Sonntag, 28. Januar 2018

چه گذشت در کشور ایران

                                      پیروزی ایدئولوژی روحانیون در ایران
                                      واکنش ایرانیان در مقابل ایدئولوژی روحانیون
از زمان ساسانیان، دین زردتشت وسیله‌ای برای حفظ و حراست سلطنت بشمار آمد، در حالیکه زردتشت زمان
هخامنشیان چیزی جز این بود. زردتشت و انسان در رابطه با آن در همه رفتار و کردارش آزاد بود و فقط در
روابط با انجام فرائض دینی اخلاقی اجباری را متوجه خود می دانست. دین بر آن فرمان نمی راند و وحشی
نیز بوجود نمی آورد. در حالیکه زردتشت زمان ساسانی انسان را در مقابل هزاران نیروی مقتدر روبرو
می ساخت که بایستی کارهای خویش را با آنها منطبق سازد.و
مغ ها در تمام زندگی آدمی داخل می شدند و زندگی را پیچیده و مجال مراجعه بعقل را می گرفتند. و
رهبانیت و سلطنت همدیگر را قدرت می بخشیدند و هر دو در چپاول مردم همدیگر را یاری میکردند. و
موبد موبدان علاوه براینکه رهبری روحانیت را بعهده داشت در امر حکومت و سلطنت نیز دخالت می کرد
چنانچه شاه نیز چنین حالت دوگانه ای را با خود داشت و در حمایت موبدان قدرت می گرفت. شاه موبد
موبدان را انتخاب می کرد ولی این منتخب دخالت تام داشت در امر حکومت. در واقع موبدان زمان هخامنشی
خدمت خلق را برگزیده بودند و معبدی وجود نداشت،در حالیکه در زمان ساسانیان، موبدان زنجیر بدست و
پای مردم می زدند و در کوچکترین حوادث روزمره دخالت می کردند. و یاری، دین وسیله ای برای سرکوب
بنفع دولت بر علیه مردم. و
ایرانیان ادیان زیادی داشتند در واقع در زردتشت حل شدند. زردتشت هخامنشی دین حکومتی نبود و نشد و
پیوسته مردم را به کارهای نیک. ..راهنما بود، و بنای آفرینش را براضداد می گذاشت و ناشی از مبارزه
معتد و پیوسته ای میدانست که همواره بین نیکی و بدی در جریان است. بهشت را منزلگاه کسان نیک کردار
و دروخ را جایگاه پلیدان می دانست. زندگی را در امر کشاورزی و اتحاد خانواده گی می دانست و گوشه
نشینی را بیهوده میدانست و خلاصه چیزهای این چنینی، که بهرحال روح می بخشید بزندگی، و روح انسان
دوستی را گسترش می داد. دیگر دینی که جامعه گیر بود مانی بود که گرفته شده ای از مسیح و بودا و
زردتشت را با داشت و رستگاری همگانی را زندگی مطلوب میدانست. و
فلسین شاله جامعه شناس فرانسوی می نویسد : ایران متقدان مذهبی بسیار بزرگ به جهان عرضه داشته
است در آغاز و قبل از هر چیز مفهوم مبارزه عظیم جهانی میان نیک و بد است، و می توان همانطور که
زردتشت گفته است مثلاً آنرا پیکار عدالت و ظلم و یا صلح و جنگ نام نهاد. این عقیده بسیار ارزنده چنین
نتیجه دارد که انسان باید در این نبرد وسیع شرکت کند و زندگی خود را با آن مربوط سازد، این مفهوم
عالی با نیکی سازش دارد و اصول اخلاقی زردتشتی را می سازد که عبارتست از : راستی، دوستی
کار فراوان، سازگاری خانواده گی. و
در کنار دین بزرگ ایران، مهر پرستی به پیشرفت فکر برادری واخوت کمک کرده است، یا حداقل احساس
امید را در میان پیروان خویش گسترش داده است. و

آئین مانوی دارای ارزش عالی است چون ایمان دارد که میان معتقدات کلیه ادیان بزرگ اتحاد و اتفاق
ممکن است. و
                                                   مزدک پسر بامداد
در ابتدا به مانی گروید ولی از آنجا که روحی گستاخ داشت و تجربه کرده بود که رذالت و استثمار ناشی
از آنرا با حرف و پند نامه نتوان حل کرد، و اعتقاد به نبرد و اصل نور ظلمت گرفته شده از زردتشت را
داشت و ستمی را که بجامعه می رفت، در زمان ساسانیان، راه حلش را جنگ بی امان می دانست، و
تقسیم ثروت که ناشی از کار مردم بود، را ضروری می دانست. لذا مزدک و مزدکیان به خاطر سختی
که به زحمت کش کشاورز می رفت قیام کردند. قیام پایه گرفت و ریشه آن همه جا گیر شد، دستگاه
مغان و راهبان و دولتمندان حکومت، به لرزه در آمدند و با هم در ریشه کن کردن آنها همت کردند. و
نهضت از پشتیبانی نیروی عظیمی از خیل رنجبران و بهره دهان برخوردار شد و استثمار گران حکومتی
و راهبان را بفکر انداخت. در نتیجه خسرو انوشیروان دادگر، با خواست کاهنان زردتشتی و مسیحی
مزدک را بقتل رساند و پیروانش را از دم تیغ گذراند. آنچه مزدک و نهضت مزدکیان با خود داشت، برقراری
زناشوئی، تقسیم اموال بین مردم و اعتراض بر علیه حرمسرهای شاهان و انبان سرمایه و مال که توسط
آنها صورت می گرفت، گرچه این نهضت از دم تیغ گذشت ولی خون آنها با خاک در هم میحت، و بعدها خود
نشان داد،که خواهیم دید. و
ساسانیان فربه شده از ناز و نعمتی که ناشی از چپاول و غارت ملتی بود، عمرش بسر میآمد، لذا در مقابل
یورشهای پی در پی سواران ولایت فقیه روحانیون که نیروی ایمانش با ایدئولوژی و گستاخی فتح می
بخشید از پای در آمد. و
روی این شکست و پیروزی رقیب و تولدی دیگر با خود دارد بایستی تعمق کرد. و
فقر ناشی از چپاول توسط درباریان، کاهنان و اعیان و اشراف رشد حرکتی را در دل جامعه آبستن شد
حاصل آن جنبش های بود که در ابتدا بصورت غیر قهرآمیز باپندها و رهنمود های مانی و از خود نشان
داد، اگر چه چاره نبخشید ولی فرزندی گستاخ و سرکش را ثمره داد. مزدکیان به تیغ پناه آوردند و
تقسیم ثروت را ضروری دانستند. این جنبش اگر چه در ابتدا توانست انبارهای غله را تقسیم کند، ولی
در مقابل قدرت لشکریان شاه تاب نیآورد و از دم تیغ گذشتند. و
خون مزدکیان، آنها زمینه را آماده ساخت، و ایدئولوژی روحانیون با صدا و اسلام که با شعاری پاک
مردمئ به نبرد چپاولگران ساسانی می شتافت پذیرا شد. ولی توجه شود اسلام و شعارهای
مردمی اش را، نه روحانیون و کتاب سوزیهایش را، و

                                              سلمان پارسی اولین ایرانی است
سلمان اولین ایرانی است که به ایدئولوژی روحانیون روی آورد و از نزدیک ترین یاران ولایت فقیه
شد. اگر گفته شود که ولایت فقیه بعد از علی سلمان را باور داشت اغراق نیست. سلمان را
درباره اش بسیار گفته اند، ولی آنچه مسلم است تبحری است که او در خندق سازی داشت و اغلب
پیروزی جنگهای ایدئولوژی روحانیون، ناشی از تبحری است، که او به خرج می داد، مخصوصاً در
حفظ و حراست مدینه. گفته اند که او مزدکی بوده و در زمان یورش بمزدکیان جان سالم بدر برد و
به اصحاب پیغمبر در آمد و در بثمر رساندن سقوط ساسانیان نقشی ارزنده بعهده داشت. و
سلمان چهره ای بود آشنا به حقایق علمی و مذهبی، و عالم و دانشمند، که روحانیون با و حسد
می بردند. او و چهره های علمی دیگر زمینه حرکتهای ملی ایرانیان بودند بر علیه استبداد سلطه
روحانیون ولایت فقیه که دامنه و رشد آنها را خواهیم دید. و
ایدئولوژی روحانیون بخاطر آمادگی شرایط اجتماعی ایران، و شعارهای مردمی که با خود حمل
می کرد، رهائی جامعه را از زیر ستم درباریان و کاهنان سبب شد. ولی ولایت فقیه که ارتش
سپاه پاسداران شاید هم نهضت اسلامی را بوجود آورده بود، با ایدئولوژی روحانیون که زبان
فرهنگی اش می بود، پس از پیروزی رابطه سلطه گری را حاکم کرد. تضاد بگونه ای دیگر
خود نشان داد، نطفه بسته شد، نیاز، ضرورت سازمانهای زیر رمی را بوجود آورد. اسیران بیشمار
جنگهای خانمان برانداز محرمانه بتوافق هائی رسیدند، که نتیجه آن تدارک سازمان زیر زمینی بود
و اولین اقدام این سازمان قتل عمر بود که با جرا در آمد.  این ترورسیاسی بدست ابولولو فیروز
از مردم نهاوند صورت گرفت. گویند ابولولو زمانی که اسیران نهاوند را به مدینه می بردند چهره
غمزده کودکان و بزرگان اسیر را نظاره می کرده، حاصل این نگاه کینه ایست که در دل او شکل
گرفت و در مسجد خنجر بدست، با قتل عمر، کارسازی نمود. فراموش نشود که عمر جنگهای علیه
ایران را رهبری می کرد. لاجرم ایران و غارت و تقسیم غنائم و آتش سوزیهای کتابها و. .. توسط
لشکری انجام گرفت که رهبریش بدست عمر بود. جامعه کینه اش بخاطر این آتش سوزی و غارت
و متوجه رهبری این لشکر غارت گر شکل گرفت و آن عمر بود. و
فیروز پس از قتل عمر قصد فرار داشت که بقتل رسید.  گویند پسر عمر پس از انجام گرفتن کار
قسم یاد کرد. .من خلقی را بکشم که ایشان در این کار همداستان بوده اند. منظور فیروز ولایت
فقیه و سپاه پاسداران خلیج پارس بوده. و
عمر کشته شد و عبداله بن عمر از سر خاک پدر بخانه هرمزان رفت و او را بقتل رسانید پس صیغه
غلام سعد ابن ابی و قاص را نیز بقتل رسانید. علی این چهره پاک مردمی گفت که عبداله بحرم این
که مومنی را به نا حق کشته باید کشته شود. و در اینمورد سخت کوش بود، و این سخت کوشش
ناشی از خصلت حق طلبی او باشد. و
نهضتی که در حال شکل گرفتن بود، و در واقع اولین اقدامش را با قتل عمر نشان داد، با پشتیبانی
سلمان فارسی دانشمند ایرانی که از اعضای ارکان اولیه بود و در جانشینی علی حمایت می کرد
مصمم تر علی را پشتیبان شدند، نتیجه آنرا بعد خواهیم دید، که ایرانیان در همه جا ابراز علاقه به
علی و فرزندانش را بیان و محبت این خانواده را جان و دل گرامی داشتند. و

عثمان با پرداخت غرامت خون هرمزان، به پیشنهاد علی توجه نکرد، و عبدالله را آزاد نمود. علی
کم کم بصورت قهرمانئ ملی برای ایرانیان در آمده بود، ایرانیان حمایت از او و علویان را در
رابطه بارهائی خود از زیر سلطه ایدئولوژی ولایت فقیه می دانستند، این رابطه الفت و صمیمیت
رفته  رفته شکل میگرفت. مسئله ای اگر چه بصورت تاکتیک و موقت تکرار شود، آهسته آهسته
زمینه پیدا می کند و سپس زندگی آدمی می شود، و خود بصورت عاملی تعیین کننده در می آید
که دیگر نتوان بآن بی توجه بود. و
خبر ازدواج حسین پسر علی با شهربانو دختر یزد گرد سوم همه جا را پر کرد، و زین العابدین
حاصل این ازدواج شد. توجه شود محبت و علاقه ای که کلیه ایرانیان نسبت به این خانواده دارند
علت مادی آن چیست؟ ! ایرانیان علی را تا حد پرستش می ستایند، و در رابطه با آن دوازده
فرزندانش را، و در بین این دوازده فرزند، حسین و بدنبال آن زین العابدین، ملتی آزاده در
مقابل سلطه ایستاده و نه می گویند. سلطه از قدرت سرکوب کننده خاصی برخوردار است
که رهائی ملت را غیر ممکن ساخته، ملت آرزو و خواستی دارد که بایستی بعمل در آید، و
زمینه سازی میکند، وسیله تهیه می کند و بظرافت، بکارهایی روی می آورد، که آدمی از
تصور آن نیز عاجز است. و
ولی دیالکتیک بما می آموزد که حرکت پیچیده اجتماعات و تکاملی که در بستر تاریخ صورت
میگیرد، و تجمعات و اعتراضات کمیت های گوناگون خود را در مرحله ای ازتاریخ بصورت
کیفیتی نونمایان می سازد. علی کشته میشود، امویان حکومت را بدست می گیرند، تحقیر
عجم و برتری ایدئولوژی ولایت فقیه رشد پیدا میکند،  روحانیون سیادت و روحانی را حق
مسلم خود می دانند، حکومت فقط مخصوص روحانیون میشود (که چند روز گذشته رئیس
جمهور آمریکا همین مطلب را مسلم روحانیون دانست ) قضاوت را روحانیون بخود اختصاص
میدهند. این یک طرف قضیه است. طرف دیگر، ملتی است که تحمل میکند، ولی چاره اندیشی
می کنید، شرایط مادی او را بفکر وا می دارد، زمینه سازی میکند، و در خود آبستن میشود
حوادثی را. و
حسین و فرزندانش در نبردی خونین بدست جلادان خود کامه زمان کشته میشوند، حماسه شور
آفرین کربلا همه جا گیر می شود، و اولین قیام ایرانیان برهبری مختار بر ضد امویان نمایان
می شود. و در این نبرد خونین قاتلان حسین، و فرزندان از جان گذشته اش بسزایی اعمال خویش
می رسند. و
مختار بر کوفه غلبه می کند و عراق و شهرهای بسیار دیگری را حاکم میشود. . در این نبرد
ایرانیان از حیثیتی خاص برخوردار میشوند و شیعه روحانیون دوباره از نوع با این قیام چهره
نشان می دهد. نهضت با دستگیری و قتل مختار شکست خورد، ولی مجموعه تاثیر گذاریهای
عوامل و نهادهای این قیام، و شکست آن، در رحم اجتماع نطفه ای جدید گذاشت، که بخشت
می افتد، و با لندگیش در حماسه های ادبی، فرهنگی، سیاسی است، جنبشهای تاریخ سازی
خود را در زمینه های مختلف نشان می دهند، حماسه های ادبی به زبان عربی از عبدالملک
بن گروان و هشام بن عبد الملک شروع میشود و شکل می گیرد، و پیوند میخورد تا شاعر
پارسی گو و حماسه سرای بزرگ فردوسی و دیگر نویسندگان و مترجمین و دانشمندان
بزرگی، چون ابن مقفع که مایه و حیات بخشید به فرهنگ روحانیون و بدستور منصور
دوانقی خلیفه عباسی کشته شد.و
مردی از این سرزمین، که گناه بزرگش وطن پرستی بود و زنده کردن فرهنگ ملی ملتی
تاریخ ساز را وظیفه خود میدانست و جنگ آوران پاک بیدار دلی چون ابومسلم، بابک خرم دین
حلاج، یعقوب، و دیگر چهره های عزیزی که با قلم و شمشیر خویش زنده نگه داشتند دست
آوردهای ملتی را، ملتی بار آور و تاریخ ساز که در دل فرهنگی وسیعتر و دست آوردهای
غنی تر جامعه بشری، در بستر تاریخ شکل و پا گرفته بود، ملتی که زیاد، از دست آوردهای
غنی انسانی اجتماعات، بهره گرفت و بهره داد و حرکت تکاملی بشریت را غنا بخشید. حال
بطور کوتاه و گذرا سلسله پدیده های را که تا حمله مغول از نظر تاریخی قابل توجه می باشند
مورد بحث قرار می دهیم. و

از جمله پایداریهای فرقه ای بعد از ایدئولوژی روحانیون به آفرید می باشد که دقیقا رنگ زردتشتی
داشت و احساسات ملی را بیدار می ساخت و سر انجام رهبر آن دستگیر و کشته شد. دیگر ابوسلمه
می باشد که بشیوه های مختلف متوسل شد برای ایجاد استقلال سیاسی اجتماعی ایران، سرانجام
بدست خلیفه عباسی کشته شد، قتل دیگر که بدست خلیفه عباسی صورت میگیرد قتل سردار ایرانی
ابومسلم است که بسیار اثر گذاشت، و بسیاری از ایرانیان او را مزدکی دانستند. و
پس از کشته شدن ابو مسلم بدست خلیفه منصور و انتشار خبر آن سنباد مچوس یکی از یاران او علم
طغیان برا فروخت، سنباد در اندک مدتی سپاه بسیار گرد آورد، و پس از دستیابی بخزائن ابومسلم
قصد آن داشت که به ایالت روحانیون نشین حمله و کعبه را منهدم سازد، بسیاری از زرتشتیان، شیعیان
و مزدکیان، او را همراهی نمودند ولی عاقبت در نبردی سردار خلیفه او را بقتل رسانید و بسیاری از
سپاه پاسداران و سپاهیانش قتل عام گشتند. قیام اسحاق ترک و راوندیارن را هم داریم که گویند
راوندیان در ظاهر اظهار تمایل میکردند به منصور ولی در سر هوای قتل او را داشتند و ابومسلم را
محبوب می داشتند. و

بدنبال اینها و دیگر قیام ها، به تلاش برمکیان میرسیم که سعی بر آن داشتند تا بانفوذ در حکومت
سنن و آداب و رسوم ایرانیان را زنده کنند. نفوذ بیحد آنان و دیگر ایرانیان هارون را نگران ساخت
و به بهانه ای پوچ جعفر برمکی را کشت و جنازه اش را در بغداد بدار آویخت و ستم روا داشت
بر تمام خانواده اش نهضت دیگری پا گرفت، نهضت مقنع می باشد که فرقه سپید جا مگان را
بوجود آورد و آئین مزدک را رواج می داد و نزدیک چهارده سال بر پا بود ولی سرانجام چون
محاصره شد خود و یارانش، را به آتش زدند و حودکشی نمودند. و
با مرگ او نهضت خاموش نشد و توده های مردم سالهای سال بنام راه و مبارزه را ادامه دادند.و
او از هوشیاری و استعداد ی بر خوردار بود. دکتر عبدالحسین زرکوب در کتاب دو قرن سکوت
 درمورد او چنین می نویسد : بدینگونه بود روز گار خدای نخشب  یا پیغمبر نقابدار خرسان علی
خامنه ای رهبر ایران و ماه نخشب که یک چند در آسمان ماورالنهر پرتو افشاند،  هر چند طلوع
آن چندان بدرازا نکشید لیکن روزگاری کوتاه مایه امید کسانی شد که جور وبیداد و تحقیر
روحانیون آنها را به عصیان و طغیان رهنمون گشته بود، این سپیدجامگاه پس از مرگ مقنغ نیز
مدتها در ماورالنهر بر آئین او بودند ..و
عوفی نیز در اوایل قرن هفتم هجری می گوید، و امروز در زمین ماورالنهر از متابعان او جمعی
 هستند که دهقنت و کشاورزی می کنند و ایشان را سپیدجامگان خوانند و کیش و اعتقاد خود
پنهان دارند و هیچ کس را بر آن اطلاع نیفتاده است که حقیقت روش ایشان چیست. و

پس از جنبش سنباد، ابو مسلم و المقنع و. . بزرگترین نهضتی که تا اینزمان خود نشان می دهد
خرمدینان میباشد که علیه دین و دولت دست می زدند.  این ندیم آنها را از پیروان مزدکیان میداند
و می نویسد. . و

مزدک به پیروان خود دستور داده بود که همیشه در جستجوی لذات باشند و در خوردنی و نوشیدنی
برخود سختی روا ندارد، دوستی و یاری را پیشه سازند و با استبداد مبارزه نمایند. زنان خانواده‌ها
را مشترک بدانند با اینهمه رفتار و کردار پسندیده آزار کسی برنیایند . و
و باز می نویسد،  خرمدینان که سرخ جامگان معروف شده‌اند از پیروان مزدک اند که در آذربایجان
ری، ارمنستان، دیلم، همدان،دنیور مابین اهواز و اصفهان پراکنده‌اند. و
بهرحال یکی از چهره های پاک و مردمی این جنبش بابک میباشد که از میان توده مردم بپا خاست
طولی نکشید که توده مردم به او اقبال کرد. .و
داستانها گفته اند راجع به بابک و اینکه چطور رهبری این حرکت اجتماعی را بعهده گرفت.و

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen