باید راه هموار پیروزی را باکار و فعالیت پیگر در سنگلاخ ها گشود و باز کرد
ژاله ایده آلیست با آرزوی پیوستن ب هه جنبش رهائی انسان ها در سروده
ای ایده آل ها چنین می سراید
ای ایده آل ها
من در ره شما
گاهی فراز سلسله کوه های دور
گاهی درون پیچ و خم دره های ژرف
چون آهوی دچار خطر گشته می دوم
در سایه سار جنگل انبوه رازناک
آنجا که بانگ باد و نوای پرندگان
آمیخته به نعره غولان جنگلی
از هر طرف که راه به بن بست می رسد
برگشته می دوم
هرگه دل ام در آتش غم شعله ور شود
از خویشتن گریزان
همچون کسی که غرق شررگشته می دودم
ای ایده آل های هماغوش آفتاب
من سوی تان چه عاشق و سرگشته می دوم
بدین وسیله او با اراده راسخ به آغوش ایده آل ها می دود و می خواهد با آن ها همره
شود. تا پیروزی نهائی ژاله انقلابیون را چراغ راه جنبش ها در جوامع می داند و در قطعه
چراغ ره عمل آنان را پر ثمر خوانده که گروه گروه عاشقان به آنها خواهند پیوست
تو ای نام آور نوساز نستوه
دلت دریا غمت کوه
شبان گاهان به راه کاروان ها
چراغ ره شدی باید بسوزی
اگر افتد کسی در تیره راهی
فروغ جان و گرمی تن ات را
درون سینه او برفروزی
که برخیزد زجا
راهی شود باز
تو ای سنگر نشین نغمه پرداز
زبان بی زبانان زمانی
به دل های پر آتش سایبانی
تو فریاد هزاران آرمانی
که در زندان دل ها مانده خاموش
بیا از خار صحرای سیه پوش
بر افروزیم خرمن های آتش
چنین بود آخرین نجوای آن انسان
که اینک خفته در خاک ست
نمی خواهم کتاب سرگذشتم راز سرگیرم
نمی خواهم زمان رفته باز آید
حساب ام با زمین پاک ست
حدیث هستی ام یکسر
پژوهش بود و کوشش بود
که این سیاره زیبا
رهائی یابد از هنگامه دیوان
که فریاد حقیقت ها
نگردد در گلو پنهان
که آید روزگارانی
که انسان را نباشد ترس از انسان
و اکنون با نوای آرزومندی
درون جنگلی بی انتها در حال پروازم
به امیدی که بر گوشی رسد زه آوازم
ویژه نامه ی ژاله اصفهانی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen