Freitag, 11. Juli 2014

حقارت بیست سال گذشته نیز خودش تحت تأثیر عکس العمل های قبلی بوده است


اگر هر مبارز آزادیخواه هدف این واقعیت را درک می کرد و می پذیرفت که خالق آن چیزهای که به آن آرمان
آزادی می اندیشید و می خواهد آنها را حاصل کند,  هدف آزادی هدفیست مساله ای پیش نمی آمد مسأله از اینجا
شروع می شود که هدف آن آزادیخواه را فریب می دهد و حرکت سیاسی و آرمانی که دنبال داشته  که گویا واقعاً
.دو پدیده وجود دارد

تمام رنج ها, و ناتوانی ها ناکامی ها, حقارت و حسرت های آن انسان آزاده نتیجه ی این فریب است فریب دونظر 
سیاسیت را دنبال داشتن؛ این دونظر باعث می شود که انسان آزاده مدام بدون هدف و بجای نرسد, زیرا اصولاً رسیدن 
.به هدف و آرمان  او وجود ندارد

در هر صورت اولین مسأله ای که بعد از انتقال از عدم به هستی یا از بودن به شدن و داشتن پیش می آید, مسأله 
هدف داشتن به آرمان است. این مسأله که هدف او اسیر و دونظر به سیاست داشتن می شود. یعنی خود را دونظری به
سیاست وقف می دهد. وقتی او به دونظر داشتن را دنبال دارد صدها رنج وجود دارد. تضاد وجود دارد, حسرت و 
ناکامی وجود دارد, احساس پوچی و حقارت وجود دارد, احساس دویدن و نرسیدن به آرمان وجود دارد و صدها
.مسأله ی دیگر

تمام زندگی و تمام وجود او بعد از این انتقال یک وجود کهنه که سالها است  دنبال داشته محدود می گردد. رفتار 
احساسات او و مجموعه ی تجلیات وجودی یک انسان ازاده عدمی کیفیتی خودجوش دارد. به این معنا که همه چیز از 
.درون اندیشه ای که دنبال دارد در او نشأت میگیرد و بر می خیزد

.اما همین او وقتی اسیر  دونظر داشتن , می گردد تمام تجلیات وجود ی اش کیفیت عکس العمل پیدا می کند
و عکس العمل  همیشه ای او دونظر سیاست را دنبال داشته کهنه می بیند هر هدفی هر آرمانی هر رفتار و علمی که او
و شماها امروز دارید تحت تأثیر عمل, رفتار و احساسی که دیروز به آن آرمان داشته اید. حرکتی هم که فردا خواهید 
.داشت تحت تأثیر رفتار امروزتان خواهد بود

هستی هر حرکت به هدف مبارزه داشتن اصولاً یک کیفیت زنجیری دارد. تمام حرکات و رفتاری که از هستی منبعث 
می گردد, مثل یک زنجیر بهم مربوط و وابسته است- البته یک وابستگی  ناهمآهنگ رفتار آن انسان آزاده اسیر هستی
 .رفتاری کامل و مستقل نیست. رفتارش همیشه نیمه تمام دنباله دار و وابسته به زنجیر هستی است

فرض کنیم شما بیست سال پیش سازمانی یا حزبی را ابتدا داشته اید و آن سازمان و حزب به شما و سازمان شما یا
همچنین حزب شما جواب نظرات سیاسی شما ها  را رد داده است. حالا شماها اگر به جریانات و ارتباطات سیاسی 
خودتان و رفتار خودتان توجه کنید می بینید عملی که حتی امروز با آن سازمان و حزب تان انجام می دهید به یک
.شکلی تحت تأثیر همان ردشدگی بیست سال قبل سازمان و حزب تان است

بعد از ردشدگی که محققاً واکنشی در شماها ایجاد شده است. مثلاً احساس کرده اید که در آن سازمان و حزب قبلی شماها
آدم مهمی نیستید, آدم لایق و برازنده قابل اعتنایی نیستید. بعد ممکن است برای جبران تصوری که از بی ارزشی خود پیدا
,کرده اید دست به یک سری تلاش ها زده باشید. مثلاً ممکن است تصمیم گرفته باشید یک سازمانی و حزبی تشکیل بدهید
یا دوستانی زیادی بدست  آورید,  یا ممکن است بعنوان یک واکنشی که در گذشته طرفداری آن سازمان و حزب داشته اید  
بکلی صرف نظر کرده باشید. در هر صورت اگر توجه کنید. می بینید بعد از ردشدگی یک سری عکس العمل های جبرانی
 .و مرتبط در شما ایجاد شده است که هنوز هم ادامه دارد

همان احساس ردشدگی و احساس حقارت بیست سال پیش نیز خودش تحت تأثیر عکس العمل های قبلی بوده است. تمام 
زندگی ما مثل یک کلاف یا مثل یک زنجیری است که هر جزئش جزء دیگر یا وابسته به جزء دیگر است. هیچ عملی نیست 
که از دایره این زنجیر خارج باشد. هستی ما یعنی این زنجیر و این کلاف. و اسارت یعنی خارج نبودن از کادر و از
فرمان این هستی زنجیری کهنه گی نیز یعنی حرکت تکراری در کادر همین زنجیر. یعنی عکس العمل بودن رفتار و 
.مجموعه ی جریانات زندگی همان  انسان آزاده و با  سازمان و همان حزب تان

اما در حالت عدم همه چیز برای ماها بی سابقه است, و بنابراین نو است. هیچ عملی نه تحت تأثیر عملی قبلی است و نه بر
عمل بعدی سایه می افکند. هر عملی برای خودش کامل, نو و مستقل است. اعمال دنباله دار نیستند. به یک رشته زنجیر
عکس العمل بسته نشده اند. و این یعنی هدف آرمان . یعنی هدف آرمان که لحظه به لحظه اش نو و بکر است. هدفی
.و آرمانی که اسیر زنجیر هستی نیست. هدفی و آرمانی که مسدود و محدود نیست  

  

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen