Samstag, 28. Juli 2012

علی دشتی- ولایت فقیه خمینی - نظام خدا سالاری

خمینی نظام خدا سالاری: صفحه اول

نظام خدا سالاری مقام انسان را عبودیت محض و بندگی و فرمانبری بی چون و چرا از دستورات احکام
و فرمانهای الله می داند

کسی که از فرمان الله سرپیچی کند حتا اگر فرشته باشد به ابلیس مبدل می شود و اگر هیکل بشری یافته
باشد حتا اگر ابوالحکم هم باشد عنوان ابوجهل دریافت می کند

قبل از ظهور اسلام بشر عصر جاهلیت عبد بتها و مظاهر طبیعی خود بود و نامی جز عبد منات عبدالعُزی
عبدالله امثالهم نداشت

این رسم پس از ظهور اسلام هم متداول بود. مانند عبدالصمد عبدالجبار عبدالقهّار و مانند آن انتخاب آین نامها
از جانب مسلمانان نشانه سرسپردگی و بندگی به خداوند و فرامین اوست

این بدیهی است که خداوند خود در نظام خداسالاری بطور مستقیم فرمان نمی راند و از طریق وحی و تنزیل
آیات و احکام ایجاد قانونگزاری می کند

و رسولانی براب تنفیذ آن قوانین برای عباد می فرستند

قانونگزاری از آن خداوند است نه از آن انسان عباد از این رو خمینی در ولایت فقیه حاکمیت قانونگزاری را
در انحصار خدا می داند و قانون اساسی در حکومت اسلامی همان قانون و فرمان و حکم خدا یعنی احکام
قرآن و سنّت پیامبر در عهد جاهلیت است

حال چه کسی جانشین راستین خداوند در زمین است و اصولاً قانون و فرمان و حکم خدا را چه کسی مجاز
است در قرن پانزدهم هجری قمری قرن بیست و یکم میلادی در نبودن رسول الله و امامان و خلفای بر حق
او به اجراء گذارد پرسشی است که نزدیک به هزار و پانصد سال قدیمی و تکراری پس منطقاً پاسخ ها و
راه حل ها نیز می باید طبیعتاً به درازی تاریخ فرق اسلامی قدیمی و تکراری باشد

خمینی نظریه حکومت اسلامی را از ملایان فرقه شیعه در دوران صفویه و سپس قاجاریه اخوان المسلمین و
دیگر فرق اسلامی به عاریت می گیرد و آن را در بقچه عامیانه ای با احادیث و اخبار جعلی می پیچد و
ترکیبی افراطی از دین و سیاست ارائه می دهد

در نظام خداسالاری به نظر آیت الله خمینی فقها حکام حقیقی و راستین خداوند هستند و در شرایط ولی فقیه
خمینی معتقد است علاوه بر عقل و تدبیر دو شرط اساسی دیگر وجود دارد که عبارتند از

یک - علم به قانون اسلامی
دو - عدالت و این مسلم است که الفقهاء حکام علی اسلاطین یعنی سلاطین اگر تابع اسلام باشند باید به تبعیت
فقها در آیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجراء کنند و در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند

پس بایستی حاکمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد نه به کسانی که به علت جهل به قانون اسلامی مجبورند از فقها
تبعیت کننند

بنابراین نظریه شیعه در مورد طرز حکومت و این که چه کسانی باید عهده دار آن شوند در دوره رحلت
پیغمبر اکرم ص تا زمان غیبت واضح است

به موجب آن امام باید فاضل و عالم احکام و قوانین و در اجرای آن عامل باشد . این خاصیت که عبارت از علم
به قانون و عدالت باشد در عده بیشماری از فقهای عصر ما وجود دارد .

اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت اسلامی داد همان ولایتی را که
حضرت رسول اکرم ص در امر اداره جامعه داشت دارا می باشد و بر همه مردم لازم است و واجب است
که از او اطاعت کنند

خمینی معتقد است عباد صغیر یعنی نادان از فهم احکام اسلامی هستند

اما ملزم و مجبوربه عبودیت خداوندندو نتیجتاً این عبودیت و فرمانبری از جانشینان و نمایندگان راستین خدا
در نبودن آنان به فقها تعمیم داده می شود

لیکن میزان عقل تدبیر علم به قانون اسلامی و عدالت را در فقها چه کسی می سنجد و مهر تایید و تصدیق می
زند و اصولاً چه کسی و کدام یک از فقها می تواند ادعا کند که عاقلترین عالمترین و عادلترین است تا جانشین
خداوند بر روی زمین گردید؟ بعلاوه معنی و مدارج عقل تدبیر علم و عدل را چه کسی تعیین می کند؟

بدیهی است که ولی فقیه خود هرگز نمی تواند این پرسشها را پاسخ دهد. آیا مگر هرگز امکان آن وجود دارد
که انسانها عباد از پرسش و تردید در مسائلی این چنین اساسی که زندگی آنان را تسخیر می کند دست از
پرسش و جستجو بردارند؟

در زمان خلافت علی بلافاصله پس از قتل عثمان بزرگترین عصیان علیه عبودیت محض در برابر اراده
خداوند به وجود آمد . معاویه علی را غاضب جانشینی خداوند در زمین می دانست و علی خود را خلیفه
برتر و برحق می پنداشت

این دو تن خویشتن را مظهر اراده خداوند در روی زمین می نامیدند . از همان زمان پرسشهای جاودانی در
ذهن مسلمین خطور کرد و تردید در صحت و اصالت خلافت و امامت میان آنان راه یافت

همچنانکه در روزهای نخست انقلاب اسلامی مسلمانان مطلع و آگاه و همچنین فقهایی بودند که نه تنها نظریه
ولایت فقیه را بلکه از اساس فقاهت خمینی را انکار و او را غاصب جانشینی خدا می دانستندو به عقل تدبیر
علم و عدل وی تردید داشتند و او را به کفر و ارتداد متهم می کردند

مسئله جانشینی در اسلام تنها یک رویداد تاریخی و سیاسی نیست بلکه همچنان یک مسئله دینی به شمار می
رود. فرد مسلمان باید بداند که جانشین بر حق خداوند بر روی زمین کیست و سرانجام چه کسی تکلیف وی را
روشن می سازد و میان حق و باطل تفکیک می کنند

ماهیت نظام اسلامی تئوکراسی و خداسالار است در تحلیل نهایی مردم در آن نقش اطاعت محض و نقش
اجرایی را دارا هستند. در نظام اسلامی در فرق شیعه و سنی فرقی نمی کند نقش داوری و قانونگزاری از
ان خداوند است نه از آن انسان . از این روی هرگونه داوری هرگونه ارائه راه حل نهایی یک راه قاطع
قانع کننده و شایان پذیرش از طرف عموم به شما نمی رود و تاریخ اسلام خود بهترین شاهد این مدعا است
تاریخ مذاهب اسلام در حقیقت به یک معنی تاریخ ناموفق کوشش انسان برای یافتن راه حلی همه زمانی و
همه مکانی برای تعیین تکلیف مسئله جانشینی راستین خداوند در زمین و حق مطلق رهبری مردمان و حد
تسلیم یا عصیان انسانها است

یعنی تکاپویی برای انتقال و تغییر پایگاه و جایگاه انسان از قلمرو عبودیت محض به عرصه خود رهبری
به خدا همسانی به انسان سالاری و حتا به انسان خدایی . دریافت عاطفی بینش و استنباط خرد مندانه انسان
پرسشگر در این تغییر و تحول این است که

اگر فرد از قید تسلیم محض از قید عبودیت مطلق از قید فرمان گیری از فراسوی خویش رهایی یابد خود
رهبر خویشتن و خود حاکم بر سرنوشت خویشتن گردد در آن صورت آیا اصولاً از بن بست خداسالاری
خارج نمی شود؟ و از قید معمای ناگشودنی شناخت جانشین راستین خداوند در زمین رهایی نمی یابد؟

در هر حال این یک نوع جستجو و تکاپو در تمدن اسلامی برای پاسخگویی به مسئله رهبری انسان است و
جای شگفتی نیست که گاهی نیز به ارتداد به عصیان علیه نظام خدا سالاری و به ضدیت با اسلام محکوم
شده باشد

علی دشتی در بطن این نظریه پردازیهای مذهبی - سیاسی و اجتماعی قرار داشت و از نزدیک شاهد تمامی
این سالهای پر التهاب بود . به جرات می توان گفت که تا کودتای 28 مرداد 1332 از بازیگران پرشور
صحنه سیاسی ایران به شمار می رفت و اگر چه دیگر شور و حال سیاسی گذشته را نداشت ولی از سیاست
و دگر گونیهای اجتماعی ایران دوری نجست و با دقت و کنجکاوی تلاشهای سیاسیون و به ویژه مذهبیون
را زیر نظر داشت و برخلاف دوران سیاست پیشگی به نوشتن روی آورد و آثار فراوانی را به عرصه
ادبیات ایران تقدیم کرد .

او پس از سالها نمایندگی مجلس شورای ملی در سال 1933 --1954 به سناتوری منصوب شد و به مجلس
سنا راه یافت

Donnerstag, 26. Juli 2012

علی دشتی : ولایت مطلقه فقیه : شیطان خمینی

شیطان خمینی صفحه دوم 

خمینی در چنگ دولت و سازمان های اطلاعاتی عراق و سازمان های رادیکال فلسطینی افتاده بود 
و رفته رفته دروس ولایت فقیه با کمک همکارانش در بین سال های 49-1348 آغاز و در حدود
سال 1350 مدون و در لبنان چاپ و سپس بین ایرانیان منتشر گردید

شیطان خمینی در صفحات نخستین کتاب ولایت فقیه می نویسد 

برای روشن شدن مطلب این سئوال را مطرح می کنم : از غیبت صغری تا کنون که هزار و چند 
صد سال می گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتصاد نکند که حضرت 
صاحب زمان تشریف بیاورد در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟؟


آیا قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن بیست و سه سال زحمت طاقت 
فرسا کشید فقط برای مدت محدودی بود؟

 اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است هیچکس نمی 
تواند بگوید امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود 

قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود 

هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده 
و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است 

پس از رحلت حضرت رسول اکرم هیچیگ از مسلمانان در این معنی که حکومت لازم است تردید نداشت 
هیچکس نگفت حکومت لازم نداریم . چنین حرفی از هیچکس شنیده نشد. در ضرورت تشکیل حکومت همه 
اتفاق نظر کامل داشتند . اختلاف فقط در کسی بود که عهده دار این امر شود و رییس دولت باشد 

معاندین و بنی امیه لعنهم الله نگذاشت حکومت اسلام با ولایت علی بی ابیطالب ع مستقر شود 

نگذاشت حکومتی که مرضی خدای تبارک و تعالی و رسول اکرم ص بود در خارج وجود پیدا کند . در 
نتیجه اساس حکومت را دگر گون کردند 

بنابراین به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حیات رسول اکرم ص و زمان امیر المومنین علی بن 
ابیطالب ع لازم بوده یعنی حکومت و دستگاه اجراء و اداره پس از ایشان و در زمان ما لازم است 

به نظر خمینی در ولایت فقیه حکومت اسلامی آنچه در 23 سال دوران رسالت و در دوران خلافت علی 
اتفاق افتاده لشکرکشیها خونریزیها چپاول اموال سرزمینهای فتح شده مصادره باغستانها و قتل عام 
یهودیان قلع و قمع قبایل یهودی و عرب جنگهای جمل و نهروان و خلاصه آنچه در ایان اولیه اسلام انجام 
گرفته اجرای بی چون و چرای احکام و از اجزای انفکاک ناپذیر و الگو و زیربنای عملی و نظری 
حکومت اسلامی به شمار می روند و در همه قرون و اعصار و حال و آینده پایدار و استمرار ان از 
ضروریات اسلام است .

از آنجایی که خمینی به جاودانگی دین مبین اسلام اعتقاد و ایمان دارد و احکام فقهی فرقه شیعه برای او 
حقیقت مطلق هستند و تا ابدیت برقرار و استوار می باشند پس می باید در همه حال قابل اجراء باشند 

به نظر خمینی یدالله مغلولۀ یعنی دست خدا برای فرستادن پیامبران برای همیشه بسته است و رسول الله 
خاتم النبیین و احکام اسلام تا ظهور مهدی صاحب الزمان می باید اجراء گردد

بعلاوه ممکن است صدهزار سال دیگر بگذرد و مصلحت ملایان اقتضاء نکند که حضرت مهدی صاحب 
الزمان تشریف بیاورد و از آنجایی که هنوز از اول خلقت تا کنون و بی تردید تا ابدیت از عالم غیب کسی 
تا کنون ظهور نکرده است پس حکومت اسلامی و ولایت فقیه تا صد هزار سال امتداد دارد و مسلمانان 
مجبور به اجرای دستورات رسول الله و علی ابن ابیطالب در عهد جاهلیت هستند 
پس بر مبنای استدلال خمینی ولی فقیه جانشین خداوند و فرمانهای وی فرمان خداوند است 

شیطان خمینی برای آنکه جای هیچ تردیدی باقی نماند در تشریح حکومت اسلامی می نویسد : حکومت 
اسلامی هیچیگ از انواع طرز حکومتهای موجود نیست .. شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است 
هیچکس حق قانونگزاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمی توان به مورد اجرا گذاشت 

به همین سبب در حکومت اسلامی به جای مجلس قانونگزاری که یکی از سه دسته حکومت کنندگان را 
تشکیل می دهد مجلس برنامه ریزی وجود دارد که برای وزارتخانه های مختلف در پرتو احکام اسلام 
برنامه ترتیب می دهد و با این برنامه ها کیفیت انجام خدمات عمومی را در سراسر کشور تعیین می کند 

حکومت اسلام حکومت قانون است در این طرز حکومت حاکمیت منحصر به خدا است و قانون فرمان و 
حکم خدا است ..

بسیاری از احکام از قبیل دیات که باید گرفته و به صاحبانش داده شود یا حدود و قصاصی که باید با نظر 
حاکم اسلامی اجراء شود بدون برقراری یک تشکیلات حکومتی تحقق نمی یابد 


  

Mittwoch, 25. Juli 2012

آیت الله شیطان روح الله خمینی جمعیت های مؤتلفه اسلامی

شیطان روح الله خمینی صفحه اول
اعلامیه معروف 13 آبان 1343 خمینی علیه تصویب قانون عدم مجازات مستشاران و وابستگان
نظامی آمریکا در ایران منتشر شد و در نیمه شب همان روز خمینی دستگیر و به ترکیه تبعید گردید
و پس از مدتی به نجف رفت

خمینی قبل از تبعید و خروج از ایران فرصت آن را یافت تا با چند هیئت روضه خوانی و سینه زنی
در اطراف بازار و میدانها ی تره بار در میدان شوش و باقیمانده اعضای سازمان تروریستی فداییان
اسلام را در سازمان جدیدی متحد و بکار اندازد. به هر روی به توصیه خمینی اینان با هم متحد شدند
و زیر نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی شروع به کار کردند

پیش از واقعه پانزده خرداد حزب ملل اسلامی وجود داشت که در تظاهرات خیابانی فعال بود و
اعلامیه های خمینی را به عنوان یک برادر مبارز پخش می کرد. اما به زودی همگی دستگیر و به
زندان روانه شدند . فکر تأسیس حکومت اسلامی از جانب این گروه تبلیغ می شد که گرایشهایی به
مبارزه مسلحانه نشان می داد

پیش از این فداییان اسلام و نهضت آزادی ایران و جمعیتهای مؤتلفه اسلامی و شخص خمینی در اندیشه
تأسیس حکومت اسلامی نبودند . حتا در زندان اعضای این احزاب و گروهها بر این عقیده بودند که
حکومت اسلامی از آن امام زمان است و هرگونه حزب گرایی را مخالف آرمان مهدویت می دانستند

فکر حکومت اسلامی با اوج گرفتن مبارزات مسلحانه در اواخر سالهای 49 -1348 در میان گروههای
رادیکال مذهبی مخالف شاه رفته رسوخ یافت . آیت الله خمینی در نجف دروسی را برای عده ای از
طلاب به صورت شفاهی مطرح می کرد و هنوز کتاب ولایت فقیه شکل مدونی نیافته بود . هر چه دامنه
مبارزات مسلحانه در ایران وسعت بیشتری می گرفت به همان شدت و حرارت مضمون دروس خمینی
در نجف قهر آمیزتر می گردید

اولین اقدام مسلحانه هیئتهای مؤتلفه اسلامی ترور حسنعلی منصور نخست وزیر در اواخر سال 1343 بود
ضاربین منصور محمد بخارایی حاج صادق امانی مرتضی نیک نژاد و رضا صفار هرندی از اعضای
قدیمی سازمان فداییان اسلام بودند که زیر نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی فعالیت می کردند . چهار نفر مذکور
اعدام و عده زیادی از اعضای هیئت مؤتلفه دستگیر و به زندانهای طولانی محکوم شدند ..عده ای از
روحانیون که به اصطلاح جناح سیاسی و نیمه مخفی هیئتهای مؤتلفه را تشکیل می دادند به اعدام و زندانی
شدن اعضای هیئتهای مؤتلفه اعتراض کردند و به این سبب تعدادی از آنان نیز به زندان افتادند

پس از ترور منصور امیر عباس هویدا برای مدت طولانی نخست وزیر شد . دو ماه بعد از ترور منصور
سرباز گارد شمس آبادی در کاخ به سوی شاه آتش گشود که شاه بطور معجز آسایی از این ترور جان سالم
به در برد

رهبری خمینی در عراق با کمکهای بی دریغ دولت و سازمانهای اطلاعاتی عراق و سازمان آزادیبخش
فلسطین رفته رفته میان روحانیت ساکن ایران تثبیت می شد. هر چند که رقابتهای پنهانی بین وی و
روحانیون طراز اول مقیم نجف و قم چشمگیر بود اما خمینی در عراق دیگر به شاه و دولتهایش نصحیت
نمی کرد بلکه با رادیکال شدن مبارزات علیه شاه و سیاستهای بلند پروازانه صنعتی و اقتصادی وی که
هیچ زمینه مناسب اجتماعی نداشت دامنه فعالیتهای خمینی وسعت بیشتری می گرفت

رفورمهای شاه به سبب عدم مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود نه تنها باعث قبول مردم نمی گردید
بلکه بیش از پیش آنان را سرخورده و خشمگین می کرد و شاه را از سرشت اصلی جامعه ایران دور می
ساخت . هر چه شاه در رؤیای تمدن بزرگ از یک پهلو به پهلوی دیگر در گردش بود به همان نسبت مردم
با اشتیاق بیشتری به ملی مذهبی ها و گروههای رادیکال چپ و راست نزدیکتر می شدند و هر چه این
مبارزات در جامعه ایران شکل سازمان یافته ای پیدا می کرد به همان مقدار خمینی یا زیرکی بر امواج
مبارزات داخل کشور سوار می گردید

خمینی تا سال 1347 به روش فداییان اسلام از ترور افراد معروف سیاسی پشتیبانی می کرد . اما در
شهریور 1347 یک افسر بازنشسته اطلاعاتی و مرموز عراقی به نام محمد صادق فهمی که ظاهراً با
جبهه خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جرج حبش کار می کرد . با خمینی تماسهایی را آغاز کرد

این دو پس از گفتگوهای طولانی به توافق و تفاهم بیسابقه تاریخی رسیدند که نتیجه آن فتوایی خمینی در
جواب استفتایی از جانب محمد صادق فهمی افسر بازنشسته اطلاعاتی عراقی بود که در مقابل جبهه خلق
تعلیم و تربیت طرفداران خمینی را در اردوگاههای چریکی خود تعهد می کرد . نماینده جبهه خلق برای
آزادی فلسطین استفتایی به شرح زیر به خمینی داد

محضر مبارک پیشوای مجاهد  آیت الله العظمی خمینی ادام الله ظله العالی . پیشوای جلیل القدر. از نظر
مبارک پوشیده نیست که دست خیانت و جنایت پیشه کفار حربی یهود بر مسجد اقصی و زمینهای اسلامی
دیگری مستولی گشته و مسلمانان بیگناه آن سامان را آواره بیابانها نموده است و اکنون به منظور
استخلاص اماکن مقدسه و استرداد زمینهای اسلامی جز مقاومت مسلحانه که به نام عملیات فدایی خوانده
می شود چاره ای نیست و در چنین شرایط و زمینه ای آیا مسلمانی که توانایی حمل سلاح و جهاد داشته
و در صورت وجود مقاومت آیا جایز است از مورد حقوق شرعیه از قبیل زکات و غیره در مورد مسلح
نمودن مسلمانان و تربیت آنان استفاده کرد یا خیر؟؟متمنی است رأی مبارک را در این باره بیان فرمایید

آیت الله خمینی در جواب استفتاء شرعی نماینده جبهه خلق برای آزادی فلسطین فتوا می دهد : بسم الله
الرحمن الرحیم . قبلاً هم تذکر داده ام که دولت غاضب اسراییل با هدفهایی که دارد برای اسلام و ممالک
مسلمین خطر عظیم دارد لازم است بر دول اسلامی بخصوص و بر سایر مسلمین عموماً که دفع این
ماده فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمایند و از کمک به مدافعیین کوتاهی نکنند و جایز است از محل
زکات و سایر صدقات در این امر مهم حیاتی صرف نمایند

از همین زمان برای اولین بار یک مجتهد شیعه پرداخت زکات شیعیان را به مسلمانان غیر شیعه مجاز
می شمرد و به پشتیبانی از جنگهای چریکی بر می خیزد . فتوای خمینی به تهران رسید و میان طرفداران
و مخالفان وی انتشار یافت آموزش طلاب و افراد مذهبی ایرانی در اردوگاههای سازمان آزادیبخش
فلسطین برای کسب تعلیمات چریکی آغاز گردید




Dienstag, 24. Juli 2012

علی دشتی ترورهای اسلام : علی شریعتی

علی شریعتی صفحه دوم

زنده یاد علی دشتی در تألیف همیشه ماندنی کتاب 23 سال گوشه چشمی هم به نوشته های علی شریعتی
دارد و کشتار یهودیان را بر مبنای اسناد تاریخی و بویژه تاریخ طبری در فصل سیاست بخش سوم ایجاد
اقتصاد سالم از میان بردن یهود را شرح میدهد و نا گفته های شریعتی را مستند بیان میکند و پرده از این
جنایت مخوف بر میگیرد

شریعتی جامعه شناس و محقق در اسلام و فیلسوف مدییة فاضله محمد را ترسیم کرده است که با مدینه الله
و یا حکومت الله آیت الله روح الله خمینی فرقی ندارد

در کتاب سیمای محمد پرامون مدینه محمد مینویسد یک جامعه چند بعدی که بر خلاف شهرهایی مانند آتن
و اسپارت اسکندریه رم هلیوپولیس بنارس و همگمتانه که همه شهرهائی بوده اند با یک دروازه که از آن
فقط یا سرباز جنگ آور یا اندیشمند و فیلسوف خارج شده اند

این شهر مدینة البنی دارای دو دروازه است

از یکی فوج کبود بیرون میآید.مردانی که جز به قتال نمی اندیشند و جز بر بستر خون نمی خسبند .
دروازه ای که شبها و روزها شمشیر های تشنه از آن به سراغ قبیله ای برون می شتابند و از کمینگاه نیم
شبی تاریک یا سحرگهی گنگ و هراس انگیزه ناگاه بر سر قومی فرو می ریزند و می کشند و غارت
می کنند و اسیر می گیرند و باز می گردند گوئی دروازه روم است

بنا بر نظر علی شریعتی مدینة البنی اسلامی چیزی جز سلاخ خانه اسلامی و نتیجتاً جمهوری اسلامی
نیست .. شهر یثرب که در شمال شرقی مکه واقع در حقیقت پس از قدرت یافتن محمد که کم و بیش از
سال سوم هجرت و پایان جنگ خندق و قتل عام قبیله یهودی بنی قریظه مدینة البنی و مدینه طیبه و یا
مدینه منوره خوانده و نامیده شده است

این شهر اندک اندک به مرکز تجمع تمام راهزنان و ماجرا اجویان جزیرة العرب تبدیل گشت که در پی کسب
غنایم جنگی یعنی ثروت مقام و منزلت و بالاخره کنیزک دور محمد رسول الله گرد آمدند و اینان مردانی بودند
که جز قتال و تصاحب مال دیگران اندیشه دیگری در سر نداشتند و با شبیخون زدن به کاروانیان و قبایل
بی خبر بی گناه و بی دفاع چون کابوسی مرگ آفرین و هراس انگیز در منتهای خونخواری بعنوان مجاهد
دین و ترویج دین مبین اسلام فرود می آمدند. می کشتند دارایهای مردم را غارت می کردند و زنان و کودکان
آنانرا اسیر می گرفتند . این مجاهدین اسلامی در حقیقت بوئی از انسانیت تقوا و مروت نبرده بودند

مدینه فاضله اسلامی که علی شریعتی آن را ترسیم کرده است جز این نیست و هدفی جز بر پا کردن یک
توقف گاه امن برای آدمکشان نیست . همانطوری که رژیم اسلامی سنت مجاهدین صدر اسلام را اکنون در
ایران اجراء و اعمال میکند. در جامعه اسلامی ترسیم شده از جانب علی شریعتی فقط آهن است که به صورت
شمشیر و یا زنجیر حکم می راند

تحقیق و تعمق در نوشته های علی شریعتی این گمان را بر می انگیزد که وی دچار بیماری روانی بوده و
میان پلشتی و زیبائی انسانی و ضد انسانی دوغ و دوشاب و خادم و مخدوم فرقی نمی گذاشته است . کمبود
یک بررسی عالمانه و بی طرفانه از نوشته های علی شریعتی اکنون احساس میشود و بی تردید این کار مهم
و میهنی بزودی انجام خواهد گرفت


Samstag, 21. Juli 2012

علی دشتی ترورهای اسلام : علی شریعتی

علی شریعیتی صفحه اول
بررسی اندیشه های علی شریعتی و تأثیر مخرب آن بر روی جوانان مذهبی کاری است بس طولانی
که می باید در کتابی جداگانه انجام گیرد
اما چاره ای نیست و مجبوریم حد اقل برای نمایاندن سیمای واقعی شریعتی و تعیین و اعتبار عقاید و
نوشته های او در جامعه آنروز ایران مجملی در اینجا نقل نمائیم و قضاوت را به خوانندگان منصف
واگذاریم . شریعتی در کتاب سیمای محمد می نویسد

محمد ترکیبی از موسی و عیسی است
گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که
برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند و بر روی مرکبهای بی تاب خویش در برابر دعوت خون
به سختی می توان ارامشان ساخت می تازد .

 مشتی خاک بر میگیرد و به خشم بر چهره خصم می پاشد و فریاد می زند شد وا و بی درنگ
شمشیرها به رقص می آیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که بر افروخته است گرم شده و
چهره اش از شادی برتافته است با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سیراب از ستایش شمشیر فریاد
می کند : هوم اکنون تنور جنگ بر تافت و آنگاه صفحاتی بعد می نویسد

این همان کسی است که او را در بازار مدینه دیدیم که کنار گودالهای عمیق و وحشتناکی که بدستور وی
کنده بودند نشسته بود و دسته دسته یهودیان بنی قریظه را که هر چند تن به یک زنجیر شان بسته بودند
می آوردند و در برابر وی پیاپی سر می بریدند و در گودالی می ریختند و او با چشمانی سرد و خشگ و
آرامی که گوئی به دو نگین شبق بدل شده اند آن را تماشا می کرد

نه لب می جنباند و نه پلک می زد گوئی نمایشی سرد و بی مزه را می نگرد و آنگاه که آخرین نفر از این
صف هفت صد نفری را ذبح و در سیاه چال افکندند در حالی که بدستور وی بر اجساد گرمشان خاک می
ریختند بر خواست و به کارهای دیگر پرداخت

عاملین این جنایت یعنی کسانی که هفصد یا هزار اسیر دسته بسته بی دفاع و بی گناه را چنین وحشیانه و به
قول وقیحانه و شنیع علی شریعتی ذبح یعنی مثل گوسفند سر بردیدند کسانی جز رسول الله و علی ولی الله
برادر خوانده عموزاده و دامادمحمد رسوالله که شیعیان دوازده امامی وی را وصی منصوص و ولی و
جانشین به حق محمد نیز می دانند و دیگر ی زبیربن عوام عمه زاده و باجناق محمد از صحابه کبار و جزء
 عشره مبشره محمد یعنی یکی از ده نفری که به اعتقاد مسلمانان بهشت بدانان و عده داده شده نیستند

سیمای محمد که علی شریعتی ترسیم میکند بسیار چندش آور است

سیمای ادمکشی ست خونخوار که رحمی در دل ندارد و چنین مینماید که اصولاً از خون ریزی و کشتار
انسان ها لذت می برد

تصویر علی شریعتی از محمد شباهت نزدیکی به چنگیز خان مغول آتیلا امیر تیمور گورکانی و هیتلر و
استالین دارد که همه این جباران و آدمکشان جز بدبختی و بیچارگی برای انسانیت چیز دیگری به ارمغان
نیاوردند و میراثی جز مرگ و نیستی از خود باقی نگذاشتند

گیریم که رؤسای قبیله بنی قریظه برای نجات افراد قبیله خود با عمو زاده و پدر زن محمد رسول الله یعنی
ابوسفیان دشمن محمد هم داستان و متحد شده اند تا بلکه جان خود و افراد قبیله خود را از شر حمله های مرگ
آور محمد و یارانش نجات دهند .
آیا همه یهودیان بنی قریظه مستوجب چنین عقوبتی بودند؟
آیا همه مردان و زنان و کودکان بنی قریظه در این اتحادیه نا فرجام و خونین دست داشتند؟
آیا از علی شریعتی جامعه شناس در قرن بیستم توقع میرود از جنایتی چنین هولناک که تصور آن پشت هر
انسان شرافتمند و با وجدانی را از اندوه می لرزاند پشتیبانی نماید و از آن جنایات با چنین الفاظی یاد کند
و دست افشانی و پایکوبی کند و آمر چنین جنایاتی را با عیس مسیح که مظهر کمال انسانی و ترحم بود همسان
بشمارد؟؟؟

علی شریعتی دانسته سیمای محمد را جنگجو خونخوار و انتقامجو ترسیم میکند زیرا میداند که خوانندگان کتابهای
او کسانی جز جوانان نا بالغ و بی اطلاع از فرهنگ و تمدن عصر جدید و مسخ شده و فرو رفته در اعماق
باطلاق خرافات نیستند

او میل دارد با بیان حقایق تاریخ اسلام از جوانان ایرانی آدمکشان بعدی را تربیت کند و به جنگ های خیابانی و
ترورهای کورخونین روانه نماید . شریعتی چاره ای جز این ندارد زیرا او فطرتاً مسلمان و از دهان محمد و علی
و با ترسیم خشن سیمای آنان و از نقل اعمال آنان ارزوهای شوم خود را بیان میکند



Dienstag, 10. Juli 2012

ترورهای فدائیان اسلام : علی دشتی « اصلاحات و روحانیت : صفحه نوزده

دنباله صفحه هیجده
یک - دهقانان و کارگران عمیقاً فقیر و در عین حال مذهبی هستند

دو- روشنفکران و تحصیل کردگان رابطه عمیقی با مذهب ندارند و نشانه ای از اینکه به مذهب برای
امور سیاسی روی بیاورند به چشم نمی خورد

سه- برای پیشبرد رفورم به رهبران مذهبی نمی توان امیدی داشت و اصولاً مرجع عالیقدری که مورد
قبول عامه روحانیون باشد وجود ندارد

 چهار- طرفداران احزاب و سازمان های ملّی و مذهبی تشکلی ندارند و نمی توانند به این زودیها تشکیلات
مؤثری به وجود آورند

پنج- سران احزاب و سازمانهای چپ در زندان به سر می برند و عناصر پراکنده چپ مجبور به سکوت
هستند

پس چشم انداز اصلاحات باید در دو سو تأثیر گذارد. از یک سو اصلاحات باید مذهبیون افراطی و ارتجاعی
را از دایره توجه مردم خارج سازد و این کار با اصلاحات ارضی و سپاه دانش و سهیم کردن کارگران در
سود کارخانجات و مبارزه با بیسوادی امکان پذیر می شود و از سوی دیگر پایگاه چپ را می باید با تقویت
بنیة اقتصادی دهقانان و کارگران از بین برد

اما مخالفان شاه تحلیل و تصویر دیگری از واقعه پانزده خرداد و تحولات آن زمان برای خود ترسیم می کردند

یک - استفاده از مردم مذهبی در فعالیتهای سیاسی چشم انداز امیدوار کننده ای دارد

دو - مبارزه علنی امکان پذیر نیست پس باید به مبارزات زیرزمینی و مسلحانه روی آورد

سه- مبارزات ملی مذهبی ها نیاز مند پشتیبانی مراجع تقلید است


چهار - واقعه پانزده خرداد نشان داد که حکومت شاه از جانب مذهبیون آسیب پذیر است 


پنج- عدم تمرکز مرجعیت و تشتت آراء مراجع تقلید و دستگاه روحانیت را در برابر سیل بنیان کن تجدد و 
اصلاحات به نابودی خواهد کشاند پس نیازمند همبستگی بیشتری هستند


شش - نبود احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی و غیر وابسته به دولت راه هر گونه مصالحه و آشتی را بین 
مخالفان و دستگاه دولت بسته و جز مبارزه مسلحانه و مخفی چاره ای نمانده است 


عده ای از احزاب و گروههای چپ به جناح دولتی طرفدار اصلاحات چسبیدند . تحلیل آنان بر این محور دور 
می زد که تنها راه رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی زمانی امکانپذیر است که بورژوازی و خرده 
بورژوازی رشد اقتصادی قابل توجهی بنمایند تا تضاد طبقاتی ظاهر گردد و توده ها انقلاب سوسیالیستی را 
ناگزیربشمارند 


اما چپ رادیکال که از بطن حزب توده ایران برخاسته بود پس از پانزده خرداد به نتیجه دیگری رسید 
پایگاه اصلی آنان یعنی کارگران و دهقانان به اصلاحات گردن نهاده و به آن دل بسته است و از این رو چاره 
دیگری جز مبارزه مسلحانه وجود ندارد. 


به عقیده رهبران چپ رادیکال شیوه های مسالمت آمیز و سازشکارانه جبهه ملّی حزب توده ایران و ملی مذهبی 
های مخالف شاه انقلاب سوسیالیستی را به عقب می راند و سبب رکود مبارزه می گردد 


تئوریهای جنگهای پارتیزانی چین ویتنام کوبا الجزایر و فلسطین الهام بخش گروها و سازمانهای گوناگون چپ 
رادیکال گردید . برخی از اعضای این سازمانها در کشورهای بیگانه به فرا گرفتن جنگهای پارتیزانی و 
نامنظم مشغول شدند


هر گروهی کوشش می کرد اجتماع ایران را با تئوریها و آموخته های خود تطبیق دهد . بازتاب کلی این بررسیها
و الگوبرداریها به آنجایی رسید که اگر توده خلق و رنجبر از سرنوشت خود بی خبرند و اگر میل و کششی به 
انقلاب دموکراتیک سوسیالیستی نشان نمی دهند این وظیفه نیروهای مبارز است که با جنگ و گریز و مبارزه 
چریکی توده ناراضی اما خاموش را به دنبال خود بکشانند و انقلاب توده ای و خلقی را به پیروزی رسانند 


عده ای از چپ مذهبی چون بنیانگزاران سازمان مجاهدین خلق ایران که خود از تهضت آزادی و انجمن حجتیه 
امده بودند و با تفسیر ها و قرائتهای به ظاهر مدرن از اسلام آشنا بودند پس از بررسیهای طولانی و مطالعات
 و تجربیات شخصی به این  نتیجه رسیدند که احکام اسلام به تنهایی نمی تواند پاسخگوی مشکلات پیچیده 
اقتصادی اجتماعی و سیاسی انسان امروزی باشد


اما خاطره پانزده خرداد و قیام مذهبیون را از خاطر نبرده و چنین نتیجه می گرفتند که مذهب هنوز میان توده 
ایرانی مقبولیت عامه دارد و می توان با بسیج مردم مذهبی و به کار گرفتن اهرم مذهب موتور از کار افتاده 
انقلاب را به حرکت در آورد 


پس برای بسیج عامه که مذهبی یست و تحصیلکردگان که رابطه چندانی با مذهب ندارند می باید ایدئولوژی
جدیدی بنیان نهاد که آمیخته ای از سوسیالیسم علمی و اسلام با تعابیر و تفاسیر علی شریعتی بدون فقه 
جعفری و با چاشنی مبارزه مسلحانه باشد


در مجموع اعضای سازمانهای چپ رادیکال با همه اشتباهاتی که در مسیر مبارزه کردند اما آگاه تر وفادارتر 
و آرمانخواه تر از اعضای مجاهدین خلق ایران بودند با این همه نه سازمانهای چپ رادیکال و نه سازمان 
مجاهدین خلق ایران با همه مبارزات مسلحانه و کشتن و کشته دادن به سبب ماهیت مخفی و زیر زمینی شان 
نتوانستند میان خود و توده ها رابطه ای عمیق برقرار کنند 


بعلاوه این سئوال قابل طرح است که آیا اصولاً سازمانهایی که در خانه های تیمی مخفی هستند و طبیعتاً 
ساختار دموکراتیک ندارند چگونه می توانند رابطه ای با مردم کوچه و بازار داشته باشند؟
و چه کسی می تواند تضمین کند که در آینده و پس از پیروزی انقلاب مورد نظرشان ساختار دموکراتیک 
پیدا خواهند کرد؟
زیرا دموکراسی بدون حضور دائمی و بی وقفه و شرکت فعال و دموکراتیک توده ها در فراگردهای طرح 
و عمل معنی و مفهوم پیدا نخواهد کرد



ترورهای فدائیان اسلام : علی دشتی « اصلاحات و روحانیت : صفحه هیجده

دنباله صفحه هیوده
علی نخعی اظهار می کند که خمینی تصادفاً یکی دو ماه است ترقی غیر منتظره ای نموده و هیچ
چاره ای از برای رفع خطر مخالفتهای آینده ایشان نیست
مگر اینکه یکی از علمای معتدلتر مانند آقای نجفی یا آقای عراقی تقویت شده دست او را از حوزه
قم کوتاه کنند
علی نخعی معروف به افصح المتکلمین به ساواک توصیه می کند
نظر به اینکه اقای ایت الله مرعشی نجفی مثلاً به طرفداری از دربار و دولت معرفی و معروف شده
است تصور نمی کنم تقویت ایشان نتیجه ای داشته باشد و به همین جهت تنها راه حلی که برای عقب
نشاندن نامبردگان به نظر می رسد اینست که اقای ایت الله حاج شیخ عبدالنبی عراقی اراکی که عالمی
معمرتر و موجه تر از سه چهار نفر رقیب و به خودی خود دارای مذاق محافظه کاری است توسط
طرحهای خیلی ماهرانه ای که نتوانند دست تهران را در آن طرحها هویدا ببینند تقویت شود تا مرجعیت
تقلید ایران منحصر به ایشان گردد و در راه اجرای نظر راههایی وجو.د دارد که در صورت لزوم
معروض خواهیم داشت

و در 15 خرداد 1342 به واقع واکنش ارتجاع در برابر رفورم ها و اصلاحات شاه بود
این اصلاحات نخست با شتاب و نیروی انقلابی آغاز شد و اگر با دقت و صمیمیت و بدون عجله دنبال
می شد می توانست نتایج نیکویی به بار آورد.
هر چند که بعداً مواد انقلاب سفید به بیش از بیست ماده رسیده بود و تنها ظاهری فریبنده داشت و با
روح جامعه سنتی و سیاسی ایران سازش نداشت اما نباید فراموش کرد که سبب تحول و ترقی جامعه
مدنی ایران شد و ریشه در فرهنگ سیاسی ایران دوانید بطوری که ارتجاعی ترین انقلاب تاریخ بشریت
با مرتجع تر رهبر نتوانست آنچه را که پس از کودتای 28 مرداد تا سقوط شاه انجام گرفته و در بطن
جامعه ایران رسوخ کرده بود از بین ببرد

با اعلام مواد انقلاب سفید احزاب چپ و راست مخالفت شاه در تنگنای سیاسی شدیدی قرار گرفتند و
عملاً نمی توانستند با این قوانین جنجال برانگیز و مترقی و متجدد مخالفتی نمایند

هرگونه مخالفت با پیشنهادات شاه تهمت ارتجاعی و ضد منافع دهقانان و کارگران و طرفداری از
نظام ارباب و رعیتی را به همراه می داشت
رفراندوم ظاهراً با شش میلیون رأی موافق و دو سه هزار رأی مخالف به تصویب رسید

خمینی که تا آن زمان اشتهاری نداشت و به قول دکتر علی امینی و حاج مهدی عراقی با نام حاج روح
الله در حوزه قمتدریس می کرد و هنوز عنوان آیت اللهی دریافت نکرده بود

در تشویق و تحریک مردم مذهبی علیه اصلاحات ارضی و حقوق زنان چندین اعلامیه تند و زننده
منتشر کرد . خمینی در پی انتشار این اعلامیه ها دستگیر و پس از مدت کوتاهی آزاد شد

دولت علم جای خود را به دولت حسنعلی منصور داد

وی در مهرماه 1343 لایحه قانون عدم مجازات مستشاران و وابستگان نظامی آمریکا در ایران را به
مجلس برد که پس از مباحثات طولانی به تصویب رسید

این لایحه به حق از جانب مخالفان نام کاپیتولاسیون گرفت و به عناصر چپ جبهه ملی و گروهای مذهبی
افراطی مخالف اصلاحات بهانه مناسبی داد تا شاه و همه رفورم های او را که به نام انقلاب شاه و مردم
در رسانه های گروهی تبلیغ می شد زیر سئوال ببرند و لبه تیز حملات خود را مستقیماً متوجه شاه نمایند
و وی را دست نشانده آمریکا و استعمار جهانی بنامند و دخالت شاه را در امور سیاسی کشور غیر قانونی
و مخالف اصول قانون اساسی بشمارند

اصلاحات و رفورم خواسته همه آزادیخوهان بود و اصولاً با قانون اساسی مشروطه ایران مغایرتی نداشت
و از اهداف اساسی انقلاب مشروطیت ایران بود

پس از تصویب قانون عدم مجازات مستشاران و وابستگان نظامی امریکا در ایران مخالفان عامدانه
اصلاحات و رفورم را به بیگانگان نسبت دادند و آن را یک برنامه و طرح غیر ایرانی قلمداد کردند

نسبت دادن رفورم و اصلاحات به آمریکا و صهیونیسم از جانب روحانیت قشری جبهه ملی چپ و راست
اسلامی و چپ رادیکال حقانیت اصلاحات را سئوال آمیز نمود

تبلیغات گروه مخالف کارسازتر بود زیرا رجال سیاسی از اینکه همه چیز را به شاه نسبت دهند خسته
نمی شندند

روحانیون قشری با علم کردن بازگشت به احکام اسلام و اینکه فکر اصلاحات با جامعه شیعی و فرهنگ
بومی ایران غریبه است و گروه های چپ اسلامی و چپ رادیکال با نسبت دادن این اصلاحات به
امپریالیسم آمریکا به بیگانه سازی آن پرداختند

در حالیکه اصلاحات نه با اصول انقلابات مردمی مغایرتی و نه با فکر دموکراسی و نهایتاً مردم سالاری
مخالفتی داشت ..قدم در راه مدر نیزه کردن کشور و رفورم مستمر از بنیان با اندیشه و ایدئولوژی انقلاب
مشروطیت توافق داشت و تحصیل کردگان و نیروهای مترقی تنها و فقط در همان رؤیای انقلاب
مشروطیت مانده بودند و کاری در خور توجه برای نگهبانی آرمانهای انقلاب مشروطیت نمی کردند و
جامعه به فراموشکاری جمعی گرفتار شده بود

واقعه پانزده خرداد 1342 برای شاه و مخالفانش بازتابی یکسان نداشت . شاه متوجه شد که برای ماندن می
باید تن به اصلاحات فوری بدهد پس نیازمند پشتیبانی توده ایرانی بود دولتمردان و نظریه پردازان شاه با
آگاهی بسیار سطحی و ناچیزی که از روند تاریخی اجتماعی ایران داشتند به چند نتیجه شتابزده رسیدند
بر آورد آنان چنین بود




Freitag, 6. Juli 2012

ترورهای فدائیان اسلام : علی دشتی « اصلاحات و روحانیت »

دنباله صفحه شانزده
                                                                         اصلاحات و روحانیت
 فوت آیت آلله بروجردی 22 اسفند 1340 و یک سال بعد فوت آیت الله کاشانی فرصت مناسبی برای
شاه به نظر می رسید تا خود را از شرّ روحانیون رها سازد

پس تلگرافی به آیت الله حکیم کرد تا بلکه حوزه قم را تضعیف و مرجعیت را به کشور عراق منتقل
کند . این کار سبب شد که تمرکز قدرت مذهبی در ایران به پریشانی انجامد و به دنبال آن روحانیون
جوان و افراطی و جویایی نام میدان عمل بیشتری به دست آورند

پس از کودتاه شاه و رجال سیاسی خود را ناگزیر از اصلاحات اجتماعی و اقتصادی یافتند . زیرا
دریافته بودند که تنها با قدرت نظامی ادامه حکومت میسرّ نیست . اما نه ایران اوضاع مالی مناسبی
داشت و نه هم پیمانان خارجی رغبتی به رفورم در ایران نشان می دادند

جان اف کندی به ریاست جمهوری آمریکا رسید و با سیاست دروازه های باز در پی استحکام اوضاع
اقتصادی و سیاسی جهان سوم بر آمد . دولت دکتر علی امینی به پیشنهاد شاه و تأیید دولت کندی بر سر
کار آمد و برنامه اصلاحات ارضی شروع شد. جالب توجه آنکه دکتر علی امینی همان تز دروازه های
باز کندی را برنامه دولت خویش اعلام کرد

اما وی چندان توفیقی در حل بحران کار و اقتصادی کشور نیافت. وی اولین سیاستمداری است که در
به شهر قم با مراجع تقلید به مشاوره نشست و حاج روح الله را هم در آخر ملاقاتی کوتاه کرد از این
زمان خمینی وجهه ای دیگر یافت که بعدها از آن سود برد

پس از علی امینی اسدالله علم به نخست وزیری رسید و برنامه شاه و مردم آغاز شد و انقلاب سفید در
مقابل انقلاب سرخ در زمستان 1341 با اعلام مواد آن ماشین اصلاحات و رفورم از بالا را به کار ا
انداخت

روحانیون و به ویژه خمینی که هنوز بمقام آیت اللهی نرسیده بود با اصلاحات ارضی و به ویژه اعطای
حقوق سیاسی به زنان مخالفت خود را آغاز کردند . شاه در چهارم بهمن 42 به قم رفت و اسناد مالکیت
کشاورزان اطراف قم را شخصاً به آنها داد و در آنجا در لفافه روحانیون را ارتجاع سیاه و کرمهایی
که در کثافت غوطه ورند و بی خبرند و آنهایی که مغزشان هزار سال است تکان نخورده و جامد مانده
است نامیدو به تهران بازگشت

با تأسیس سازمان اوقاف کشور که منبع مالی روحانیت را تهدید می کرد روحانیون را با همه اختلافات
و رقابتهایی که بین خود داشتند بر سر این عقیده متفق نمود که مقام و منزلت آنان در نزد عوام با خطری
جدّی روبرو شده است

این اتفاق و همگامی را در گزارشی می خوانیم که در همان ایام و چند روز پیش از غوغای مخالفت با
اصلاح قانون انتخابات و دادن حق رأی به زنان که بعداً به غائله پانزده خرداد انجامید توسط یکی از
وعاظ تهران به نام علی نخعی معروف به افصح المتکلمین تنظیم شده است

او احتمالاً به توصیه ساواک سفری به قم کرد و با مراجع دینی آن زمان مذاکره و جریان گفتگوهای خود
را با آنان به سازمان اطلاعات و امنیت کشور گزارش داد

علی نخعی گزارش خود را چنین آغاز می کند : حضور محترم جناب آقای سرهنگ نشاط دامت برکاته
محترماً این جانب که به قم مسافرت کرده بودم ملاقاتهایی از آقای حاج شیخ عبدالنبی عراقی آیت الله اراکی
و آقای حاجی شریعتمداری و آقای حاج روح الله خمینی نیز به عوامل آوردم که مقصودشان را از مخالفت
خوانی نسبت به دولت تحقیق نمایم

در فروردین 1342 ماجرای مدرسه فیضیه قم اتفاق افتاده بود علی نخعی عقیده آقای اراکی را راجع به
حوادث قم می پرسد. آیت الله اراکی پاسخ می دهد: به عقیده من هر دو دسته هم مسئولین دولت و هم مراجع
روحانیت تجاورزی کاری کرده اند زیرا مسئولین دولت تکلیفشان انحصاراً اجراحی قانون اساسی می
باشد که دخالت زنان را در رتق و فتق قوه مقننه نفی و نهی نموده و دلیلی موجود نبود

مداخله ایشان را در انتخابات تجویز کنند که دینداران را ناراضی گردانند و در مقابل آنها اقایان هم سنخ
خودم هم متجاوزند

آیت الله اراکی وظیفه روحانیون را تنها و فقط امر به معروف و نهی از منکر می شمارد و مصلحت دولت
را در سکوت می داند

علی نخعی سپس به ملاقات آیت الله شریعتمداری می رود و جویای نظر وی در مورد حقوق بانوان می شود
وی پس از مقدماتی تذکر می دهد که مقامات اجنبی به جهت تأمین نیّتهای استعماری روز افزونشان نمایندگی
نسوان را بهانه نفوذ و رسوخ خود در مجلسهای ایالتی و ولایتی و شورا و سنا قرار داده اند و دیانت تکلیف
فرداً فرد ما را مبارزه با اعادی دشمنان دین مبین نموده طبق قواعد دین نسوان نباید در امور سیاسی و قضایی
اظهار رأی کنند

آیت الله سریعتمداری روحانیون را راسخترین نگهبانان استقلال مملکت می نامد و خود و روحانیون هم سنخ
خود را با الفاظی تحقیر آمیز نسبت به مقام سلطنت حافظ تاج و تخت سلطنتشان می شمارد و نوعاً امثال ما
روحانیتی بوده ایم که مانع از اخراج شاه از مملکت و تسلط طرفداران بالشویک بر دولت می شده ایم و ملک
و مال و مذهبشان را نگاه می داشتیم می داند و در پایان گوشزد می کند که در راه حفظ دینی که به ما سپرده
شده  دفاع خواهیم کرد

علی نخعی در گفتگو با حاج روح الله خمینی متوجه می شود که وی سیاسی تر از آقایان اراکی شریعتمداری
گلپایگانی و نجفی مرعشی در مخالفت با دولت اقدام می کند

خمینی بی پرده به رابط ساواک می گوید: مادام که این دولت علم مصدر کار باشد داخل هیچ قسم مذاکره صلح
و مصالحه ای نخواهیم شد زیرا این دولت ترتیبی با اهل علم معامله کرده است که تماس سران حوزه علمیه
انتحار روحانیت است

ما موقعی که یقین پیدا کردیک که محافل لامذهب بهایی های یهودی الاصل ایران و آمریکا اراده دارند در
خواست تساوی حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمی این مملکت قرار دهند و دین اسلام
را که موجب بقاء استقلال ظاهری این ملک و ملّت است تضعیف کنند به مخالفت برخاستیم

حاج روح الله خمینی سپس به بازگو کردن این واقعیت می پردازد که در مراسلات متعددی دولت را برحذر
داشتیم و در خواست کردیم که مجدداً از زمزمه موهون نمایندگی نسوان در مجلس شورا و سنا که نقض
ظواهر قرآن می باشد دست بردارند