Dienstag, 10. Juli 2012

ترورهای فدائیان اسلام : علی دشتی « اصلاحات و روحانیت : صفحه نوزده

دنباله صفحه هیجده
یک - دهقانان و کارگران عمیقاً فقیر و در عین حال مذهبی هستند

دو- روشنفکران و تحصیل کردگان رابطه عمیقی با مذهب ندارند و نشانه ای از اینکه به مذهب برای
امور سیاسی روی بیاورند به چشم نمی خورد

سه- برای پیشبرد رفورم به رهبران مذهبی نمی توان امیدی داشت و اصولاً مرجع عالیقدری که مورد
قبول عامه روحانیون باشد وجود ندارد

 چهار- طرفداران احزاب و سازمان های ملّی و مذهبی تشکلی ندارند و نمی توانند به این زودیها تشکیلات
مؤثری به وجود آورند

پنج- سران احزاب و سازمانهای چپ در زندان به سر می برند و عناصر پراکنده چپ مجبور به سکوت
هستند

پس چشم انداز اصلاحات باید در دو سو تأثیر گذارد. از یک سو اصلاحات باید مذهبیون افراطی و ارتجاعی
را از دایره توجه مردم خارج سازد و این کار با اصلاحات ارضی و سپاه دانش و سهیم کردن کارگران در
سود کارخانجات و مبارزه با بیسوادی امکان پذیر می شود و از سوی دیگر پایگاه چپ را می باید با تقویت
بنیة اقتصادی دهقانان و کارگران از بین برد

اما مخالفان شاه تحلیل و تصویر دیگری از واقعه پانزده خرداد و تحولات آن زمان برای خود ترسیم می کردند

یک - استفاده از مردم مذهبی در فعالیتهای سیاسی چشم انداز امیدوار کننده ای دارد

دو - مبارزه علنی امکان پذیر نیست پس باید به مبارزات زیرزمینی و مسلحانه روی آورد

سه- مبارزات ملی مذهبی ها نیاز مند پشتیبانی مراجع تقلید است


چهار - واقعه پانزده خرداد نشان داد که حکومت شاه از جانب مذهبیون آسیب پذیر است 


پنج- عدم تمرکز مرجعیت و تشتت آراء مراجع تقلید و دستگاه روحانیت را در برابر سیل بنیان کن تجدد و 
اصلاحات به نابودی خواهد کشاند پس نیازمند همبستگی بیشتری هستند


شش - نبود احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی و غیر وابسته به دولت راه هر گونه مصالحه و آشتی را بین 
مخالفان و دستگاه دولت بسته و جز مبارزه مسلحانه و مخفی چاره ای نمانده است 


عده ای از احزاب و گروههای چپ به جناح دولتی طرفدار اصلاحات چسبیدند . تحلیل آنان بر این محور دور 
می زد که تنها راه رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی زمانی امکانپذیر است که بورژوازی و خرده 
بورژوازی رشد اقتصادی قابل توجهی بنمایند تا تضاد طبقاتی ظاهر گردد و توده ها انقلاب سوسیالیستی را 
ناگزیربشمارند 


اما چپ رادیکال که از بطن حزب توده ایران برخاسته بود پس از پانزده خرداد به نتیجه دیگری رسید 
پایگاه اصلی آنان یعنی کارگران و دهقانان به اصلاحات گردن نهاده و به آن دل بسته است و از این رو چاره 
دیگری جز مبارزه مسلحانه وجود ندارد. 


به عقیده رهبران چپ رادیکال شیوه های مسالمت آمیز و سازشکارانه جبهه ملّی حزب توده ایران و ملی مذهبی 
های مخالف شاه انقلاب سوسیالیستی را به عقب می راند و سبب رکود مبارزه می گردد 


تئوریهای جنگهای پارتیزانی چین ویتنام کوبا الجزایر و فلسطین الهام بخش گروها و سازمانهای گوناگون چپ 
رادیکال گردید . برخی از اعضای این سازمانها در کشورهای بیگانه به فرا گرفتن جنگهای پارتیزانی و 
نامنظم مشغول شدند


هر گروهی کوشش می کرد اجتماع ایران را با تئوریها و آموخته های خود تطبیق دهد . بازتاب کلی این بررسیها
و الگوبرداریها به آنجایی رسید که اگر توده خلق و رنجبر از سرنوشت خود بی خبرند و اگر میل و کششی به 
انقلاب دموکراتیک سوسیالیستی نشان نمی دهند این وظیفه نیروهای مبارز است که با جنگ و گریز و مبارزه 
چریکی توده ناراضی اما خاموش را به دنبال خود بکشانند و انقلاب توده ای و خلقی را به پیروزی رسانند 


عده ای از چپ مذهبی چون بنیانگزاران سازمان مجاهدین خلق ایران که خود از تهضت آزادی و انجمن حجتیه 
امده بودند و با تفسیر ها و قرائتهای به ظاهر مدرن از اسلام آشنا بودند پس از بررسیهای طولانی و مطالعات
 و تجربیات شخصی به این  نتیجه رسیدند که احکام اسلام به تنهایی نمی تواند پاسخگوی مشکلات پیچیده 
اقتصادی اجتماعی و سیاسی انسان امروزی باشد


اما خاطره پانزده خرداد و قیام مذهبیون را از خاطر نبرده و چنین نتیجه می گرفتند که مذهب هنوز میان توده 
ایرانی مقبولیت عامه دارد و می توان با بسیج مردم مذهبی و به کار گرفتن اهرم مذهب موتور از کار افتاده 
انقلاب را به حرکت در آورد 


پس برای بسیج عامه که مذهبی یست و تحصیلکردگان که رابطه چندانی با مذهب ندارند می باید ایدئولوژی
جدیدی بنیان نهاد که آمیخته ای از سوسیالیسم علمی و اسلام با تعابیر و تفاسیر علی شریعتی بدون فقه 
جعفری و با چاشنی مبارزه مسلحانه باشد


در مجموع اعضای سازمانهای چپ رادیکال با همه اشتباهاتی که در مسیر مبارزه کردند اما آگاه تر وفادارتر 
و آرمانخواه تر از اعضای مجاهدین خلق ایران بودند با این همه نه سازمانهای چپ رادیکال و نه سازمان 
مجاهدین خلق ایران با همه مبارزات مسلحانه و کشتن و کشته دادن به سبب ماهیت مخفی و زیر زمینی شان 
نتوانستند میان خود و توده ها رابطه ای عمیق برقرار کنند 


بعلاوه این سئوال قابل طرح است که آیا اصولاً سازمانهایی که در خانه های تیمی مخفی هستند و طبیعتاً 
ساختار دموکراتیک ندارند چگونه می توانند رابطه ای با مردم کوچه و بازار داشته باشند؟
و چه کسی می تواند تضمین کند که در آینده و پس از پیروزی انقلاب مورد نظرشان ساختار دموکراتیک 
پیدا خواهند کرد؟
زیرا دموکراسی بدون حضور دائمی و بی وقفه و شرکت فعال و دموکراتیک توده ها در فراگردهای طرح 
و عمل معنی و مفهوم پیدا نخواهد کرد



Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen