Freitag, 16. August 2013

چقدر رنگ عوض داری و رنگ را باید عوض داشت

مصطفی مدنی 
اول - خرداد ماه 1364
ما الان در سال 1392 هستیم

روشنفکری خرده بورژوا دوست دارد هر چیز و هر کس را به مسخره بگیرد از هر حقیقتی چشم بپوشد تا
 خود را بهترین جلوه دهد, این قهرمان فداکار همه آرزویش این است تا با ایثارگری های بدون جسارت و
 قهرمان بازی بی شجاعت دست به کارهای  به قهرمانانه بزند, تا اعجاز و تحسین دیگران را برانگیزد و
 در دنیای خیال با مشغله های ذهنی خود خویشتن را آرام کند

حاملین این گرایش به هرکاری نه از زاویه منافع اعتراضی و اهداف مردم انقلاب بلکه اساسا از زاویه
 منافع خود می نگرن الزامات عینی و ذهنی هر عملکردی را برای چنین افرادی الزامات و حساب و
 .کتابهای شخصی خود تعیین می کند 

مهم نیست که منافع و اهداف انقلابی گروه چه اقدام و عملگردی را و با چه پیگیری و تلاش ایجاب می
 .کند
هرکاری فی نفسه فقط برای آن مهم است که عامل اظهار وجود شخصی او باشد
الزامات عملی جنبش اعتراضی نیز تنها در حکم وسائلی هستند که قدرت نمائی او را توجیه کنند
به عبارت دیگر از این دیدگاه کل مجموعه در خدمت افراد قرار دارد نه افراد در خدمت کل سیستم 
.منظم باشد
همانطور که گفتیم اندیویدو آلیسم در کار گروه ی عمدتاً به شیوه کار غلو آمیز خودستائی و بی انضباطی 
.بروز می کند

از گزارش یک حرکت اعتراضی مردمی گرفته تا گزارش پخش یک اطلاعیه که از جانب نیروی روشنفکر
 خرده بورژوا تنظیم می شود, خلاصه هر جائی که عرصه فعالیت او باشد همیشه گزافه گوئی و اغراق به
 صورت یک عادت دائمی در می آید و هر کجا کار منضبط گروه یافته و با برنامه پیش برود , مورد تضادم
 .با او قرار می گیرد
روشنفکر خرده بورژوا بطور مفرطی از انضباط و گروه مردمی گریزان است ! برای او مرز بندی سیاس 
ایدئولوژیک گروه ی مردمی همانقدر عذاب آور و ملال انگیز است که انضباط مردمی و مرزبندی گروه ا 
بطور چشمگیری مشتاق آزادیهای بی قید و شرط سیاسی جانبدار سر سخت آشتی طبقاتی و شیفته بی بندو باری
 .گروه ی است 

او از هر گونه وظیفه و مسئولیت فقط عنوان آن را برداشت می کند نه اهمیت کار و مضمون مسئولیت خود
 را ! این درک صوری و کاذب از مسئولیت تاثیرات عملی خود را بصورت کاذبی تکمیل می کند و وظیفه نیز
 حالت صوری و نمایشی به خود می گیر 

کسی که از اهمیت وظیفه عنوان را فهمیده باشد می باید هم در عمل جبراً سطح کار خود را تا حد عنوان
 تنزل دهد و ظاهر سازی را روش متداول کار خود نماید

اینجا دیگر مضمون و محتوای اصلی وظیفه فراموش می شود و بوروکراسی به کعبۀ آمال او
بدل می گردد! نمونه بارز این گرایش را در سطوح دیگر علاوه بر بوروکراسی می توان در 
تمایلات ائتلافی خردهبورژوازی شیفتگی به دیپلماسی و پناه بردن به زدوبندهای از بالا
و یا ایجاد فرقه گرائی سکتاریسم و محفل بازی مشاهده کرد.

در سطح محدودتر روشنفکر خرده بورژوا از آنجا که از اهمیت کار خود در کاذب دارد , به جای
کار مسئولانه شکیبائی انقلابی و ایجاد روابط دوستانه به پرخاشگری می پردازد , 
طاقت خود را از دست می دهد وظیفه اصلی و عملی خود را فراموش می کند مضمون 
واقعی کار خود را از یاد می برد و بطور عجیبی به خرده کاری و حاشیه پردازی می افتد.

این گرایش همیشه ضد خود را در خود می پروراند ! چسبیدن به عنوان مسئولیت به موضع 
ضعف می انجامد و نتیجه این می شود که از هرگونه اشتباه سخت  می ترسد و دست 
دلش از کار می لرزد و از بیم آنکه عدم صلاحیتش اثبات گردد چاره ای برایش باقی نمی
ماند تا در نهایت به نیروی ضعیف النفس بی اراده و چاپلوسی تبدیل شود که در مقابل 
مسئولین خود غرولندهای چاکرمنشانه و در پائین تر از مسئولیت خود به تحقیر و تهدید
و زورگوئی و شانتاژ دست بزند.

به مسئولین خودتکریم و تمکین می کند و از نیروی تحت مسئولیت خود تمکین و تمجید
و اطاعت را می طلبد!

اما تاثیرات این گرایش در همین جا باقی نمی ماند . درک کاذب از وظیفه و مسئولیت 
همانگونه که گفتیم با لطبع سطح فعالیت را محدود می سازد و مسیر رشد و تکامل
حرکت را سد می کند. 

روشنفکر پر مدعا اساسا فاقد انگیزه تاریخی است. این نیرو به اقتضای وضعیت و 
تربیت طبقاتی خود با پایگاه محدود خرده بورژوائی دارای دیدگاهی با افق محدود فکری
است.

او نه تنها به شناخت محدود از قوانین اجتماعی زندگی گروه ی و عوامل تحول مبارزاتی 
می رسد بلکه وقتی نمی تواند خود را از وضعیت محدود خویش فراتر برویاند
تمامی تلاش خود را به کار می بندد تا گروه را در حد درک خود محدود نگهدارد!
دیدگاهی که همیشه و در همه حال به وضع موجود و آنچه که باید تغییر پذیرد گردن
می نهد و در ادامه خود به رفرمیسم و سازشکاری در می غلطد.


نمونه برجسته حاملین چنین گرایشی اکثریتی های بودند که در مواجهه با معضلات
سرسخت مبارزه طبقاتی قیمومیت بورژوازی را پذیرفتند تا خود را از بار مصائب و 
دشوار یهای مبارزه رها سازند.

نمونه دیگر این تفکر همان دسته از دوستانی هستند که با پذیرش انتقادات مکرر و
بدون محتوا در عین حال هیچگونه تغییری در وضعیت و روش کار خود ایجاد نمی کنند

انتقاد را سریعا می پذیرند تا خود را از معضل مسئولیت اشتباه مبرا نمایند و یا همچنین
آن دسته دیگری بدون آگاهی دقیق از خط و مشی و برنامه کورکورانه همه چیز را می 
پذیرندو یا بدون تعمق و دغدغه خاطر از یک مشی سیاسی به مشی دیگر رجعت
می کنند.

این خصوصیت نیروی اجتماعی سیالی است که نه جایگاه خود را به درستی می 
شناسد نه دیکتاتوری نظام امروز جمهوری اسلامی ولایت فقیه آخوندی استبدادی
را جدی می گیرد و نه خواهان تغییر و تحولات زندگی اجتماعی کارگران و زندانیان 
سیاسی و وضعیت جامعه است. 

این گونه افراد چنانچه در روند حرکت گروه ی و  مبارزه بی امان درونی گروه سیاسی
مردم روحیه انفراد منشی و تک روانه شان روبیده نشود و به گرایشات مردمی 
آغشته نگردند به خارج از حوزه فعالیت گروه سیاسی مردمی پرتاب می گردند.

اینها در این صورت اگر به زائد بورژوازی تبدیل نشوند که می شوند در بهترین حالت جز
انفعال یاس سردرگمی و سرخوردگی هیچ دستاوردی نخواهند داشت.

خرده بورژوا وقتی کمر به اصلاح و تربیت خود می بندد کولاک می کند! او همانند 
اسلاف پیشین خود یعنی افکارهای تخیلی قرن هیجدهم دست به کار شوالیه گری
جدیدی می شود و روحیه قهرمانی اش دوباره زبانه می کشد.

مرتاض بازی و اقدام به کارهای شاق معمول این راه و روش است .
روشنفکر خرده بورژوا بدون توجه به شرایط و میحط و بدون اهمیت به روند تکامل با 
کارهای طاقت فرسا و شاق پیش از آنکه فردگرائی به مرگ طبیعی بمیرد او را می 
کشد تا بقول انگلس از ائدیویدوآلیسم شهیدی درست کند تا بر عمرش بیافزاید.

او گاه به سلک کارگران در می آید و در کارخانه و دیگر محل کاری شروع به کار می
کند تا به شیوه های مکانیکی خود را بر مردمی کند و تمایلات فردی را از خود دفع 
نماید! گرایش که تاکنون بدنبال کارهای نبوغ آمیز می گشت تا خود را تمجید کند
در اینجا نیز بدون تغییر تمامی شرایط و زمینه فعالیت دست به کار تطهیر خود 
می شود!
باید بدانیم تنها آنگاه که روشنفکر خرده بورژوا را مجموعه ای از خصائل مردمی از هر
طرف محاصره کند, تنها آنگاه که قوانین زندگی گروه ی و انضباط پولادین و بدون چون
و چرای مردمی او را از هر طرف زیر فشار بگیرد , و آن وقت که گریزی برای ارضاء 
تمایلات فردی وجود نداشته باشد و زمینه برای بازتاب پیدا نکند. 

آری تنها آنگاه است که روشنفکر خرده بورژوا اگر صف طبقه کارگر را رها نکند تمایلات
فرد گرایانه در او تضیعف می گردد و بتدریج رو به زوال می رود و به گرایشات مردمی
آغشته می گردد!
این مسئله از آنجا اهمیت دارد که بتوانیم اندیویدوآلیسم حتی در میان آحاد کارگران و
به ویژه کارگرانی که در تجمع های کوچک و متوسط تولید کار می کنند عمیقاً وجود
دارد.
اما نه بمثابه خصوصیات یک طبقه بلکه به صورت نمودی در افراد کارگر و دارای تمایلات
فردی ناشی از فرهنگ اجتماعی حاکم .

فقط در شرایطی که جنبش طبقه کارگر ضعیف باشد , تفکرات محفلی و گرایشات 
اندیویدوآلیستی شکل می گیرد.گروه های سیاسی طبقه کارگر باید با تمامی 
گرایشات بازمانده از دوران گذشته پیوند بگسلد و با هر گونه مظاهر فردیت و بروز
اندیویدوآلیسم تکلیف نماید تا بتواند وظائف خود را بمثابه گروه طبقه کارگر با جدیت
پشتکار و پیگری بی نظیر به انجام رساند.

فقط با گسترش گروه از طریق عناصر مردمی است که می توان تمامی آثار محفل
گرائی برخوردهای شخصی فردگرائی و انفرادمنشی را از گروه سیاسی مردم یا 
ریشه کن ساخت.

تنها با نظم و انضباط آگاهانه اراده ای استوار و عزمی پولادین می توان مبارزه 
پیروزمندانه ای را پیش برد و با اعتقاد عمیق به اهداف تشکیلات به مبارزه 
قاطعانه با تزلرلات خرده بورژوائی فائق آمد و با دست یا زیدن به پیچیده ترین 
گروه ای در هر شر ایطی قدرت خلاقه مردم را در ایجاد جامعه نوین به نمایش 
گذاشت و ایمان به آرمان مردم را در پیگری گروه ای در تمامی زمینه ها استحکام
بخشید .

مگر از طریق نظم اگاهانه و نقد هر گونه تن سپردن به سیر حوادث و چشم پوشی
از ضعفها و نواقص

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen