علی دشتی : سودای غنیمت
پاره ای از محققان اندیشمندان غرب اسلام را یک حادثه محلی می دانند و بر بسیاری از احکام آن خُرده گرفته و
نامتناسب با اجتماع مترقی دانسته بطور مَثل می گویند : پنج مرتبه در شبانه روز وضو گرفتن و به نماز ایستادن
و برای هر نماز به مسجدی روی آوردن ماههای قمری را مأخذ سال قرار دادن و یک ماه آن را روزه گرفتن یعنی
تمام روز را از طلوع فجر تا غروب آفتاب از هر گونه عمل حیاتی اجتناب کردن آن هم با عرض جغرفیایی کره
زمین که روزها در بعضی از کشورها عرض جغرفیایی کره زمین که روزها در بعضی از کشورها گاهی به بیست
ساعت و گاهی به چهار ساعت می رسد و در نقاطی چند روزی آفتاب غروب نمی کند نشان می دهد که شارع روزه
.فقط محیط حجاز آن هم حجاز قرن هفتم میلادی را ملاک قرار داده و از جاهای دیگر دنیا بی خبر بوده است
همچنین نهی از ربا و تنزیل با رشد اقتصادی و به کار انداختن سرمایه سازگار نیست . اباحه مباح بودن بردگی و آدمی
را در ردیف چهارپایان در آوردن عدم تساوی زن و مرد در ارث بردن با انکه زن بیش از مرد مستحق ارث است زیرا
در اجتماع مشغول کار و تولید ثروت نیست بر خلاف منطق و در ادای شهادت او را نصف مرد فرض کردن مخالف
.حقوق انسانی است
بریدن دست سارق و در صورت تکرار بریدن یک پای وی مستلزم زیاد شدن افراد علیل و ناقص و بیکار و مخالف
مصالح اجتماع است .تعدد زوجات عقدی و نامحدود بودن زنان برده و اجازه همبستری با زن شوهرداری که به اسارت
در آمده است تأیید و پذیرفتن احکام شریعت یهود در باره زناکار و اجازه سنگسار کردن او با مبادی انسانی سازگار نیست
و محروم کردن شخص از تعیین تکلیف دارایی خود پس از مرک و محصور شدن مفاد وصیت فقط در ثلث اموال خود
.خلاف اصل مالکیت و حتی خلاف اصل خود شریعت اسلامی است که می فرماید
النّاس مسلطون علی اموالهم و انفسهم یعنی مردم اختیار دار نفوس و اموال خویشند
خُرده گیری هایی از این دست آنان را بدین نتیجه کشانیده است که چنین کیشی نمی تواند جهانی و دائمی باشد
چنانکه مشاهدات به ثبوت رسانیده است بسیاری از این احکام در بسیاری از کشورهای اسلامی به حال تعطیل افتاده
است مانند رجم زنا سنگسار زنا کار و بریدن دست
سارق یا قصاص چشم به چشم گوش به گوش و سایر قصاص475
چنانکه بانکها در همه کشورهای اسلامی ربا را به کار انداخته اند آنگاه اندیشمند غرب با طنزی خراشنده اشاره به
حج کرده و بتخانه ای را بیت الله نامیدن و سپس بوسیدن سنگ سیاهی را به رسم بت پرستان قرن 654 میلادی از
شعائر خداوند گفتن و خلاصه تمام مناسک حج را منافی با شریعتی می گویند که مخالف شرک است و مدعی است
که می خواهد مردم را از اوهام و خرافات دوران جاهلیت نجات دهد وهمه اینها را نوعی نژاد پرستی قرض می کنند
و مدعی هستند دینی می تواند جهانی و دائمی باشد که مردم را به خیر و صلاح بشریت رهنمون شود و از هر گونه
.تعصّب ملّی و قومی و نژادی کناره گیری کند
اینها فراموش کرده اند که بهترین شرایع آن است که چاله عمیقی را پر کند و بر ضد شرّ و فساد موجوده در جامعه خود
برخیزد در سرزمینی که قتل نفس راهزنی تجاوز به حقوق و مال و ناموس دیگران امری جاری و متداول است چاره ای
.جز شدت عمل نیست
احکام سخت قصاص و بریدن دست سارق و سنگسار کردن زانی یگانه راه علاج است
بردگی در تمام اقوام متمدن آن عصر و پیش از آن خاصه در آشور و کلده و رم رایج بوده است ولی در عوض کفّاره بسی
از گناهان در اسلام آزاد کردن بنده است
چنانکه در فصل 15 زن در اسلام فصل ششم از بخش سوم زیر عنوان سیاست اشاره شد زن قبل از اسلام شأن و حیثیتی
نداشت و حتی جزء تَرَکه میّت چون ارث به وارث او می رسید احکام اسلامی در باب زن نوعی انقلاب و تحول مترقی
.به شمار می رود
نباید و موجه هم نیست که اعمال و احکام رهبری را که در اوایل قرن هفتم میلادی زندگی می کرده است از زاویه افکار و
دید قرن 19 و 20 بنگریم مثلاً از حضرت محمد متوقع باشیم که در مسئله بردگی نقش آبراهام لینکلن را ایفا کند
بسیاری از ایرادها را می توان با دلایل نقصی جواب داد. حتی مسئله مهم آزادی فکر و عقیده و اینکه مسلمین در کشورهای
مغلوبه مردم را بین قبول دیانت اسلام یا ادای جزیه مخیر می کردند قابل توجیه است
بدیهی است با افکار مترقیانه قرن بیستم این کار زیبا و عادلانه نیست که به زور شمشیر مردم را به قبول دیانت اسلام مجبور
کنند و فکر امروزی بشری نمی تواند قبول کند که خداوند متعال اعراب جزیرة العرب را مأمور هدایت مردم کرده باشد
زیرا اگر خداوند تا این درجه علاقه به مسلمان شدن اهالی سوریه و مصر و ایران داشت
بسی آسانتر بود که آنها را مطابق آیه یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَیَهدی مَن یَشاءُ 476
به راه راست هدایت کند. در خود قرآن نیز این روش مطلوب و پسندیده تلقی نشده است و جمله
لِیَهِلکَ مَن هَلَکَ عَن بَیَّنةَّ وَ یَحیی مَن حَیَّ عَن بَیَّنةِِ477 یعنی از راه دلیل و برهان باید به
هلاکت یا به رستگاری رسید مبیّن این معنی است که نمی توان به ضرب شمشیر مردم را
هدایت کرد
لَکُم دینُکُم وَلِیَ دیِن
یعنی دین شما برای خود شما
و دین من از آن من است
این نصّ قرآن است و به دهها آیه بدین مضمون و مفهوم می توان استشهاد کرد. و همین معنی ما
را به این نتیجه شگفت انگیز می کشاند
پاره ای از محققان اندیشمندان غرب اسلام را یک حادثه محلی می دانند و بر بسیاری از احکام آن خُرده گرفته و
نامتناسب با اجتماع مترقی دانسته بطور مَثل می گویند : پنج مرتبه در شبانه روز وضو گرفتن و به نماز ایستادن
و برای هر نماز به مسجدی روی آوردن ماههای قمری را مأخذ سال قرار دادن و یک ماه آن را روزه گرفتن یعنی
تمام روز را از طلوع فجر تا غروب آفتاب از هر گونه عمل حیاتی اجتناب کردن آن هم با عرض جغرفیایی کره
زمین که روزها در بعضی از کشورها عرض جغرفیایی کره زمین که روزها در بعضی از کشورها گاهی به بیست
ساعت و گاهی به چهار ساعت می رسد و در نقاطی چند روزی آفتاب غروب نمی کند نشان می دهد که شارع روزه
.فقط محیط حجاز آن هم حجاز قرن هفتم میلادی را ملاک قرار داده و از جاهای دیگر دنیا بی خبر بوده است
همچنین نهی از ربا و تنزیل با رشد اقتصادی و به کار انداختن سرمایه سازگار نیست . اباحه مباح بودن بردگی و آدمی
را در ردیف چهارپایان در آوردن عدم تساوی زن و مرد در ارث بردن با انکه زن بیش از مرد مستحق ارث است زیرا
در اجتماع مشغول کار و تولید ثروت نیست بر خلاف منطق و در ادای شهادت او را نصف مرد فرض کردن مخالف
.حقوق انسانی است
بریدن دست سارق و در صورت تکرار بریدن یک پای وی مستلزم زیاد شدن افراد علیل و ناقص و بیکار و مخالف
مصالح اجتماع است .تعدد زوجات عقدی و نامحدود بودن زنان برده و اجازه همبستری با زن شوهرداری که به اسارت
در آمده است تأیید و پذیرفتن احکام شریعت یهود در باره زناکار و اجازه سنگسار کردن او با مبادی انسانی سازگار نیست
و محروم کردن شخص از تعیین تکلیف دارایی خود پس از مرک و محصور شدن مفاد وصیت فقط در ثلث اموال خود
.خلاف اصل مالکیت و حتی خلاف اصل خود شریعت اسلامی است که می فرماید
النّاس مسلطون علی اموالهم و انفسهم یعنی مردم اختیار دار نفوس و اموال خویشند
خُرده گیری هایی از این دست آنان را بدین نتیجه کشانیده است که چنین کیشی نمی تواند جهانی و دائمی باشد
چنانکه مشاهدات به ثبوت رسانیده است بسیاری از این احکام در بسیاری از کشورهای اسلامی به حال تعطیل افتاده
است مانند رجم زنا سنگسار زنا کار و بریدن دست
سارق یا قصاص چشم به چشم گوش به گوش و سایر قصاص475
چنانکه بانکها در همه کشورهای اسلامی ربا را به کار انداخته اند آنگاه اندیشمند غرب با طنزی خراشنده اشاره به
حج کرده و بتخانه ای را بیت الله نامیدن و سپس بوسیدن سنگ سیاهی را به رسم بت پرستان قرن 654 میلادی از
شعائر خداوند گفتن و خلاصه تمام مناسک حج را منافی با شریعتی می گویند که مخالف شرک است و مدعی است
که می خواهد مردم را از اوهام و خرافات دوران جاهلیت نجات دهد وهمه اینها را نوعی نژاد پرستی قرض می کنند
و مدعی هستند دینی می تواند جهانی و دائمی باشد که مردم را به خیر و صلاح بشریت رهنمون شود و از هر گونه
.تعصّب ملّی و قومی و نژادی کناره گیری کند
اینها فراموش کرده اند که بهترین شرایع آن است که چاله عمیقی را پر کند و بر ضد شرّ و فساد موجوده در جامعه خود
برخیزد در سرزمینی که قتل نفس راهزنی تجاوز به حقوق و مال و ناموس دیگران امری جاری و متداول است چاره ای
.جز شدت عمل نیست
احکام سخت قصاص و بریدن دست سارق و سنگسار کردن زانی یگانه راه علاج است
بردگی در تمام اقوام متمدن آن عصر و پیش از آن خاصه در آشور و کلده و رم رایج بوده است ولی در عوض کفّاره بسی
از گناهان در اسلام آزاد کردن بنده است
چنانکه در فصل 15 زن در اسلام فصل ششم از بخش سوم زیر عنوان سیاست اشاره شد زن قبل از اسلام شأن و حیثیتی
نداشت و حتی جزء تَرَکه میّت چون ارث به وارث او می رسید احکام اسلامی در باب زن نوعی انقلاب و تحول مترقی
.به شمار می رود
نباید و موجه هم نیست که اعمال و احکام رهبری را که در اوایل قرن هفتم میلادی زندگی می کرده است از زاویه افکار و
دید قرن 19 و 20 بنگریم مثلاً از حضرت محمد متوقع باشیم که در مسئله بردگی نقش آبراهام لینکلن را ایفا کند
بسیاری از ایرادها را می توان با دلایل نقصی جواب داد. حتی مسئله مهم آزادی فکر و عقیده و اینکه مسلمین در کشورهای
مغلوبه مردم را بین قبول دیانت اسلام یا ادای جزیه مخیر می کردند قابل توجیه است
بدیهی است با افکار مترقیانه قرن بیستم این کار زیبا و عادلانه نیست که به زور شمشیر مردم را به قبول دیانت اسلام مجبور
کنند و فکر امروزی بشری نمی تواند قبول کند که خداوند متعال اعراب جزیرة العرب را مأمور هدایت مردم کرده باشد
زیرا اگر خداوند تا این درجه علاقه به مسلمان شدن اهالی سوریه و مصر و ایران داشت
بسی آسانتر بود که آنها را مطابق آیه یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَیَهدی مَن یَشاءُ 476
به راه راست هدایت کند. در خود قرآن نیز این روش مطلوب و پسندیده تلقی نشده است و جمله
لِیَهِلکَ مَن هَلَکَ عَن بَیَّنةَّ وَ یَحیی مَن حَیَّ عَن بَیَّنةِِ477 یعنی از راه دلیل و برهان باید به
هلاکت یا به رستگاری رسید مبیّن این معنی است که نمی توان به ضرب شمشیر مردم را
هدایت کرد
لَکُم دینُکُم وَلِیَ دیِن
یعنی دین شما برای خود شما
و دین من از آن من است
این نصّ قرآن است و به دهها آیه بدین مضمون و مفهوم می توان استشهاد کرد. و همین معنی ما
را به این نتیجه شگفت انگیز می کشاند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen