علی شریعیتی صفحه اول
بررسی اندیشه های علی شریعتی و تأثیر مخرب آن بر روی جوانان مذهبی کاری است بس طولانی
که می باید در کتابی جداگانه انجام گیرد
اما چاره ای نیست و مجبوریم حد اقل برای نمایاندن سیمای واقعی شریعتی و تعیین و اعتبار عقاید و
نوشته های او در جامعه آنروز ایران مجملی در اینجا نقل نمائیم و قضاوت را به خوانندگان منصف
واگذاریم . شریعتی در کتاب سیمای محمد می نویسد
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است
گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که
برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند و بر روی مرکبهای بی تاب خویش در برابر دعوت خون
به سختی می توان ارامشان ساخت می تازد .
مشتی خاک بر میگیرد و به خشم بر چهره خصم می پاشد و فریاد می زند شد وا و بی درنگ
شمشیرها به رقص می آیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که بر افروخته است گرم شده و
چهره اش از شادی برتافته است با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سیراب از ستایش شمشیر فریاد
می کند : هوم اکنون تنور جنگ بر تافت و آنگاه صفحاتی بعد می نویسد
این همان کسی است که او را در بازار مدینه دیدیم که کنار گودالهای عمیق و وحشتناکی که بدستور وی
کنده بودند نشسته بود و دسته دسته یهودیان بنی قریظه را که هر چند تن به یک زنجیر شان بسته بودند
می آوردند و در برابر وی پیاپی سر می بریدند و در گودالی می ریختند و او با چشمانی سرد و خشگ و
آرامی که گوئی به دو نگین شبق بدل شده اند آن را تماشا می کرد
نه لب می جنباند و نه پلک می زد گوئی نمایشی سرد و بی مزه را می نگرد و آنگاه که آخرین نفر از این
صف هفت صد نفری را ذبح و در سیاه چال افکندند در حالی که بدستور وی بر اجساد گرمشان خاک می
ریختند بر خواست و به کارهای دیگر پرداخت
عاملین این جنایت یعنی کسانی که هفصد یا هزار اسیر دسته بسته بی دفاع و بی گناه را چنین وحشیانه و به
قول وقیحانه و شنیع علی شریعتی ذبح یعنی مثل گوسفند سر بردیدند کسانی جز رسول الله و علی ولی الله
برادر خوانده عموزاده و دامادمحمد رسوالله که شیعیان دوازده امامی وی را وصی منصوص و ولی و
جانشین به حق محمد نیز می دانند و دیگر ی زبیربن عوام عمه زاده و باجناق محمد از صحابه کبار و جزء
عشره مبشره محمد یعنی یکی از ده نفری که به اعتقاد مسلمانان بهشت بدانان و عده داده شده نیستند
سیمای محمد که علی شریعتی ترسیم میکند بسیار چندش آور است
سیمای ادمکشی ست خونخوار که رحمی در دل ندارد و چنین مینماید که اصولاً از خون ریزی و کشتار
انسان ها لذت می برد
تصویر علی شریعتی از محمد شباهت نزدیکی به چنگیز خان مغول آتیلا امیر تیمور گورکانی و هیتلر و
استالین دارد که همه این جباران و آدمکشان جز بدبختی و بیچارگی برای انسانیت چیز دیگری به ارمغان
نیاوردند و میراثی جز مرگ و نیستی از خود باقی نگذاشتند
گیریم که رؤسای قبیله بنی قریظه برای نجات افراد قبیله خود با عمو زاده و پدر زن محمد رسول الله یعنی
ابوسفیان دشمن محمد هم داستان و متحد شده اند تا بلکه جان خود و افراد قبیله خود را از شر حمله های مرگ
آور محمد و یارانش نجات دهند .
آیا همه یهودیان بنی قریظه مستوجب چنین عقوبتی بودند؟
آیا همه مردان و زنان و کودکان بنی قریظه در این اتحادیه نا فرجام و خونین دست داشتند؟
آیا از علی شریعتی جامعه شناس در قرن بیستم توقع میرود از جنایتی چنین هولناک که تصور آن پشت هر
انسان شرافتمند و با وجدانی را از اندوه می لرزاند پشتیبانی نماید و از آن جنایات با چنین الفاظی یاد کند
و دست افشانی و پایکوبی کند و آمر چنین جنایاتی را با عیس مسیح که مظهر کمال انسانی و ترحم بود همسان
بشمارد؟؟؟
علی شریعتی دانسته سیمای محمد را جنگجو خونخوار و انتقامجو ترسیم میکند زیرا میداند که خوانندگان کتابهای
او کسانی جز جوانان نا بالغ و بی اطلاع از فرهنگ و تمدن عصر جدید و مسخ شده و فرو رفته در اعماق
باطلاق خرافات نیستند
او میل دارد با بیان حقایق تاریخ اسلام از جوانان ایرانی آدمکشان بعدی را تربیت کند و به جنگ های خیابانی و
ترورهای کورخونین روانه نماید . شریعتی چاره ای جز این ندارد زیرا او فطرتاً مسلمان و از دهان محمد و علی
و با ترسیم خشن سیمای آنان و از نقل اعمال آنان ارزوهای شوم خود را بیان میکند
بررسی اندیشه های علی شریعتی و تأثیر مخرب آن بر روی جوانان مذهبی کاری است بس طولانی
که می باید در کتابی جداگانه انجام گیرد
اما چاره ای نیست و مجبوریم حد اقل برای نمایاندن سیمای واقعی شریعتی و تعیین و اعتبار عقاید و
نوشته های او در جامعه آنروز ایران مجملی در اینجا نقل نمائیم و قضاوت را به خوانندگان منصف
واگذاریم . شریعتی در کتاب سیمای محمد می نویسد
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است
گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که
برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند و بر روی مرکبهای بی تاب خویش در برابر دعوت خون
به سختی می توان ارامشان ساخت می تازد .
مشتی خاک بر میگیرد و به خشم بر چهره خصم می پاشد و فریاد می زند شد وا و بی درنگ
شمشیرها به رقص می آیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که بر افروخته است گرم شده و
چهره اش از شادی برتافته است با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سیراب از ستایش شمشیر فریاد
می کند : هوم اکنون تنور جنگ بر تافت و آنگاه صفحاتی بعد می نویسد
این همان کسی است که او را در بازار مدینه دیدیم که کنار گودالهای عمیق و وحشتناکی که بدستور وی
کنده بودند نشسته بود و دسته دسته یهودیان بنی قریظه را که هر چند تن به یک زنجیر شان بسته بودند
می آوردند و در برابر وی پیاپی سر می بریدند و در گودالی می ریختند و او با چشمانی سرد و خشگ و
آرامی که گوئی به دو نگین شبق بدل شده اند آن را تماشا می کرد
نه لب می جنباند و نه پلک می زد گوئی نمایشی سرد و بی مزه را می نگرد و آنگاه که آخرین نفر از این
صف هفت صد نفری را ذبح و در سیاه چال افکندند در حالی که بدستور وی بر اجساد گرمشان خاک می
ریختند بر خواست و به کارهای دیگر پرداخت
عاملین این جنایت یعنی کسانی که هفصد یا هزار اسیر دسته بسته بی دفاع و بی گناه را چنین وحشیانه و به
قول وقیحانه و شنیع علی شریعتی ذبح یعنی مثل گوسفند سر بردیدند کسانی جز رسول الله و علی ولی الله
برادر خوانده عموزاده و دامادمحمد رسوالله که شیعیان دوازده امامی وی را وصی منصوص و ولی و
جانشین به حق محمد نیز می دانند و دیگر ی زبیربن عوام عمه زاده و باجناق محمد از صحابه کبار و جزء
عشره مبشره محمد یعنی یکی از ده نفری که به اعتقاد مسلمانان بهشت بدانان و عده داده شده نیستند
سیمای محمد که علی شریعتی ترسیم میکند بسیار چندش آور است
سیمای ادمکشی ست خونخوار که رحمی در دل ندارد و چنین مینماید که اصولاً از خون ریزی و کشتار
انسان ها لذت می برد
تصویر علی شریعتی از محمد شباهت نزدیکی به چنگیز خان مغول آتیلا امیر تیمور گورکانی و هیتلر و
استالین دارد که همه این جباران و آدمکشان جز بدبختی و بیچارگی برای انسانیت چیز دیگری به ارمغان
نیاوردند و میراثی جز مرگ و نیستی از خود باقی نگذاشتند
گیریم که رؤسای قبیله بنی قریظه برای نجات افراد قبیله خود با عمو زاده و پدر زن محمد رسول الله یعنی
ابوسفیان دشمن محمد هم داستان و متحد شده اند تا بلکه جان خود و افراد قبیله خود را از شر حمله های مرگ
آور محمد و یارانش نجات دهند .
آیا همه یهودیان بنی قریظه مستوجب چنین عقوبتی بودند؟
آیا همه مردان و زنان و کودکان بنی قریظه در این اتحادیه نا فرجام و خونین دست داشتند؟
آیا از علی شریعتی جامعه شناس در قرن بیستم توقع میرود از جنایتی چنین هولناک که تصور آن پشت هر
انسان شرافتمند و با وجدانی را از اندوه می لرزاند پشتیبانی نماید و از آن جنایات با چنین الفاظی یاد کند
و دست افشانی و پایکوبی کند و آمر چنین جنایاتی را با عیس مسیح که مظهر کمال انسانی و ترحم بود همسان
بشمارد؟؟؟
علی شریعتی دانسته سیمای محمد را جنگجو خونخوار و انتقامجو ترسیم میکند زیرا میداند که خوانندگان کتابهای
او کسانی جز جوانان نا بالغ و بی اطلاع از فرهنگ و تمدن عصر جدید و مسخ شده و فرو رفته در اعماق
باطلاق خرافات نیستند
او میل دارد با بیان حقایق تاریخ اسلام از جوانان ایرانی آدمکشان بعدی را تربیت کند و به جنگ های خیابانی و
ترورهای کورخونین روانه نماید . شریعتی چاره ای جز این ندارد زیرا او فطرتاً مسلمان و از دهان محمد و علی
و با ترسیم خشن سیمای آنان و از نقل اعمال آنان ارزوهای شوم خود را بیان میکند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen