونی با توجه به ساختاری 
توازن نیروها مقاومت مردم و مخالفت اکثریت بزرگ نیروهای نظامی و انتظامی این
.راه حل نه عملی است و نه کارایی لازم را دارد

Das Wahlrecht für Frauen

Im Ersten Weltkrieg übernahmen viele Frauen Traditionelle Männerarbeit
und erwiesen sich so als den Männern ebenbürtig.
Dennoch wurde das Frauenwahlrecht in einigen Ländern erst viel Später
eingeführt: So 1918 in Deutschland, 1920 in den USA, 1928 in
Großbritannien und 1944 in Frankreich.
in Iran immer noch nicht die Frauenwahlrecht hatten.

Ayatollah Khomeini ( 1900-1989 ) war das Oberhaupt der religösen
Revolution im Iran.
Nach dem Sturz des Schah gelangte er 1979 an die Macht und bildete
den Iran zu einem streng Ideologie Staat um.

Donnerstag, 27. November 2014

اعتدال به منزله ی روشی خاص در ارتباط با ضرورت انجام برخی اصلاحات

اعتدال از واژه هایی رایج است که در سال های اخیر در صحنه ی سیاسی ایران به فراوانی به جا
و نا به جا به منظور توجیه سیاست هایی معین به کار گرفته می شود. اعتدال به منزله ی روشی
خاص در ارتباط با ضرورت انجام برخی اصلاحات و ایجاد تغییراتی در ساختار قدرت سیاسی و
مناسبات آن با مردم توسط بخش هایی از نیروهای وابسته به نظام جمهوری اسلامی ایران و
پاره ای جریانات اپوزیسیون خارج از نظام مطرح گردید. و

نا ممکن شدن ادامه ی حاکمیت به روال گذشته از یک سو و دامنه ی فساد و جنایات مافیای حاکم
جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر علاوه بر گسترش نارضایی و مخالفت مردم در نیمه ی
سال های 1392 مقاومت و چاره اندیشی بخش هایی قابل توجه از نیروهای درون نظام به ویژه
نسل جوان تر و غیر آلوده یا کمتر آلوده ی آن را بر انگیخت. و

لزوم تغییرات به طور طبیعی مسایلی از قبیل چگونگی تغییرات محدوده ی آن و شیوه ها و وسایل
تحقق آن را نیز مطرح ساخت. از همان ابتدا دو دسته در برابر هم قرار گرفتند. گروهی که انجام
اصلاحات جدی در چارچوب نظام را ممکن می دانستند و گروهی که با استناد به ماهیت و ساختار
نظام و ابزارهای مشروعیت دهنده و نگهدارنده ی آن ( قانون اساسی, نهاد رهبری قوه قضاییه) و
اهرم اقتصادی وسایل ارتباط جمعی و قوای سرکوب رسمی که در شهر اصفهان به تازگی مشاهده
داشته اید گروه اسید پاش و غیر رسمی انجام اصلاحات اساسی در چارچوب نظام ایران را توهم
می پنداشتند و بر این باور بودند که تحول دمکراتیک بدون دگر گونی ساختارهای موجود ممکن
نیست. و

با توجه به این نگرش های متفاوت و متضاد طبعاً سیوه ها و ابزارهای رسیدن به هدف نیز
نمی توانست یک سان باشد. کسانی که به تغییرات در محدوده ی نظام دل بسته بودند راه حل را در
سر عقل آمدن باند حاکم جمهوری اسلامی ایران و یا بخش هایی از آن در جلب نظر و حمایت رهبر
در مصلحت اندیشی و کنار آمدن با حاکمیت در پند و اندرز و هشدار دادن در زمینه ی عواقب ادامه ی
وضع کنونی و اقداماتی از این دست می دانستند که همه ی این ها نیز می بایستی در فضایی آرام بدون
تندروی و اقدامات تحریک آمیز انجام می گرفت به سخن دیگر از دیدگاه آن ها لازمه ی پیشبرد این
روند حفظ آرامش و استفاده از سیاست و روش های معتدل بود. و

در میان این هواداران و مبلغان اعتدال کسانی نیز یافت می شدند که ظاهراً یا واقعاً خواهان دولتی
لاییک و جدایی ایدئولوژیک ولایت فقیه رهبر ایران از نظام جمهوری اسلامی ایران هستند, معهذا این
روش های معتدل را ابزاری مؤثر برای کشاندن نیروهای حاکم به پذیرش و رعایت آزادی ها و حقوق
مردم و ماّلاً دستیابی به تحول در جهت دمکراسی تلقی می کردند. و

به کارگیری این شیوه های اعتدال و تبلیغ پیرامون آن که در عین حال همواره با تبلیغ علیه تندروها
همراه بوده است, چند سال قبل از 1388 در دوران ریاست جمهوری خاتمی آغاز گردید و در چند سال
گذشته در شکل توجیه سیاست لایه های راست و میانه ی گروه های سیاسی ا1388 و در عمل به
صورت تسلیم در برابر تجاوزات و خود کامگی های باند جمهوری اسلامی ایران ادامه یافت . و

پیروان اعتدال در توجیه روش خود می گویند که تندروی شعارهای تند  تظاهرات غیرمجاز اعتراضات
خیابانی اقداماتی تحریک آمیزاند که واکنش خشونت آمیز نیروهای حاکم را سبب می شوند و به بحران
و تنش در جامعه دامن می زنند. بنابراین باید از هر حرف و عملی که ممکن است حاکمیت را تحریک
کند اجتناب ورزید . آن ها همچنین تبلیغ می کنند که مردم از قهر و خشونت و انقلاب بیزار می باشند
و خواستار تحول مسالمت آمیزاند و سیاست اعتدال آن ها در راستای این خواست مردم و ابزار این تحول
مسالمت آمیز است. و

یک- در بررسی نظری ادعاها و توجیهات اعتدال آن چه قبل از هر چیز به چشم می خورد نا مشخص
بودن خود واژه ی اعتدال است. اعتدال  در عمل چیست؟
حدود آن کدام است؟
چه کسی این حدود را تعیین می کند؟
چگونه و بر اساس چه معیار و مقیاسی می توان خروج از قلمرو این اعتدال و ورود به عرصه ی
تندروی را تمیز داد؟
آیا هر کس بنا بر تشخیص سیاسی خود یا با حرکت از وضعیت روانی یا درجه ی تعادل خلق و خوی
خویش باید این واژه ی مقدس و در عین حال کلی و نامشخص را تعریف کند یا طبق دستور دیگران؟
در این صورت این دیگران کیانند؟
و بالاخره این که چه کسی درجه ی تحمل حکومتگران را معین می کند؟
نکته مهم که در بحث اعتدال گرایان به کلی نادیده گرفته می شود این واقعیت است که ما درگیر یک
مبارزه ی سیاسی هستیم و در این مبارزه دو نیرو متخاصم در برابر یکدیگر قرار دارند و سرنوشت
این مبارزه از طریق تصادم و مقابله ی جدی تعیین می شود و نه از راه دوستی و کسب اجازه از طرف
مقابل برای چگونگی اقدام و پیشروی و تعیین حد و مرز آن . و

این مبارزه در مرحله ی تاریخی و اوضاع سیاسی- اجتماعی معینی جریان دارد بنابراین چگونگی
سیاست و عمل کرد ما را ناگزیر این شرایط و اوضاع و نوسانات و تغییرات آن معیین می کند و نه میل
و اراده ی این و آن . و هر یک از دو جانب مبارزه به طور اجتناب ناپذیر باید با توجه به مجموعه ی
اوضاع جاری عمل کند و بی اعتنایی به آن حاصلی جز شکست نخواهد داشت. و

یک جانب این مبارزه نیروی استبداد حاکم است که در این در گیری به هر حال کاهش قدرت خویش
تقسیم و یا زوال آن را می بیند و به همین جهت به طور طبیعی و صرف نظر از شیوهای عمل مخالفان
یا منتقدان در برابر آن مقاومت می ورزد.و هیچ قدرت استبدادی در هیچ زمانی به آسانی و هر گز با تمنا
و اعتدال مخالفان به محدود شدن قدرت خویش تن نداده است. و

برای وادار ساختن قدرت حاکم به عقب نشینی باید در هر زمان با توجه به اوضاع جاری و ساختار تعادل
سیاسی موجود خواست ها و مطالباتی معین را مطرح ساخت و با اتخاذ سیاست های مناسب و به کارگیری
ابزارها و اشکال متنوع و مؤثر فشار برای تحمیل این خواست ها و متحقق ساختن آن ها تلاش کرد. و

واقع بینی و سیاست و روش درست چیزی جز رعایت این اصول نیست. صرف نظر از این که شعارها
خواست ها و فعالیت های عملی جهت تحقق آن ها برای نیروهای حاکم بی آزار باشد یا آزار دهنده و
تحریک کننده نمی توان نادیده گرفت که طرح و تحقق مطالبات مردم و مخالفان و حتا منتقدان به طور
عینی در راستای تضعیف نیروهای حاکم و خدشه دار ساختن قدرت انحصاری آن ها است. و

هر اقدامی در گرفتن حقی از اقتدار گرایان خود کامه عملاً در جهت سلب اختیار یا محدود ساختن
فرمانروایی آن ها است, خواه هدف اقدام کنندگان محدود کردن این اقتدار و خواه حذف آن باشد. و
از سوی دیگر رسیدن به هر یک از هدف های نام برده تنها از طریق مبارزه آن هم مبارزه ای پیگیر
ممکن خواهد بود و سیاست اعتدال توصیه شده چیزی جز خشت بر آب زدن نیست. و

زیرا از دیدگاه نیروهای مسلط هر گونه خواست و عمل شما برای محدود کردن قدرت آن غیر قابل
تحمل و اقدامی تحریک آمیز به شمار می رود و هرچند آرام و با نرمش طرح و انجام شود بی پاسخ
نخواهد ماند. مگر این که بر اساس واژه های کلی و کشدار اعتدال و حدنگهداری و پرهیز از تندروی تا
آن جا پیش روید که نقش آتش نشان را برای حاکمیت ایفا کنید. و

دو- شک نیست که در پاره ای موارد اقدامات نسنجیده و افراطی می تواند عامل واکنش تند و خشونت
آمیز نیروهای حاکم و قوای سرکوب آن باشد. اما با استناد به چنین مواردی نه می توان حکم کلی صادر
کرد و نه می توان دلایل و ریشه های خشونت را توضیح داد که اساساً از ماهیت نیروهای حاکم ناشی
می شود و نه از تحریک ها طی چندین سال گذشته حکومت جمهوری اسلامی ایران کشور ما میدان
 یک ایدئولوژی و تاخت و ایدئولوژیک خشونت افسار گسیخته ی جمهوری اسلامی ایران بوده است. و

حداقل از اوایل سال های 1359 تا نیمه ی سال 1392 قوای سرکوب رسمی و غیر رسمی
جمهوری اسلامی ایران بدون اقدامات تند و تحریک آمیز مردم یا گروه های سیاسی برای تحکیم سلطه ی
خود فضای خفقان را با کشتار شکنجه زندان و اسید پاشان و جنایت های تکان دهنده بر سرتاسر ایران
غالب کردند. در حیات جمهوری اسلامی ایران خشونت همواره ابزار اصلی حفظ نظام و نمایش اقتدار آن
بوده استو این خشونت به اشکال گوناگون و به طور مستمر هم در گذشته و هم امروز اعمال شده است و
می شود. و

به طوری که موجودیت این رژیم بدون اعمال خشونت اصولاً قابل تصور نیست. این مردم نبوده اند که
با مقاومت با تندروی خود خشونت رژیم را سبب شده اند بلکه این رژیم است که برای ادامه ی سلطه ی
خویش نیازمند اعمال خشونت است و در نتیجه عامل تولید و باز تولید بی وقفه ی خشونت بوده است. به
کار گیری خشونت را نه فقط با نرمش اعتدال گرایان نمی توان مانع شد بلکه حتا با تبدیل کشور به
گورستان خفقان و سکوت نیز نمی توان از آن در امان ماند. و

راه مهار این خشونت نه روش های توصیه شده ی اعتدال گرایان بلکه درست به عکس مقاومت گسترده ی
مردم است. هر چه دامنه ی این مقاومت گسترده تر و اشکال آن متنوع تر باشد به همان نسبت امکان مهار
خشونت نظام بیشتر است. و

گرفتن امتیاز از رژیم ایران و وادار ساختن آن به عقب نشینی هایی معین نیز نه از طریق اعتدال کذایی
بلکه تنها از طریق مقاومت و مبارزه امکان پذیر خواهد بود . در حقیقت آن روش اعتدال که طبق نظام
باشد و به آن آزار نرساند چیزی جز تسلیم در برابر آن نیست. و

با شیوه هایی پیشنهادی اعتدال گرایان نه فقط حقوق و آزادی های مردم بلکه کسب ناچیز ترین مطالبات
نیز به سخنی میسر میگردد. در تاریخ مبارزه علیه رژیم هایی استبدادی در هیچ جای جهان با روش های
اعتدال و آرامش دستاوردی حاصل نشد ه است. و

پیروزی های بزرگ و کوچک مردم در هر زمان و در هر جا فقط با ایستادگی و دامن زدن به جنبش
مقاومت عمومی در خیابان ها و دانشگاه ها و کارخانه ها - که از نظر اعتدال گرایان تحریک کننده
می باشد- به دست آمده اند . و





Dienstag, 25. November 2014

نتیجه ی این بازی ها و کشمکش ها چیزی جز سرگرم کردن خود و دیگران

نتیجه ی این بازی ها و کشمکش ها چیزی جز سرگرم کردن خود و دیگران گذراندن وقت پا در
هوا نگهداشتن همه چیز و از این ستون به آن ستون کردن نیست. و
چنین وضعیتی به هر حال قابل دوام نخواهد بود. بحران فراگیر موجود با این گونه سیاست ها نه
تمدیل که تعمیق و تشدید می شود. بحران منحصر به اردوی اصلاح طلبان نیست, بلکه سراپای نظام
.را گرفته است . جبهه ی حاکم بیش از نیروهای اصلاح طلب در بحران و استیصال است
استراتژی بازدارندگی فعال جریان اصلاح طلبی استراتژی بحران و حادثه آفرینی بستن مطبوعات
بی مصرف کردن نهادهای انتخابی سیاست رعب و سرکوب چماق قوه ی قضاییه شورای نگهبان و
 مجمع تشخیص مصلحت هیچ کدام نتوانست روند انفرادی و فروپاشی را متوقف سازد بلکه به عکس
به شتاب بخشید.و
تدابیر فوق به جای تحکیم نظام پایه های آن را متزلزلتر  ساخت. حاصل اعمال فشار علیه نیروهای
اصلاطلب و تضعیف آن ها برخلاف تصورات اقتدارگرایان وارد آوردن ضربه بر کل نظام و
رویگردانی بیشتر مردم از آن بود. به قول آقای روحانی رئیس جمهور ایران و هشدار او اصلاح طلبان
حایل میان مردم و نظام بودند. تا رفتن آن اقتدار گرایان در برابر مردم قرار خواهند گرفت و این خطری
بزرگ برای نظام است. و

جبهه حاکم هیچ امکان و راهی برای خروج از شرایط قفل شده ی کنونی ندارد. هم اکنون در کشور
ایران در کنار قدرت مطلقه ی ولایت فقیه رهبر ایران قدرت های مطلقه ی متعدد در زمینه های مختلف
عمل می کنند. و

با وجود این همه قدر قدرتان در کشور ایران دولت و حکومتی وجود ندارد. آن چه وجود دارد هرج مرج
.و فساد است. هر کس کار خودش را می کند, همه چیز در چارچوب سیاست امروز به فردا جریان دارد
رژیم جمهوری اسلامی ایران نه تنها با بحران سیاسی - اقتصادی و نیروگاه اتمی بلکه همچنین با بحران
ایدئولوژیک مواجه است. و

پایه های ایدئولوژیک مشروعیت و توجیه نظام یعنی روحانیت و نظریه حکومت دینی فرو ریخته است
اکثریت بزرگ مراجع تقلید مجتهدان و روحانیان هر روز بیشتر با دستگاه حاکم و اساس نظریه ی ولایت
فقیه رهبر ایران به مخالفت بر می خیزند. و

پرچم مرگ بر آمریکا که هم پرچم ایدئولوژیک نظام و هم پوشش روابط پنهانی پر فساد بود, با توجه به
شرایط جهانی و منطقه ای و روند ناگزیر عادی سازی رابطه با آمریکا رنگ باخته بر زمین می افتد
با ریزش پایه های نظام و انفراد آن در جامعه و در نهادهای دولتی از جمله در درون نیروهای نظامی
و انتظامی امکان سرکوب و کشتار وسیع به مثابه راه حل هر روز کمتر و حتا ناممکن می گردد. از
سوی دیگر با توجه به تجربه ی یک سال و دوسال رئیس جمهور ایران این امر که مردم به دنبال
حسن روحانی رئیس جمهور دیگری بروند اگر غیر ممکن نباشد اما بسیار غیر محتمل است . و

در چنین شرایطی مجموعه ی نظام درمانده و ناتوان در تلاش عبث یافتن راه حل است. در میان جناح
مسلط به رغم ادامه ی سرکوب ها و تهدیدها و نمایش قدرت هر روز تعدادی بیشتر از لزوم عقب نشینی
در زمینه ی داخلی و در عرصه ی جهانی سخن می گویند .و

نیروهای میانی در تلاش به وجود آوردن اتحادهای جدید و تقویت لایه های معتدل به این در و آن در
می زنند . آقای حسن روحانی رئیس جمهور ایران به مثابه ی سخنگوی بخشی از اصلاح طلبان در
جسجوی راه حل است ولی ظاهراً راه حلی نمی یابد و هم فکران او ناتوان از یافتن راه حل در انتظار
معجزه مهره سوخته و فاسد و خائنی چون ولایت فقیه رهبر ایران در تکاپوی هموار ساختن این
راه حل غیر قابل عبوراند. این کوشش در بازسازی گذشته و امید بستن به مهره هایی که تاریخ
مصرف شان گذشته است و یا در یافتن راه های میانی خود بهترین گواه درماندگی و بسته بودن
راه های خروج از بن بست است. و

وقتی نتیجه و سرنوشت شانس تاریخی در سال 1388 وضعیت امروز است فرجام تلاش های کنونی
تلاش به دنبال این آزمایش شکست خورده آن هم در وضعیت بحرانی و از هم گسیخته ی موجود روشن
است. و

بی جهت نیست که آقای حسن روحانی رئیس جمهور ایران و اصلاح طلبان به جای تکرار تجربه های
شکست خورده و بازی در همان زمین در پی راه حل های واقعی اند و به جای رفتن به کوره راه های
نافرجام راه نشان می دهند. رهایی از توهم دولت ایدئولوژی پایان دادن به جمهوری اسلامی ایران و
استقرار نظام دمکراتیک و مردم سالار. و

مطالبات مردم در زمینه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی مستقل از بازی ها و تلاش های فوق به طور
اجتناب ناپذیر عامل پویایی و گسترش مبارزه در میان اقشار مختلف مردم است. نیاز به تأمین این
مطالبات و از میان برداشتن نظام حاکم به مثابه ی مانع اصلی آن به رغم تلاش های بازدارنده سبب
جوشش از پایین حرکت خودجوش و خود سازمان ده در میان گروها سیاسی آزادیخوه و کارگران و
سرانجام سازمان یابی جنبش عمومی است. و

نیروهای سیاسی آزادیخواه باید ضمن دامن زدن به این گروها سیاسی آزادیخوه و پا به پای آن در راه
یافتن یک محور عمومی و استراتژیک و در راه ارایه ی بدیل سیاسی - اجتماعی آینده و همگانی ساختن
بحث پیرامون آن بکوشند. و